آموزش وزن شعر فارسی | به زبان ساده و گام به گام
شاید برایتان پیش آمده باشد که احساسات و عواطف و عقایدتان را، از هر جنسی که باشد، در قالب شعر روی کاغذ آورده باشید. قلم به دست گرفتهاید، قافیهها را ردیف کردهاید و چند بیتی نوشتهاید. اما بعدها به همان نوشته رجوع کردهاید و با خواندنش متوجه شدهاید که فارغ از محتوا، فقط قافیهها هستند که حرفی برای گفتن دارند و ابیات نظم و آهنگی که باید، ندارند. اما مشکل کجاست؟ وزن؛ شعر وزن ندارد و چیدمان واژهها آهنگ دلنشینی به گوش شنونده نمیرساند. با دانستن مفاهیم وزن شعر و مطالعه و تکرار فراوان، بدون شک این نقیصه برطرف خواهد شد. مقصود از ارائه این مطلب در مجله فرادرس، آموزش وزن شعر فارسی به زبان ساده است. در این آمورزش، گام به گام تعاریف و مفاهیم ساده و ابتدایی را بیان میکنیم تا بتوانیم وزن شعرهایی را که میخوانیم پیدا کنیم.
وزن شعر چیست؟
اولین پرسشی که برای افراد علاقهمند به سرایش شعر پیش میآید این است که «وزن شعر چیست؟». با مراجعه به فرهنگ لغات فارسی معین، عمید و دهخدا، به ترتیب، چنین تعاریفی را برای واژه «وزن» در اصطلاح ادبی مشاهده خواهیم کرد: وزن آهنگ تلفظ یک واژه یا یک جمله، آهنگ و تناسب کلام، سنجیدن و سرودن شعر مطابق میزان است. در واقع، وزن شعر نظم و چیدمان آهنگین الفاظ مصرعهای شعر در کنار یکدیگر است.دو جمله زیر را در نظر بگیرید و آنها را بخوانید:
- دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدا را
- دل ز دستم میرود، خدا را صاحبدلان
یکی از دلایلی که شعر را برای شنونده و خواننده خوشآهنگ و دلنشین میسازد، تناسب خاص میان واژهها و چیدمان صحیح آنهاست. وقتی کسی شعر موزونی را میخواند یا میشنود، فارغ از معنای مجموعه کلمات، آوای آهنگین گذر قطار واژهها را به خوبی درک خواهد کرد. مخاطبِ شعر بدون آموختن چیزی از پیش، موزون بودن را درمییابد. آنچه شاعر را در چینش موزون کلمات کمک میکند، علاوه بر قدرت بهکارگیری حس زیباییشناسی، استفاده از قواعدی است که به علم عَروض شهرت دارد.
علم عروض و خط عروضی چیست؟
«عَروض» واژهای عربی به این معناست: «ميزان و سنجش شعر كه به وسيله آن شعر خوب از شعر ناهنجار شناخته شود، و نيز بر آخر مصراع اول بيت اطلاق مىشود.» در واقع، عروض علمی است که به وسیله آن به اوزان شعر و تغییرات آن پی میبریم. در عروض، مصراعها را به واحدهای آوایی تقسیم و دستهبندی میکنیم و به آنها نظم میدهیم. نکته مهمی که همواره باید در نظر داشته باشید، این است که ما در مورد آواها و تلفظ واژهها بحث میکنیم و شکل نوشتاری کلمات هیچ اهمیتی ندارد. در واقع، هرچه را که میشنویم و میگوییم مینویسیم.«خط عروضی» چیزی نیست جز همین نوشتن شنیدهها. مثلاً مصراع «بنی آدم اعضای یکدیگرند» به خط عروضی اینگونه است: «بنی آدَمَعضایِ یکدیگرند». البته خط عروضی را معمولاً کلمات را برای تقطیع هجاها جدا مینویسیم. در ادامه، در این مورد بیشتر صحبت خواهیم کرد.
استخراج وزن شعر
اکنون که میدانیم وزن شعر چیست و علم عروض به چه چیزی میپردازد، میرویم سراغ اصل مطلب که همان آموزش وزن شعر فارسی است. در ادامه، سه گام ساده را بیان میکنیم که با طی آنها میتوانید وزن شعر را استخراج کنید. در گام نخست، باید شعر را صحیح بخوانیم، سپس در گام دوم آن را با در نظر گرفتن نکاتی تقطیع هجایی کنیم و در گام سوم ارکان و افاعیل عروضیاش را بنویسیم و به وزن شعر برسیم. در ادامه، با این گامها و اصطلاحات آنها آشنا میشویم.گام نخست: صحیح خواندن شعر
گام نخست و اساسی در پیدا کردن وزن شعر خواندن آن به شکل صحیح و فصیح است. این توانایی به مرور زمان و با تمرین و تکرار در شما شکل خواهد گرفت. شنیدن خوانش شعر شعرای بزرگ توسط اساتید ادبیات و کسانی که در زمینه شعر تخصص دارند، میتواند بسیار کارساز باشد و شما را از ارتکاب و تکرار خطا محفوظ بدارد. برای مثال، سعی کنید غزل زیر را بخوانید، سپس با شنیدن خوانش سیدعلی موسوی گرمارودی، شاعر و حافظپژوه معاصر، خطاهای احتمالیتان را بیابید و تصحیح کنید.رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفههای عجب زیر دام و دانه توست
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
که این مفرح یاقوت در خزانه توست
به تن مقصرم از دولت ملازمتت
ولی خلاصه جان خاک آستانه توست
من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی
در خزانه به مهر تو و نشانه توست
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که توسنی چو فلک رام تازیانه توست
چه جای من که بلغزد سپهر شعبدهباز
از این حیل که در انبانه بهانه توست
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست
10 ثانیه عقبپخش10 ثانیه جلو
00:00
00:00
بیصدا
تنظیمات
گام دوم: تقطیع هجایی
همانطور که در ابتدا گفتیم، وزن شعر مربوط به آن چیزی است که تلفظ میکنیم و به گوشمان آهنگین به نظر میرسد. در زبان فارسی، مانند اغلب زبانهای دنیا، نگارش و تلفظ یکسان نیست. بنابراین، برای شناخت وزن شعر فارسی باید سراغ واحدهای آوایی زبان برویم. این واحدهای آوایی همان هجاهایی است که در دوران مدرسه انجام میدادیم و به آن «بخش کردن» میگفتیم. دست چپ و راستمان را بالا و پایین میکردیم و مثلاً چنین میگفتیم: «آ سِ مان آ بی اَست».«هجا» یا «بخش» یا «سیلاب» کوچکترین واحد تشکیلدهنده گفتار است که با هر ضربه هوای ریه ادا میشود و شامل صامِت (همخوان) و مُصَوِّت (واکه) است. هجاها میتوانند آهنگ یک زبان، قواعد شعری، الگوهای تأکید و... آن را دگرگون سازند.
بیت زیر را در نظر بگیرید. میخواهیم آن را هجابندی یا تقطیع هجایی کنیم (همان بخش کردن دوران مدرسه).
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
ابتدا چند بار آن را مرور میکنیم تا به شکل صحیح خوانش با توجه به معنی برسیم. این بیت را به صورتی که با زبان میخوانیم، مینویسیم. همان خط عروضی که گفتیم:
دَران نَفَس کِ بِمیرَم دَرارِزویِ تُ باشَم
بِدانُ مید دَهَم جان کِ خاکِ کویِ تُ باشَم
خط عروضی با جدا کردن هجاها یا همان تقطیع هجایی به صورت زیر است:
دَ ران نَ فَس کِ بِ می رَم دَ را رِ زو یِ تُ با شم
بِ دا نُ مید دَ هَم جان کِ خا کِ کو یِ تُ با شَم
اگر به هجاهای بیت بالا دقت کنید، میبینید که بعضی از آنها سه حرف، برخی دو حرف و برخی دیگر یک حرف دارند. در سادهترین تقسیمبندی، هجاهای یکحرفی را «هجای کوتاه» و هجاهای دوحرفی را «هجای بلند» مینامیم. هجای کوتاه را با علامت U و هجای بلند را با — نشان میدهیم. البته یک هجای دیگر به نام «هجای کشیده» نیز داریم. در عمل، آنچه از هجای کشیده حس میکنیم، معادل یک هجای بلند و یک هجای کوتاه است و به همین دلیل آن را با — U نمایش میدهیم.
البته دقت کنید که هجای کشیده دقیقاً معادل یک هجای بلند و کوتاه نیست و به دلیل اختلاف اندکی که با آن دارد، گوش هر دو را یکی میپندارد. اما نمیخواهیم با استثنائات خللی در روند کار ایجاد کنیم و هر جا هجای کشیده دیدیم، از — U استفاده میکنیم. در ادامه، با صورت دقیقتر و منسجمتر با دسته بندی هجاها آشنا میشویم.
گفتیم که هر هجا از صامت و مصوت تشکیل شده است. صامت حرف بدون حرکت مانند ن، ر، م و... است. مصوت نیز حرکتی است که به صامت میدهیم و خود به دو نوع کوتاه و بلند تقسیم میشود. مصوتهای کوتاه همان فتحه، کسره و ضمه (ــَـ و ــِـ و ــُـ) هستند. مصوتهای بلند نیز به صورت «آ»، «ای» و «او» تلفظ میشوند.
برای مثال، اجزای واژه «معنا» به صورت زیر است:
معنا = صامت م + مصوت کوتاه ــَـ + صامت ع + صامت ن + مصوت بلند آ.
با توجه به آنچه گفتیم، میتوانیم هجاها در شعر فارسی را دستهبندی کنیم. هجاهای شعر فارسی را به صورت علمی مطابق دستهبندی زیر بیان میکنند:
- هجای کوتاه (U)
- صامت + مصوت کوتاه (مثل نِ، اُ)
- هجای بلند (—)
- صامت + مصوت کوتاه + صامت (مثل سَر)
- صامت + مصوت بلند (مثل پا)
- هجای کشیده (—U)
- صامت + مصوت کوتاه + صامت + صامت (مثل گُفت)
- صامت + مصوت بلند + صامت (مثل خار)
- صامت + مصوت بلند + صامت + صامت (مثل خواست)
نکته ۲: کلماتی مانند «آب»، یک همزه در ابتدا دارند و به صورت ئاب (مثل خار) به زبان آورده میشوند. در هنگام تقطیع هجایی به این نکته توجه داشته باشید.
نکته ۳: کلماتی مانند بیابان و خیال را به صورت «بِ یا بان» و «خِ یال» هجابندی میکنیم.
نکته ۴: پایان کلمات مختوم به «ه» ممکن است ملفوظ یا غیرملفوظ باشد و در هجابندی باید به آن دقت کنیم. مثلاً «ه» در «خانه» غیرملفوظ بوده و تلفظ آن «خانِ» است.
اکنون با هم چند مصراع را تقطیع هجایی میکنیم:
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
زان یا رِ دِل نَ وا زَم شُک ریست با شِ کا یَت
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
شَ بِ عا شِ قا نِ بی دِل چِ شَ بی دِ راز با شَد
بازت ندانم از سر پیمان ما که برد
با زَت نَ دا نَ مَز سَ رِ پِی ما نِ ما کِ بُرد
دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
دَر یا یِ شو رَن گی زِ چَش ما نَت چِ زی باست
فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست
فَر قی مِ یا نِ طع نِ وُ تَع ری فِ خَلق نیست
همه این قطعات هجایی را میتوانیم به شکل منظم در جدولهایی به شکل زیر بگنجانیم و از علامتهایی که گفتیم نیز استفاده کنیم:
اکنون تقطیع هجایی یکی از ابیات زیبای غزل سعدی را انجام میدهیم که نکته مهمی دارد.
نکته ۵: نکته بسیار مهمی در مصراعهای اول و دوم بیت بالا نهفته است. احتمالاً برایتان این پرسش پیش آمده که چرا در هجای «ران» حرف «ن» را در نظر نگرفتهایم. به یاد داشته باشید که تقریباً همیشه، وقتی حرف «ن» ساکن است و بعد از مصوتهای بلند (آ، او، ای) میآید، آن را در تقطیع در نظر نمیگیریم. علتش هم این است که بودن و نبودنش تأثیری در وزن شعر ندارد. دقت کنید که گفتیم تقریباً، زیرا ممکن است استثنائاتی نیز پیدا شود.
حال نکته دیگری را با مثال شرح میدهیم. تقطیع بیت زیر را در نظر بگیرید. همانطور که میبینیم در مصراع اول علامت هجای کوتاه را به بلند تبدیل کردهایم.
نکته ۶: در شعر عروضی هیچگاه سه هجای کوتاه متوالی (UUU) نداریم. اگر با چنین چیزی مواجه شدید بدانید که یکی از این هجاها بلند بوده و شاعر این کار را به دلیلی انجام داده است. این کار یکی از اختیارات شاعری است. اگر با چنین چیزی مواجه شدیم، باید با توجه به مصراع دیگر یکی از هجاهای کوتاه را با هجای بلند جایگزین کنیم.، زیرا وزن دو مصرع باید یکی باشد.
نکته ۷: همانطور که گفتیم، در تقطیع، هجای کشیده را به صورت یک هجای بلند و یک هجای کوتاه در نظر میگیرم. در این موارد، سه حرف اول برایمان مهم است. در تقطیع هجای کشیده، برای تلفظ راحتتر میتوانیم آن را به صورت مجموع هجای بلند و کوتاه بنویسیم و روی هجای کوتاه علامت ضمه (ـُـ) قرار دهیم.
گام سوم: تقطیع به ارکان و افاعیل عروضی
معمولاً وقتی قواعدی برای یک موضوع تدوین میکنیم، نمادها و اصطلاحات واحدی را به کار میبریم تا بیان آن سادهتر شده و یکپارچگی بر آن حاکم باشد. اگر به تقطیع هجایی مثالهای بالا دقت کنید، مشاهده خواهید کرد که در هر مصرع، مجموعه چند هجا تکرار شده است. به هریک از این مجموعهها «رکن» میگوییم. مثال زیر این موضوع را به خوبی نشان میدهد.همانطور که میبینیم، این مصرع چهار رکن دارد. همه وزنها در شعر فارسی، تکراری از یک یا دو رکن هستند. البته یک یا دو هجا نیز در ابتدا یا انتهای زنجیره میتواند اضافه یا حذف شود. رکنها اغلب سه یا چهار هجا دارند و به ندرت، ارکانی با دو یا پنج هجا نیز وجود دارد.
راه به خاطر سپردن رکنها، شکل هجاها است. اگر به هر رکن کلمهای را نسبت دهیم و آن را به خاطر بسپاریم، بدون شک کار آسانتر میشود. از این رو، عالمان علم عروض کلماتی را از «فعل» در زبان عربی مشتق کرده و برای هریک از رکنهای وزن شعر بیان کردهاند. مثلاً «U_UU» با «فَعَلاتُ» و «_U_ _» را با «فاعِلاتُن» نشان میدهیم. این کلمات را «افاعیل عروضی» مینامند. تقطیع به ارکان عروضی و افاعیل عروضی در جدول زیر قابل مشاهده است.
بنابراین، میگوییم وزن این مصرع و در نتیجه، وزن شعر آن، «فَعَلاتُ فاعِلاتُن فَعَلاتُ فاعِلاتُن» است.
نکته ۸: یکی از مشکلات افاعیل عروضی این است که گاهی ارکان و وزن شعر را میتوان با افاعیل عروضی مختلفی نمایش داد. مثلاً وزن «فعولن فعولن فعولن فعول» را به صورت «مفاعیل مستفعلن فاعلن» نیز میتوان بیان کرد. در این موارد، آن افاعیل نزدیک به هم و سادهتر را در نظر میگیریم.
ارکان عروضی چهار هجایی، سه هجایی، دو هجایی و تک هجایی در جدولهای زیر آورده شدهاند.
نکته ۹: یکی از اختیارات شاعری این است که مصرعهایی که با رکن «فاعلاتن» شروع میشوند، در مصرع بعد ممکن است با «فعلاتن» شروع شوند.
نکته ۱۰: با توجه موسیقی یکسانی که ایجاد میکنند، میتوان رکن «مفتعلن» را در مصرع بعد با «مفاعلن» تعویض کرد.
نکته ۱۱: اگر در آخر یک مصراع هجای بلند و در آخر مصراع بعدی هجای کشیده وجود داشته باشد، به وزن و موسیقی آسیبی وارد نمیشود.
نکته ۱۲: گاهی میتوان شعر را هم به ارکان چهار هجایی و هم دو هجایی تقسیم کرد. در این موارد بهتر است از ارکان چهار هجایی استفاده کنیم.
مثال استخراج وزن شعر
اکنون که دریافتهایم چگونه وزن شعر را بیابیم، وزن غزلی از سعدی را با مطلعِ «در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم / بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم» استخراج میکنیم:- شعر را صحیح میخوانیم.
- آن را تقطیع هجایی میکنیم.
- با در نظر گرفتن اختیارات شاعری، افاعیل و ارکان عروضی را مشخص میکنیم.
وزنهای پرکاربرد شعر فارسی
همانگونه که گفتیم، با کنار هم قرار دادن ارکان عروضی و تغییر چیدمان هجاها، میتوان اوزان بسیاری را ساخت که البته تنها تعدادی از آنها مطبوع شنونده قرار میگیرند. اوزان شعر فارسی از سیصد وزن تجاوز نمیکنند و نیز شاید بتوان گفت که در میان آنها بیش از پنجاه وزن به صورت عام وجود ندارد. وزنهای معروف شعر فارسی که محمدکاظم کاظمی در کتاب روزنه آنها را فهرست کرده است، در ذیل آورده شدهاند.مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
عمریست تا من در طلب هر روز گامی میزنم
دست شفاعت هر زمان در نیکنامی میزنم
(حافظ)
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
اي درختِ معرفت، جز شکّ و حيرت نيست بارت
يا كه من باری نديدم، غير از اين بر شاخسارت
(مهدی اخوان ثالث)
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببین، باقی است روی لحظههایم جای پای تو
(یوسفعلی میرشکاک)
مفاعیل مفاعیل مفاعیل مفاعیل
بیایید، بیایید که گلزار دمیده است
بیایید، بیایید که دلدار رسیده است
(مولوی)
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد
رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد
(مولوی)
مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن
نه هیچ گردم از قفا، نه هیچ در برابرم
در این سفر پگاهتر سوار شد برادرم
(علی معلم دامغانی)
مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن
زهی چمنساز صبح فطرت، تبسّم لعل مهرجویت
ز بویگل تا نوای بلبل، فدای تمهید گفتوگویت
(بیدل)
متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن
به خیال چشم که میزند قدح جنون دل تنگ ما
که هزار میکده میدود به رکاب گردش رنگ ما
(بیدل)
فعولن فعولن فعولن فعولن
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی
(حافظ)
مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن
دامن از من کشیدی ای سرو سیمینتن من
هر شب ز خونابه دل پر گل بود دامن من
(رهی معیری)
مستفعلن فع مستفعلن فع
چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
(حافظ)
مفتعلن فاعلات مفتعلن فاعلات
زد نفس سر به مُهر صبح ملمّع نقاب
خیمه روحانیان کرد معنبر طناب
(خاقانی)
مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند
(حافظ)
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم
(حافظ)
فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
(حافظ)
مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
(حافظ)
مفعول مفاعیل مفعول مفاعیل
با دوست مگو رازی هرچند امین باشد
شاید ز برون در دشمن بکمین باشد
(فیض کاشانی)
فاعلن مفاعلن فاعلن مفاعلن
آه میکشم تو را با تمام انتظار
پُر شکوفه کن مرا ای کرامت بهار!
(علیرضا قزوه)
فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن
عالم گرفتاری، خوش تسلسلی دارد
جوش ناله زنجیر، باغ سنبلی دارد
(بیدل)
فاعلن فاعلن فاعلن فع
تیغ مردان خورشید در مشت
کورسوی شب تیره را کشت
(قیصر امینپور)
فعولن فعولن فعولن فعل
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
(فردوسی)
مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
وقت است تا برگ سفر بر باره بنديم
دل بر عبور از سدّ خار و خاره بنديم
(حمید سبزواری)
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
ای خداوندان مال! الاعتبار، الاعتبار
ای خداخوانان قال! الاعتذار، الاعتذار
(سنایی)
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
(مولوی)
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل
به گرد عالم از فرهاد رنجور
حدیث کوه کندن گشت مشهور
(نظامی)
مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از جانب خوارزم وزان است
(منوچهری)
مفعول مفاعلن مفاعیل
من با تو حدیث بیزبان گویم
وز جمله حاضران نهان گویم
(مولوی)
مفعول فاعلات مفاعیل
شب رفت و صبح دید كه فرداست
پلكی زد و ز خواب به پا خاست
(سهیل محمودی)
مفعول فاعلات مفاعیلن
برخیز ای شهامت زندانی
ای قصّهگوی بیسر و سامانی
(قادر طهماسبی)
مفعول فاعلات مفاعیل فع
شاید که حال و کار، دگرسان کنم
هرچ آن به است، قصد سوی آن کنم
(ناصرخسرو)
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات
نعره زد عشق که خونینجگری پیدا شد
حسن لرزید که صاحبنظری پیدا شد
(اقبال لاهوری)
مفتعلن فاعلات مفتعلن فع
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
(حافظ)
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
آن شب که دفن کرد علی بی صدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
(قادر طهماسبی)
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات
بر این كبود غریبانه زیستم چون ابر
تمام هستی خود را گریستم چون ابر
(مشفق کاشانی)