((خدا دروغه میگی نه بیا ثابت کن))

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
لطفاً لینک بدهید، چون همانطور که خودتان می دانید تاپیک میزگردی با شما تبدیل به مثنوی عظیمی شده است که خواندن آن ساعت ها وقت می خواهد.

حتما برايتان بينهايت را در اينجا نيز تعريف ميكنم هرچند كه در ميز گردي با شما وجود دارد :
در كتاب فيزيك ديويد هاليدي" فيزيك يك "مسئله اي وجود دارد به شرح زير :
دو قطار با سرعت 60 مايل به سمت هم مي آيند و پرنده اي با سرعت 120 مايل يكي از قطار ها را ترك كرده به سمت قطار روبرو مي رود و به محض رسيدن دوباره كار قبليش را تكرار ميكند سوال اينستكه پرنده چند بار بين دو قطار رفت و امد مينمايد؟ مسيري را كه طي ميكند چقدر است .
اگر چنين مسئله اي را حل كنيد به اختلاف جواب ها بين فيزيك و رياضي پي خواهيد برد .
رياضي ميگويد با يك n جمله اي روبرو هستيم كه تا بينهايت ميتوانيد مسيري را كه پرنده طي ميكند جملات تازه اي براي اين دنباله بنويسيد ولي فيزيك مي گويد من ديدم كه ديگر دو قطار از كنار هم رد شدند؟!
حالا تحليل ان چگونه است؟
براي تكميل به ميز گردي با شما مراجعه نماييد
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
این یعنی اینکه استدلال شما فقط در مورد خداوند است و بس؟ درسته؟ یعنی باید تمامی صفات سلبیه و ثبوتیه را داشته باشد ( کل باشد) تا نقض شود. (اگر درست فهمیده باشم)

اما استدلال شما این بود:
خدا تمامی صفات ماده را ندارد.( مشخصاً چون جسم ندارد)
خدا صفات ماده را دارد. (مشخصاً چون کار هایی را که ماده انجام می دهد، انجام می دهد مثل رزق و ..) ( در اینجا نمی توان تمامی را بکار برد. چون نقض جمله بالا می شود. پس داشتن حداقل یک صفت کافی است.)
نتیجه:جمع نقیضین محال است.

غیر از این بود؟

خوب استدلال من،
نور تمامی صفات ماده را ندارد. (چون جسم ندارد)
نور صفات ماده را دارد ( چون که حداقل یکی از صفات ماده را دارد. زیباست)

نتیجه را خود بگویید.


اگر دقت مينموديد در تعريف تضاد يك قضيه كلي بيان گرديد
همه انسانه نويسنده اند
هيچ انساني نويسنده نيست
چون نميشود همه انسانها نويسنده باشند و هيچ انساني نويسنده نباشد گفتيم نه تنها جمع انها امكان پذير نيست بلكه ميتوان هر دو قضيه را نادرست دانست و رفع كرد چون ممكنست علي كه در مجموعه انسانها قرار دارد نويسنده باشد (جز) به همين علت به انها قضاياي متضاد گفتيم در اينجا جز توانسته كل را كنار بزند دقت كنيد جزئي نميتواند كلي را نقض نمايد تفاوت زيادي بين جز و كل و جزئي و كلي است.
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزيز لطفا يك بار ديگر تعاريف تضاد و تناقض را بخوانيد در تعريف تضاد از قضاياي كلي استفاده شده و در تعريف تناقض از اشيا و صفات انها بنابر اين اگر از اشيا استفاده مينماييد فقط صفات متقابل انها را قياس نماييد تا استدلالتان درست باشد .مثلا ميتوانستيد بگوييد
دريا آبي و بزرگ است
دريا آبي و بزرگ نيست
دو صفت براي دريا در حالات سالبه و موجبه قرار داده شده اينبار با يك قضيه كلي روبرو نيستيم و داريم ويژگي ها و اصفات يك شي را تعريف ميكنيم و چون نميشود هم دريا ابي باشد و بزرگ و هم نباشد پس ميتوان مدعي شد كه رابطه محمول موضوعاتمان متناقض است.تازه اين ربطي به وجود و عدم چيزي ندارد كه بشود نتيجه گرفت موضوع بعلت تناقض در اصفات حذف ميشود بعبارتي وقتي ميخواهيد اصفات خدا را تعريف كنيد بايد صفاتي به او بدهيد و بعد در جمله اي ديگر ان صفات را سلب نماييد بعد نتيجه بگيريد كه خدا با چه صفاتي تعريف پذير است .
گمان كنم يه كم عجله كرديد.
من صفاتی را گفتم که شما خودتان جهت نقض آوردید ولاغیر. شما گفتید خدا صفات ماده را ندارد و چند مثال زدید. من هم چند مثال آوردم که آن صفات را داشتند ولی ماده بودند. چطور وقتی شما این صفات را در کنار یکدیگر می آورید، درست است ولی من که می آورم درست نیست؟
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
براي دادن لينك بايد از اين وضع خارج شوم و دوباره برگردم و بال توجه با تراكم كاربران ممكنست برگشت سريعي رخ ندهد اما اگر شخصا به ميز گردي با شما مراجعه نماييد و از صفحه 4 به بعد بخوانيد همه چيز در ان آورده شده.
لطفاً لینک بدهید، چون همانطور که خودتان می دانید تاپیک میزگردی با شما تبدیل به مثنوی عظیمی شده است که خواندن آن ساعت ها وقت می خواهد.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
در اين دو قضيه يعني اينكه خدا صفات ماده را دارد و در مقابل ان خدا صفات ماده را ندارد فقط با يك تناقض روبرو هستيم و معني ان حذف خدا نيست بعبارتي بايد به اين نتيجه رسيد يا خدا صفات ماده را دارد و يا خدا صفات ماده را ندارد .
اگر بپذيريم كه خدا صفات ماده را ندارد بنابراين بايد از دادن صفات مادي به خدا اجتناب كرد .
يعني او نميتواند زيبا باشد ،قادر باشد،رزاق باشد و امثالهم چون اين صفات تماما ماديست.
و اما نور:
نور صفات ماده را دارد
نور صفات ماده را ندارد
ذكر واژگاني مثل تمامي يا جزئي موجب تخريب استدلال ميشود
حالا يا نور صفات ماده را دارد و يا ندارد اگر بپذيريم كه نور صفات ماده را ندارد در اينصورت نميتواند صفات ماده را داشته باشد . اما چون همه ميدانند كه نور صفات ماده را دارد پس در زمره عناصر ماده و انرژي طبقه بندي ميشود . چرا كه ديگر ويژگي هاي ماده از جمله سرعت ،جهت ، طول موج و خيلي چيزهاي ديگر ماده را داراست
ضمنا اين روابط كه موجب حذف محمول نيست در واقع تلاش بر اين است كه در دادن صفت به خدا يكبار از اصفات موجبه و بار ديگر از اصفات سالبه استفاده نكنيد چون نميشود موضوعي هم چيزي از عالم ماده را داشته باشد و هم چيزهايي از عالم ماده را نداشته باشد.


این یعنی اینکه استدلال شما فقط در مورد خداوند است و بس؟ درسته؟ یعنی باید تمامی صفات سلبیه و ثبوتیه را داشته باشد ( کل باشد) تا نقض شود. (اگر درست فهمیده باشم)

اما استدلال شما این بود:
خدا تمامی صفات ماده را ندارد.( مشخصاً چون جسم ندارد)
خدا صفات ماده را دارد. (مشخصاً چون کار هایی را که ماده انجام می دهد، انجام می دهد مثل رزق و ..) ( در اینجا نمی توان تمامی را بکار برد. چون نقض جمله بالا می شود. پس داشتن حداقل یک صفت کافی است.)
نتیجه:جمع نقیضین محال است.

غیر از این بود؟

خوب استدلال من،
نور تمامی صفات ماده را ندارد. (چون جسم ندارد)
نور صفات ماده را دارد ( چون که حداقل یکی از صفات ماده را دارد. زیباست)

نتیجه را خود بگویید.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز

parandi2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چیزی رو که نمی بینیم و یا احساسش نمی کنیم با کدوم دلیل وجودش رو ثابت می کنید؟
در مورد بعد از مرگ از کجا میدونید اصلا جایی میریم ؟
چيزهايي هست كه ديده نمي شه اما از روي نشانه ها ميشه به اونها پي برد مثل داشتن عقل و شعور
 

Shokatabadi

عضو جدید
ببین عزیزم وقتی شما یه دردی داری آیا اون درد رو می بینی ؟؟؟؟؟؟؟؟اما می تونی حسش کنی لازم نیست که هرچیزی که وجود داره توی دنیا با چشم سر دیده بشه وقتی تو به یکی علاقه داری عشقش توی قلبت وجود داره ایا می تونی این عشق و علاقه رو به طور فیزیکی نشون بدی ؟؟؟؟؟
اما بر اساس اون حس درونیت می تونی بهش ابراز علاقه کنی یا توی هر شرایطی میزان عشق و علاقه ات رو بهش نشون بدی؟؟؟؟؟ به نظر من اعتقاد به خدا یه حس درونی :gol::gol::gol:
 

ozra.m

عضو جدید
خدا وجود داره تو قلبه همه موجودات
پس چرا همه ما تو دلمون نیاز به پرستشو داریم حتی اگه به بت ایمان داشته باشی بازم نمی تونیم وجود خدارو انکار کنیم آنوقت باید نه بت نه خورشید ونه ماهو بپرستیم.چون انسان نیازمنده که خودشو متعلق به کسی بدونه و اون کسی بهتر از خدا نمی تونه باشه.
 

بارسلون

اخراجی موقت
سلام
سلام به همه دوستان عزیز که به کامل تر شدن بحث این تاپیک با نظراتشون کمک کردن
ممنون از تک تک دوستان و به خصوص سه دوست عزیزم : جناب عراقی عزیز که بدون تعصب و با منطق دنبال حقیقت هستند , دوست خوبم اسپارو عزیز خیلی کمک کردن و مدیر تالار خانوم فلق ممنون از همشون
این پست رو دارم برای این می نویسم که بگم به این نتیجه رسیدم که زندگی بدون خالق امکان نداره حالا خالق کیه هر کسی یه برداشت ازش داره و نمی تونه کامل بشناسش اما به این نتیجه رسیدم که هست یا بهتر بگم باید باشه .
و در اخر یه نصیحت به عنوان یه عضو کوچک دنبال اثبات نرید که اثبات شدنی نیست.
بازم ممنونم از همه و همتونو به خالق و اقای عراقی رو هم به خرد و هم به خالق میسپارم.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
ضمن عرض تبريك ،شما را كه با تحقيق و مطالعه به يكتا پرستي رسيديد به خدايتان مي سپارم اما بعد از اين مرحله نبوت هست و بعد معاد و در نهايت به صف مقلدين ملحق خواهيد شد الا اينكه صرفا به يكتا پرستي بسنده نماييد در حال حاضر آمار نشان ميدهد 4 درصد مردم دنيا فقط خدا را قبول دارند و به هيچ چيز بعد از ان اعتقاد ندارند.
سلام
سلام به همه دوستان عزیز که به کامل تر شدن بحث این تاپیک با نظراتشون کمک کردن
ممنون از تک تک دوستان و به خصوص سه دوست عزیزم : جناب عراقی عزیز که بدون تعصب و با منطق دنبال حقیقت هستند , دوست خوبم اسپارو عزیز خیلی کمک کردن و مدیر تالار خانوم فلق ممنون از همشون
این پست رو دارم برای این می نویسم که بگم به این نتیجه رسیدم که زندگی بدون خالق امکان نداره حالا خالق کیه هر کسی یه برداشت ازش داره و نمی تونه کامل بشناسش اما به این نتیجه رسیدم که هست یا بهتر بگم باید باشه .
و در اخر یه نصیحت به عنوان یه عضو کوچک دنبال اثبات نرید که اثبات شدنی نیست.
بازم ممنونم از همه و همتونو به خالق و اقای عراقی رو هم به خرد و هم به خالق میسپارم.
 

en.raha

عضو جدید
سلام
سلام به همه دوستان عزیز که به کامل تر شدن بحث این تاپیک با نظراتشون کمک کردن
ممنون از تک تک دوستان و به خصوص سه دوست عزیزم : جناب عراقی عزیز که بدون تعصب و با منطق دنبال حقیقت هستند , دوست خوبم اسپارو عزیز خیلی کمک کردن و مدیر تالار خانوم فلق ممنون از همشون
این پست رو دارم برای این می نویسم که بگم به این نتیجه رسیدم که زندگی بدون خالق امکان نداره حالا خالق کیه هر کسی یه برداشت ازش داره و نمی تونه کامل بشناسش اما به این نتیجه رسیدم که هست یا بهتر بگم باید باشه .
و در اخر یه نصیحت به عنوان یه عضو کوچک دنبال اثبات نرید که اثبات شدنی نیست.
بازم ممنونم از همه و همتونو به خالق و اقای عراقی رو هم به خرد و هم به خالق میسپارم.

سلام دوست عزیز !
باید بگم من با این نصیحت شما کاملا مخالفم !!
خدا اثبات شدنی هست و می شه اثباتش کرد .
فقط کافیه یه کم به اطرافمون نگاه کنیم !
آیا این سوال پیش نمی یاد که این همه نعمت رو کی آفریده ؟؟
و اون هیچ کس نیست جز خدا
درسته در مورد اینکه خدا از کجا اومده نباید سوال کرد اما وجود خدا رو می شه اثبات کرد.
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
سلام دوست عزیز !
باید بگم من با این نصیحت شما کاملا مخالفم !!
خدا اثبات شدنی هست و می شه اثباتش کرد .
فقط کافیه یه کم به اطرافمون نگاه کنیم !
آیا این سوال پیش نمی یاد که این همه نعمت رو کی آفریده ؟؟
و اون هیچ کس نیست جز خدا
درسته در مورد اینکه خدا از کجا اومده نباید سوال کرد اما وجود خدا رو می شه اثبات کرد.

سلام،
بحث اثبات خدا بخش های فلسفی و عقلی اون همیشه جای بحث و جدله و به نظرم اینکه بارسلون گفت که نمیشه اثبات کرد اینه که تا بیای و از بین موافق و مخالف حرف ها رو بشنویم و یک طرف رو رد کنیم، عمر بر باد رفته! بهترین مرجع اثبات خدا، عمق وجود آدمه البته اگر مشترک مورد نظر در دسترس باشه.
 

en.raha

عضو جدید
سلام،
بحث اثبات خدا بخش های فلسفی و عقلی اون همیشه جای بحث و جدله و به نظرم اینکه بارسلون گفت که نمیشه اثبات کرد اینه که تا بیای و از بین موافق و مخالف حرف ها رو بشنویم و یک طرف رو رد کنیم، عمر بر باد رفته! بهترین مرجع اثبات خدا، عمق وجود آدمه البته اگر مشترک مورد نظر در دسترس باشه.


سلام.
نمی دونم شاید من یه جور دیگه برداشت کردم.
در ضمن اگر مشترک مورد نظر منظورت خداست ، خدا همیشه و همه جا در دسترس هست این ما آدما هستیم که با اعمالمون باعث می شیم گاهی اوقات نتونیم خدا رو حس کنیم.
به هر حال ممنون که توضیح دادید.
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
سلام
حالا که بحث از وجود خدا شد من هم می خوام احساس خودم رو در باره خدا بگم .
در تمام لحظه های زندگیم چه لحظه هایی که درست گام برداشتم و چه لخظه هایی که اشتباه رفتم با تمام وجود احساسش کردم خدای من خدایی است که خودم او را یافتم خدایی که اگر یک لحظه او را از من بگیرند از غم هجرانش خواهم مرد خدایی که یادش چون نسیمی است که هر گاه بر وجودم می وزد لطافت وجودم را با تمام وجود حس می کنم و هر گاه از یادش غافل میشوم حتی با خودم هم بیگانه میشوم .خداییکه هر گاه به او می اندیشم پر پروازم می دهد و تا اوج آسمان بودن پروازم می دهد و خدایی که تا زمانی که با من است از هیچ کس و هیچ چیز باک و واهمه ای ندارم .خدایایا با تمام وجود می گویم گه دوستت دارم حتی اگر رضایت تو در این باشد که سراسر زندگیم سختی و مشقت باشد
:gol::gol::gol::gol::gol:
 
آخرین ویرایش:

yas_67

عضو جدید
از نظر من خدا وجود نداره و این حرفها همش ساختگی تا آدمارو به زندگی امیدوار کنن ... البته این نظر شخصی منه و هدف توهین به کسی نیست اما خدایی که هر وقت ازش کمک خواستم و بهش احتیاج داشتم نبوده چطور قبولش کنم.چطور وقتی بینیازم از کمک ازش یاد کنم اون که موقع نیاز نیستو بهم کمک نمی کنه .
این تاپیک و زدم تا هر کسی میاد نظر شخصی خودشو در مورد خدا ( وجود خدا ) بگه البته با دلیل.
خدا وجود داره یا نه؟
ممنون
.
سلام دوست من
يه مثال خيلي ساده برات ميزنم ايا تو جريان برق رو ميبيني؟
نميبيني پس چرا باورش داري؟ قطعا ميگي از روي نشانه ها واثاري كه داره.اگه تو بگي من جريان برق رو قبول ندارم بهت بگن پس اين سيم لخت متصل به برق رو بگير وقتي گرفتي وبرق گرفتت قطعا ديگه نميگي وجود نداره.دوست من كافيه فقط به اثار ونعمتها ونشانه هايي كه پروردگار تو اين دنيا قرار داده نگاه كني. اميدوارم به نتيجه برسي:gol:
 

امید به امید

عضو جدید
اثبات خدا تو آزمایشگاه

اثبات خدا تو آزمایشگاه

خدا کجایی؟؟؟؟؟؟؟
فرمولت چیه؟؟؟؟؟
روش تولیدت چیه؟؟؟؟؟؟
و.......؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینا سوالاییه که اگه جواب داشته باشن واسه مایی که دوزار سواد داریم اثبات میشه خدا هست. ولی......
ولی اول بهتر در مورد این گونه سوالا یه کم حرف بزنیم
یه کم به علم و دانسته هامون نگاه کنیم . هرچی که ما می دونیم تجربیه یعنی یه جورایی باید حسش کرده باشیم مثل دیدن , شنیدن و کلا یه جورایی حس کردن ولی ما نمیتونیم خدا رو تجربه کنیم.
تو علم ما اول تجربه میکنیم بعد ایمان می آریم ولی واسه خدا باید اول ایمان آورد بعد تجربه کرد . تازه یه جوراییم با حالتره : هرچی بیشتر ایمان بیاریم بیشتر و بهتر تجربه می کنیم.
نمونه های زیادی از تجربه های خدایی هست بارزترینش موسی که با خدا رو در رو حرف زد یا اگه می خوایم راه دور نری یه کم بهتر دورو برمونو نگاه کنیم .
راستی پیشنهاد می کنم این رمانو بخونی: "روی ماه خداوند را ببوس" نوشته "مصطفی مستور"
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اون موقع که موسی با خدا حرف می زد شما دیلماج بودید یا داداشش هارون ؟
از این توهومات دست بردارید
خرد نگهدارتان
خدا کجایی؟؟؟؟؟؟؟
فرمولت چیه؟؟؟؟؟
روش تولیدت چیه؟؟؟؟؟؟
و.......؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینا سوالاییه که اگه جواب داشته باشن واسه مایی که دوزار سواد داریم اثبات میشه خدا هست. ولی......
ولی اول بهتر در مورد این گونه سوالا یه کم حرف بزنیم
یه کم به علم و دانسته هامون نگاه کنیم . هرچی که ما می دونیم تجربیه یعنی یه جورایی باید حسش کرده باشیم مثل دیدن , شنیدن و کلا یه جورایی حس کردن ولی ما نمیتونیم خدا رو تجربه کنیم.
تو علم ما اول تجربه میکنیم بعد ایمان می آریم ولی واسه خدا باید اول ایمان آورد بعد تجربه کرد . تازه یه جوراییم با حالتره : هرچی بیشتر ایمان بیاریم بیشتر و بهتر تجربه می کنیم.
نمونه های زیادی از تجربه های خدایی هست بارزترینش موسی که با خدا رو در رو حرف زد یا اگه می خوایم راه دور نری یه کم بهتر دورو برمونو نگاه کنیم .
راستی پیشنهاد می کنم این رمانو بخونی: "روی ماه خداوند را ببوس" نوشته "مصطفی مستور"
 

امید به امید

عضو جدید
اون موقع که موسی با خدا حرف می زد شما دیلماج بودید یا داداشش هارون ؟
از این توهومات دست بردارید
خرد نگهدارتان
نه دیلیماجش بودم نه داداشش فقط یه کم بی طرفانه مطالعه کردم
کاری که منکران خدا میترسن بکنن
اتفاقا من جواب تورو قبل از اینکه بگی با مطرح کردن یه کتاب برای خوندن دادم.
بهتر شما بجای نصیحت من یه کم با مطالعه و علمی حرف بزنی نه مثل عوام
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
قراره بعد ها یه مهندس بشی یعنی اهل هندسه یه مهندس مکانیک نمی تونه از روی اوهام به چیزی ایمان بیاره از توهومات و خیالبافی پرهیز کن که در علم مهندسی جایی برای خیال پردازی نیست .
پزشکا وقتی بیماری را عمل میکنند می گویند من کارمو انجام دادم باقیش با خداست !!!!برای اینکه این تیپ پزشک ها هنوز پزشک نشدند یه پزشک ماهر می دونه داره چیکار میکنه و چیزی رو به خدا نمی سپارد .در مهندسی مکانیک هم بعد از تعمییر اگه مهندسی به من بگه من کارمو انجام دادم بقیش با خداست بلافاصله از کارگاه میندازمش بیرون بره مسجد نمازشو بخونه.
نه دیلیماجش بودم نه داداشش فقط یه کم بی طرفانه مطالعه کردم
کاری که منکران خدا میترسن بکنن
اتفاقا من جواب تورو قبل از اینکه بگی با مطرح کردن یه کتاب برای خوندن دادم.
بهتر شما بجای نصیحت من یه کم با مطالعه و علمی حرف بزنی نه مثل عوام
 

بارسلون

اخراجی موقت
با عراقی موافقم...
اما نمیخوام منکر علم این داشمونم بشم فقط فکر کنم یه مقدار احساسی به قضیه نگاه کرده...
و در ضمن این که هر کسی با روش خودش خدارو میشناسه و واس خودش اثباتش میکنه اما چه بهتر اگه منطقی تر فکر کنیم...
 

نسیم ن

عضو جدید
کاربر ممتاز
قراره بعد ها یه مهندس بشی یعنی اهل هندسه یه مهندس مکانیک نمی تونه از روی اوهام به چیزی ایمان بیاره از توهومات و خیالبافی پرهیز کن که در علم مهندسی جایی برای خیال پردازی نیست .
پزشکا وقتی بیماری را عمل میکنند می گویند من کارمو انجام دادم باقیش با خداست !!!!برای اینکه این تیپ پزشک ها هنوز پزشک نشدند یه پزشک ماهر می دونه داره چیکار میکنه و چیزی رو به خدا نمی سپارد .در مهندسی مکانیک هم بعد از تعمییر اگه مهندسی به من بگه من کارمو انجام دادم بقیش با خداست بلافاصله از کارگاه میندازمش بیرون بره مسجد نمازشو بخونه.
با حرفاتون کاملا موافقم
 

نسیم ن

عضو جدید
کاربر ممتاز
از نظر من خدا وجود نداره و این حرفها همش ساختگی تا آدمارو به زندگی امیدوار کنن ... البته این نظر شخصی منه و هدف توهین به کسی نیست اما خدایی که هر وقت ازش کمک خواستم و بهش احتیاج داشتم نبوده چطور قبولش کنم.چطور وقتی بینیازم از کمک ازش یاد کنم اون که موقع نیاز نیستو بهم کمک نمی کنه .
این تاپیک و زدم تا هر کسی میاد نظر شخصی خودشو در مورد خدا ( وجود خدا ) بگه البته با دلیل.
خدا وجود داره یا نه؟
ممنون.
منم مثله شما فکر میکنم وجود نداره
 

نسیم ن

عضو جدید
کاربر ممتاز
من یه سوالی از دوستانی که وارد این تایپک میشن دارم
مگه هممون نمیگیم مردم در قدیم احمق بودن و بتایی که خودشون با دست ساخته بودن رو میپرستیدن؟
آیا این خدایی که شما دارین الان میپرستین مثله یه بت نیست که خودتون تو ذهنتون درست کردین و بهش توصل میکنین و محتاجشین و براش قربونی میکشین
هیچ فرقی بینه این خدا و اون بتها نیست فقط اونارو میشد دید اما این تو آسموناست
همین
موفق باشید
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
استدلال کاملی را مرقوم نمودید و با اجازه شما یک تقسیم بندی هم از موضوعات عینی و غیر عینی تقدیم میدارم:
دوست بزرگوار
در عالم هستي هر آنچه هست در بخشي از مجموعه هاي ان عالم قرار دارد فلذا مجموعه هاي موجود در عالم هستي را ميتوان شامل مجموعه هاي عيني و مجموعه هاي غير عيني دانست در خصوص مجموعه هاي عيني هيچ ترديدي در وجود انها نيست ولي در مجموعه هاي غير عيني ممكنست با عناصر توهومي و عناصر غير توهومي مواجه شويم به همين علت ممكنست تقسيم بندي زير را ارائه نمود :
1- عناصري كه با حواس پنجگانه قابل حس هستند . اينها را در اولين مجموعه هاي مادي ميتوان قرار داد در اين دسته از عناصر ،تشعشع نيز قرار دارد چون يكي از حواس پنجگاه گواهي به وجود ان مي دهد.
2- عناصري كه كنش ها و واكنشهاي ماده به انها عينيت ميبخشند مثل حس عشق ،محبت ،خشم و نفرت كه فقط از يكي از حواس پنجگانه نشئت نگرفته و در واقع عامل اصلي پيدايش ان حداقل يكي و حداكثر تمامي حواس پنجگانه است .
3-عناصري كه نتيجه معادلات غير استئوكيومتري كنشها و واكنش هاي ماده و انرژي است كه به همين علت كه از قانون استئوكيومتري متابعت نمي نمايند در گروه توهومات دسته بندي ميگردند اين عناصر مجازي بوده و همان مجموعه تهي را ميسازند ضمنا عامل پيدايش انها حواس پنجگانه نيست

من یه سوالی از دوستانی که وارد این تایپک میشن دارم
مگه هممون نمیگیم مردم در قدیم احمق بودن و بتایی که خودشون با دست ساخته بودن رو میپرستیدن؟
آیا این خدایی که شما دارین الان میپرستین مثله یه بت نیست که خودتون تو ذهنتون درست کردین و بهش توصل میکنین و محتاجشین و براش قربونی میکشین
هیچ فرقی بینه این خدا و اون بتها نیست فقط اونارو میشد دید اما این تو آسموناست
همین
موفق باشید
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
بهتر بود دوستمون به معجزات حضرت موسی و سایر پیامبران اشاره می کردند که شاهدان عینی داشته اند و می توان در کتب تاریخی با جستجو مدارکی از آنها یافت یا مدارک علمی موید آنها هستند. چون صحبت پیامبر و خدا یک امر باطنی و درونی است و پیروان طبق گفته کتاب آسمانی خود و پیامبرشان به آن ایمان می آورند که خوب، بعضی ها به هیچ یک ایمان ندارند.

اون موقع که موسی با خدا حرف می زد شما دیلماج بودید یا داداشش هارون ؟
از این توهومات دست بردارید
خرد نگهدارتان
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
من یه سوالی از دوستانی که وارد این تایپک میشن دارم
مگه هممون نمیگیم مردم در قدیم احمق بودن و بتایی که خودشون با دست ساخته بودن رو میپرستیدن؟
آیا این خدایی که شما دارین الان میپرستین مثله یه بت نیست که خودتون تو ذهنتون درست کردین و بهش توصل میکنین و محتاجشین و براش قربونی میکشین
هیچ فرقی بینه این خدا و اون بتها نیست فقط اونارو میشد دید اما این تو آسموناست
همین
موفق باشید

خوب، این استدلال شما یه مقداری زیادی مشکل داره چون،
" آنچه در مشرک بودن بت پرستان گفته شده که بت پرستان شهادت می دادند که خدای وحده لاشریک له خالق و رازق است و زنده نمی کند جز او و نمی میراند جز او و تدبیر نمی کند جز او و این که جمیع آسمانها و زمین و کسانی که در آنها می باشند، بندگان او و تحت تصرف و اقتدار او هستند، ادعایی است که با حقیقت وفق نمی دهد؛ زیرا به نص کتب ادیان و مذاهب و شهادت بت پرستانی که صدها میلیون از ایشان در چین و هند و ژاپن و اطراف معموره زندگی می کنند، کیش بت پرستی روی این اساس است که می گویند آفرینش و ایجاد همه عالم، حتی خدایانی که می پرستند، از آن خدای تعالی می باشد ولی ذات مقدس و بی نهایت او برای ما حسا و خیالا و عقلا قابل درک نیست و به هیچ وجه درک ما به ذاتش نمی تواند احاطه کند تا به سوی او توجه کنیم، از این روی عبادت و پرستش او که باید با توجه باشد، برای ما مقدور نیست و ناگزیریم برخی از بندگان مقرب و مقتدر او را که عبارت باشد از ملائکه و جن و پاکان عالم بشریت، پرستش کنیم تا آنان ما را به خدا نزدیکتر کرده پیش او برای ما شفاعت کنند. (منبع)"

به همین دلیله که قرآن بت پرستان رو مشرک میدون و نه کافر.
اتفاقاً منبعی که ذکر کردم جواب این اشکال شماست. اگر طالب تحقیق هستید، مطالعه بفرمایید.
در ضمن، یک بت از خود حرکتی نشان نمی دهد حال آنکه خدایی که به تصور شما ساخته ذهن ماست خود را از طریق کتابی معرفی می کند که معجزات بسیاری در خودش جای داده است. (
معجزه رياضی قرآن، معجزات علمي قرآن در كيهان شناسي!، معجزات قرآن، معجزه قرآن - پیشگوئی قرآن در مورد سالم ماندن بدن فرعون) واقعاً از نظر شما چگونه فردی که بسیاری به بی سواد بودن او تا زمان بعثتش معترفند( جهت مطالعه بیشتر) می توانسته چنین کتابی بنویسد؟ اگر می توانسته چرا کسی پس از او نتوانسته مانند این کتاب را بیاورد؟
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
به این بخش از نوشته خود توجه فرمایید:
ولی ذات مقدس و بی نهایت او برای ما حسا و خیالا و عقلا قابل درک نیست و به هیچ وجه درک ما به ذاتش نمی تواند احاطه کند تا به سوی او توجه کنیم،
چون نه حس و نه خیال و نه عقل نمیتواند درک صحیحی از اون ذات مقدس داشته باشد پس چگونه چنین چیزی را قبول می کنید و انرا می پرستید؟
ضمنا فرق دیگری یکتا پرست شیعه با بت پرست دارد و ان اینکه یکتا پرست بتی بنام مهر نماز را می پرستد که اهل تسنن به همین علت در مکه به آنها اجازه نمیدهند که در حصور چادر خدا یت پرستی کنند !!!!!!!!!
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
اولاً متن رو اگر درست خوانده باشید، این جمله استدلال بت پرستان است که به این دلیل نمی توان به سوی خدا توجه کرد و باید برای یک بت پرستش نمود. این حرف خدا پرستان نیست. خدا پرستان می گویند درست است که خداوند بزرگتر از آن است که در فهم و تصور بگنجد اما روح آدمی می تواند برای او پرستش کند و در آن غرق شود.

و اما ساده ترین جواب به اشکال شما که چرا خدای نا دیدنی را پرستش می کنید را امام علی-علیه السلام- به این مضمون فرمودند: هر دوی ما می میریم، فرض کنیم خدا و جهان دیگری نباشد. چه اتفاقی می افتد؟ ما کمی از عمرمان را هدر داده ایم و شاید بعضی از لذات دنیوی را (اگر بتوان اسمشان را لذت گذاشت، چون بسیاری از لذات را اسلام به طور قانون مند روا دانسته است) از دست داده ایم. اما اگر خدا و دنیای پس از مرگ وجو داشت و تمامی وعده های داده شده در قرآن تحقق یافت، کدام یک از ما افسوس بیشتری خواهد خورد؟

در مورد مهر هم، باید بگم خیلی تصور بچگانه ایه که فکر کنیم چون ما شیعه ها سرمان را در هنگام سجده بر مهر می گذاریم، پس مهر را پرستش می کنیم. پس وقتی مهر نیست و سر را بر روی زمین می گذاریم لابد داریم زمین را پرستش می کنیم. یعنی آدمی پیشانی خود را بر هر چه بگذارد، او را پرستش می کند؟ برای مطالعه بیشتر : فلسفه مهر نماز چيست؟ .

"حقیقت این است که در نماز خواندن ، مهر برای ما ملاکیتی ندارد بلکه شیعیان ،طبق حدیث شریف نبوی: ( جعلت لی الارض مسجدا و طهورا) سجده را بر زمین و آنچه از زمین است البته غیر از ماکولات و ملبوسات جایز می دانیم و برای اینکه امروزه عمده اماکن و مساجد با فرش ها و قالی ها مفروش است و نمی توانیم مشتی از خاک را برداشته و در جلوی روی خود بگذاریم تا سجده بر زمین و خاک تحقق پیدا کند به همین جهت خاک را به صورت فشرده قرار داده و از آن استفاده می کنیم تا هم سجده بر زمین و خاک باشد و هم از سنت نبوی اعراض نکرده باشیم چون پیامبر هیچ وقت روی فرش و امثال آن سجده نکرده است و قرآن هم می فرماید: ما آتاکم الرسول فخذوه. اگر در جایی مثل بیابان یا مسجدی که کف آن با سنگ مفروش است نماز بخوانیم دیگر لازم نیست از این مهر و خاک فشرده استفاده کنیم بلکه پیشانی را بر همان سنگ و زمین می گذاریم.قابل ذکر است که فقهای اهل سنت نیز سجده را بر زمین ترجیح می دهند آنان سجده را بر هر چیز پاک جایز می دانند ، بعضی از آنها سجده بر برخی اشیاء از جمله پشم را مکروه می دانند.( الانتصار، سید مرتضی، ص 38.) (به نقل از http://www.najmolhoda.ir)"


یک دلیل و فلسفه سجده بر خاک یاد آفرینش و مرگ است. سجده اول هنگامیکه که سر از خاک و مهر بر می دارد به معنای آنکه خداوند انسان را از خاک آفرید و سجده دوم که هنگامیکه سر بر خاک میگذارد به معنای بازگشت مجدد آدمی به دل خاک در هنگام مرگ است.

به این بخش از نوشته خود توجه فرمایید:
ولی ذات مقدس و بی نهایت او برای ما حسا و خیالا و عقلا قابل درک نیست و به هیچ وجه درک ما به ذاتش نمی تواند احاطه کند تا به سوی او توجه کنیم،
چون نه حس و نه خیال و نه عقل نمیتواند درک صحیحی از اون ذات مقدس داشته باشد پس چگونه چنین چیزی را قبول می کنید و انرا می پرستید؟
ضمنا فرق دیگری یکتا پرست شیعه با بت پرست دارد و ان اینکه یکتا پرست بتی بنام مهر نماز را می پرستد که اهل تسنن به همین علت در مکه به آنها اجازه نمیدهند که در حصور چادر خدا یت پرستی کنند !!!!!!!!!
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
جمله شما دو بخش داشت در بخش اول بت پرستان را تشریح نمودید و در بخش دوم با واژه ولی آغاز نمودید که به مفهوم نظر یکتا پرستان است حال اگر ار استدلال خود پشیمان هستید مهم نیست از ان می گذرم:
اما در مورد بت پرستی مسلمین چه شیعه چه سنی شکی در ان نیست وقتی گرد خانه ای بنام خانه خدا میگردید و اعمال همان بت پرستان را قبل از فتح مکه انجام می دهید با این تفاوت که قبلا در ان چند تا مجسمه بوده و حالا پر از خالیست هیچ فرقی در اصل و ریشه ندارد و در مورد استدلال شما برای سجده بر مهر باید عرض کنم شیعیان حتی بر خلاف سنت پیامبر عمل میکنند چرا که آنچه امروز با دلایلی که آوردید اگر درست باشد چگونه است که قبلا به عقل پیامبر نرسید تا سر بر مهر گذارد و مثل اهل تسنتن عمل ننماید؟!!!شیعیان خود را اهل سنت می دانند ولی حتی سنت پیامبر را هم تغییر می دهند.
و اما در مورد استدلالتان از جهان آخرت که انرا از زبان امام علی نقل نمودید بفرمایید پاداش اونهایی که خدا ترس میشوند در اون دنیا چیست ؟
زن و حوری
قلمان
نهر اب و شراب
زنان نار پستان "عین جمله قرانی است "
یعنی برای این چیزا خدا پرست شدید ؟ بخاطر این چیزا سر بر مهر میگذارید؟ اگر پاداش دیگری هم در کار است بفرمایید تا با شما همراه شوم!!!!

خرد نگهدارتان
اولاً متن رو اگر درست خوانده باشید، این جمله استدلال بت پرستان است که به این دلیل نمی توان به سوی خدا توجه کرد و باید برای یک بت پرستش نمود. این حرف خدا پرستان نیست. خدا پرستان می گویند درست است که خداوند بزرگتر از آن است که در فهم و تصور بگنجد اما روح آدمی می تواند برای او پرستش کند و در آن غرق شود.

و اما ساده ترین جواب به اشکال شما که چرا خدای نا دیدنی را پرستش می کنید را امام علی-علیه السلام- به این مضمون فرمودند: هر دوی ما می میریم، فرض کنیم خدا و جهان دیگری نباشد. چه اتفاقی می افتد؟ ما کمی از عمرمان را هدر داده ایم و شاید بعضی از لذات دنیوی را (اگر بتوان اسمشان را لذت گذاشت، چون بسیاری از لذات را اسلام به طور قانون مند روا دانسته است) از دست داده ایم. اما اگر خدا و دنیای پس از مرگ وجو داشت و تمامی وعده های داده شده در قرآن تحقق یافت، کدام یک از ما افسوس بیشتری خواهد خورد؟

در مورد مهر هم، باید بگم خیلی تصور بچگانه ایه که فکر کنیم چون ما شیعه ها سرمان را در هنگام سجده بر مهر می گذاریم، پس مهر را پرستش می کنیم. پس وقتی مهر نیست و سر را بر روی زمین می گذاریم لابد داریم زمین را پرستش می کنیم. یعنی آدمی پیشانی خود را بر هر چه بگذارد، او را پرستش می کند؟ برای مطالعه بیشتر : فلسفه مهر نماز چيست؟ .

"حقیقت این است که در نماز خواندن ، مهر برای ما ملاکیتی ندارد بلکه شیعیان ،طبق حدیث شریف نبوی: ( جعلت لی الارض مسجدا و طهورا) سجده را بر زمین و آنچه از زمین است البته غیر از ماکولات و ملبوسات جایز می دانیم و برای اینکه امروزه عمده اماکن و مساجد با فرش ها و قالی ها مفروش است و نمی توانیم مشتی از خاک را برداشته و در جلوی روی خود بگذاریم تا سجده بر زمین و خاک تحقق پیدا کند به همین جهت خاک را به صورت فشرده قرار داده و از آن استفاده می کنیم تا هم سجده بر زمین و خاک باشد و هم از سنت نبوی اعراض نکرده باشیم چون پیامبر هیچ وقت روی فرش و امثال آن سجده نکرده است و قرآن هم می فرماید: ما آتاکم الرسول فخذوه. اگر در جایی مثل بیابان یا مسجدی که کف آن با سنگ مفروش است نماز بخوانیم دیگر لازم نیست از این مهر و خاک فشرده استفاده کنیم بلکه پیشانی را بر همان سنگ و زمین می گذاریم.قابل ذکر است که فقهای اهل سنت نیز سجده را بر زمین ترجیح می دهند آنان سجده را بر هر چیز پاک جایز می دانند ، بعضی از آنها سجده بر برخی اشیاء از جمله پشم را مکروه می دانند.( الانتصار، سید مرتضی، ص 38.) (به نقل از http://www.najmolhoda.ir)"


یک دلیل و فلسفه سجده بر خاک یاد آفرینش و مرگ است. سجده اول هنگامیکه که سر از خاک و مهر بر می دارد به معنای آنکه خداوند انسان را از خاک آفرید و سجده دوم که هنگامیکه سر بر خاک میگذارد به معنای بازگشت مجدد آدمی به دل خاک در هنگام مرگ است.
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا