مشاعرۀ سنّتی

يامين

عضو جدید

کاربر ممتاز

• May 19, 2008

• #2,581

قمار عاشقان بردی ندارد از نداران پرس
کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
​

 

نسیم

عضو جدید

• May 19, 2008

• #2,582

سرت را پایین انداخته ای
من هم .
قلب هایمان اما
چشم در چشم هم دوخته اند.
ای گل مریم !
جای حاشا نیست
تو حوایی و من
آدم.

 

2sadaf2

عضو جدید

کاربر ممتاز

• May 19, 2008

• #2,583

مسيحاي جوانمرد من اي ترساي پير پيرهن چركين
هوا بس ناجوانمردانه سرد است... آي...
دمت گرم و سرت خوش باد!
سلامم را تو پاسخ گوي، در بگشاي!


م.اميد(اخوان) زمستان

 

نسیم

عضو جدید

• May 19, 2008

• #2,584

یک نفر می رسد از راه , نمی دانم کیست
یک نفر ماه تر از ماه , نمی دانم کیست.

 

يامين

عضو جدید

کاربر ممتاز

• May 19, 2008

• #2,585

تا کی چو باد سربدوانی به وادیم
ای کعبه‌ی مراد ببین نامرادیم


​

 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر

کاربر ممتاز

• May 19, 2008

• #2,586

من از جان بنده سلطان اویم
اگر چه یادش از چاکر نباشد

 

booghbooghabbasy

عضو جدید

• May 19, 2008

• #2,587

در فقر و تنگ دستی در عیش کوش و مستی
کین کیمیای هستی قارون کند گدا را

 

2sadaf2

عضو جدید

کاربر ممتاز

• May 19, 2008

• #2,588

از فراز بامهاشان شاد
دشمنانم موذيانه خنده هاي فتحشان بر لب،
بر من آتش به جان ناظر
در پناه اين مشبك شب
من به هر سو مي دوم گريان، از اين بي داد
مي كنم فرياد، اي فرياد! اي فرياد!

 

ie student

عضو جدید

کاربر ممتاز

• May 19, 2008

• #2,589

دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم

 

2sadaf2

عضو جدید

کاربر ممتاز

• May 19, 2008

• #2,590

مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد


فريدون

 

يامين

عضو جدید

کاربر ممتاز

• May 19, 2008

• #2,591

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی​

 

2sadaf2

عضو جدید

کاربر ممتاز

• May 19, 2008

• #2,592

يادم آمد تو به من گفتي از اين عشق حذر كن
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب آيينه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا كه دلت با دگران است
تا فراموش كني چندي از اين شهر سفر كن!

 

کالیگولا

عضو فعال

کاربر ممتاز

• May 19, 2008

• #2,593

نهاده دست بر گیسوی سرو/بر آن دریای غم نظاره می کرد
بدو می گفت اگر زنجیر بودی/ترا شمشیرم امشب پاره می کرد
گرت سنگین دلی ای نرم دل آب/رسید آنجا که بر من راه بندی
بترس آخر ز نفرین های ایام/ که ره بر این زن چون ماه بندی

 

يامين

عضو جدید

کاربر ممتاز

• May 20, 2008

• #2,594

ای گدای سرخوانت همه شاهان جهان
شهریار آمده دربان در خانه‌ی تست​

 

کالیگولا

عضو فعال

کاربر ممتاز

• May 20, 2008

• #2,595

تا بلرزانی لب سوری ز شوق
ناله در نای هزار آوا کنی

 

gh_engineer

عضو جدید

کاربر ممتاز

• May 20, 2008

• #2,596

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

 

کالیگولا

عضو فعال

کاربر ممتاز

• May 20, 2008

• #2,597

روز شکار, پیرزنی با قباد گفت/کز آتش فساد تو جز دود آه نیست
روزی بیا به کلبه ما از ره شکار/تحقیق حال گوشه نشینان گناه نیست

 

نسیم

عضو جدید

• May 20, 2008

• #2,598

تفسیر بودن ما , عشق است , جای شک نیست
ما بی تبسم عشق , در این جهان غریبیم.http://www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif

 

R

rindoghlu

عضو جدید

• May 20, 2008

• #2,599

مني مجنونيله فرهاده برابر دوتما

اوين آباد اولا ال چك دل ويرانيمدن

 

يامين

عضو جدید

کاربر ممتاز

• May 20, 2008

• #2,600

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا





​

 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر

کاربر ممتاز

• May 20, 2008

• #2,601

ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان
جان به غمهایش سپردم نیست آرامم هنوز

 

P

pinoqio

عضو جدید

• May 20, 2008

• #2,602

ز سر موی سپیدی روئید
خنده ها کرد بر او موی سیاه

که چرا در صف مابنشستی
تو زیک راهی ما از یک راه

گفت من با تو عبث ننشستم
بنشاندند مرا خواه نخواه

که روئیدن من بود امروز
گل تقدیرم نروئید بیگاه

رهرو راه قضا و قدرم
راهم این بود نبودم بی گاه

 

کالیگولا

عضو فعال

کاربر ممتاز

• May 20, 2008

• #2,603

هنوز, آب به سرخی زند که در رگ جوی
هنوز,
هنوز,
هنوز,
به قطره قطره گلگونه رنگ می گیرد...

 

2sadaf2

عضو جدید

کاربر ممتاز

• May 21, 2008

• #2,604

در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند!

رهي

 

کالیگولا

عضو فعال

کاربر ممتاز

• May 21, 2008

• #2,605

دشت سجاده من.
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم.
در نمازم جریان دارد ماه, جریان دارد طیف.

 

2sadaf2

عضو جدید

کاربر ممتاز

• May 21, 2008

• #2,606

«فردا، فردا» مگو، كه من مفروشم
عشرت امروز را به حسرت فردا

فريدون مشيري

 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر

کاربر ممتاز

• May 21, 2008

• #2,607

آن نه خال است وزنخدان وسر زلف پریشان

که دل اهل نظربرد که سری است خدائی

 

کالیگولا

عضو فعال

کاربر ممتاز

• May 21, 2008

• #2,608

یافت مردی گورکن عمری دراز/سائلی گفتش که چیزی گوی باز
چون تو عمری گور کندی در مغاک/چه عجایب دیده ای در زیر خاک
گفت این دیدم عجب بر حسب حال/کاین سگ نفسم همی هفتاد سال
گور کندن دید و یک ساعت نمرد/یک دمم فرمان یک طاعت نبرد

 

نسیم

عضو جدید

• May 21, 2008

• #2,609

دوست داری من بگویم , یک دروغ عاشقانه ؟
دوستت دارم همیشه ! خوب شد حالا عزیزم ؟

 

کالیگولا

عضو فعال

کاربر ممتاز

• May 21, 2008

• #2,610

مردی در آن زمان که شدی صید گرگ آز
از بهر مرده, حاجت تخت و کلاه نیست