از شعرهای یکی از بهترین و عزیزترین دوستانم////////
به نام خداي آسمان
**
چه حكايت است عشقت كه مرا نزار كرده
همه طاقتم ربوده دل و ديده زار كرده
مه من گذشت عمرم به هواي صبح رويت
چه ستاره هاي اشكي به رهت نثار كرده
كه قسم به آن نگاهت به دو چشم مست ماهت
تو كه لحظه هاي عمرم همه در شمار كرده
دلم از فراق خون شد غم و حسرتم فزون شد
كه خيال نقش رويت دل من شكار كرده
تو طبيب درد مائي به برم چرا نيايي
كه نديدن جمالت غم من هزار كرده
چه شود كه گاه گاهي تو بما كني نگاهي
كه مرا هواي وصل تو چه بي قرار كرده
به كرشمه نگاهت بنواز عاشقي را
كه در اين بهار جانم ، طلب نگار كرده
.
كورش جوادي