اندرطلب دوست همی بشتابم
عمرم به کران رسیدومن درخوابم
گیرم که وصال دوست خواهم یافت
ان عمرگذشته راکجا دریابم
شاید اون جوری که باید قدرت رو من ندونستم
حرفایی بود توی قلبم من نگفتم نتونستم
من به تو هرگزنگفتم باتو بودن آرزومه
نقش اون چشمای معصوم لحظه لحظه روبرومه.....
حرفایی بود توی قلبم من نگفتم نتونستم
من به تو هرگزنگفتم باتو بودن آرزومه
نقش اون چشمای معصوم لحظه لحظه روبرومه.....