مشاعرۀ سنّتی

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
يكي روبهي ديد بي دست و پاي
فروماند در لطف و صنع خداي(اينجوري!-->:eek:)

(چيو برا چي؟!!)
 

R@mtin.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان ...... بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همه عمر بر آنم که دعاگوی تو باشم
گر تو خواهی که نباشم تن من برخی جانت
سعدیا چاره ثباتست و مدارا و تحمل
من که محتاج تو باشم ببرم بار گرانت
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا بود بار غمت بر دل بی​هوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
سعدی

سعدی

اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست
مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
سعدی

سعدی

تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد
اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
سعدی

سعدی

دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر
کز دست می​رود سرم ای دوست دست گیر
 
  • Like
واکنش ها: abfa

abfa

عضو جدید
رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات
بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک
 

Ebram

عضو جدید
يك بوسه براي تو

نشاندم بوسه اي را بر كف دست فرسـتادم به سويش با دم مسـت
بدو گفتم بـه يارم چون رسيـدي بكش آرامتر بر گـونه اش دست
وگر ديدي كه يارم خواب بـاشد بپيچان بوسه ام در زلفش آهست
تو را قاصـد بسي حسرت بيـارم كه او را ديده بيني و خبر هسـت
دو چشمت را بـبـنـد او را نبيني دلت را پاك كن كو يار ما اسـت
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
ترونم كه سر گردان چرايم ..... گهي گريان گهي نالان چرايم

همه درمانشان بي درد داران ..... نزونم مو كه بي درمان چرايم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
ياد باد آن كه نهانت نظري با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پيدا بود
ياد باد آن كه خرابات نشين بودم و مست
وانچه در مسجدم امروز كم است آنجا بود
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دانم که زری داری هر جا گذری داری
می گر ندهد سلطان از باده فروش آور
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
رو سر بنه به بالین دیگر مرا رها کن
ترک من خرابه شبگرد مبتلا کن
خودم بلد بودم از امضای خداپرست تقلب نکردم به خدا
می گم به خدا :crying:
 

seeemesooo

عضو جدید
انگشتری شکسته یا که نگین گسسته
خش ز رخ نگینش توان بلطف شسته
گوهر دل شکسته به وصل قوام بسته
دوباره برقرار تاج گلی نشسته
***my own***
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر کس به طریقی دل ما می شکند
دوست جدا بیگانه جدا می شکند
بیگانه اگر می شگند حرفی نیست
از دوست بپرسید چرا می شکند
 

neda_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
درد است وقتی بدون هیچ سخنی از کنارم میگذری
و با نگاهت می گویی
غریب اشنا
فراموشم کن
 

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نگویمت که همه ساله می پرستی کن

سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش

چو پیر سالک عشقت به می حواله کند
بنوش و منتظر رحمت خدامی باش
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست
ترا گریه سوز باری چراست
 

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تنها نه ز راز دل من پرده بر افتاد

تا بود فلک شیوه ی او پرده دری بود
 

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چرا هیشکی نمیاد اینجا؟؟؟ چرا سوت و کوره....
یکی جواب منو بده.:w00:

رقیب میطلبیم.....:neutral::w18:
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا