[گفتگو] بهترین کتابی که تا به حال خوانده اید ؟

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
طوطی
نوشته : زكريا هاشمي
اين كتاب در سال 1344 نوشته شده و در تابستان 1348 به چاپ رسيده است. كتاب درواقع بخشي از زندگي روزمره دو جوان است كه جزء طبقه متوسط اجتماع آن روز به شمار مي*آيند ( دهه چهل که مورد افتخار طبقه حاکم آن دوران نیز بود- رشد اقتصادی بدون توجه به رشد اجتماعی و فرهنگی ) يعني نه مرفه*اند و نه فقير و اين دو ـ كه به اعتقاد من نويسنده از مثال «مشت نمونه خروار است» سود جسته ـ تمامي اوقات گرانبها و زيباي جواني خويش را به ميگساري در ميكده**ها و ميان فواحش شهر نو مي*گذرانند.

«طوطي» نام يك زن خراب است كه درعين معصويت و از روي ناچاري به اين شغل روي آورده و تن به پستي داده است، از طرفي هاشم كه در ميان اين طبقه از زنان به هرجايي!! معروف است در برابر معصوميت اين دختر جوان تاب نمي*آورد و با تظاهر به لال بودن نا خودآگاه ، معصويت نهفته در اعماق وجودش را مانند ماسكي به چهره مي*زند اما در آخر داستان...

خواندن اين كتاب براي جوان امروزو براي دستيابي به درك صحیح فرهنگ و اوضاع جامعه جوان ديروز بسيار مفيد مي*باشد به ويژه قلم بي *پروا و بي *پرده زكريا هاشمي به دور از هرگونه حجاب و نقابي حقايق را لغت و عريان در برابر چشمان ما قرار مي*دهد و قضاوت را نيز به عهده خواننده مي*گذارد.

__________________
 

nafis...

مدیر بازنشسته
سلام
کاش دوستان این کتابای خوب رو که معرفی میکنن اگه لینکی هم داره قرار بدن که بتونیم دانلود کنیم و استفاده ببریم:gol:
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باغ مارشال
حسین کریم پور
بشر موجود عجیبی است تا وقتی که به آرزوهایش نرسیده خوشبختی اش را در رسیدن به خواسته هایش می داند، اما زمانی که به آن چه می خواهد می رسد سعادت را در چیزهایی که هنوز به آن نرسیده و یا توانایی تصاحبش را ندارد می پندارد.
برای کسانی که این کتاب راخوانده اند این بیت بسیار آشنا ست
ای که از کوچه ما می گذری برحذر باش که سر می شکند دیوارش
کتاب در دوجلد
جلد اول: خاطرات خسرو
جلد دوم: سرگذشت ناهید و...
به چاپ نوزدهم خود رسیده است!!!!!!!!!!!
و داستان آن درباره پسری از عشایر ایرانی است که به تهران می آید و به کشور انگلستان راه پیدا می کند....
شاید تعداد چاپ این رمان نشانده زیبایی آن و استقبال گسترده مردم از آن باشد!!

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نويسنده : دوريس لسينگ
نام كتابها :
دفترچه طلايي
خاطرات يك نجات يافته
تابستان پيش از تاريكي
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
با علی!:eek:

چه جوری این همه کتابو با هم می خونی؟

من این کتابارو از اول راهنمایی شروع کردم و اولا کتابای در سطح گروه سنیم میخوندم و از دوم راهنمایی کتاب خوندنو حرفه ای شرو کردم و هر کتابی که میخونم مینویسم نویسندشو
 

H S M 313

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من اصولا کتاب نمیخونم :D
مگه مجبور بشم برای امتحانا بخونم اونم با زور:biggrin:
ولی یه کتاب خوندم خیلی خوبه
پیشنهاد میکنم هر کی میخواد امام زمان رو بشناسه بخوندش
الفبایی مهدویت یا موعود نامه
اثر مجتبی تونه ای
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نويسنده : گلي ترقي

نام كتاب ها:
خواب زمستاني
دو دنيا
جايي ديگر
خاطره هاي پراكنده

دريا پري كاكل زري
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نام كتاب ها: پر

نويسنده : ماتيسون
...
من خودم اين رمان را به تازگي خواندم٬
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
" كوري"

اثر " ژوزه سارا ماگو "




رمان "کوری" در سال 1995 منتشر شد.
کوری مورد نظر ساراماگو در این کتاب کوری معنوی است. قانونمندی و رفتار عاقلانه خود به نوعی آغاز بینایی است.می توان این نکته را در سخنان شخصیت های داستان
مخصوصا در پایان در سخن يكي از شخصيت ها که می گوید:" چرا ما کور شدیم، ما کور هستیم کور اما بینا، کورهایی که می توانند ببینند اما نمی بینند."
این کتاب برنده ی جایزه ی نوبل 1998 شده است.
ساراماگو كوري را به عنوان استعاره بدبختي فردي و مصيبت اجتماعي به كار مي برد. داستان از آنجا آغاز مي شود كه نخستين مرد كور در حالي كه منتظر است چراغ راهنما سبز شود، در ماشين خود بينايي اش را از دست مي دهد. مردي كه به او كمك مي كند تا به خانه اش برسد، ماشينش را مي دزدد. دو روز بعد همسر نخستين مرد كور شوهرش را نزد چشم پزشك مي برد. طي چند روز زن اولين مرد كور، ماشين دزد، دكتر و همه بيماراني كه در اتاق انتظار نشسته بودند كور مي شوند. تنها شخصيت داستان كه به طور معجزه آسايي گرفتار كوري نمي شود زن دكتر است.

ساراماگو می گوید:" این کوری واقعی نیست، تمثیلی است. کور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسان ها عقل داریم و عاقلانه رفتار نمی کنیم...."
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
" كوري"

اثر " ژوزه سارا ماگو "




رمان "کوری" در سال 1995 منتشر شد.
کوری مورد نظر ساراماگو در این کتاب کوری معنوی است. قانونمندی و رفتار عاقلانه خود به نوعی آغاز بینایی است.می توان این نکته را در سخنان شخصیت های داستان
مخصوصا در پایان در سخن يكي از شخصيت ها که می گوید:" چرا ما کور شدیم، ما کور هستیم کور اما بینا، کورهایی که می توانند ببینند اما نمی بینند."
این کتاب برنده ی جایزه ی نوبل 1998 شده است.
ساراماگو كوري را به عنوان استعاره بدبختي فردي و مصيبت اجتماعي به كار مي برد. داستان از آنجا آغاز مي شود كه نخستين مرد كور در حالي كه منتظر است چراغ راهنما سبز شود، در ماشين خود بينايي اش را از دست مي دهد. مردي كه به او كمك مي كند تا به خانه اش برسد، ماشينش را مي دزدد. دو روز بعد همسر نخستين مرد كور شوهرش را نزد چشم پزشك مي برد. طي چند روز زن اولين مرد كور، ماشين دزد، دكتر و همه بيماراني كه در اتاق انتظار نشسته بودند كور مي شوند. تنها شخصيت داستان كه به طور معجزه آسايي گرفتار كوري نمي شود زن دكتر است.

ساراماگو می گوید:" این کوری واقعی نیست، تمثیلی است. کور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسان ها عقل داریم و عاقلانه رفتار نمی کنیم...."
کتاب کوری رو من هم معرفی کردم و واقعا توصیه میکنم بخونید.منظور از کوری ضعف و مشکلات و جامعست که به این صورت نشونش داده و اقعا محشره محشر
 
بالا