((خدا دروغه میگی نه بیا ثابت کن))

azad1446

عضو جدید
با سلام به دوستان .یه داستان بگم
یه روز مردی تو آرایشگاه داشت سرش رو اصلاح میکرد وبحث با استاد سلمانی که خدائی وجود نذاردوهر چی آرایشگر دلیل میاورد فایده نداشت.
تا اینکه اصلاح تموم شد وقتی بلند شد مردی را بیرون آرایشگاه با موهای بلند وزولیده وکثیف دید به آرایشگر گفت چرا این مرد کثیف است آرایشگر در جواب گفت سلمانی وجود ندارد .
مرد گفت شما سلمانی هستید چرا نیست پس این مرد چرا زولیده است .
آرایشگر گفت سلمانی هست ولی او رقبتی نشان نمیدهد . همانطور که خدا هست ولی شما رقبتی برای شناختش ندارید ومیگوئید خدائی وجود ندارد .
مرد از این جواب درفکر فرو رفت واز آرایشگر عذر خواهی کرد .
به امید اینکه همیشه در مسائل دور وبرمون اندیشه کنیم . یا علی مدد
 

shadmehrbaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
من كه خسته شدم از بس اينجور مشاجره هارو تو جاهاي مختلف ديدم يا خوندم ولي نتيجه ش فقط واسم سردرگمي بوده ...شك ... معلق بودن !

 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
به اين ميگويند قياس مع الفارق
سلماني از عالم ماده است و خدا حسب تعريفي كه از ان شده متعلق به عالم ماده نيست.
با سلام به دوستان .یه داستان بگم
یه روز مردی تو آرایشگاه داشت سرش رو اصلاح میکرد وبحث با استاد سلمانی که خدائی وجود نذاردوهر چی آرایشگر دلیل میاورد فایده نداشت.
تا اینکه اصلاح تموم شد وقتی بلند شد مردی را بیرون آرایشگاه با موهای بلند وزولیده وکثیف دید به آرایشگر گفت چرا این مرد کثیف است آرایشگر در جواب گفت سلمانی وجود ندارد .
مرد گفت شما سلمانی هستید چرا نیست پس این مرد چرا زولیده است .
آرایشگر گفت سلمانی هست ولی او رقبتی نشان نمیدهد . همانطور که خدا هست ولی شما رقبتی برای شناختش ندارید ومیگوئید خدائی وجود ندارد .
مرد از این جواب درفکر فرو رفت واز آرایشگر عذر خواهی کرد .
به امید اینکه همیشه در مسائل دور وبرمون اندیشه کنیم . یا علی مدد
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسپاروي عزيز از مصاحبت با شما خرسندم انساني منطقي و اصول گراييد برايتان ارزوي موفقيت مينمايم شما بدرستي برداشتم را از سيستم و محيط درك كرده ايد ولي اگر نمونه اي از عالم غير ماده را ببينم و يا حس كنم با شما همراه خواهم شد حتي اگر رسولان خدا تعريف متفاوتي از عالم ماده را ارائه كرده بودند به انها نيز تمسك مي جستم افسوس كه تعاريف اآنها از عالم غير ماده نيز ماديست.

سلام،
آقای عراقی فکر می کنم ما در حال دور زدن حول یک نقطه گیر کرده ایم و تمامی بحث های ما بی ثمر و بی نتیجه است. با این پست، شمار پست ها در این تاپیک به 210 خواهد رسید و اگر کسی واقعاً دنبال جواب خود بوده باشد تا به این لحظه به جواب خود رسیده و تصمیم خود را گرفته است. از این پست به بعد من با شما بحثی نخواهم کرد چرا که شما در پی یافتن جواب نیستید و به دنبال پیرو برای افکار خود می گردید.
من معتقدم می شود وجود خدا را در تمام این هستی و نظام آن دید و شما بر این باورید که خدا چون جسم نیست و چون هستی جسم است پس خدایی نیست مگر در عالم دیگر که چون قابل درک و تصور نیست پس آن هم وجود ندارد.
من وجود خدا رو خیلی مواقع در زندگی خودم حس کردم. وقتی پست اول خودم رو توی این تاپیک نوشتم چیزی رو نوشتم که خودم حس کردم نه چیزی رو که به من دیکته کردن و از جای دیگه ای آورده باشم.
امیدوارم برای شما که قبل از آنکه خیلی دیر شود، چشم هایتان را کمی بیشتر باز کنید.

یا علی
 

arash25

عضو جدید
سلام من هم کاملا اعتقاد دارم خدا وجود ندارد اما خدایی که از بچگی و در مدرسه و رسانه های عمومی و توسط مبلقان دینی تعریف شده خدایی که بزای کوچکترین نافرماتی شدید ترین عذاب ها را میدهد همیشه انتظار چاپلوسی از آفریده خودش را دارد و مثل رابین هود یک دفعه سر راه ضالم ها را میگیرد و به درمانده ها کمک میکند و ........ ....... ..... ....
اما هر چه بیشتر در آفرینش مخلوقات و در کار خودم (شیمی) مطالعه میکنم بیشتر به یک خدای عالم و قادر مهربان و قانونمند ایمان میاورم اگر کمی تفکر کنید مطمنا به دروغین بودن خدای معبد آمون پی میبرید
اما شناخت خدای واقعی وقوانین او نیاز به تفکر بیشتر دارد تعریف خدای مهربان و قوانینش را در آفریده هایش بیاب (نه در گفته های آخن ماهو ها)
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
من كه خسته شدم از بس اينجور مشاجره هارو تو جاهاي مختلف ديدم يا خوندم ولي نتيجه ش فقط واسم سردرگمي بوده ...شك ... معلق بودن !


سلام،
با آقای عراقی موافقم که شک پایه و اساس یقینه اما به شرطی که بریم دنبال جواب شکیاتمون. واقعیتش اینه که به نظر من شما از بحث هایی که در این تالار یا سایت های مشابه با اینجا دارن و فقط مسئله ای رو طرح می کنن، چیزی عایدتون نمیشه. چون در این قبیل مباحث طرفین هر دو به چیزی که می گویند اعتقاد دارند و کم پیش می آید که با دلیل و منطق به اثبات و رد بپردازند.
توصیه من به شما و تمام کسانی که مثل شما در اول راه هستند و سوالات زیادی در سر دارند این است که به دنبال سوالات خودشون در سایت هایی که کارشان مباحث دینی و عقیدتی از قبیل Balagh.net، hawzah.net، porsojoo.com، سایت آقای مکارم (www.makaremshirazi.org) که انصافاً سایت قوی ای است مراجعه کنید. من در مورد سایت های غیر اسلامی و چگونگی فیل+تر بودن آنها اطلاعی ندارم اما در این چند سایت به بسیاری از سوالات متداول و طرح شده از سوی دیگر مکاتب جواب داده شده.
خیلی از مواقع صورت واقعی دین آن چیزی که ما تصور می کنیم و یا به ما نشان می دهند، نیست.

موفق و پیروز باشید
یا علی
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
سلام من هم کاملا اعتقاد دارم خدا وجود ندارد اما خدایی که از بچگی و در مدرسه و رسانه های عمومی و توسط مبلقان دینی تعریف شده خدایی که بزای کوچکترین نافرماتی شدید ترین عذاب ها را میدهد همیشه انتظار چاپلوسی از آفریده خودش را دارد و مثل رابین هود یک دفعه سر راه ضالم ها را میگیرد و به درمانده ها کمک میکند و ........ ....... ..... ....
اما هر چه بیشتر در آفرینش مخلوقات و در کار خودم (شیمی) مطالعه میکنم بیشتر به یک خدای عالم و قادر مهربان و قانونمند ایمان میاورم اگر کمی تفکر کنید مطمنا به دروغین بودن خدای معبد آمون پی میبرید
اما شناخت خدای واقعی وقوانین او نیاز به تفکر بیشتر دارد تعریف خدای مهربان و قوانینش را در آفریده هایش بیاب (نه در گفته های آخن ماهو ها)

مطمئنا برداشت ها متفاوت می باشد، آموزگاران به شما ممکن است بدان گونه گویند که خداوند در برابر هر گونه خطایی بزرگترین عذاب ها را روا می دارد. اما خداوند همیشه فرصت طولانی را به آدمی عطا می کند تا به تفکر بنشیند و پی به خطای خود ببرد و جهت رفع آن اقدام نماید نه اینکه خیلی سریع بعد از انجام خطا، عذاب را روا دارد.
"ظالم"
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسپاروي عزيز
يقين بدان كه شخصيتي مثل مكارم كه به شكر دنيا دل بسته نميتواند مرا قانع كند او خيلي سطحي به استدلالاتش پرداخته و با دشمني فرضي در ستيز است .مقاله اي دارم كه انرا از زبان اصلي برگردان كرده و افكار خودم را نيز در ان لحاظ نمودم در اين مقاله تلاش ميشود تا جهاني ناشناخته تعريف گردد اجبارا براي تعريف اين جهان ناشناخته مي بايست واژگان جديدي ساخته ميشدند مثلا به كره گفته شده تترا كره و به مكعب ،تترا مكعب و به همين ترتيب با واژگان تازه اي جهان ساخته شد بدنبال ان لازم بود تا به اين واژه هاي جديد معنايي قابل درك داده شود تا بتوان از تترا كره حسي داشت به اين منظور به روش اسقرا متوسل شده و با بررسي وقايع در جهان دو بعدي وارد جهان سه بعدي شده و از انجا با پيدايش حسي كه از استقرا نشئت گرفته به جهاني ناشناخته وارد ميشويم هر چند روش استقرا انسان را در قبول جهان چهاربعدي مغلوب مينمايد ولي كماكان حس غريبي از دنياي چهار بعدي در ذهن بجاي مي ماند .
سلام،
با آقای عراقی موافقم که شک پایه و اساس یقینه اما به شرطی که بریم دنبال جواب شکیاتمون. واقعیتش اینه که به نظر من شما از بحث هایی که در این تالار یا سایت های مشابه با اینجا دارن و فقط مسئله ای رو طرح می کنن، چیزی عایدتون نمیشه. چون در این قبیل مباحث طرفین هر دو به چیزی که می گویند اعتقاد دارند و کم پیش می آید که با دلیل و منطق به اثبات و رد بپردازند.
توصیه من به شما و تمام کسانی که مثل شما در اول راه هستند و سوالات زیادی در سر دارند این است که به دنبال سوالات خودشون در سایت هایی که کارشان مباحث دینی و عقیدتی از قبیل Balagh.net، hawzah.net، porsojoo.com، سایت آقای مکارم (www.makaremshirazi.org) که انصافاً سایت قوی ای است مراجعه کنید. من در مورد سایت های غیر اسلامی و چگونگی فیل+تر بودن آنها اطلاعی ندارم اما در این چند سایت به بسیاری از سوالات متداول و طرح شده از سوی دیگر مکاتب جواب داده شده.
خیلی از مواقع صورت واقعی دین آن چیزی که ما تصور می کنیم و یا به ما نشان می دهند، نیست.

موفق و پیروز باشید
یا علی
 
آخرین ویرایش:

shadmehrbaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام،
با آقای عراقی موافقم که شک پایه و اساس یقینه اما به شرطی که بریم دنبال جواب شکیاتمون. واقعیتش اینه که به نظر من شما از بحث هایی که در این تالار یا سایت های مشابه با اینجا دارن و فقط مسئله ای رو طرح می کنن، چیزی عایدتون نمیشه. چون در این قبیل مباحث طرفین هر دو به چیزی که می گویند اعتقاد دارند و کم پیش می آید که با دلیل و منطق به اثبات و رد بپردازند.
توصیه من به شما و تمام کسانی که مثل شما در اول راه هستند و سوالات زیادی در سر دارند این است که به دنبال سوالات خودشون در سایت هایی که کارشان مباحث دینی و عقیدتی از قبیل Balagh.net، hawzah.net، porsojoo.com، سایت آقای مکارمwww.makaremshirazi.org) که انصافاً سایت قوی ای است مراجعه کنید. ( من در مورد سایت های غیر اسلامی و چگونگی فیل+تر بودن آنها اطلاعی ندارم اما در این چند سایت به بسیاری از سوالات متداول و طرح شده از سوی دیگر مکاتب جواب داده شده.
خیلی از مواقع صورت واقعی دین آن چیزی که ما تصور می کنیم و یا به ما نشان می دهند، نیست.
موفق و پیروز باشید
یا علی

دوست عزيزم ...

طبيعيه كه اينجور سايتها و افراد هم عقايد خودشونو ميخوان ثابت كنن و چون خبره ي اين كار هستن واسه اونا كاري نداره كه منو قانع كنن كه عقايدشونو بپذيرم...

و از طرفي افرادي هم با عقايد مخالف اين گروه (نميدونم اسمشونو چي ميذاريد كافر ، ضد مذهبي ، بندگان شيطان! ...) براحتي ميتونن منو قانع كنن كه خدايي وجود نداره ...و در نتيجه بازم ميرسم به شك !

پس بهترين كار اينه كه بشينم بحث اين دو گروه رو با هم نگاه كنم و ببينم آخرش حرف كدوم يك از اين گروه ميتونه اون يكي رو مجاب كنه ...كه تا حالا اين اتفاق نيفتاده و درنتيجه بازم رسيدم به...شك !


 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
عمر انسان از يكطرف تا منهاي بينهايت و از طرف ديگر تا مثبت بينهايت هستي ادامه و استمرار دارد ولي عمر من و شما محدود است اگر فقط ميخواهيد خود را قانع نماييد و هيچ تاثيري در تصحيح دانسته هاي بشر نداشته باشيد شايد بهتر باشد بدون شك در هر راهي كه قرار داريد بدان ادامه دهيد.
مقدمه اي كه n سال طول كشيده ؟؟!! مگه عمر انسان كلا چقدره ؟
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاثير مباحث اينچنيني در كوتاه مدت نيست روزگاري در صف معتقدين قرار داشتم در انروزها چشم بسته و بر اساس اعتقادات حوزوي در برابر عقايد متقابل دليل مي اوردم امروز دلايل حوزوي برايم بسيار مبتدي است و يقين ميگويم كه پايه ها يش از ستوني از ماسه هم سست تر است تاثير فروپاشي ايران در سال 1357 انقدر زياد بوده است كه فرهيختگاني چون دكتر سروش را نيز به تجديد نظر وادار نموده بدان رنسانسي كه در ايران در حال تكوين است يقينا مردممان را از بردگي دين رها خواهد كرد.
دوست عزيزم ...

طبيعيه كه اينجور سايتها و افراد هم عقايد خودشونو ميخوان ثابت كنن و چون خبره ي اين كار هستن واسه اونا كاري نداره كه منو قانع كنن كه عقايدشونو بپذيرم...

و از طرفي افرادي هم با عقايد مخالف اين گروه (نميدونم اسمشونو چي ميذاريد كافر ، ضد مذهبي ، بندگان شيطان! ...) براحتي ميتونن منو قانع كنن كه خدايي وجود نداره ...و در نتيجه بازم ميرسم به شك !

پس بهترين كار اينه كه بشينم بحث اين دو گروه رو با هم نگاه كنم و ببينم آخرش حرف كدوم يك از اين گروه ميتونه اون يكي رو مجاب كنه ...كه تا حالا اين اتفاق نيفتاده و درنتيجه بازم رسيدم به...شك !
 

pink girl

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در مورد خدا صورت گرفت
آرایشگر گفت:من باور نمیکنم خدا وجود داشته با شد
مشتری پرسید چرا؟ آرایشگر گفت : کافیست به خیابان بروی و ببینی مگر میشود با وجود خدای مهربان اینهمه مریضی و درد و رنج وجود داشته باشد؟

مشتری چیزی نگفت و از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از آرایشگاه بیرون آمد، مردی را در خیابان دید با موهای ژولیده و کثیف با سرعت به آرایشگاه برگشت و به ارایشگر گفت:
"می دانی به نظر من آرایشگر ها وجود ندارند"

مرد با تعجب گفت :چرا این حرف را میزنی؟
من اینجاهستم و همین الان موهای تو را مرتب کردم

مشتری با اعتراض گفت:
پس چرا کسانی مثل آن مرد بیرون از آریشگاه وجود دارند
آرایشگر گفت:
"آرایشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نمیکنند "
مشتری گفت دقیقا همین است
خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمیکنند! برای همین است که اینهمه درد و رنج در دنیا وجود دارد ...
 

h-masoumi

عضو جدید

اثبات خدا قسمت 1


در رابطه با اثبات وجود خداوند دلايل متعددي اقامه شده كه برخي وجداني (مانند برهان فطرت)، برخي علمي(مانند برهان نظم)، و برخي عقلي و فلسفي است (مانند برهان محرك اول ارسطو برهان وجوب و امكان، برهان وسط و طرف، براهين استحاله تسلسل علل هستي بخش، برهان مشروطيت و اطلاق فارابي، قاعده الشي‏ء ما لم‏ يجب لم يوجد از خواجه نصيرالدين طوسي، برهان صديقين صدرايي و ...). هر يك از براهين مذكور مبتني بر مباني و مباديعقلي و فلسفي ويژه‏اي است كه طبيعتا در يك نامه مجال پرداختن به هيچ يك از آنان نيست. ليكن در اين جا به طورفشرده و اختصار ناچاريم به ذكر يكي از روشن‏ترين آنها بسنده نموده و براي تحقيق بيشتر كتاب‏هايي را معرفي كنيم.اين برهان ضمن آن كه قدمت بسياري دارد يكي از استوارترين ادله خداشناختي است، و از جهان اسلام به تئولوژيغربي نيز راه يافته و نزد تئولوژيست‏ها و فيلسوفان دين در غرب تحت عنوان (Argument from Contingency)؛ به عنوان خدشه ناپذيرترين برهان - كه تاكنون انديشه بشر بدان راه يافته - مورد پذيرش واقع گرديده است. سير پيدايشو سپس ورود اين برهان در انديشه‏هاي كلامي غرب طبق نمودار زير است: فارابي، ابوعلي‏سينا، غزالي، ابن رشداندلسي، ابن ميمون و الهيات نوين غرب. اصل برهان به طور فشرده از قرار زير است:

1- بدون شك جهاني واقعي نه وهمي صرف وجود دارد (رئاليسم و نفي سفسطه)

2- آنچه در جهان است همه ممكن‏الوجودند. يعني وقتي نظر به ذات آنها كنيم هيچ يك بالذات اقتضاي وجود ندارند. بلكه همه موجوداتي هستند كه مي‏شود وجود داشته باشند و مي‏شود وجود نداشته باشند. به ‏عبارت ديگر در مرتب هذات و بدون علت هيچند.

3- تمام جهان يك واحد ممكن‏الوجود است. زيرا وقتي اجزاي جهان همه ممكن‏الوجود باشند، كل جهان - كه يكواحد ارگانيك است - نيز ممكن‏الوجود است؛ و از مجموعه موجودات ممكن‏الوجود واجب‏الوجود پديدارنمي‏شود. پس جهان يك واحد ممكن‏الوجود بيش نيست.

4- هر ممكن الوجودي در تحقق و بقاي خويش نيازمند و وامدار ديگري است. به عبارت ديگر اگر جهان بي‏نهايت پديده هم باشد از بي‏نهايت صفر هيچ چيز درست نمي‏شود. و اگر وراي سلسله موجودات امكاني، واجب بالذاتي دركار نباشد، جهان هيچ اندرهيچ خواهد بود. در اين جا مي‏توان مثالي از فارابي در برهان مشروطيت ذكر كرد: فرض كنيد لشكري انبوه از سربازان براي حمله آماده باشند. ليكن به هركس فرمان حمله دهند بگوييد: تا زماني كه ديگري حمله نكند، من نيز حمله نخواهم كرد. يعني هر كسي حمله را مشروط به آغاز تهاجم توسط ديگري كند. در اين صورت كاملاروشن است كه اگر هيچ كس حاضر نشود بدون شرط حمله را آغاز كند هرگز تهاجمي صورت نخواهد گرفت، حتي اگر فرضا عدد سربازان به بي‏نهايت برسد. يعني با بي‏نهايت حمله مشروط، بدون يك تهاجم نامشروط، هرگز تهاجمي صورت نمي‏گيرد. همين طور از بي‏نهايت ممكن ‏الوجود - كه هستي ‏اش وامدار، متعلق، وابسته، و مشروط به ديگرياست - بدون وجود يك موجود ناوابسته، نامشروط، و غير متعلق به ديگري (خدا) هيچ موجودي امكان تحقق ندارد و چون مي‏ بينيم جهاني از ممكنات تحقق يافته است، پس قطعا درمي‏ يابيم كه آن موجود واجب نيز وجود دارد. البته برهان وجوب و امكان به اشكال ديگري نيز تقرير يافته و در اين‏جا تنها يكي از تقارير آن را ذكر نموديم. در اين رابطه مي‏توانيد از نگاشته‏ هاي زير استفاده كنيد:

1- اصول فلسفه و روش رئاليسم ، ج 5 ، علامه طباطبايي و شهيد مطهري

2- علل گرايش به ماديگري ، شهيد مطهري

3- آموزش فلسفه ، ج 2، محمد تقي مصباح يزدي

4- مسايل جديد كلام، مصطفي ملكيان

5- كليات فلسفه ‏آوروم ، استرول و ريچارد پاپكين، ترجمه: دكتر سيد جلال ‏الدين مجتبوي

در ضمن يادآور مي ‏شود كه احساس ژرف و لطيفي كه شما در جستجوي آن هستيد در نامه و حتي در لابه‏ لاي كتابها نمي‏توان يافت. البته مطالعه كتابهاي خداشناختي و عرفاني در اين رابطه لازم و سودمند است، ولي ركن اصلي قضيه انس دائمي با خدا و عبادت و تقوي، بويژه نماز شب، با توجه و حضور قلب است. به قول حافظ :

شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس ورنه كو ورقي خواند معاني دانست

مجموعه گل : ذات مستجمع جميع صفات كماليه.

مرغ سحر: شب زنده ‏داران ،مستغفرين بالاسحار.

بنابر اين جهاد پيوسته علمي و عملي لازم است تا انسان به اين مرحله برسد. اين همان چيزي است كه عارفان باللّه‏ همه هستي خود را نثار آن كرده و عمري در طلبش به تهذيب نفس و عبادت وجهاد علمي و عملي مي ‏پردازند.
 

h-masoumi

عضو جدید
اثبات خدا قسمت 2


عقل‌ به‌ ما مي ‌گويد: هر اثري‌ مؤثري‌ دارد و اين‌ حكم‌ و قضاوت‌ به‌ قدري‌ روشن‌ است‌ كه‌ حتي‌ اگر شما به‌ طور خيلي‌ خفيف‌ به‌ صورت‌ نوزادي‌ بدميد، او چشم‌ خود را باز مي‌كند و به‌ دنبال‌ مؤثر به‌ اطراف‌ نگاه‌ مي‌كند و مي ‌فهمد كه‌ دميدن‌ از منشأيي‌ است‌. عقل‌ ما در اولين‌ برخورد با نظم‌ و حساب‌ دقيق‌ براي‌ اين‌ جهان‌ هستي‌، قدرت‌ باشعوري‌ را مي‌پذيرد و با عقل‌ جواب‌ وسوسه‌ها و شبهات‌ داده‌ مي‌شود. مطالعه‌ در هستي‌ با آن‌ همه‌ نظم‌ و دقت‌ ما را به‌ سوي‌ بينش‌ الهي‌ سوق‌ مي‌دهد.

در مورد خدا دو نوع‌ شناخت‌، قابل‌ تصور است‌: يكي‌ شناخت‌ حضوري‌ و ديگري‌ شناخت‌ كلي‌. شناخت‌ حضوري‌ قابل‌ تعليم‌ وتعلم‌ نيست‌؛ يعني‌ قابل‌ يادگيري‌ و ياد دادن‌ نيست‌ و به‌ آن‌ معرفت‌ شهودي‌ يا رؤيت‌ قلبي‌ مي‌گويند يا شناخت‌ خد از راه‌ دل‌ تعبير مي‌كنند.

شخصي‌ خدمت‌ امام‌ صادق‌ عرض‌ كرد: خدا را به‌ من‌ آن‌ چنان‌ معرفي‌ كن‌ كه‌ گويي‌ او را مي‌بينم‌. حضرت‌ پرسيد: هيچ‌ وقت‌ از راه‌ دريا مسافرت‌ كرده‌اي‌؟ گفت‌: آري‌. فرمود، آيا اتفاق‌ افتاده‌ كه‌ كشتي‌ در وسط‌ دريا بشكند؟ گفت‌: آري‌، برايم‌ اتفاق‌ افتاده‌ است‌. فرمود: به‌ جايي‌ رسيده‌اي‌ كه‌ از همه‌ چيز اميدت‌ قطع‌ شود و خود را مشرف‌ به‌ مرگ‌ ببيني‌؟ گفت‌: بلي‌، چنين‌ شده‌ است‌ فرمود: در آن‌ حال‌ اميدي‌ به‌ نجات‌ داشتي‌؟گفت‌: آري‌. حضرت‌ فرمود: در آن‌ جا كه‌ وسيله‌اي‌ براي‌ نجات‌ تو وجود نداشت‌، به‌ چه‌ كسي‌ اميدوار بودي‌؟ آن‌ شخص‌ متوجه‌ شد كه‌ در آن‌ حال‌ گويا دل‌ او با كسي‌ ارتباط‌ داشته‌، در حدي‌ كه‌ گويي‌ او را مي‌ديده‌ است‌.[1]

اين‌ همان‌ حالتي‌ است‌ كه‌ گفتيم‌ گاهي‌ توجه‌ انسان‌ از غير خدا به‌ طور كامل‌ قطع‌ مي‌شود و در آن‌ حالت‌ توجه‌ كامل‌ به‌ خدا پيدا مي‌شود. كسي‌ كه‌ خدا را بيابد و با تمام‌ وجود او را بر خود حاضر و ناظر ببيند، ديگر جاي‌ سؤال‌ برايش‌ باقي‌ نمي‌ماند كه‌ آيا خدا هست‌ يا نيست‌؟ بلكه‌ هر چيز ديگر را در رتو نور خدا مي‌بيند. اين‌ جا است‌ كه‌ مي ‌گويد: اي‌ خدا! تو را با خودت‌ شناختم‌. امام‌ سجاد (ع‌) در پيشگاه‌ خدا عرض‌ مي‌كند: "بك‌ عرفتك‌ و أنت‌ دللتني‌ عليك‌؛ تو را با خودت‌ شناختم‌. تو بودي‌ كه‌ مرا به‌ سوي‌ خود راهنمايي‌ كردي‌".

راه‌هاي‌ شناخت‌ خدا و براهين‌ آن‌ عبارتنداز: 1ـ برهان‌ فطرت‌، 2ـ برهان‌ نظم‌، 3ـ برهان‌ عليت‌، 4ـ برهان‌ صديقين‌ و راه‌هاي‌ ديگري‌ كه‌ در علوم‌ تخصصي‌ از آن‌ها بحث‌ شده‌ است‌ .

صفات‌ الهي‌:

به‌ طور كلي‌ صفات‌ الهي‌ را به‌ دو قسم‌ تقسيم‌ كرده‌اند: صفات‌ ثبوتيه‌ (جماليه‌) و صفات‌ سلبيه‌ (جلاليه‌). صفات‌ سلبي‌، صفاتي‌ است‌ كه‌ از ذات‌ باري‌ تعالي‌ سلب‌ مي‌شود، مثل‌ جسم‌ و جوهر و قابل‌ رؤيت‌ بودن‌، زمان‌ و مكان‌ و عحجز و بخل‌ داشتن‌ ك‌ كه‌ خدا اين‌ صفات‌ را ندارد.

صفات‌ ثبوتيه‌ صفاتي‌ است‌ كه‌ خدا آن‌ها را دارا مي‌باشد و متصف‌ به‌ آن‌ صفات‌ است‌؛ مثل‌ رازقيت‌، خالقيت‌، رحيميت‌، قادريت‌، عالميت‌، حيات‌ و قيوميت‌ .

ذات‌ پروردگار مستجمع‌ جميع‌ كمالات‌ و زيبايي‌ها است‌، زيرا اگر آن‌ها را نداشته‌ باشد، داراي‌ نقص‌ و احتياج‌ خواهد بود .

يكي‌ از صفات‌ سلبيه‌ اين‌ است‌ كه‌ خداوند جسم‌ نيست‌، زيرا جسم‌ بودن‌ خدا مستلزم‌ اين‌ است‌ كه‌ مكاني‌ داشته‌ و داراي‌ جهتي‌ باشد كه‌ بتوان‌ به‌ آن‌ اشاره‌ كرد. اگر خدا جسم‌ بود، بايد داراي‌ طول‌ و عرض‌ و عمق‌ باشد و جاومكاني‌ را اشغال‌ كند و در جايي‌ باشد و در جاي‌ ديگر نباشد. بنابراين‌ چون‌ خدا محتاج‌ نيست‌، پس‌ جسم‌ نيست‌.[2]
 

h-masoumi

عضو جدید
اميد وارم حالا ديگه تاپيكتو عوض كني و يامشو بزاري

خدا وجود دارد ميگي نه بيا ثابت كن
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار

دوست عزيزم ...

طبيعيه كه اينجور سايتها و افراد هم عقايد خودشونو ميخوان ثابت كنن و چون خبره ي اين كار هستن واسه اونا كاري نداره كه منو قانع كنن كه عقايدشونو بپذيرم...

و از طرفي افرادي هم با عقايد مخالف اين گروه (نميدونم اسمشونو چي ميذاريد كافر ، ضد مذهبي ، بندگان شيطان! ...) براحتي ميتونن منو قانع كنن كه خدايي وجود نداره ...و در نتيجه بازم ميرسم به شك !

پس بهترين كار اينه كه بشينم بحث اين دو گروه رو با هم نگاه كنم و ببينم آخرش حرف كدوم يك از اين گروه ميتونه اون يكي رو مجاب كنه ...كه تا حالا اين اتفاق نيفتاده و درنتيجه بازم رسيدم به...شك !


دوست عزیز و گرامی،
برای همین من نوشتم که از سایت های غیر اسلامی و فیل+تر بودن یا نبودنشون اطلاعی ندارم. شک اولین قدم برای رسیدن به یقینه ولی باید دید این شک از کجا شروع میشه و پایه و اساس آدم چیه. یک زمان، کسی دینی را قبول داره و فقط تعدادی سوال و شبهه برایش پیش میاد، خوب میره دنبال جواب اونها. ممکنه که توی این راه به حقایق دیگه ای برسه و دینش رو تکامل ببخشه و قویتر کنه، ممکن هم هست که دین خودش رو دین کاملی نبینه و به دنبال یک دین و ایدئولوژی بهتر و کامل تر بگرده.
زمانی هم هست که یک نفر از صفر می خواد شروع کنه. خدایی هست؟ معادی هست؟ و ... اینجا دیگه کار، کار خودشه. استدلال طرفین رو بشنوه و با عقل خودش تصمیم بگیره که درسته یا نه؟ که چیزی که با عقل و تفکر بدست بیاد، حکم سیمان رو داره.
اینکه شما منتظر باشید یکی از طرفین دعوا ناک اوت بشه و برید سمت اون، وقتی که اولین سوال و شبهه پیش بیاد، دوباره دچار شک می شید.

علامه جعفری بعنوان یکی از علمای شیعی و برتراند راسل بعنوان یکی از بزرگترین و معروفترین ملحدان جهان سال ها با همدیگه بحث کردن اما نتیجه چی شد؟ نه ملحدان قبول کردند و خداپرست شدند و نه مسلمانان ملحد. (می توانید برخی از این مباحث را اینجا ببینید)

توصیه می کنم که بگردید، تفکر کنید و خود تصمیم بگیرید.

یا علی
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
به اين تيپ استدلالات ميگن قياس مع الفارق . فراموشش كن هيچ سنخيتي بين موضوع و محمول عبارت اول با عبارت دوم نيست .
مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در مورد خدا صورت گرفت
آرایشگر گفت:من باور نمیکنم خدا وجود داشته با شد
مشتری پرسید چرا؟ آرایشگر گفت : کافیست به خیابان بروی و ببینی مگر میشود با وجود خدای مهربان اینهمه مریضی و درد و رنج وجود داشته باشد؟

مشتری چیزی نگفت و از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از آرایشگاه بیرون آمد، مردی را در خیابان دید با موهای ژولیده و کثیف با سرعت به آرایشگاه برگشت و به ارایشگر گفت:
"می دانی به نظر من آرایشگر ها وجود ندارند"

مرد با تعجب گفت :چرا این حرف را میزنی؟
من اینجاهستم و همین الان موهای تو را مرتب کردم

مشتری با اعتراض گفت:
پس چرا کسانی مثل آن مرد بیرون از آریشگاه وجود دارند
آرایشگر گفت:
"آرایشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نمیکنند "
مشتری گفت دقیقا همین است
خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمیکنند! برای همین است که اینهمه درد و رنج در دنیا وجود دارد ...
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين برهان بسيار كم مايه و ذهني است اينكه جهان فعلي موجود است شكي در ان نيست و نيازي به اثبات ندارد اينكه آنچه در جهان است همه ممكن الوجودند ادعايي بي پشتوانه است ولي اگر مينوشتيد هر موجودي در حالات حضوريش مقيد به زمان معيني است بلاترديد هر كس انرا مي پذيرفت تقيد زماني در حالات حضوري از خواص ماده است ولي حضور ماده در اشكال مختلف به نحويستكه از يكسو به منهاي بينهايت و از سوي ديگر به سمت مثبت بينهايت ميل مينمايد كما اينكه به هيچ وجه قادر نيستيد به يقين بگوييد عمر كهكشان هايي كه ميليونها سال نوري از كهكشان راه شيري فاصله دارند چقدر است ؟!!شما حتي قادر نيستيد كه بگوييد حد آسمان تا كجاست؟ولي به راحتي مدعي ميشود كه ماده بي سر و ته در ابعاد و زمان ، پديده و ممكن الوجود است .!!!اگر خواستيد مدعي شويد كه ماده ممكن الوجود است ابتدا بگوييد حد آسمان كجاست؟ عمر كهن ترين كهكشان چقدر است؟و آيا هنوز كهكشانهايي در حال توليد و مرگ هستند يا خير؟ جواب آخرين سوال آسان است ولي اگر جواب مثبت به ان بدهيد بايد استدلال ممكن و واجب در وجود را به زباله دان تاريخ بريزيد و اگر بگوييد نه ، منكر واقعيت و ادعاي بخش اول استدلال خود شده ايدچرا كه پذيرش مرگ حالتي از ماده و تولد حالتي ديگر از آن يعني استمرار در حضور ماده و تقيد زماني فقط در اشكال متفاوت ان .
1- بدون شك جهاني واقعي نه وهمي صرف وجود دارد (رئاليسم و نفي سفسطه)

2- آنچه در جهان است همه ممكن‏الوجودند. يعني وقتي نظر به ذات آنها كنيم هيچ يك بالذات اقتضاي وجود ندارند. بلكه همه موجوداتي هستند كه مي‏شود وجود داشته باشند و مي‏شود وجود نداشته باشند. به ‏عبارت ديگر در مرتب هذات و بدون علت هيچند.

3- تمام جهان يك واحد ممكن‏الوجود است. زيرا وقتي اجزاي جهان همه ممكن‏الوجود باشند، كل جهان - كه يكواحد ارگانيك است - نيز ممكن‏الوجود است؛ و از مجموعه موجودات ممكن‏الوجود واجب‏الوجود پديدارنمي‏شود. پس جهان يك واحد ممكن‏الوجود بيش نيست.

4- هر ممكن الوجودي در تحقق و بقاي خويش نيازمند و وامدار ديگري است. به عبارت ديگر اگر جهان بي‏نهايت پديده هم باشد از بي‏نهايت صفر هيچ چيز درست نمي‏شود. و اگر وراي سلسله موجودات امكاني، واجب بالذاتي دركار نباشد، جهان هيچ اندرهيچ خواهد بود. در اين جا مي‏توان مثالي از فارابي در برهان مشروطيت ذكر كرد: فرض كنيد لشكري انبوه از سربازان براي حمله آماده باشند. ليكن به هركس فرمان حمله دهند بگوييد: تا زماني كه ديگري حمله نكند، من نيز حمله نخواهم كرد. يعني هر كسي حمله را مشروط به آغاز تهاجم توسط ديگري كند. در اين صورت كاملاروشن است كه اگر هيچ كس حاضر نشود بدون شرط حمله را آغاز كند هرگز تهاجمي صورت نخواهد گرفت، حتي اگر فرضا عدد سربازان به بي‏نهايت برسد. يعني با بي‏نهايت حمله مشروط، بدون يك تهاجم نامشروط، هرگز تهاجمي صورت نمي‏گيرد. همين طور از بي‏نهايت ممكن ‏الوجود - كه هستي ‏اش وامدار، متعلق، وابسته، و مشروط به ديگرياست - بدون وجود يك موجود ناوابسته، نامشروط، و غير متعلق به ديگري (خدا) هيچ موجودي امكان تحقق ندارد و چون مي‏ بينيم جهاني از ممكنات تحقق يافته است، پس قطعا درمي‏ يابيم كه آن موجود واجب نيز وجود دارد. البته برهان وجوب و امكان به اشكال ديگري نيز تقرير يافته و در اين‏جا تنها يكي از تقارير آن را ذكر نموديم. در اين رابطه مي‏توانيد از نگاشته‏ هاي زير استفاده كنيد:

1- اصول فلسفه و روش رئاليسم ، ج 5 ، علامه طباطبايي و شهيد مطهري

2- علل گرايش به ماديگري ، شهيد مطهري

3- آموزش فلسفه ، ج 2، محمد تقي مصباح يزدي

4- مسايل جديد كلام، مصطفي ملكيان

5- كليات فلسفه ‏آوروم ، استرول و ريچارد پاپكين، ترجمه: دكتر سيد جلال ‏الدين مجتبوي

در ضمن يادآور مي ‏شود كه احساس ژرف و لطيفي كه شما در جستجوي آن هستيد در نامه و حتي در لابه‏ لاي كتابها نمي‏توان يافت. البته مطالعه كتابهاي خداشناختي و عرفاني در اين رابطه لازم و سودمند است، ولي ركن اصلي قضيه انس دائمي با خدا و عبادت و تقوي، بويژه نماز شب، با توجه و حضور قلب است. به قول حافظ :

شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس ورنه كو ورقي خواند معاني دانست

مجموعه گل : ذات مستجمع جميع صفات كماليه.

مرغ سحر: شب زنده ‏داران ،مستغفرين بالاسحار.

بنابر اين جهاد پيوسته علمي و عملي لازم است تا انسان به اين مرحله برسد. اين همان چيزي است كه عارفان باللّه‏ همه هستي خود را نثار آن كرده و عمري در طلبش به تهذيب نفس و عبادت وجهاد علمي و عملي مي ‏پردازند.
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
چون مهندس شيمي هستيد بايد بيلان انرژي و مواد را خوانده باشيد ولي خواندن كافي نيست بايد اين درس را درك كرده باشيد .
شما ميخواهيد از اثر پي به موثر ببريد بسيار عاليست ما از ديدن اتوموبيل پرايد پي به موثر ان ميبريم يعني سايپا . خوب دقت كنيد يكسر اين اثر در عالم ماده است و سر ديگر ان نيز در عالم ماده است اما شما ميخواهيد از ديدن سنگي در كوه ودر عالم ماده پي به چي ببريد؟ به موجودي در عالم ماده؟!عيبي نداره اينرا ميتوان هم سنح با بخش اول استدلال دانست اما اگر بخواهيد پي به جايي غير مادي ببريد آنگاه اولا رعايت سنخيت را نكرده ايد و در ثاني اصفات سلبيه او را نقض نموده ايد!!
حالا مي پردازم به اصفاتي كه با ان تلاش نموديد خالقي را تعريف نماييد:
از طريق صقات سلبيه به جايي نمي رسيم و حداقل اينكه هيچ حسي از موجودي كه در دايره هستي باشد بوجود نمي ايد و نتيجه ان فقط "نه هست " است
اما صفات ثبوتيه ،اگر اين صفات فقط خاص خدا باشد وهيچكس انرا نداشته باشد در اينصورت باز هم از مجموعه اصفات نيستي خدا را تعريف نموده ايد و اگر ان صفات را كسي يا كساني داشته باشند در اينصورت خدا را بدايره هستي هدايت نموده و امكان رويت او را فراهم نموده ايد به اين ترتيب بشدت گرفتار تناقض شده ايد .
همه انسانها نويسنده اند
هيچ انساني نويسنده نيست
دو قضيه دارم يكي موجبه ديگري سالبه كه جمع انها امكان پذير نيست ولي رفع هر دو ممكن است به عبارتي اين دو قضيه متضاد ند و رابطه اشان تضاد است .
ديواري كه در جلوي من قرار دارد سفيد است
ديواري كه در جلوي من قرار دارد سفيد نيست
اينبار نيز دو قضيه داريم يكي موجبه و ديگري سالبه كه جمع انها امكان پذير نيست ولي رفع يكي موجب پذيرش ديگريست به اين دو قضيه متناقض گفته شده و رابطه اشان تناقض است .
حالا مي پردازيم به تعريف خدا
خدا موجوديست كه تمامي نياز ها و صفات ماده را ندارد از جمله نمي خورد ،نمي آشامد ،نمي زايد،جسم ندارد ،جوهر ندارد
خدا موجوديست كه تمامي صفات ماده را دارد از جمله رزاق است ،زيباست،قادر است ،عالم است ،ميسازد و توليد ميكند
به اين دوقضيه چي ميگن؟آيا رفع هر دو امكان پدير است؟آيا جمع انها امكان پذير است؟آيا رفع يكي موجب قبول ديگريست؟




اثبات خدا قسمت 2





عقل‌ به‌ ما مي ‌گويد: هر اثري‌ مؤثري‌ دارد و اين‌ حكم‌ و قضاوت‌ به‌ قدري‌ روشن‌ است‌ كه‌ حتي‌ اگر شما به‌ طور خيلي‌ خفيف‌ به‌ صورت‌ نوزادي‌ بدميد، او چشم‌ خود را باز مي‌كند و به‌ دنبال‌ مؤثر به‌ اطراف‌ نگاه‌ مي‌كند و مي ‌فهمد كه‌ دميدن‌ از منشأيي‌ است‌. عقل‌ ما در اولين‌ برخورد با نظم‌ و حساب‌ دقيق‌ براي‌ اين‌ جهان‌ هستي‌، قدرت‌ باشعوري‌ را مي‌پذيرد و با عقل‌ جواب‌ وسوسه‌ها و شبهات‌ داده‌ مي‌شود. مطالعه‌ در هستي‌ با آن‌ همه‌ نظم‌ و دقت‌ ما را به‌ سوي‌ بينش‌ الهي‌ سوق‌ مي‌دهد.

در مورد خدا دو نوع‌ شناخت‌، قابل‌ تصور است‌: يكي‌ شناخت‌ حضوري‌ و ديگري‌ شناخت‌ كلي‌. شناخت‌ حضوري‌ قابل‌ تعليم‌ وتعلم‌ نيست‌؛ يعني‌ قابل‌ يادگيري‌ و ياد دادن‌ نيست‌ و به‌ آن‌ معرفت‌ شهودي‌ يا رؤيت‌ قلبي‌ مي‌گويند يا شناخت‌ خد از راه‌ دل‌ تعبير مي‌كنند.

شخصي‌ خدمت‌ امام‌ صادق‌ عرض‌ كرد: خدا را به‌ من‌ آن‌ چنان‌ معرفي‌ كن‌ كه‌ گويي‌ او را مي‌بينم‌. حضرت‌ پرسيد: هيچ‌ وقت‌ از راه‌ دريا مسافرت‌ كرده‌اي‌؟ گفت‌: آري‌. فرمود، آيا اتفاق‌ افتاده‌ كه‌ كشتي‌ در وسط‌ دريا بشكند؟ گفت‌: آري‌، برايم‌ اتفاق‌ افتاده‌ است‌. فرمود: به‌ جايي‌ رسيده‌اي‌ كه‌ از همه‌ چيز اميدت‌ قطع‌ شود و خود را مشرف‌ به‌ مرگ‌ ببيني‌؟ گفت‌: بلي‌، چنين‌ شده‌ است‌ فرمود: در آن‌ حال‌ اميدي‌ به‌ نجات‌ داشتي‌؟گفت‌: آري‌. حضرت‌ فرمود: در آن‌ جا كه‌ وسيله‌اي‌ براي‌ نجات‌ تو وجود نداشت‌، به‌ چه‌ كسي‌ اميدوار بودي‌؟ آن‌ شخص‌ متوجه‌ شد كه‌ در آن‌ حال‌ گويا دل‌ او با كسي‌ ارتباط‌ داشته‌، در حدي‌ كه‌ گويي‌ او را مي‌ديده‌ است‌.[1]

اين‌ همان‌ حالتي‌ است‌ كه‌ گفتيم‌ گاهي‌ توجه‌ انسان‌ از غير خدا به‌ طور كامل‌ قطع‌ مي‌شود و در آن‌ حالت‌ توجه‌ كامل‌ به‌ خدا پيدا مي‌شود. كسي‌ كه‌ خدا را بيابد و با تمام‌ وجود او را بر خود حاضر و ناظر ببيند، ديگر جاي‌ سؤال‌ برايش‌ باقي‌ نمي‌ماند كه‌ آيا خدا هست‌ يا نيست‌؟ بلكه‌ هر چيز ديگر را در رتو نور خدا مي‌بيند. اين‌ جا است‌ كه‌ مي ‌گويد: اي‌ خدا! تو را با خودت‌ شناختم‌. امام‌ سجاد (ع‌) در پيشگاه‌ خدا عرض‌ مي‌كند: "بك‌ عرفتك‌ و أنت‌ دللتني‌ عليك‌؛ تو را با خودت‌ شناختم‌. تو بودي‌ كه‌ مرا به‌ سوي‌ خود راهنمايي‌ كردي‌".

راه‌هاي‌ شناخت‌ خدا و براهين‌ آن‌ عبارتنداز: 1ـ برهان‌ فطرت‌، 2ـ برهان‌ نظم‌، 3ـ برهان‌ عليت‌، 4ـ برهان‌ صديقين‌ و راه‌هاي‌ ديگري‌ كه‌ در علوم‌ تخصصي‌ از آن‌ها بحث‌ شده‌ است‌ .

صفات‌ الهي‌:

به‌ طور كلي‌ صفات‌ الهي‌ را به‌ دو قسم‌ تقسيم‌ كرده‌اند: صفات‌ ثبوتيه‌ (جماليه‌) و صفات‌ سلبيه‌ (جلاليه‌). صفات‌ سلبي‌، صفاتي‌ است‌ كه‌ از ذات‌ باري‌ تعالي‌ سلب‌ مي‌شود، مثل‌ جسم‌ و جوهر و قابل‌ رؤيت‌ بودن‌، زمان‌ و مكان‌ و عحجز و بخل‌ داشتن‌ ك‌ كه‌ خدا اين‌ صفات‌ را ندارد.

صفات‌ ثبوتيه‌ صفاتي‌ است‌ كه‌ خدا آن‌ها را دارا مي‌باشد و متصف‌ به‌ آن‌ صفات‌ است‌؛ مثل‌ رازقيت‌، خالقيت‌، رحيميت‌، قادريت‌، عالميت‌، حيات‌ و قيوميت‌ .

ذات‌ پروردگار مستجمع‌ جميع‌ كمالات‌ و زيبايي‌ها است‌، زيرا اگر آن‌ها را نداشته‌ باشد، داراي‌ نقص‌ و احتياج‌ خواهد بود .

يكي‌ از صفات‌ سلبيه‌ اين‌ است‌ كه‌ خداوند جسم‌ نيست‌، زيرا جسم‌ بودن‌ خدا مستلزم‌ اين‌ است‌ كه‌ مكاني‌ داشته‌ و داراي‌ جهتي‌ باشد كه‌ بتوان‌ به‌ آن‌ اشاره‌ كرد. اگر خدا جسم‌ بود، بايد داراي‌ طول‌ و عرض‌ و عمق‌ باشد و جاومكاني‌ را اشغال‌ كند و در جايي‌ باشد و در جاي‌ ديگر نباشد. بنابراين‌ چون‌ خدا محتاج‌ نيست‌، پس‌ جسم‌ نيست‌.[2]
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
آقای عراقی،
خیلی ساده است. حد آسمان تا آنجاییست که ما درک می کنیم چون اگر ما نتوانیم آنرا درک یا تصور کنیم (طبق فرموده خود شما) متعلق به عالم ماوراست و چون نمی توان عالم ماورا را توصیف کرد پس وجود ندارد. بنابراین حد دنیا و آسمان تا جاییست که تا کنون توانسته شده توسط تلسکوپ ها رویت شود و بعد از آن وجود ندارد.


اگر خواستيد مدعي شويد كه ماده ممكن الوجود است ابتدا بگوييد حد آسمان كجاست؟ عمر كهن ترين كهكشان چقدر است؟و آيا هنوز كهكشانهايي در حال توليد و مرگ هستند يا خير؟ جواب آخرين سوال آسان است ولي اگر جواب مثبت به ان بدهيد بايد استدلال ممكن و واجب در وجود را به زباله دان تاريخ بريزيد و اگر بگوييد نه ، منكر واقعيت و ادعاي بخش اول استدلال خود شده ايدچرا كه پذيرش مرگ حالتي از ماده و تولد حالتي ديگر از آن يعني استمرار در حضور ماده و تقيد زماني فقط در اشكال متفاوت ان .
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
بياد ندارم كه چنين جمله اي را بيان كرده باشم چون خوب ميدانيد كه اعتقادي به عالم ماورا ندارم.
در ميز گردي با شما به اين سوال پاسخ داده ام و براي تعريف حد آسمان به تعريف بينهايت پرداختم و در نهايت نتيجه گيري كردم كه آسمان لايتناهي است و چون بخشي از ماده لايتناهي است پس ميتواند تمام مواد را از يكسو در مثبت بي نهايت و از سوي ديگر در منفي بينهايت جستجو كرد و بر همين اساس محور مختصاتي تعريف كردم كه در ان فرض بر اين شد كه اگر خدايي باشد بايد سري در منهاي بينهايت و سري در مثبت بينهايت داشته باشد و چون ماده نيز چنين تعريف شد فلذا معروض گرديد يا ماده مجانب خداست و يا خدا مجانب ماده است و با يك استدلال استفرايي مجبور به حذف خدا شديم.
آقای عراقی،
خیلی ساده است. حد آسمان تا آنجاییست که ما درک می کنیم چون اگر ما نتوانیم آنرا درک یا تصور کنیم (طبق فرموده خود شما) متعلق به عالم ماوراست و چون نمی توان عالم ماورا را توصیف کرد پس وجود ندارد. بنابراین حد دنیا و آسمان تا جاییست که تا کنون توانسته شده توسط تلسکوپ ها رویت شود و بعد از آن وجود ندارد.
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
طبق استدلال آقای عراقی:
دریا، موجوديست كه تمامي نياز ها و صفات ماده را ندارد از جمله نمي خورد ،نمي آشامد ،نمي زايد.
اما دریا موجوديست كه تمامي صفات ماده را دارد رزاق است و می جودات زیادی رو درون خودش زنده نگه می دارد،زیباست، قدرتمند و قادر است.
نتیجه: این صفات نقیض یکدیگرند و دریا ماده نیست و وجود ندارد.

سنگ، موجوديست كه تمامي نياز ها و صفات ماده را ندارد نمی خورد،نمی زاید،نمی آشامد و...
سنگ موجوديست كه تمامي صفات ماده را دارد رزاق است (بحث زندگی گل سنگ و اینها)، زیباست، قادر است (بحث زلزله و رانش زمین)
نتیجه: سنگ وجود ندارد.

نور: موجوديست كه تمامي نياز ها و صفات ماده را ندارد از جمله جسم ندارد، نمی خورد، نمی آشامد و ...
موجوديست كه تمامي صفات ماده را دارد موجب زندگی است، رزاق است (بحث گیاهان)، زیباست.
نتیجه: نور نیز وجود ندارد.

چون مهندس شيمي هستيد بايد بيلان انرژي و مواد را خوانده باشيد ولي خواندن كافي نيست بايد اين درس را درك كرده باشيد .
شما ميخواهيد از اثر پي به موثر ببريد بسيار عاليست ما از ديدن اتوموبيل پرايد پي به موثر ان ميبريم يعني سايپا . خوب دقت كنيد يكسر اين اثر در عالم ماده است و سر ديگر ان نيز در عالم ماده است اما شما ميخواهيد از ديدن سنگي در كوه ودر عالم ماده پي به چي ببريد؟ به موجودي در عالم ماده؟!عيبي نداره اينرا ميتوان هم سنح با بخش اول استدلال دانست اما اگر بخواهيد پي به جايي غير مادي ببريد آنگاه اولا رعايت سنخيت را نكرده ايد و در ثاني اصفات سلبيه او را نقض نموده ايد!!
حالا مي پردازم به اصفاتي كه با ان تلاش نموديد خالقي را تعريف نماييد:
از طريق صقات سلبيه به جايي نمي رسيم و حداقل اينكه هيچ حسي از موجودي كه در دايره هستي باشد بوجود نمي ايد و نتيجه ان فقط "نه هست " است
اما صفات ثبوتيه ،اگر اين صفات فقط خاص خدا باشد وهيچكس انرا نداشته باشد در اينصورت باز هم از مجموعه اصفات نيستي خدا را تعريف نموده ايد و اگر ان صفات را كسي يا كساني داشته باشند در اينصورت خدا را بدايره هستي هدايت نموده و امكان رويت او را فراهم نموده ايد به اين ترتيب بشدت گرفتار تناقض شده ايد .
همه انسانها نويسنده اند
هيچ انساني نويسنده نيست
دو قضيه دارم يكي موجبه ديگري سالبه كه جمع انها امكان پذير نيست ولي رفع هر دو ممكن است به عبارتي اين دو قضيه متضاد ند و رابطه اشان تضاد است .
ديواري كه در جلوي من قرار دارد سفيد است
ديواري كه در جلوي من قرار دارد سفيد نيست
اينبار نيز دو قضيه داريم يكي موجبه و ديگري سالبه كه جمع انها امكان پذير نيست ولي رفع يكي موجب پذيرش ديگريست به اين دو قضيه متناقض گفته شده و رابطه اشان تناقض است .
حالا مي پردازيم به تعريف خدا
خدا موجوديست كه تمامي نياز ها و صفات ماده را ندارد از جمله نمي خورد ،نمي آشامد ،نمي زايد،جسم ندارد ،جوهر ندارد
خدا موجوديست كه تمامي صفات ماده را دارد از جمله رزاق است ،زيباست،قادر است ،عالم است ،ميسازد و توليد ميكند
به اين دوقضيه چي ميگن؟آيا رفع هر دو امكان پدير است؟آيا جمع انها امكان پذير است؟آيا رفع يكي موجب قبول ديگريست؟
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل آقاي مكارم تنهايي رفتي به قاضي و با دشمن فرضي جنگيده و راضي بر گشته ايد بايد به شما تبريك گفت براي كسانيكه شيمي يا مهندسي شيمي خوانده اند و به اين افكار مجهز شده اند بشدت نگرانم.
اميد وارم حالا ديگه تاپيكتو عوض كني و يامشو بزاري

خدا وجود دارد ميگي نه بيا ثابت كن
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
بياد ندارم كه چنين جمله اي را بيان كرده باشم چون خوب ميدانيد كه اعتقادي به عالم ماورا ندارم.
در ميز گردي با شما به اين سوال پاسخ داده ام و براي تعريف حد آسمان به تعريف بينهايت پرداختم و در نهايت نتيجه گيري كردم كه آسمان لايتناهي است و چون بخشي از ماده لايتناهي است پس ميتواند تمام مواد را از يكسو در مثبت بي نهايت و از سوي ديگر در منفي بينهايت جستجو كرد و بر همين اساس محور مختصاتي تعريف كردم كه در ان فرض بر اين شد كه اگر خدايي باشد بايد سري در منهاي بينهايت و سري در مثبت بينهايت داشته باشد و چون ماده نيز چنين تعريف شد فلذا معروض گرديد يا ماده مجانب خداست و يا خدا مجانب ماده است و با يك استدلال استفرايي مجبور به حذف خدا شديم.

آقای عراقی،
من درک و تصوری از مثبت بی نهایت و منفی بی نهایت ندارم. می شود برای من آنها را توصیف کنید؟ ماده لا یناهی یعنی چه؟ شما که آنرا تصور کرده اید می شود ما را هم در آن دخیل کنید؟
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزيز در تضاد و تناقض هشت چيز شرط دان وحدت موضوع و محمول و مكان ،جز و كل ،شرط و اضافه و در اخر زمان .
در قضايايي كه مرقوم نموديد هيچ وحدتي بين موضوع و محمول وجود ندارد .رابطه اي بين جز و كل برقرار نكرده ايد بنابراين شما شروط تصاد و تناقض را مراعات ننموده ايد.
در عين حال وقتي از قضايا صحبت ميكنيد فقط ملزم به رعايت روابط انها با محمولشان هستيد ولي اگر از اشيا صحبت نماييد ديگر موضوع تضاد و تناقض نيست كه خود نمايي مينمايد در اين موارد با تقابل و تخالف روبرو هستيم.
مثالهايتان بكلي نادرست است
طبق استدلال آقای عراقی:
دریا، موجوديست كه تمامي نياز ها و صفات ماده را ندارد از جمله نمي خورد ،نمي آشامد ،نمي زايد.
اما دریا موجوديست كه تمامي صفات ماده را دارد رزاق است و می جودات زیادی رو درون خودش زنده نگه می دارد،زیباست، قدرتمند و قادر است.
نتیجه: این صفات نقیض یکدیگرند و دریا ماده نیست و وجود ندارد.

سنگ، موجوديست كه تمامي نياز ها و صفات ماده را ندارد نمی خورد،نمی زاید،نمی آشامد و...
سنگ موجوديست كه تمامي صفات ماده را دارد رزاق است (بحث زندگی گل سنگ و اینها)، زیباست، قادر است (بحث زلزله و رانش زمین)
نتیجه: سنگ وجود ندارد.

نور: موجوديست كه تمامي نياز ها و صفات ماده را ندارد از جمله جسم ندارد، نمی خورد، نمی آشامد و ...
موجوديست كه تمامي صفات ماده را دارد موجب زندگی است، رزاق است (بحث گیاهان)، زیباست.
نتیجه: نور نیز وجود ندارد.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
حتما برايتان بينهايت را در اينجا نيز تعريف ميكنم هرچند كه در ميز گردي با شما وجود دارد :
در كتاب فيزيك ديويد هاليدي" فيزيك يك "مسئله اي وجود دارد به شرح زير :
دو قطار با سرعت 60 مايل به سمت هم مي آيند و پرنده اي با سرعت 120 مايل يكي از قطار ها را ترك كرده به سمت قطار روبرو مي رود و به محض رسيدن دوباره كار قبليش را تكرار ميكند سوال اينستكه پرنده چند بار بين دو قطار رفت و امد مينمايد؟ مسيري را كه طي ميكند چقدر است .
اگر چنين مسئله اي را حل كنيد به اختلاف جواب ها بين فيزيك و رياضي پي خواهيد برد .
رياضي ميگويد با يك n جمله اي روبرو هستيم كه تا بينهايت ميتوانيد مسيري را كه پرنده طي ميكند جملات تازه اي براي اين دنباله بنويسيد ولي فيزيك مي گويد من ديدم كه ديگر دو قطار از كنار هم رد شدند؟!
حالا تحليل ان چگونه است؟
براي تكميل به ميز گردي با شما مراجعه نماييد
آقای عراقی،
من درک و تصوری از مثبت بی نهایت و منفی بی نهایت ندارم. می شود برای من آنها را توصیف کنید؟ ماده لا یناهی یعنی چه؟ شما که آنرا تصور کرده اید می شود ما را هم در آن دخیل کنید؟
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
من صفاتی را گفتم که شما خودتان جهت نقض آوردید ولاغیر. شما گفتید خدا صفات ماده را ندارد و چند مثال زدید. من هم چند مثال آوردم که آن صفات را داشتند ولی ماده بودند. چطور وقتی شما این صفات را در کنار یکدیگر می آورید، درست است ولی من که می آورم درست نیست؟

دوست عزيز در تضاد و تناقض هشت چيز شرط دان وحدت موضوع و محمول و مكان ،جز و كل ،شرط و اضافه و در اخر زمان .
در قضايايي كه مرقوم نموديد هيچ وحدتي بين موضوع و محمول وجود ندارد .رابطه اي بين جز و كل برقرار نكرده ايد بنابراين شما شروط تصاد و تناقض را مراعات ننموده ايد.
در عين حال وقتي از قضايا صحبت ميكنيد فقط ملزم به رعايت روابط انها با محمولشان هستيد ولي اگر از اشيا صحبت نماييد ديگر موضوع تضاد و تناقض نيست كه خود نمايي مينمايد در اين موارد با تقابل و تخالف روبرو هستيم.
مثالهايتان بكلي نادرست است
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر دقت مينموديد در تعريف تضاد يك قضيه كلي بيان گرديد
همه انسانها نويسنده اند
هيچ انساني نويسنده نيست
چون نميشود همه انسانها نويسنده باشند و هيچ انساني نويسنده نباشد گفتيم نه تنها جمع انها امكان پذير نيست بلكه ميتوان هر دو قضيه را نادرست دانست و رفع كرد چون ممكنست علي كه در مجموعه انسانها قرار دارد نويسنده باشد (جز) به همين علت به انها قضاياي متضاد گفتيم در اينجا جز توانسته كل را كنار بزند دقت كنيد جزئي نميتواند كلي را نقض نمايد تفاوت زيادي بين جز و كل و جزئي و كلي است.
طبق استدلال آقای عراقی:
دریا، موجوديست كه تمامي نياز ها و صفات ماده را ندارد از جمله نمي خورد ،نمي آشامد ،نمي زايد.
اما دریا موجوديست كه تمامي صفات ماده را دارد رزاق است و می جودات زیادی رو درون خودش زنده نگه می دارد،زیباست، قدرتمند و قادر است.
نتیجه: این صفات نقیض یکدیگرند و دریا ماده نیست و وجود ندارد.

سنگ، موجوديست كه تمامي نياز ها و صفات ماده را ندارد نمی خورد،نمی زاید،نمی آشامد و...
سنگ موجوديست كه تمامي صفات ماده را دارد رزاق است (بحث زندگی گل سنگ و اینها)، زیباست، قادر است (بحث زلزله و رانش زمین)
نتیجه: سنگ وجود ندارد.

نور: موجوديست كه تمامي نياز ها و صفات ماده را ندارد از جمله جسم ندارد، نمی خورد، نمی آشامد و ...
موجوديست كه تمامي صفات ماده را دارد موجب زندگی است، رزاق است (بحث گیاهان)، زیباست.
نتیجه: نور نیز وجود ندارد.
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا