رباعی و دو بیتی

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرگز نرود خیال تو از سر من
گر دور شوی و یا که باشی برمن
هر سوی اگرچه دلبران بسیارند
اما توشدی دراین میان دلبر من
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
سر کوه بلن تو باشی و من
به سیل گل، چمن تو باشی و من
دمی که عزرائیل جانم بگیره
به لای یک کفن تو باشی و من
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای باد چو عزم آن زمین خواهی کرد

رخ در رخ یار نازنین خواهی کرد

از ماش بسی دعا و خدمت برسان

گو یاد ز دوستان چنین خواهی کرد؟

سعدی
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
چون حال بدم در نظر دوست نکوست

دشمن ز جفا گو ز تنم برکن پوست

چون دشمن بیرحم فرستادهٔ اوست

بدعهدم اگر ندارم این دشمن دوست
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
دهانت قند و شکر میفروشد
لبانت لعل و گوهر می فروشد
به دکان داری چشمت بنازم
که تیر و تیغ و خنجر میفروشد
 

mirezaei

عضو جدید
سلام دوست عزیز.من دنبال کتاب ادبیات زینلی برای کنکور ارشد اجرایی هستم.اگه می تونی کمم کن.یا اگه فایلی ازش داری برای بفرست به آدرس m.rezaei_1985@yahoo.com
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
i will look and if i could find i'll send you, but here is jus for Moshere and the file request shoud be discused somewhere else. thanks and wellcome to iran-eng
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیته گلشن به چشمم گلخن آیو
واته گلخن به چشمم گلشن آیو
گلم ته گلبنم ته گلشنم ته
که واته مرده را جان بر تن آیو
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
گــر من ز مي مغانه مستم هستم
گر كافـر و گبر و بت پرستم هستم
هــر طايفه اي ز من گماني دارد
من زان خودم هرآنچه هستم هستم
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
نا کرده گناه در جهان کیست بگو
وان کس که گنه نکرد چون زیست بگو
من بد کنم و تو بد مکافات دهی
پس فرق میان من و تو چیست بگو
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
افسوس که هر چه برده ام باختنی است
بشناخته ها ، تمام ، نشناختنی است
برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت
بگذاشته ام هر آنچه برداشتنی است
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در پرده اسرار کسی را ره نیست

زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست

جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست

می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
خيام اگر ز باده مستي خوش باش
گر با صنمي دمي نشستي خوش باش
پايان همه چيز جهان نيستي است
پندار كه نيستي، چو هستي خوش باش
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است

در بند سر زلف نگاری بوده‌ست

این دسته که بر گردن او می‌بینی

دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا كي غم آن خوري كه داري يا ني؟
وین عمر به خوشدلي گذاري يا ني؟
پر كن قدح باده كه معلومت نيست
كاين دم كه فرو بري برآري يا ني
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر ذره که در خاک زمینی بوده است

پیش از من و تو تاج و نگینی بوده است

گرد از رخ نازنین به آزرم فشان

کانهم رخ خوب نازنینی بوده است
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
ابر آمد و باز بر سر سبزه گريست
بي باده ارغوان نمي بايد زيست
اين سبزه كه امروز تماشا گه ماست
تا سبزه خاك ما تماشا گه كيست
 

fairy a

عضو جدید
آمدی رفت ز دل صبر و قرارم بنشین
بنشین تا به خود آید دل زارم بنشین
دل و دین بردی و اکنون پی جان آمده ای
بنشین تا به تو آن هم بسپارم بنشین


داعی انجدانی
 

چاووش

عضو جدید
یک دسته گل بهار تقدیم تو باد
زیبائی روزگار تقدیم تو باد
هر رنگ که هست باشد ارزانی خلق
بیرنگی جویبار تقدیم تو باد


تخفه درویش تقدیم به دوستان عزیز:gol:
 

fairy a

عضو جدید
نه باغ نه بستان نه چمن می خواهم
نه سرو و نه گل نه یاسمن می خواهم
خواهم ز خدای خویش کنجی که در آن
من باشم و آن کسی که من می خواهم


ابو سعید ابوالخیر
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
بشنو این نکته که خود را زغم آزاد کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی



آخرالامر گل كوزه گران خواهي شد
حاليا فكر سبوكن كه پر از باده كني
 

چاووش

عضو جدید
آنرا که حلال زادگی عادت و خوست

عیب همه مردمان به چشمش نیکوست


معیوب همه عیب کسان می‌نگرد

از کوزه همان برون تراود که دروست
 

fairy a

عضو جدید
اگر آن سبز قامت رو نماید
در باغ خدا را می گشاید
تنم را فرش کردم تا بتازد
دلم را نذر کردم تا بیاید


مصطفی علی پور
 

fairy a

عضو جدید
ای خوشا عاشقی و مستی و بی پروایی
ای خوش از خون دل خویش قدح پیمایی
از دل من به کجا می روی ای غم دیگر
تو که هرجا روی آخر به برم باز آیی

نظام وفا
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت

از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

جامی و بتی و بربطی بر لب کشت

این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت

خیام
 

fairy a

عضو جدید
چندیست چراغ شوق کم سو شده است
جانم چون عقل عافیت جو شده است
بس کن تا کی در پی نیرنگ و فریب
ای دل دستت برای من رو شده است


سهیل محمودی
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرام دل خویش نجویم چه کنم؟

وندر طلبش به سر نپویم چه کنم؟


گویند مرو که خون خود می‌ریزی

مادام که در کمند اویم چه کنم؟
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از آمدنم نبود گردون را سود

وز رفتن من جلال و جاهش نفزود

وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود

کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خوردن و شاد بودن آیین منست

فارغ بودن ز کفر و دین دین منست

گفتم به عروس دهر کابین تو چیست

گفتا دل خرم تو کابین منست

خیام
 

Similar threads

بالا