معماری با مصالحی از جنس دل

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]
[/h]
پیش از آنكه بروم نگاهم كن تا نگاهت را تا همیشه داشته باشم
تا چشمهایم را برایت بگذارم...
پیش از آنكه بروم
چیزی بگو
كه بر دلم بنشیند
تا دلم را تا همیشه برایت بگذارم...
پیش از آنكه بروم
پیچك نیلوفر عشق را بر پایم بتابان
تا بمانم ..نروم ..
دیگر باز نخواهم گشت


 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در تاريکي شب قدم مي زنم

چه سکوتي دارداين خيابانها

باسنگ فرش هايي که يکديگر رانمي شناسند

وآدم هايي که براي فردانگرانند

من از جنس اين آدم ها

شايدکمي نگرانتر

باعکسي در دست

که نمي دانم قاب بگيرم

يا..............

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گريه ام ميگيرد...
وقتي که ميبينم کسي که تمام دنياي من بود اکنون منت
ديگري را ميکشد...!!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرگز این قصه ندانست کسی
آن شب آمد به سرای من و خاموش نشست
سر فرو داشت،نمی گفت سخن.
نگهش از نگهم داشت گریز.
مدتی بود که دیگر با من
بر سر مهر نبود.
آه،این درد مرا می فرسود:
((او به دل عشق دگر می ورزد؟))
گریه سر دادم در دامن او;
هایهایی که هنوز
تنم از خاطره اش می لرزد!

بر سرم دست کشید،
در کنارم بنشست،
بوسه بخشید به من،
لیک می دانستم
که دلش با دل من سرد شده است!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم را هرس می کنم
تا برای با تو بودن جوانه بزند .‏
خدا را چه دیدی
شاید بهار امسال در زمستان بود .. .



 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به فرض هم كه برویم آن دورهــا

با پاكتــی سیگار

دود كنیم خــاطراتمان را . . .

با عطــر ِ جــا مانده روی پیراهنمان چــه كنیم رفیق!؟

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزها بگذرد....
سالها بگذرد...
حرف حرف است می ماند ....!!
حق هم می ماند به انتظار...!!
اما زمانی جایی در وقتی که تصور ان را نمیکنی دامنت را میگیرد!!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در تنهايي خود لحظه ها را برايت گريه کردم

در بي کسيم براي تو که همه کسم بودي گريه کردم

در حال خنديدن بودم که به ياد خنده هاي سرد و تلخت گريه کردم

در حين دويدن در کوچه هاي زندگي بودم که ناگاه به ياد لحظه هايي که بودي و اکنون نيستي

ايستادم و آرام گريه کردم

ولي اکنون مي خندم آري ميخندم به تمام لحظه هاي بچگانه اي که به خاطرت اشک هايم را

قرباني کردم...





دوستت دارمممممممممممممممممممممم مممممم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو از شهر غریبه بی نشونی اومدی
تو با اسب سفید مهربونی اومدی
تو از دشتای دور و جاده های پر غبار
برای هم صدایی هم زبونی اومدی
تو از راه میرسی پر از گرد و غبار
تموم انتظار میاد همرات بهار
چه خوبه دیدنت چه خوبه موندنت
چه خوبه پاک کنم غبارو از تنت

غریب آشنا دوست دارم بیا
منو همرات ببر به شهر قصه ها
بگیر دست منو تو اون دستات
چه خوبه سقفمون یکی باشه با هم
بمونم منتظر تا برگردی پیشم
تو زندونم با تو من آزادم





 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خَنــده امـ میگیـرد وقتـی پَـس از مُـدت هــا بـی خبــری

بـی آنکــه سُــراغـی از ایـن دل ِ آواره بِگیــری مـی گــویـی :

" دِلــَمـ بـَرایـتـ تَنــگ اَســت "

یــا مـَـرا بــِه بــازیــ گـِــرفتــه ای . . .

یـــا مَعنــی واژه هــایـتــ را خــوبــ نِـمی دانـی . . .

"دِلتنگــــی" ارزانـــی خـــودتـــ . ....
 

Melina666

عضو جدید

هی لعنتی ...


اون طوریم که تو فکر میکنی نیست ...

شاید عاشقت بودم،روزی .....!

ولی ببین بی تو

هم زنده ام،

هم زندگی میکنم ...

فقط گاهی در این میان،

یادت ...

زهر میکند به کامم زندگی را ...

همیــــــــن...​
 

معمار اسمان

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
رو به تو سجده میکنم دری به کعبه باز نیست
بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست
به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست
مرابه بند میکشی ازین رهاترم کنی
زخم نمیزنی به من که مبتلاترم کنی
از همه توبه میکنم بلکه تو باورم کنی
قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد
تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد
عذاب میکشم ولی عذاب من گناه نیست
وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بس که دیواردلم کوتاه است
هرکه از کوچه ی تنهایی ما می گذرد
به هوای هوسی هم که شده
سرکی می کشد ومی گذرد.

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهایی هامو بعد از این با قلب کی قسمت کنم

واسه فراموش کردنت باید به چی عادت کنم





تو داری از من میگذری٬ من باید از تو بگذرم

چیزی نمی تونم بگم٬ باید بیفتی از سرم

بعد از تو باید با خودم٬ تنهای تنها سر کنم

یک عمر باید بگذره تا امشبو باور کنم

 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوره ى ارزانى است!
دل ربودن ارزان است!
دل شکستن ارزان!
دوستى ارزان است!
دشمنى ها ارزان
چه شرافت ارزن!
تن عریان ارزان!
آبروقیمت یک تکه نان....
ودروغ ازهمه چیزارزانتر...
قیمت عشق چقدر کم شده است
کمترازآب روان!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کنارم هم نباشی

خیال بودنت حقیقتی است

که روحم را می نوازد

چونان که خنکای نسیمی

یک غروب دم کرده ی تابستانی را....!!!

 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو مثل رودسرشاری،
دلت دریاست میدانم،
پرازاحساس بارانی واین زیباست میدانم

(تقدیم به اقا محمد که ناراحت شده:smile:)
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو مثل رودسرشاری،
دلت دریاست میدانم،
پرازاحساس بارانی واین زیباست میدانم

(تقدیم به اقا محمد که ناراحت شده:smile:)



چـند وقتیســتــــــــــ

هــر چــه مـی گــردم

هیــچ حرفــی بهتـــــر از سکــوتـــــــــــ پیدا نمی کنــــم ...

نگـاهـــم امــا ...

گاهــی حرفــــــــــ می زند

گاهــی فریــاد می کشـــد .....
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز

چـند وقتیســتــــــــــ

هــر چــه مـی گــردم

هیــچ حرفــی بهتـــــر از سکــوتـــــــــــ پیدا نمی کنــــم ...

نگـاهـــم امــا ...

گاهــی حرفــــــــــ می زند

گاهــی فریــاد می کشـــد .....

روشن ترین روزها در انتظارت خواهد بود
چون من آفتاب را برایت آرزو کردم
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
نه تقصیر قاب عکست به دیوار است ؛
نه تار ِ موهات روی تخت
اگر بعد ِ رفتن ات ، باز عاشقانه می نویسم .
مـَــــرگ بر من ...
که هنوز دوست ات دارم


( مهران پیرستانی / یکم اسفند نود )
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی قرار !

مثل قطاری که سراسیمه سوت می کشد

در ایستگاه آینه ها خاک می خورم ...

بی دلیل

مثل کتابی که رو به چشمهای بسته، باز می شود

از مرز کسالت گذاشته ام !

اما، به هر بهانه که از یاد بردی ام ووو

حالا خیال کن که دل بی ستاره ای

یک آسمان ستاره را

به تو تقدیم می کند ...

این یعنی ...

آغاز ...

آشتی ...

خورشید من! بخند ...

 
بالا