به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

گلابتون

مدیر بازنشسته
شكفتي و گفتي از عشق پرپرم من
تا گفتم كه هستي تو گفتي يه
بي‌تاب

تا گفتم دلت كو تو گفتي كه درياب

قسم خوردي بر ماه كه
عاشق‌‌تريني

تو يك جمع عاشق تو صادق‌تريني
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
با نگاهی که در آن شوق بر آرد فریاد
با سلامی که در آن نور ببارد لبخند
دست یکدیگر را
بفشاریم به مهر
جام دل هامان را
مالامال از یاری ، غمخواری
بسپاریم به هم
بسراییم به آواز بلند
- شادی روح تو !
ای دیده به دیدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه ، عطر افشان
گلباران باد
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یکدم عمر را غنیمت شمریم



فردا که ازین دیر فنا درگذریم
با هفت هزار سالگان سر بسریم...
 
آخرین ویرایش:

**setare**

عضو جدید
يک شاخه ء خشک ، زار و غمناک شکست
آهسته فرو افتاد وبر خاک نشست
آن شاخه خشک عشق من بود که مرد
و آن خاک دلم ... که طرفي ازعشق نبست
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
منع مهر غير نتوان کرد يار خويش را
هر که باشد، دوست دارد دوستار خويش را
هر نگاهي از پي کاريست بر حال کسي

عشق مي‌داند نکو آداب کار خويش را
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
گاه به گاه پرسشی کن که زکوه زندگی

پرسش حال دوستان گاه به گاه کردنست

بوسه تو به کام من کوه نورد تشنه را

کوزه آب زندگی توشه راه کردنست
 

berjis68

عضو جدید
دیروز تولد دوست خوبم،نرگس جون ،بود میخوام بهش تبریک بگمو بگم:


دارمت دوست به قدری که خدا میداند
راز این گفته فقط باد صبا میداند:heart::heart::heart::heart::heart::gol::gol::gol::gol:
 

pink girl

عضو جدید
کاربر ممتاز
يار ما بي رحم ياري بوده است
عشق او يا صعب كاري بوده است

لطف او نسبت به من اين يك دوسال
گرشماري يك دوباري بوده است

تا بغايت ما هنر پنداشتيم
عاشقي خود عيب و عاري بوده است

ليلي و مجنون بهم مي بوده اند
پيش ازين خوش روزگاري بوده است

ميشنيدم من كه اين وحشي كسيست
او عجب بي اعتباري بوده است
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم

که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
لشگر خواب آورد بر دل و جانت شکست
شب همه شب همدم ديده ی بيدار باش
 

snazari

عضو جدید
کاربر ممتاز
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند

که تو در برون چه کردی که درون خانه ایی
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
می گفت گل با بلبلی اینجا نمی لرزد دلی
بر دشنهء منقار زن گلبانگ بی تاثیر را
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]کــس نمیگوید کــه یـاری داشـت حـق دوستی[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یک گلِ مقصود در این بوستان
چیده نشد بی مددِ دوستان
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آه ای بهار شکوفان , ای ماهتاب پاییز
ای گل های شناور بر برکه ها
چه سخت می خواهید دلم را به سوی خود کشید
که گویی زورقی کوچک و بی لنگر است
دیگر نه استخوانی در خود حس می کنم و نه گوشتی
آیا خواهم توانست که دیگر بار
چنین شوری را تاب آورم ...
 
  • Like
واکنش ها: agin

agin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اندیشه مکن که شانه هایت سنگین شود
اندیشه مکن که از کشیدن بار دیگران ناتوانی
در شگفت میمانی از نیروی خویش!
در شگفت میمانی که به رغم ضعف خویش
چه مایه توانایی....
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
برای ستایشِ تو
همین کلمات روزمره کافی است
همین که کجا می روی، دلتنگم

برای ستایشِ تو
همین گل و سنگریزه کافی است
تا از تو بتی بسازم.
 
  • Like
واکنش ها: noom

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشت مي‌کوبم بر در
پنجه مي‌سايم بر پنجره‌ها
من دچار خفقانم، خفقان!
من به تنگ آمده‌ام، از همه چيز
بگذاريد هواري بزنم،
-آآآآآآي!
با شما هستم!
اين درها را باز کنيد!
من به دنبال فضايي مي‌گردم،
لب بامي،
سر کوهي،
دل صحرايي
که در آنجا نفسي تازه کنم.
آه!
مي‌خواهم فرياد بلندي بکشم
که صدايم به شما هم برسد.
من هوارم را سر خواهم داد،
چاره درد مرا بايد اين داد کند.
از شما خفتهء چند،
چه کسي مي‌آيد با من فرياد کند؟
 

pink girl

عضو جدید
کاربر ممتاز
در شبان غم تنهايي خويش
عابد چشم سخنگوي توام
من در اين تاريكي
من در اين تيره شب جانفرسا
زائر ظلمت گيسوي توام
گيسوان تو پريشانتر از انديشه من
گيسوان تو شب بي پايان
جنگل عطرآلود
شكن گيسوي تو
موج درياي خيال
كاش با زورق انديشه شبي
از شط گيسوي مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر مي كردم
كاش بر اين شط مواج سياه
همه عمر سفر مي كردم
من هنوز از اثر عطر نفسهاي تو سرشار سرور
گيسوان تو در انديشه من
گرم رقصي موزون
كاشكي پنجه من
در شب گيسوي پر پيچ تو راهي مي جست
چشم من چشمه ي زاينده ي اشك
گونه ام بستر رود
كاشكي همچو حبابي بر آب
در نگاه تو رها مي شدم از بود و نبود
شب تهي از مهتاب
شب تهي از اختر
 

siyavash51

عضو جدید
سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند

تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زآن سفر دراز خود عزم وطن نمی کند

ساقی سیم ساق من گرهمه درد می دهد
کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی کند
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
جهنم سرگردان
شب را نوشیده‌ام .
وبر این شاخه‌های شكسته می‌گریم.
مرا تنها گذار
ای چشم تبدار سرگردان!
مرا با رنج بودن تنها گذار.
مگذار خواب وجودم را پرپر كنم.
 
  • Like
واکنش ها: noom

Similar threads

بالا