تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود ........ سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
شکر به صبر دست دهد عاقبت ولیدوش با من گفت پنهان کاردانی تیز هوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
در هجر تو گر چشم مرا آب روانستشکر به صبر دست دهد عاقبت ولی
بد عهدی زمانه زمانم نمی دهد
شهر خالی است ز عشاقبود کز طرفیدوشم ز بلبلی چه خوش آمد که می سرود
گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش
ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشیدتا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از تو به مبارکبادم
مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام
خیر مقدم چه خبر راه کجا یار کدام
...................
هستی عزیز اگه ممکنه فقط با شعر یک نفر پست بده. این جوری راحت تر میشه جواب داد
مقیم حلقه ی ذکرست دل بدان امید
که حلقه ای ز سر زلف یار بگشاید
شب وصل است و طی شد نامه هجرما آزموده ایم درین شهر بخت خویش
بیرون کشید باید ازین ورطه رخت خویش
دلم رفت و نذیدم روی دلدارروی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کرد
دلم رفت و نذیدم روی دلدار
فغان از این تطاول آه از این زجر
یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناختروزگاری است که ما را نگران می داری
مخلصان را نه به وضع دگران می داری
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |