**مشاعره با اشعار سهراب سپهری**

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
باران نور
كه از شبكه دهليز بي پايان فرو مي ريخت
روي ديوار كاشي گلي را مي شست.
مار سياه ساقه اين گل
در رقص نرم و لطيفي زنده بود.
گفتي جوهر سوزان رقص
در گلوي اين مار سيه چكيده بود.
گل كاشي زنده بود
در دنيايي راز دار،
دنياي به ته نرسيدني آبي.
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک نفر از صخره های کوه بالا رفت

و به ناخن های خون آلودروی سنگی کند

نقشی را و از آن پس ندیدش هیچکس دیگر
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
روز و شب ها رفت.
من بجا ماندم در اين سو ، شسته ديگر دست از كارم.
نه مرا حسرت به رگ ها مي دوانيد آرزويي خوش
نه خيال رفته ها مي داد آزارم.
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من کجا لغزیده ام در خواب ؟
مانده سرگردان نگاهم در شب آرام آیینه .
برگ تصویری نمی افتد در این مرداب .
او ، خدای دشت ، می پیچد صدایش در بخار دره های دور :
مو پریشان های باد !
گرد خواب از تن بیفشانید .
دانه ای تاریک مانده در نشیب دشت ،
دانه را در خاک آیینه نهان سازید .
مو پریشان های باد از تن بدر آورده تور خواب
دانه را در خاک ترد و بی نم آیینه می کارند
 

*Chakavak*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دشت هايي چه فراخ !
كوههايي چه بلند !
در گلستانه چه بوي علفي مي آمد !
من در اين آبادي، پي چيزي مي گشتم :
پي خوابي شايد،
پي نوري، ريگي، لبخندي...
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
يك نفر بايد از اين حضور شكيبا
با سفرهاي تدريجي باغ چيزي بگويد.
يك نفر بايد اين حجم كم را بفهمد،
دست او را براي تپش هاي اطراف معني كند،
قطره اي وقت
روي اين صورت بي مخاطب بپاشد.
يك نفر بايد اين نقطه محض را
در مدار شعور عناصر بگرداند.
يك نفر بايد از پشت درهاي روشن بيايد.
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در فرودست انگار، كفتري مي‌خورد آب
يا كه در بيشه دور، سيره‌يي پر مي‌شويد
يا در آبادي، كوزه‌يي پر مي‌گردد

آب را گل نكنيم
شايد اين آب روان، مي‌رود پاي سپيداري، تا فرو شويد اندوه دلي
دست درويشي شايد، نان خشكيده فرو برده در آب

زن زيبايي آمد لب رود
آب را گل نكنيم
روي زيبا دو برابر شده است
 

گل هميشه بهار

عضو جدید
[FONT=Times New Roman (Arabic)]دلم گرفته[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]دلم عجیب گرفته است[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]تمام راه به یک چیز فکر می کردم[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و رنگ دامنه ها هوش از سرم می برد[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]خطوط جاده در اندوه دشت ها گم بود[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]چه دره های عجیبی[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و اسب ‚ یادت هست[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]سپید بود[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و مثل واژه پکی ‚ سکوت سبز چمنزار را چرا می کرد[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و بعد غربت رنگین قریه های سر راه[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و بعد تونل ها[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]دلم گرفته[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]دلم عجیب گرفته است[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و هیچ چیز[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج می شود خاموش[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]نه این صداقت حرفی که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]نمی رهاند[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و فکر میکنم[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]که این ترنم موزون حزن تا به ابد[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]شنیده خواهد شد[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]چه سیبهای قشنگی[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]حیات نشئه تنهایی است[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و میزبان پرسید[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]قشنگ یعنی چه ؟[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و عشق تنها عشق[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و عشق تنها عشق[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]مرا رساند به امکان یک پرنده شدن[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و نوشداروی اندوه ؟[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]صدای خالص کسیر می دهد این نوش[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و حال شب شده بود[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]چراغ روشن بود[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و چای می خوردند[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]چرا گرفته دلت مثل آنکه تنهایی[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]چه قدر هم تنها[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]خیال می کنم[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]دچار یعنی[/FONT]
..........[FONT=Times New Roman (Arabic)]عاشق[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و فکر کن که چه تنهاست
[/FONT]
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=Times New Roman (Arabic)]دلم گرفته[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]دلم عجیب گرفته است[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]تمام راه به یک چیز فکر می کردم[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و رنگ دامنه ها هوش از سرم می برد[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]خطوط جاده در اندوه دشت ها گم بود[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]چه دره های عجیبی[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و اسب ‚ یادت هست[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]سپید بود[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و مثل واژه پکی ‚ سکوت سبز چمنزار را چرا می کرد[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و بعد غربت رنگین قریه های سر راه[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و بعد تونل ها[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]دلم گرفته[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]دلم عجیب گرفته است[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و هیچ چیز[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج می شود خاموش[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]نه این صداقت حرفی که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]نمی رهاند[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و فکر میکنم[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]که این ترنم موزون حزن تا به ابد[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]شنیده خواهد شد[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]چه سیبهای قشنگی[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]حیات نشئه تنهایی است[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و میزبان پرسید[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]قشنگ یعنی چه ؟[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و عشق تنها عشق[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و عشق تنها عشق[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]مرا رساند به امکان یک پرنده شدن[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و نوشداروی اندوه ؟[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]صدای خالص کسیر می دهد این نوش[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و حال شب شده بود[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]چراغ روشن بود[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و چای می خوردند[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]چرا گرفته دلت مثل آنکه تنهایی[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]چه قدر هم تنها[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]خیال می کنم[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]دچار یعنی[/FONT]
..........[FONT=Times New Roman (Arabic)]عاشق[/FONT]
[FONT=Times New Roman (Arabic)]و فکر کن که چه تنهاست
[/FONT]

گل همیشه بهار عزیز ، ممنون
بسیار شعر زیبایی رو نوشتین .. :gol::gol:
اما ما به صورت مشاعره ای اشعار سهراب رو اینجا می نویسیم

تیرگی پا می کشد از بام ها
صبح می خندد به راه شهرمن
دود می خیزد هنوز از خلوتم
با درون سوخته دارم سخن
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
نرسيده به درخت،
كوچه باغي است كه از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است
مي‌روي تا ته آن كوچه كه از پشت بلوغ، سر به در مي‌آرد
 

گل هميشه بهار

عضو جدید
گل همیشه بهار عزیز ، ممنون
بسیار شعر زیبایی رو نوشتین .. :gol::gol:
اما ما به صورت مشاعره ای اشعار سهراب رو اینجا می نویسیم

تیرگی پا می کشد از بام ها
صبح می خندد به راه شهرمن
دود می خیزد هنوز از خلوتم
با درون سوخته دارم سخن

راسش من خواستم رعايت كنم اما يه دوستي زودتر از من فرستاد اينطور شد تايپيك بعدي هم رعايت نكرده
 

گل هميشه بهار

عضو جدید
در بی کسی ام گم شده بودم...
خدا را دیدم
که میوه امید تعارف می کرد
شبها برای چیدن ستاره ها از نردبان شوق بالا می روم
صبح نزدیک است اما هنوز دستان من خالی است . . .
 

گل هميشه بهار

عضو جدید
و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد
و خاصیت عشق این است
بیا و ذوب کن در کف دستم جرم نورانی عشق را
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
در بی کسی ام گم شده بودم...
خدا را دیدم
که میوه امید تعارف می کرد
شبها برای چیدن ستاره ها از نردبان شوق بالا می روم
صبح نزدیک است اما هنوز دستان من خالی است . . .

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي ، همت كن
و بگو ماهي ها ، حوضشان بي آب است.
باد مي رفت به سر وقت چنار.
من به سر وقت خدا مي رفتم.
 

گل هميشه بهار

عضو جدید
من ایستادم
و آفتاب تغزل بلند بود
و من مواظب تبخیر خواب ها بودم
و ضربه های گیاهی عجیب رابه تن ذهن
شماره می کردم
خیال می کردیم
بدون حاشیه هستیم
خیال می کردیم
میان متن اساطیری تشنج ریباس
شناوریم
و چند ثانیه غفلت حضور هستی ماست
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
تا نسيم عطشي در بن برگي بدود،
زنگ باران به صدا مي‌آيد.
آدم اين‌جا تنهاست
و در اين تنهايي، سايه ناروني تا ابديت جاري است.
 

گل هميشه بهار

عضو جدید
تند بر می خیزم ...
تا به دیوارهمین لحظه که در آن همه چیز
رنگ لذت دارد آویزم
آنچه می ماند از این جهد به جای
خنده ی لحظه ی پنهان شده از چشمانم
و آنچه بر پیکر او می ماند... نقش انگشتانم
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
من به سيبي خوشنودم
و به بوييدن يك بوته بابونه.
من به يك آينه، يك بستگي پاك قناعت دارم.
من نمي خندم اگر بادكنك مي تركد.
و نمي خندم اگر فلسفه اي ، ماه را نصف كند.
من صداي پر بلدرچين را ، مي شناسم،
رنگ هاي شكم هوبره را ، اثر پاي بز كوهي را.
خوب مي دانم ريواس كجا مي رويد،
سار كي مي آيد، كبك كي مي خواند، باز كي مي ميرد،
ماه در خواب بيابان چيست ،
مرگ در ساقه خواهش
و تمشك لذت ، زير دندان هم آغوشي.
 

*Chakavak*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من به سيبي خوشنودم
و به بوييدن يك بوته بابونه.
من به يك آينه، يك بستگي پاك قناعت دارم.
من نمي خندم اگر بادكنك مي تركد.
و نمي خندم اگر فلسفه اي ، ماه را نصف كند.
من صداي پر بلدرچين را ، مي شناسم،
رنگ هاي شكم هوبره را ، اثر پاي بز كوهي را.
خوب مي دانم ريواس كجا مي رويد،
سار كي مي آيد، كبك كي مي خواند، باز كي مي ميرد،
ماه در خواب بيابان چيست ،
مرگ در ساقه خواهش
و تمشك لذت ، زير دندان هم آغوشي.

يك نفر دلتنگ است.
يك نفر مي بافد.
يك نفر مي شمرد.
يك نفر مي خوابد.

زندگي يعني: يك سار پريد.
از چه دلتنگ شدي؟
دلخوشي ها كم نيست: مثلا اين خورشيد،
كودك پس فردا،
كفتر آن هفته...
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه خودم را در پس یک در تنها دیده ام .
گویی وجودم در پای این در جا مانده بود ،
در گنگی آن ریشه داشت .
آیا زندگی ام صدایی بی پاسخ نبود ؟
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
در دل من چيزي است، مثل يك بيشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بي‌تابم، كه دلم مي‌خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر كوه.
دورها آوايي است، كه مرا مي‌خواند
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در دل من چيزي است، مثل يك بيشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بي‌تابم، كه دلم مي‌خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر كوه.
دورها آوايي است، كه مرا مي‌خواند

درگلستانه
چه بوي علفي
مي آمد...............
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درنشیب شب صدای حوریان چشمه می لغزد :
ای در این افسون نهاده پای ،
چشم ها را کرده سرشار از مه تصویر !
باز کن درهای بی روزن
تا نهفته پرده ها در رقص عطری مستی جان گیرند
حوریان چشمه ! شویید از نگاهم نقش جادو را
 

*Chakavak*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درنشیب شب صدای حوریان چشمه می لغزد :
ای در این افسون نهاده پای ،
چشم ها را کرده سرشار از مه تصویر !
باز کن درهای بی روزن
تا نهفته پرده ها در رقص عطری مستی جان گیرند
حوریان چشمه ! شویید از نگاهم نقش جادو را

ابري نيست
بادي نيست
مي نشينم لب حوض،
گردش ماهي ها، روشني، من، گل، آب .
پاكي خوشه زيست...
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تار و پود خاک می لرزد
می وزد بر من نسیم سرد هشیاری
ای خدای دشت نیلوفر !
کو کلید نقره درهای بیداری ؟
 

drippy*

عضو جدید
یک روزی بی جنبش برگ
اینجا؟
نی در دره مرگ
تاریکی ،تنهایی
نی،خلوت زیبایی.
به تماشا چه کسی می آید،چه کسی ما را می بوید؟


( و از مجموعه شرق اندوه)
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
در جوي زمان ، در خواب تماشاي تو مي رويم.
سيماي روان ، با شبنم افشان تو مي شويم.
پرهايم ؟ پرپر شده ام. چشم نويدم ، به نگاهي تر شده ام.اين سو نه ، آن سويم.
و در آن سوي نگاه ، چيزي را مي بينم، چيزي را مي جويم.

 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
من در ایوانم رعنا لب حوض
رخت می شوید رعنا
سار ها آمده اند
تازه لک لک ها پیدا شده اند
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دل من چیزی است
مثل یک بیشه نور
مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت
بروم تا سر کوه
دور ها آوای است که مرا میخواند
کفش هایم کو؟!
چه کسی باز صدا زد سهراب...
 

Similar threads

بالا