خودتو با یه شعر وصف کن...!

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اندرطلب دوست همی بشتابم
عمرم به کران رسیدومن درخوابم
گیرم که وصال دوست خواهم یافت
ان عمرگذشته راکجا دریابم
شاید اون جوری که باید قدرت رو من ندونستم
حرفایی بود توی قلبم من نگفتم نتونستم
من به تو هرگزنگفتم باتو بودن آرزومه
نقش اون چشمای معصوم لحظه لحظه روبرومه.....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من ازان روز که دلدارم رفت به غم وشادی دیگران می خندم


از من بگریزید که می خورده ام امروز
با من منشینید که دیوانه ام امشب
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بیخبر از گریه ی مستانه ام امشب
یک جرعه ی آن مست کند هر دو جهان را
چیزی که لبت ریخت به پیمانه ام امشب
بی حاصلم از عمر گرانمایه فروغی
گر جان نرود در پی جانانه ام امشب
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حال و احوال این روزهایمــــ

قاصدکـے را مـے ماند

که دلش حتـے

نه به باد

و نه حتـے به نسیمــــ

که

به یک فوت خوش است


بگذارید برود ...



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
طبيبا بس کن اين درمان ، من بيمارم
مرا ديگر به حال خويشتن بگذار، مي ميرم

دمادم مي شوم کاهيده تر، زين عشق جانفرسا
زمن شوييد دست اي دوستان، کاين بار، مي ميرم

ندارم تاب ديدارت ، که با آن شعله مي سوزم
نمي خواهم ترا بينم،کز آن ديدار مي ميرم

من ديوانه را بگذار تا با خود سخن گويم
به شهر غم غريبم ، روي بر ديوار مي ميرم

گل خودروي اين دشتم، نه گلکاري نه گلچيني
به خواري عاقبت در گوشه اي ، چون خار مي ميرم

شکفتم بي هوس ، بر شاخه ي لرزان عمر اما
چنان نازک دلم ، کاخر به يک رگبار مي ميرم

هزران قصه گفتم، شاهکار شعر من
داني چه باشد؟ آن که من لب بسته از گفتار مي ميرم

سخن هايم گرامي تر ز دُرّ باشد و ليکن خود
چه بي قدر آمدم دنيا ، چه بي مقدار مي ميرم

زدست حاسدان و دوستان سود جو اکنون
چنان عزلت گشتم، که بي غمخوار مي ميرم

ز خود زين رنج بيزارم که با اين خلق مأنوسم
به خود زين درد مي پيچم که دور از يار مي ميرم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش انقدر معرفت داشتی که یبار دیگه مثل سابق بگی دوستت دارم

و عاشقتم

ولی نمیتونم باهات بمونم

مجبورم که برم ...

خیلی فرق میکرد

تا اینکه منکر همه چیز بشی

فقط برای اینکه بری ...
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
من پری کوچکی را میشناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین می نوازد آرام ، آرام
پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه میمیرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد.....
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به امار زمین مشکوکم.
اگر شهر پر از ادمهاست.
پس چرا دل من اینقدر تنهاست.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من به زیر باران از غم و درد خودم می نالم

اشك خود را كه نگه می دارم با یه بغض كهنه

من رهایش كردم باز زیر باران

من به زیر باران اشكها می ریزم

همگان در گذرند

باز بی هیچ تامل در من

سر به سوی آسمان می سایم؛

من نمی دانم...

صورتم بارانی است یا آسمان بارانی است
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چنان دل کندم از دنیا که که شکلم شکل تنهایست
ببین مرگ مرا در خود
که
مرگ من تماشایست !!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هوایِ مــُردن
بیــخِ گوش من اسـت
همــانجایی که روزی
رد نفس هایِ تو بود !!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دردم این نیست که او عاشق نیست

دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی است

دردم این است که با دیدن این سردیها

من چرا دل بستم...؟!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در ساحلی می نشینم که قرار هر روزمان بود
همینجا ... همین ساعت...
من آمده ام اما تو نیستی...
"یادم تو را فراموش..."
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
كفش هايم را به جاده می سپارم
و عبور می كنم
از همه ی خاطره هايمان . . .
از همه ی دلتنگی هايم . . .
و با او می روم
تا هركجا كه بخواهد !
بی خيال ِ اين همه دوست داشتن ِ من . . .
بی خيال ِ اين همه بيخيالی ِ تو. . .
بی خيال ِ تو!
بگذار مقصد ،
هر كجا كه می خواهد، باشد



 
  • Like
واکنش ها: RZGH

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکوتم را نکن باور
من آن آرامش سنگین پیش از قهر طوفانم
من آن خرمن
من آن انبار باروتم
که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من که پشت پا زدم به هرچه هست ونیست تا که کام او زعشق خود روا کنم لعنت خدا بمن اگر بجز جفا زین سپس به عاشقان باوفا کنم
 

Iman MM

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]من خویشاوند نزدیک هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمی کند نه ابرو به هم می کشد نه لبخندش ترفند تجاوز به حق و نان و سایبان دیگران است. نه ایرانی را به انیرانی ترجیح میدهم نه انیرانی را به ایرانی. من یک لر بلوچ کرد فارسم، یک فارسی زبان ترک. یک افریقایی اروپایی استرالیایی آمریکایی آسیایی ام، یک سیاه پوست زردپوست سرخ پوست سفیدم که نه تنها با خودم ودیگران کمترین مشکلی ندارم، بلکه بدون حضور دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس می کنم. من انسانی هستم در جمع انسانهای دیگر بر سیاره ی مقدس زمین، که بدون دیگران معنایی ندارم...

شاملو
[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ردپاهایم راپاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی دراین دنیا بودم.

خدایا

می شوداستعـــــفا دهم؟!

کم آورده ام...!!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرگز هيچ حسرتي در دنيا اين چنين يک جا جمع نمي شود که در اين سه واژه کوتاه : او ـ دوستم ـ ندارد
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

من یک پرم
يك پر كه روزگاري از بال پرنده اي در حال پرواز افتاده بارها دور خود گشته باد او را با خود برده
در رودخانه ها افتاده و خيس شده با گلبرگ هاي گل و برگ هاي درخت همنشين شده
و
گشته و گشته؛
من يك پرم با من بنويس . . .

 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چنان غمگین ام،

که در من هزار سگ به دنیا نیامده

به هزار کودک به دنیا نیامده پارس می کنند
 
  • Like
واکنش ها: noom

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
من خدارادارم
کوله بارم بردوش
سفری می باید
سفری بی همراه
گم شدن تاته تنهایی محض
سازکم با من گفت
هرکجالرزیدی
ازسفرترسیدی
توبگوازته دل
من خدا را دارم
من وسازم چندیست که فقط بااوییم
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
اتاق خلوت پاکیست برای فکر
چه ابعادساده ای دارد دلم
عجیب گرفته است
خیال خواب ندارم
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
شبی غمگین
شبی بارانی وسرد
مرادرغربت فردا رهاکرد
دلم در حسرت دیداراوماند
مراچشم انتظارکوچه هاکرد
تمام هستی ام بودوندانست
که درقلبم چه اشوبی به پاکرد
که اوهرگزشکستم را نفهمید
اگرچه تا ته دنیا سفرکرد
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم گرفته است
چراغ های رابطه تاریکنند
 
  • Like
واکنش ها: noom

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در شبانه های من پر از صدای توست

اگرچه دست من دور ز دست تو

زنگ صدای تو در گوش جاده های دل

صدا می زند مرا مدام

و لبخند می زند دلم از این صدا

همیشه صدا بزن مرا

همیشه بخوان مرا به نام

صدای تو

می پاشد بر دلم

رنگ زندگی
 

Similar threads

بالا