من با خاطرات تو زنده خواهم ماند

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم!...
آری دلم!...
مه آلود هوای توست...
ولی چه کنم در خورشید توان گریز از ابر نیست...
اسیر ابرم و سیاهی...
تا به کی توانم سازم یا زندگی؟؟!!
مه من در تاریکی هم ندیدنی ست...
آخر شب من بدون ماه است ...


اینهم واسه بعضیا که باور نمی کنن(ببخشید عجله ای شد):خودم!!!:smile:
خیلی قشنگ می نویسی ..من نوشته هات و خیلی دوست دارم..:gol:
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]صبح دیر از خواب پاشدم..با اینکه که کلی کار نا تموم تو زندگیم هست..با اینکه کلی برنامه انجام نشده رو میزم هست..اما ترجیح میدم از خواب پا نشم[/FONT][FONT=&quot]..ترجیح میدم تو یه نقطه استپ کنم..[/FONT]
[FONT=&quot]...[/FONT]
[FONT=&quot]وقتی تموم رویاهات [/FONT][FONT=&quot]" او" [/FONT][FONT=&quot]باشه ..و این [/FONT][FONT=&quot]"او" [/FONT][FONT=&quot]خیلی وقت که پا گذاشته باشه رو همه اونا ..می تونی حس بهتری هم داشته باشی..؟![/FONT]
[FONT=&quot]...[/FONT]
[FONT=&quot] !!! [/FONT]
[FONT=&quot]زندگیم بد تحت بار خمشی و پیچشی قرار گرفته ..و من نمی[/FONT][FONT=&quot]تونم تنها از پس خستگی و تنش های لهیدگی اون بر بیام...[/FONT]
[FONT=&quot]!!![/FONT]
[FONT=&quot]..کلا تمام امروز پر از خلا خستگی بودم..ناهارم و که خوردم ..چپیدم رو تختم.[/FONT][FONT=&quot].تالاپ!![/FONT]
[FONT=&quot]"سهراب"[/FONT][FONT=&quot] رو ورداشتم ..چشام و بستم ..و یه آرزو کردم ..اون وقت کتاب رو وا کردم[/FONT][FONT=&quot]..-همیشه تو دلتنگیام اینجوری کتاب می خونم ..و گاهی هم که خیلی مستاصل میشم اینجوری قران وا می کنم ..معتقدم خدا خودش می دونه الان باید کدوم صفحه رو برام وا کنه تا یه کم آروم بشم-[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT][FONT=&quot]."مانده [/FONT][FONT=&quot]تا برف زمین آب شود..[/FONT]
[FONT=&quot]در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد و نه آواز پری می رسد از روزن برف[/FONT]
[FONT=&quot]تشنه ی زمزمه ام[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]پس چه باید بکنم!![/FONT]
[FONT=&quot]من که در لخت ترین موسم چهچه سال تشنه ی زمزمه ام؟؟[/FONT]
[FONT=&quot]بهتر آن است که برخیزم[/FONT]
[FONT=&quot]رنگ را بردارم[/FONT]
[FONT=&quot]روی تنهایی خود نقشه ی مرغی بکشم"[/FONT]
[FONT=&quot]..تو دلم میگم ..آره سهراب[/FONT][FONT=&quot]..منم باید برخیزم ..باید بدومم..با تمام سرعتم ..[/FONT]
[FONT=&quot]آره من باید بدومم با تمام سرعتم ..[/FONT]
[FONT=&quot]اما نه انگیزه ای هست ..نه شرایطی ..نه قلبی ..نه تلاشی [/FONT][FONT=&quot]..[/FONT]
[FONT=&quot]..برمیگردم یه ور دیگه ..هاپوم رو بغل می کنم ..حس می کنم لاغر شده ..[/FONT][FONT=&quot]فکر کنم خیلی خیلی محکم بغلش می کنم بعضی وقتا...یهو خندم می گیره ..بلند بلند می خندم..[/FONT]
[FONT=&quot]چشام و می بندم و به تموم برنامه های نا تمومم فکر می کنم..به آینده تحصیلیم..به تنهاییم..به خودم..به [/FONT][FONT=&quot]"او"..[/FONT][FONT=&quot]به قلبم..[/FONT][FONT=&quot]به تموم ماجراهای بین من و[/FONT][FONT=&quot] "او"..[/FONT]
[FONT=&quot]و به[/FONT][FONT=&quot] "چرا"..[/FONT][FONT=&quot]همون[/FONT][FONT=&quot] "چرایی"[/FONT][FONT=&quot] که سال ها با اون زندگی کردم [/FONT][FONT=&quot]و حالا[/FONT][FONT=&quot]..آره حالا که که دیگه قلبم باور نداره روزای خوب داره می رسه...[/FONT][FONT=&quot]به خودم لعنت می فرستم که چرا با اون[/FONT]
[FONT=&quot]" چراها" [/FONT][FONT=&quot]تموم آرزوهام و محدود کردم به [/FONT][FONT=&quot]"او"..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]دیر پاشدم..خیلی دیر[/FONT][FONT=&quot]..نمی دونم دیشب چه غلطی می کردم که امروز اینقدر خسته و ولو هستم ..اما لابد یه غلطی می کردم که امروزم از صبح تا حالام اینجوری تو خواب هدر رفت[/FONT][FONT=&quot] ..با خستگی و بی حوصلگی پامیشم..رو [/FONT][FONT=&quot]تختم مات و مبهوت[/FONT][FONT=&quot] می شینم..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]من[/FONT][FONT=&quot] پروفیشنیال [/FONT][FONT=&quot]فکری شدم[/FONT][FONT=&quot]..و جالب اینجاست که فکرم میره ..و من نمی دونم به کدوم سمت داره میره ..[/FONT]
[FONT=&quot]گاهی اینقد تند می دوه که من گمش می کنم..گاهی تمام روح و جسمم رو تسخیر می کنه...و منو به زانو در میاره ...[/FONT]
[FONT=&quot]این همون لحظه هایی که زمین می خورم وبارونی میشم..[/FONT]
[FONT=&quot]من امروز بد درگیرما..حس دلتنگی داره خلم می کنه..داره می برتم تا اون بی نهایت دور[/FONT][FONT=&quot]..داره هی پالس منفی می کنه تو مخم..داره تموم انرژیم و ازم می گیره[/FONT][FONT=&quot] ..داره هی تلقینم می کنه که باور نکن[/FONT][FONT=&quot]" من صدای نفس باغچه را می شنوم"[/FONT]
[FONT=&quot]آخه یه زمانی هر باری دلم نشونه میدید [/FONT][FONT=&quot]" بدو بدو" [/FONT][FONT=&quot]تو سالنامم می نوشتم ..[/FONT][FONT=&quot]"من صدای نفس باغچه را می شنوم"[/FONT]
[FONT=&quot]این جور موقع ها همش پر رخوتم[/FONT][FONT=&quot]..-رخوت یعنی چی؟ یهو اومد تو ذهنم-[/FONT]
[FONT=&quot]!!![/FONT]
[FONT=&quot]این جور موقع ها همش اولش چند ساعتی سکوتم..با همه قهرم ..بعدش سر هر چیز کوچیکی به هر کی دم دستم باشه می پرم ..حالا می خواد یه پشه رو دیوار باشه ..یا صدای کیس کامیم _آخه زوزه مکنه گاهی اوقات-[/FONT]
[FONT=&quot]یا صدای یکی از تو کوچه..و یا حتی [/FONT][FONT=&quot]"او"..[/FONT]
[FONT=&quot]و حتی جناب [/FONT][FONT=&quot]"خدا"[/FONT]
[FONT=&quot]..بعدش دوباره پالس منفی ..اااوووووووووخ اینقدی نگاتیو میشم که خاطرات [/FONT][FONT=&quot]"او[/FONT][FONT=&quot]" هم نمی تونه افاقه کنه..[/FONT]
[FONT=&quot]الان من [/FONT][FONT=&quot]ابسولتی[/FONT][FONT=&quot] این مدلیم[/FONT][FONT=&quot]..از صبح و شاید احتمالا از نیمه های دیشب این مدلی شدم..[/FONT]
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]خسته شدم از اتاقم..از دلتنگی های تکراری..از خاطره های تکراری..[/FONT][FONT=&quot]پا میشم میرم پیش بقیه ..[/FONT]
[FONT=&quot]یه گوشه کز می کنم ..دلم خیلی گرفته..[/FONT]
[FONT=&quot]مامی یه نگاه بهم میندازه ..تو دلم میگم ای خدا ..رو مخ نره ها..من الان حال درستی ندارما...[/FONT]
[FONT=&quot]میگه بازم چی شدی ؟..چرا به زندگیت سروسامون نمیدی؟!![/FONT]
[FONT=&quot]که چی بشه؟!![/FONT]
[FONT=&quot]که آرووم بشی ..که هدفمند بشی..تو دیگه اون همیشگی نیستیااااا..[/FONT]
[FONT=&quot]آره ..راست میگه..من اون [/FONT][FONT=&quot]"ناز" [/FONT][FONT=&quot]همیشگی نیستم..همه میدونن..من یه قرن یه گوشه نشستم و دنیا رو اونطوری می بینم که خودم می خوام و انتظار دارم به اونی که می خوام هم برسم ..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]ابلهانه ست نه؟!![/FONT]
[FONT=&quot]من اینجوری نبودم[/FONT][FONT=&quot].."او"[/FONT][FONT=&quot] من و به این روز کشوند[/FONT][FONT=&quot].."او"[/FONT][FONT=&quot] من و آدم غصه دار بودن کرد [/FONT][FONT=&quot].."او"[/FONT][FONT=&quot] من و آدم یه گوشه نشستن کرد ..[/FONT]
[FONT=&quot]"او"[/FONT][FONT=&quot] تمام غرور من و به تاراج کشوند ..[/FONT][FONT=&quot]"او" [/FONT][FONT=&quot]من و تنها گذاشت..همش [/FONT][FONT=&quot]"او" .."او".[/FONT][FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]من گوشم به حرفای مامی نیست..[/FONT][FONT=&quot]من دلتنگم ..همین..!![/FONT]
[FONT=&quot]درد من درد مدرنیزه بودنه..درد روشنفکر بودنه ..درد ظاهر بین شدنه..درد خیانت و دروغ شنیدنه..درد آرزوهای موقته..درد صداقت کاذبه..درد شهامت نداشتنه..درد جا زدنه ..درد زیر تموم حرفات زدنه ..درد توجیه کردن تموم ماجراهاست جوری که به نفع خودت باشه..درد بهونه هاست ..درد مثلا [/FONT][FONT=&quot]"تفاهم نداشتن" [/FONT][FONT=&quot]هاست ..درد [/FONT][FONT=&quot]"من نیاز دارم" [/FONT][FONT=&quot]هاست..درد [/FONT][FONT=&quot]" متهم کردنای" [/FONT][FONT=&quot]ادمای [/FONT][FONT=&quot]" پاک مونده" [/FONT][FONT=&quot]ست ..درد حرمت شکنیه..درد پا روی تموم ارزشا گذشتنه..رفیق !![/FONT]
[FONT=&quot]درد [/FONT][FONT=&quot]"اپن مایند"[/FONT][FONT=&quot]یه..[/FONT]
[FONT=&quot]هی رفیق!!می فهمی دردم رو یا نه؟!![/FONT]
[FONT=&quot]اینکه این همه ریزو درشت آدمک دوروبرته اما باز هم تو وقتی میری تو اتاقت..وقتی فارغ میشی از دغدغه هات کسی و نداری که فقط بهت بگه [/FONT][FONT=&quot]"چطوری عزیزم"..[/FONT]
[FONT=&quot]که صداش اون وقت تو رو از تموم استرسا و خستگی ها شیفت بده توآغوش[/FONT][FONT=&quot] "او"..[/FONT]
[FONT=&quot]نه که فکر کنی نیستااااااا...هستند ..اما من نمی خوام این [/FONT][FONT=&quot]"او" [/FONT][FONT=&quot]جز همون روشنفکرا باشه که هی وابستت می کنن..هی روزی صد بار برات جوون میدن ..هی باهات رویا می سازند..هی فصل جدیدی برات وا می کنن...[/FONT]
[FONT=&quot]بعدش !!یهویی [/FONT][FONT=&quot]می خواند تنها باشند..یهویی می خواند تو رو بکنند از تموم اون آرزوها..یهویی میگن ..می دونی[/FONT]
[FONT=&quot] " تو چقدر دلت خوشه ها..خوش بحالت..[/FONT][FONT=&quot]تو مثل چند سال پیش منی ..منم اون وقتا مثل تو فکر می کردم ..اما این زمونه چیزا نشونم داده که به این روز رسیدم"[/FONT][FONT=&quot]..[/FONT]
[FONT=&quot]هی خودشون خط می زنن رو تموم اون حرفا ..هی حذف می کنن تموم اون فصلا رو که یه عمر باهات از بر شدن..[/FONT]
[FONT=&quot]تا یه حالا روزی بشه [/FONT][FONT=&quot]که " یکی" مثل من[/FONT][FONT=&quot] روزاش بشه اینطوری..و [/FONT][FONT=&quot]"یکی" مثل "او[/FONT][FONT=&quot]" روزاش بشه اونطوری..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
"خودم"
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]خدایا من دلتنگم..[/FONT]
[FONT=&quot]یهو میگم پس چرا الان اینجوری شد؟!![/FONT]
[FONT=&quot]مامی میگه..چی میگی؟!!چرا یهو می خندی؟ تو چرا تازگیاا هی سکوت می کنی ..هی با خودت حرف می زنی ..هی می خندی ..[/FONT]
[FONT=&quot]مامان ولم کن [/FONT][FONT=&quot]..دست از سرم وردار ..من دیوونمااا..اعصاب ندارم ..[/FONT]
[FONT=&quot]مامان خوب- عصبانی – خوب –خشن –خوب- بی احساس –خوب – "ناز" درک نکن- خوب –"ناز" نفهم-خوب- رو اعصاب برو-خوب-قلب شکن من.. همیشه با حرفاش من و داغون می کنه..!![/FONT]
[FONT=&quot]یهو میگه [/FONT][FONT=&quot].."خب حالا از این خنده های عاشقونه..از این اعصاب نداشتن به نتیجه ای هم رسیدی؟"[/FONT]
[FONT=&quot]..آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ..نمی تونم برات بگم چه دردی رو تو قلبم حس کردم وقتی مامی این حرف و زد .[/FONT][FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot]اشکام تو چشام اومد ..اما نمی خوام هیشکی بجز[/FONT][FONT=&quot]" جناب خدا"[/FONT]
[FONT=&quot]اونا رو ببینه..[/FONT]
[FONT=&quot]سکوت کردم ...سکوت مرگ ..[/FONT]
[FONT=&quot]تو دلم گفتم [/FONT][FONT=&quot]..آهای "او"ی من [/FONT][FONT=&quot]..بیا ببین الان چقدر به حمایتت نیاز دارم ..چقدر به وجودت ..به حرفات ..به دلگرمیت [/FONT][FONT=&quot]..به بودنت ..به بودنت و به بودنت[/FONT][FONT=&quot] نیازمندم..[/FONT]
[FONT=&quot]خدایا من خسته ام .[/FONT][FONT=&quot].به وسعت تمام قلب ها من دلتنگم..[/FONT]
[FONT=&quot]"نتیجه[/FONT][FONT=&quot]"...نمی دونستم آخر دوست داشتن بی نتیجه می مونم..[/FONT]
[FONT=&quot]نمی دونستم سهم من فقط یه مشت خاطره مزخرف..که حتی مرورشم فقط مخم و بیشتر تعطیل می کنه..[/FONT]
[FONT=&quot]پاییز همیشه برای من فصل انتظار بود..با تموم رنجایی که توش حس کردم بازم عاشق پاییزم ..[/FONT]
[FONT=&quot]گاهی چیزایی رو دوست داری اما نمی تونی برا حست دلیلی بیاری..[/FONT]
[FONT=&quot]مامی [/FONT][FONT=&quot]..پاییز چقدر خوبه ..نه؟!![/FONT]
[FONT=&quot]میگم ..تا کی می خوای اینجوری زندگی کنی؟![/FONT]
[FONT=&quot]باورت میشه چقدر زود دوباره پاییز اومده...؟[/FONT]
[FONT=&quot]از کی می خوای بچسبی به درست ..[/FONT]
[FONT=&quot]!!![/FONT]
[FONT=&quot]میگم بازم پاییز اومده[/FONT][FONT=&quot]مامان؟!![/FONT]
[FONT=&quot]منم میگم بشین برا آینده ات تصمیم بگیر ..این که نشد زندگی ..شبا تا صبح بیداری ...همشم تو مات و فکری..!![/FONT]
[FONT=&quot]مامان[/FONT][FONT=&quot] چی می دونه پاییز برا من یعنی چی؟[/FONT]
[FONT=&quot]اون هیچ وقت نفهمید [/FONT][FONT=&quot]"نازش" [/FONT][FONT=&quot]چه حسی داشته تو این پاییزایی که گذشته ..اون سرش به خودش و زندگیش گرمه به چیزایی که برا من بی اهمیته ..مثلا به این..که چرا میزت اینقدر شلوغ و تو دستی بهش نمی کشی .!!.[/FONT]
[FONT=&quot]که چرا به فکر این نیستم که یکی و تو زندگیم بیارم ..[/FONT]
[FONT=&quot]که چرا اینقد چیزای بیخود می خرم و هیچ قدر پول و نمی دونم ..که چرا این همه جوراب دارم و دوباره هی هی میرم جوراب می خرم ..[/FONT]
[FONT=&quot]که چرا مثل خلا تو آفتاب می شینم و فقط سکوت می کنم ..که چرا همش یه کتاب دستمه و رو تختم ولو هستم ..که چرا همش در اتاقم و می بندم و هیشکی و تو خلوتم راه نمی دم..[/FONT]
[FONT=&quot]چی می دونه من چی کشیدم تو این افول برگااااااا..هیشکی نمی دونه ..[/FONT]
[FONT=&quot]هیشکی نمی دونه من چقدر اشک ریختم تو اولین پاییز انتظارم ..هیشکی نمی دونه چقدر التماس کردم به[/FONT]
[FONT=&quot]" جناب خدا"..[/FONT]
[FONT=&quot]هیشکی نمی دونه چقدر دلم گرفت و گرفت و گرفت ..[/FONT]
[FONT=&quot]که چند بار نشستم و [/FONT][FONT=&quot]دوباره خودم ..با دستای خودم [/FONT][FONT=&quot].."خودم"[/FONT][FONT=&quot] رو بلند کردم ..و هیشکی نفهمید که چرا هر پاییزی که میاد من قامتم شکسته تر از سال پیش میشه ..[/FONT]
[FONT=&quot]این جور مواقع تو فقط دلت اطمینان می خواد ..اولین قدمش هم اینه که دلگرم بشی ..[/FONT]
[FONT=&quot]اما چه جوری؟ [/FONT][FONT=&quot]چه جوری میشه تو این کره خاکی با این آدمای روشنفکری که احاطت کردند تو دلگرم بشی [/FONT][FONT=&quot]..[/FONT]
[FONT=&quot]چه جوری میشه؟!![/FONT]
 
آخرین ویرایش:

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]حالا دیگه نیمه های شب ..اوووه ..پسر!!ببین چه بارونی داره می باره ..[/FONT]
[FONT=&quot]پاییز که میاد آسمونم دلتنگه همش ..من پاییز و با روزای قشنگ برگ ریزونش و شبای بارونیش دوست دارم ..[/FONT]
[FONT=&quot]اما بعضی از شباش خیلی ترسناک..مثلا امشب همش داره صدای "جیغ اسکای" – منظورم رعد و برق- میاد ..[/FONT]
[FONT=&quot]من می ترسم آخه!![/FONT]
[FONT=&quot]می چپم رو تختم ..هاپوم رو فشارش میدم..چشام و می بندم ..حس می کنم " او" کنارمه ..[/FONT]
[FONT=&quot]بیشتر چشام و می بندم ..دلم می خواد حسش کنم ..[/FONT]
[FONT=&quot]دیگه الان چشام خیس خیس ..[/FONT]
[FONT=&quot]به " جناب خدا" میگم ..تا کی می خوای فقط نگام کنی ..بیین چیزی از قلبم مونده هنوز؟[/FONT]
[FONT=&quot]چرا یه بار از اون بالا ها داد نمی زنی " ناز "من حالت چطوره؟ چی کم داری برات هلوووووووپ بندازم پایین..[/FONT]
[FONT=&quot]منم چشام و ببندم وبگم .."جناب خدا" میشه برام " اوی " من و تالاپ بندازی پایین؟!![/FONT]
[FONT=&quot]اااااااااخ..امشب چقدر "هولناک"..میگم هولناک..باور کن ..از اون جیغاست که هر دفعه قلبم بام بام می زنه ها!![/FONT]
[FONT=&quot]نه که فکر کنی من ترسوام ها..نه!!فقط یکم زیادی بی پناهم ..بی آغوشم... تنهام..همین!![/FONT]
[FONT=&quot]پامیشم پتو صورتی و بالشم و هاپوم رو ورمیدارم ..می دوم اتاق داداشم..می چپم رو تختش ..[/FONT]
[FONT=&quot]می خنده ..میگه ..ترسیدی؟![/FONT]
[FONT=&quot]-فکر کنم خودشم ترسیده بود آخه بیدار بود اونم-[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]میگم یکم خودتو جمع کن ..جا شم ...هاپومم اوردم ..اخه اینم ترسیده بود ..[/FONT]
[FONT=&quot]بغلش می کنم..ومیگم یه بوسم کن .. آروووم میشم ..و به این فکر می کنم ..من که تا همین چند لحظه پیش دو قدمی همین اتاق قلبم تالاپ تالاپ داشت می افتاد پایین چی شد الان اینقد آروم آروم شدم؟!![/FONT]
[FONT=&quot]خدایا این چه حسی که وقتی تنهایی انگار تمام دنیا داره روت خراب میشه اما همین که یه آغوش برات وا میشه انگار اوج امنیت و آرامش برات وا شده؟!![/FONT]
[FONT=&quot]آخیش..جناب خدا ..[/FONT]
[FONT=&quot]حالا اینقد جیغ بفرست من که آرومم..!!من که یه آغوش گرم دارم ..من که دیگه تنها نیستم ..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]..چشام و می بندم و به خواب میرم .
"خودم"
[/FONT]
 
آخرین ویرایش:

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما آدمهای عجیبی هستیم
دل تنگ کسی میشویم که نمیخواهیم کنارش باشیم
و از کسی بیزاریم که باید کنارش باشیم
ما خیلی عجیبیم....
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها ببخشید به لطف Admin و این سایت عجیب غریب و ناآشنا دیگر تشکری در کار نیست...
والا تشکر بارونتون می کردم...
جورشو باید اینجا بشکم...

 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهم اینه یه روزایی تو دوسم داشتی ..من دوست داشتم ..
مهم اینه یه جورایی نگاهمون با همه فرق میکرد تو اون روزا ..
مهم فقط اینه که تو برام خیلی فرق داشتی با همه ی آدمکای دوروبرم..
مهم تویی..مهم منم ..اینکه دیگران چی میگند و چه جوری قضاوت می کنند به من و تو ربطی نداره ..
مهم همون لبخندی که ما رو به اوج می برد ..همون خاطره هایی که برق لبات رو پر رنگ تر میکرد ..
مهم اینه که روزای زیادی دزدکی چشات سمت من بود ...مهم اینه که تموم اون روزا منم به سمت همون دزدکی نگاه کردنت می شستم تا تو راحت تر بتونی قلبم و بدزدی ..
!!
اینجا تردید می کنم که بگم...اما مجبورم که بگم ..یعمی مهم نیست الان دستات تو دستای کیه؟ الان تمام اون حرفایی که مال من بود سهم کی شده؟ که الان شبا واسه دل کی ستاره می چینی؟!! یعنی واقعا تو می تونی؟!!تو دلت میاد؟!!
واقعا می تونی ؟!!
تونستی ..نه؟!!
...
؟!!
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر شب در رویاهایم تو را می بینم...احساست می کنم ..این گونه است که تو را می شناسم ..این گونه باش..
با وجود هزار چم ها و فاصله ها و کهکشان هایی که بین ماست بیا و خودت را بنما این گونه باش..
دور یا نزدیک ..
هر کجا که هستی ایمان دارم ..
ایمان دارم که قلبم ادامه خواهد داد
گر چه شب ها بسیار سخت اند..
ادامه خواهم داد..
تا یک بار دیگر تو در را بگشایی و این جایی...
این جا در قلبم و قلب من ادامه خواهد داد..
و عشق فقط یکبار به سراغ هر کس می آید و برای یک عمر می اید و نخواهد رفت تا ما برویم و عشق همان بود که با تو ورزیدم یکبار و یک عمر ..
و از آن پس بدان آویختم و تا همیشه همه زندگی ام با ان پیش خواهد رفت ..
این جایی تو این جایی..
و من از هیچ چیز باکی ندارم..
و قلبم ادامه خواهد داد..
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز

این عشق ماندنی
این شعر بودنی
این لحظه های با تو نشستن
سرودنی ست
این لحظه های ناب
در لحظه های بی خودی و مستی
شعر بلند حافظ ِ
تو شنودنی ست...

بگشای در به روی من و عهد عشق بند
کاین عهد بستنی این در گشودنی ست
این شعر خواندنی
این شعر ماندنی
این شور بودنی
این لحظه های پرشور
این لحظه های ناب
این لحظه های با تو نشستن
سرودنی ست
...

 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بعضی اوقات آدم فکر می کنه چه عمر کوفتی و سگی رو پشت سر گذاشته ..[/FONT]
[FONT=&quot]حتی اگه همه چیز[/FONT][FONT=&quot] "مثلا"[/FONT][FONT=&quot] آرووم باشه ..حتی اگه خوب درس خونده باشی...تمام دوران مدرسه [/FONT][FONT=&quot]"نامبر وان"[/FONT][FONT=&quot] مدرسه و سوگلی معلما بوده باشی ..حتی اگه حالا دیگه مثلا[/FONT][FONT=&quot] "مهندس"[/FONT][FONT=&quot] شده باشی ...حتی اگه اینقدی دوست داشتنی باشی که استاد راهنمات میل بده [/FONT][FONT=&quot]"دیگه حالا تو آسمونا باید دنبال شما گشت"...[/FONT]
[FONT=&quot]حتی اگه تو این[/FONT][FONT=&quot]"فاضلابای ادغام شده شهری و جنگلی"[/FONT]
[FONT=&quot] دختر خوبی بوده باشی ..[/FONT]
[FONT=&quot]حتی اگه تو کلاس زبانم ..زبان اموز اکتیوی باشی..و هم [/FONT]
[FONT=&quot]اینتر و کار کنی خوب هم اون جزوه های مسخره موسسه زبانت و هم اون کتاب 900 که من همش اشتباهی میگم –نصرت- هم اینکه تو کلاس زبانت یه ریز همه رو بخندونی و به چالش بکشونی همه چیز رو .. [/FONT]
[FONT=&quot]همه اینکه خیلی زجر بکشی که بخوای مثل این اون ور آبیای – خوش تیپ ِ –خوشگل ِ –همیشه خوش ِ –خوش لهجه ..بتونی تند تند اینگلیش حرف بزنی [/FONT][FONT=&quot]و هی ریپیت کنی با خودت ..[/FONT]
[FONT=&quot] "دیس ایز [/FONT][FONT=&quot]لایف[/FONT][FONT=&quot]- دیس ایز [/FONT][FONT=&quot]لاو[/FONT][FONT=&quot] – دیس ایز [/FONT][FONT=&quot]"لاف" [/FONT][FONT=&quot]-دیس ایز [/FONT][FONT=&quot]پین [/FONT][FONT=&quot] -دیس ایز [/FONT][FONT=&quot]ویت[/FONT][FONT=&quot]- دیس ایز [/FONT][FONT=&quot]کوفت[/FONT][FONT=&quot] - اااااااووووه... [/FONT]
Marvellous _execellent
[FONT=&quot]دیس ایز لایف[/FONT][FONT=&quot]!!!![/FONT][FONT=&quot]"[/FONT]
[FONT=&quot]می دونی رفیق چی میگم؟[/FONT]
[FONT=&quot]حتی اگه همه نگاه ها به سمت تو باشه ..حتی اگه خیلی[/FONT][FONT=&quot]" آه" [/FONT][FONT=&quot]ها به موقعیت و شرایط تو باشه ..حتی اگه رو لبای همه با نگاه تولبخند بشینه ..[/FONT]
[FONT=&quot]حتی اگه کلی دوست خوب ِ -بدرد نخور تو بحران –خوب ِ- حسود-[/FONT]
[FONT=&quot]خوب ِ -زیر واتر زن"زیر آب زن منظورمه"[/FONT]
[FONT=&quot]خوب ِ -دل شکن –خوب ِ - متنفر ازت- خوب ِ–پر از نیاز بهت –خوب ِ - استاد زجرکش کردن- خوب ِ - خودخواه [/FONT]
[FONT=&quot]باشه.[/FONT][FONT=&quot].ِِِِِ[/FONT]
[FONT=&quot]حتی اگه [/FONT][FONT=&quot]"فا-ما-د ِر-ت"[/FONT][FONT=&quot] –منظورم بابا مامانه –[/FONT]
[FONT=&quot]تمام افتخارشون این وجود پر از مرض تو باشه ..حتی اگه تو تموم فامیل[/FONT][FONT=&quot] "تو " [/FONT][FONT=&quot]باشی ..و تو باشی .. و تو باشی[/FONT][FONT=&quot].." تو"[/FONT]
[FONT=&quot] !![/FONT]
[FONT=&quot]کلا خیلی از این آپشنای دهن پر کن ِ –الکی ِ -ظاهر نما ِ-انسان نیاز ِ -بدرد نخور ِ – تو سطل زباله ای ِ –تو رو از خودت و رویاهات دور بکن...[/FONT]
[FONT=&quot]اما [/FONT][FONT=&quot]"حالا" [/FONT][FONT=&quot]همه همه ی اینا نتونه فقط یه لحظه حس خوشحالی بهت بده!![/FONT]
[FONT=&quot]اینا بدرد نمی خوره اگه زیر بار شعاعی و محوری[/FONT]
[FONT=&quot] " اتک عشق"[/FONT][FONT=&quot] بوده باشی ..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]امروز از اون روزایی بود که [/FONT][FONT=&quot]"ناز" [/FONT][FONT=&quot]در جایی بین [/FONT]
[FONT=&quot]" بکوارد و فروارد" [/FONT][FONT=&quot]تو بلوکای پیچ در پیچ زندگیش شناور بود ..[/FONT]
[FONT=&quot]!!![/FONT]
[FONT=&quot]این بار تو نوشته هام هیچ سراغی از [/FONT][FONT=&quot]"او" [/FONT][FONT=&quot]نمی بینی رفیق ...[/FONT]
[FONT=&quot]!!![/FONT]
[FONT=&quot]واسه اولین بار اعتراف می کنم [/FONT][FONT=&quot]..از [/FONT][FONT=&quot]"او" [/FONT][FONT=&quot]و نوشتن خاطراتش به ستوه آمده ام ..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]پاییز امسال دلتنگ تر از هر پاییزیه برام ..چون تنهاتر از هر پاییزیم و دردناک تر از همه اینکه به ستوه اومدم..!![/FONT]
[FONT=&quot]روزام شده کز کردن ..شبام شده رویایی رو به تصویر کشوندن که نمی دونم کی ..کجا قراره فقط یه لحظه اش جلو چشام بیاد ..[/FONT]
[FONT=&quot]خب منم آدمم دیگه ..با همه این [/FONT][FONT=&quot]"همه" [/FONT][FONT=&quot]هایی که تو وجودمه..با همه فکرا و حرفای خوشگلی که بلدم ..با همه این کتابایی که باهاشون زندگی کردم ..با همه "ناز نازی" بودنم..با همه[/FONT][FONT=&quot] " هیجان و شورم"[/FONT]
[FONT=&quot]دیگه از تکرار[/FONT][FONT=&quot] "او" [/FONT][FONT=&quot]خسته شدم ..[/FONT]
[FONT=&quot]بی تفاوت شدم ..مدت هاست دیگه دلتنگش نمی شم ..چرا بشم؟!![/FONT]
[FONT=&quot]!!بازم باید دلتنگش بشم؟!![/FONT]
[FONT=&quot]مگه نه اینکه همش[/FONT][FONT=&quot] "شعار"[/FONT][FONT=&quot] بود و موند..پس چرا من هی او رو به کنکاش [/FONT][FONT=&quot]"عمل" [/FONT][FONT=&quot]دعوتش کنم ..[/FONT]
 
آخرین ویرایش:

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بس است ..این دلتنگی ..این نا باوری ..این سکوت مرگ ..بس است !![/FONT]
[FONT=&quot]این انتظار بس است!!![/FONT]
[FONT=&quot]حالم زیاد خوب نیست ..دیوونه و خل شدم به گمانم..[/FONT]
[FONT=&quot]کم کم مدام به سرم می زنه برم به یه دیوونه شناسی خودم و نشون بدم ..[/FONT]
[FONT=&quot]براش بگم من " اساسا" چرا اینقد " بی اساسم "؟؟[/FONT]
[FONT=&quot]امروز " ناز" ترکیبی از جنون و آرامشه ..[/FONT]
[FONT=&quot]می شنوی رفیق؟!![/FONT]
[FONT=&quot]صدای برگای درختاست ..[/FONT]
[FONT=&quot]امروز اونا هم دلتنگن..[/FONT]
[FONT=&quot]نه!!دلتنگ [/FONT][FONT=&quot]" او" [/FONT][FONT=&quot]نه!![/FONT]
[FONT=&quot]امروز[/FONT][FONT=&quot] "ناز"[/FONT][FONT=&quot] مدت ها بعد از این همه سال دلتنگ خودش شده!![/FONT]
[FONT=&quot]اینقد به خودم و آینده و [/FONT][FONT=&quot]"او" [/FONT][FONT=&quot]و همه و همه چیز فکر کردم تا به[/FONT][FONT=&quot] "امروز"[/FONT][FONT=&quot] رسیدم ..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]من خسته کردم خودم رو[/FONT][FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]پا میشم میرم تو حیاط ..یه چرخی می زنم ..چقدر همه چیز تو سکوت غرق شده [/FONT][FONT=&quot]..ای کاش الان یکی از پشت این دیوار با یه صدای آشنا فقط بگه ...[/FONT][FONT=&quot]"ناز من" [/FONT][FONT=&quot]سلام..!![/FONT]
[FONT=&quot]!!![/FONT]
[FONT=&quot]واسه اولین باره که دارم میگم رفیق!![/FONT]
[FONT=&quot]امروز [/FONT][FONT=&quot]"ناز" [/FONT][FONT=&quot]از هر چی خلوت و تنهایی وتنها بودن و اتاقش و حتی کتاباش واهنگاش و حتی حتی[/FONT][FONT=&quot] " او"[/FONT][FONT=&quot] به ستوه اومده!![/FONT]
[FONT=&quot]حق من این نبود..حق من این روزا رو چشیدن و مزه مزه کردن نبود..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]از صبح حس کرختی داره به جنون می کشونتم..بدون "او" – بدون "پاییز" – بدون "رویا"- بدون "هیجان" – بدون "ناز" ..[/FONT]
[FONT=&quot]چقدر میشه تحمل کرد؟چند تا پاییز بیاد و بره ..من باز از "او" بگم ..[/FONT]
[FONT=&quot]بس است !![/FONT]
[FONT=&quot]دیگر بس است .. این[/FONT][FONT=&quot] "او"[/FONT][FONT=&quot] و این هم [/FONT][FONT=&quot]" پاییز" [/FONT][FONT=&quot]...[/FONT]
[FONT=&quot]چند روز پیش تو اینتر نت یه لینکی بود که زمان مرگ آدما رو می گفت..[/FONT]
[FONT=&quot]همش دوست داشتم یا روز تولدم بمیرم یا تو فصل پاییز[/FONT][FONT=&quot]..[/FONT]
[FONT=&quot]" 20 نوامبر 2075"[/FONT]
[FONT=&quot]!! سال و تاریخش مهم نیست ...[/FONT][FONT=&quot]مهم اینه که تو پاییزه!![/FONT]
[FONT=&quot]تو دلم میگم ..!! اما نوامبر اینجا همش بارونه ..همش بارون ..[/FONT]
[FONT=&quot]سردم میشه ..سرما می خورم ..می لرزم ..خیس خیس می شم ..چندش میشم ..ای کاش می گفت تو جولای می میرم ..روز تولدم ..اینجوری برام بهتر بود ..آخه تو سرما گوشام می گیره ..زود زود سرما می خورم .[/FONT][FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]می شینم رو اولین پله..من چند تا پاییزه زمین خوردم؟!![/FONT]
[FONT=&quot]اوه ..جناب خدا ..بگذار بشمارم ...[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]امروز[/FONT][FONT=&quot] " ناز" [/FONT][FONT=&quot]دلتنگه خودشه..دلتنگ آرزوهایی که همش برای [/FONT][FONT=&quot]"او" [/FONT][FONT=&quot]به تاراج کشوندش ..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]همین جور که تو این [/FONT][FONT=&quot]تنهایی مضحک ِ حال بهم زن [/FONT][FONT=&quot]این گوشه نشستم ..موهام و وا می کنم [/FONT][FONT=&quot]..دلم می خواد با دستای باد پریشون بشه ..که تمام صورتم و پر کنه و من گستاخانه و بی پروا هی اونا رو از جلو لبام ببرم کنار ..و دوباره و دوباره باد اونا رو پریشون کنه ..اوووه ..[/FONT][FONT=&quot]جناب خدا [/FONT][FONT=&quot]..[/FONT]
[FONT=&quot]آرومم می کنه این حس .. من عاشق روزای بادیم ..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]امروز[/FONT][FONT=&quot] " ناز" [/FONT][FONT=&quot]دلتنگ تر از هر زمانیه..چون که امروز یاد[/FONT]
[FONT=&quot]" ناز بودنش"[/FONT][FONT=&quot] کرده!![/FONT]
[FONT=&quot]مدت هاست خودم و از یاد بردم ..تو این مدت از [/FONT][FONT=&quot]"او" [/FONT][FONT=&quot]بیشتر گفتم تا خودم ..[/FONT]
[FONT=&quot]من به تنگ اومدم..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]چرا ..چمه؟ کجا..تا کی ...[/FONT][FONT=&quot]دنبال چی می گردم که پیداش نمی کنم ..[/FONT]
[FONT=&quot]مگه نه اینکه باید[/FONT][FONT=&quot] دوباره و دوباره [/FONT][FONT=&quot]گستاخ بشم و پاشم و شروع کنم به دویدن ..[/FONT]
[FONT=&quot]؟!![/FONT]
[FONT=&quot]مگه غیر از اینه؟!![/FONT]
[FONT=&quot]ببین با چه هیاهویی دارم تلاش می کنم که فقط بگم [/FONT][FONT=&quot]" من هنوز زنده ام"..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]که باور کنم[/FONT][FONT=&quot] " آی فیل گود"...[/FONT]
[FONT=&quot]!! که بگم هنوز امیدوارم ..[/FONT]
[FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot]و این یعنی هنوز دوست دارم که بمونم...که باشم ..که دوست داشته باشم ..که احساس کنم ..ولی هیچ چیز!![/FONT]
[FONT=&quot]هیچ چیز مطلقا نیست که نیاز دستانم رو ارضا کنه!!![/FONT]
[FONT=&quot]اوه جناب خدا!!دنیات با تمام سر نشیناش داره به قهقراه میره [/FONT][FONT=&quot]..[/FONT]
[FONT=&quot]میرم جلو ایینه..بعد مدت ها حس می کنم [/FONT][FONT=&quot]"ناز" [/FONT][FONT=&quot]چقدر دلم برات تنگ شده ..موهام رو پیشونیم و شونه هام ریخته ..جمعش می کنم بالا سرم[/FONT][FONT=&quot]..چقدر امروز هوس خودم رو کردم ..اوه ..امروز در بست مدیون خودم هستم ..[/FONT]
[FONT=&quot]یه [/FONT][FONT=&quot]" وینک" [/FONT][FONT=&quot]و یه [/FONT][FONT=&quot]لبخند[/FONT][FONT=&quot] واسه خودم می زنم ..من امروز بعد مدت ها دلتنگ خودم هستم ..فقط خودم!![/FONT]
 
آخرین ویرایش:

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]میرم پشت کامی ..بزار یه سری به میل بوکسم بزنم [/FONT][FONT=&quot]..-می دونی رفیق من بوکس خیلی دوست دارم .. به نظرم میشه عقده هات و رو یه کیسه خالی کنی ..واسه همین دوست داشتم الان بگم میل بوکس..پس چرا یه کیسه بوکس ندارم تو اتاقم؟!![/FONT]
[FONT=&quot]من خیلی چیزا دوست دارم که ندارمشون..آره ..من حسرت داشتن خیلی چیزا رو داشتم مثل تو رفیق ..[/FONT]
[FONT=&quot]اووووه..این "او" من و از تمام خواسته هام انداخت ..تالاااااپ پایین!!!!-[/FONT]

[FONT=&quot]مثل اینکه امروز روز دلتنگی خیلیای دیگه هم هست![/FONT]
[FONT=&quot]تو آفم یه مهربون عزیز گفته!![/FONT]
[FONT=&quot]" کاش بودی "نازم"که دل تنگم"[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]می نویسم براش.[/FONT][FONT=&quot]."چرا گرفته دلت ای یار ..مثل آنکه تنهایی"[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]میگه ..[/FONT]
[FONT=&quot]دنبال یه گوش می گردم که بتونم قلبم و سبک کنم ..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]من براش می خندم!!تا بخنده ..[/FONT]
[FONT=&quot]می دونی وقتی دلت گرفته یعنی چی؟!![/FONT]
[FONT=&quot]نه!! یعنی چی؟[/FONT]
[FONT=&quot]"ناز" تو هیچ وقت دلت نمی گیره!!خوشا بحالت!![/FONT]
[FONT=&quot]...سکوت می کنم ..بزار بگه ..بزار متهم کنه ..بزار مثل همه آدمکا توجیه کنه [/FONT][FONT=&quot]..بزار مثل همه فکر کنه فقط غم خودش که ارزش شنیدن داره[/FONT][FONT=&quot]..که فقط دل خودش که می تونه تنگ می شه..بزار سبک بشه ..[/FONT][FONT=&quot]اون الان دلتنگه!![/FONT]
[FONT=&quot]من همش این جوریم ..یه خروار دلتنگی دارما..اما هیشکی اینا رو تو چشام نمی خونه!!هیچکدوم از دوستام ..هیچکدوم از ادمکای دوروبرم .. هیچکدوم از دوستام نمی تونن آرومم کنه .. !!..الان مدتیه که فکر می کنم "جناب خدا" هم نمی بینه دلتنگی هام رو..[/FONT]
[FONT=&quot]یه زمانی "او" می تونست ..خیلی هم خوب می تونست ..من امروز نمی خوام از "او " بگم ..اون من و سال ها از خودم دور نگه داشته!![/FONT]
[FONT=&quot]"ناز" چیکار کنه ..چی بگه تا تو دلت آرووم بشه؟!![/FONT]
[FONT=&quot]سکوت می کنه!![/FONT]
[FONT=&quot]آخی ..[/FONT][FONT=&quot]لابد اینم مثل من امروز دلتنگ خودش شده!![/FONT]
[FONT=&quot]بگو..من برات میشم یه گوش!!تو بگو!![/FONT]
[FONT=&quot]میگه .[/FONT][FONT=&quot].یه چیزی تو زندگیم گمه که هر چی میگردم پیداش نمی کنم ..[/FONT]
[FONT=&quot]می خندم ..[/FONT]
[FONT=&quot]نمی دونم چرا ..خندم می گیره خب ..همین چند لحظه پیش خودمم دنبال این سوال تو زندگیم می گشتم ..[/FONT]
[FONT=&quot]درد مشترک!!پیامد مدرنیزه شدن!! [/FONT][FONT=&quot]می بینی رفیق!![/FONT]
[FONT=&quot]تو دیگه چرا؟!! تو که همه چیزت براهه..به عشقت رسیدی..[/FONT]
[FONT=&quot]شغلت رو دوست داری ..فکر می کرد[/FONT][FONT=&quot]م "همه چیز" [/FONT][FONT=&quot]که می خوای رو تو زندگیت داری[/FONT][FONT=&quot]؟!!- همه چیز
[/FONT]
[FONT=&quot]"ایت مینز"[/FONT][FONT=&quot]همون اپشن های دهن پر کن-[/FONT]
[FONT=&quot]من از زندگی چیز زیادی نمی خوام ..شاید بچگونه باشه ..اما من فقط می خوام عاشقونه زندگی کنم ..اینکه ساعت ها تو اغوش کسی بمونم تا ارووم شم..که فقط دستایی و که قلبم و حس کنه لمس کنم ..[/FONT]
[FONT=&quot]و خیلی چیزای دیگه هم میگه که درد من و تو هم هست رفیق!![/FONT]
[FONT=&quot]..[/FONT]
[FONT=&quot]امروز دلتنگیم متفاوته با روزای قبل ..برا همین چیز زیادی نمی خوام بگم ..می خوام درگیر خودم بشم فقط ..[/FONT]
[FONT=&quot]این شعر فروغ میزارم و بعد هم یا علی ..
"خودم"
[/FONT]
 
آخرین ویرایش:

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
و این منم
زنی تنها
در آستانه ی فصلی سرد

در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اول دیماه است
من راز فصل ها را میدانم
و حرف لحظه ها را میفهمم

نجات دهنده در گور خفته است
و خاک ‚ خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
در کوچه باد می آید
در کوچه باد می آید

و من به جفت گیری گلها می اندیشم
به غنچه هایی با ساق های لاغر کم خون
و این زمان خسته ی مسلول
و مردی از کنار درختان خیس میگذرد
مردی که رشته های آبی رگهایش
مانند مارهای مرده از دو سوی گلوگاهش
بالا خزیده اند
و در شقیقه های منقلبش آن هجای خونین را
تکرار می کنند
ــ سلام
ــ سلام

و من به جفت گیری گلها می اندیشم
در آستانه ی فصلی سرد
در محفل عزای آینه ها
و اجتماع سوگوار تجربه های پریده رنگ
و این غروب بارور شده از دانش سکوت
چگونه میشود به آن کسی که میرود این سان
صبور
سنگین
سرگردان
فرمان ایست داد
چگونه میشود به مرد گفت که او زنده نیست او هیچوقت زنده نبوده ست
در کوچه باد می آید
کلاغهای منفرد انزوا
در باغ های پیر کسالت میچرخند
و نردبام
چه ارتفاع حقیری دارد
آنها تمام ساده لوحی یک قلب را
با خود به قصر قصه ها بردند
و اکنون دیگر
دیگر چگونه یک نفر به رقص بر خواهد خواست
و گیسوان کودکیش را
در آبهای جاری خواهد ریخت
و سیب را که سرانجام چیده است و بوییده است
در زیر پا لگد خواهد کرد ؟
ای یار ای یگانه ترین یار
چه ابرهای سیاهی در انتظار روز میهمانی خورشیدند
انگار در مسیری از تجسم پرواز بود که یکروز آن پرنده نمایان شد
انگار از خطوط سبز تخیل بودند
آن برگ های تازه که در شهوت نسیم نفس میزدند
انگار
آن شعله بنفش که در ذهن پاکی پنجره ها میسوخت
چیزی به جز تصور معصومی از چراغ نبود
در کوچه باد می اید
این ابتدای ویرانیست
آن روز هم که دست های تو ویران شدند باد می آمد

ستاره های عزیز
ستاره های مقوایی عزیز
وقتی در آسمان دروغ وزیدن میگیرد
دیگر چگونه می شود به سوره های رسولان سر شکسته پناه آورد ؟

ما مثل مرده های هزاران هزار ساله به هم می رسیم و آنگاه خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهد کرد

من سردم است
من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد
ای یار ای یگانه ترین یار آن شراب مگر چند ساله بود ؟
نگاه کن که در اینجا زمان چه وزنی دارد
و ماهیان چگونه گوشتهای مرا می جوند
چرا مرا همیشه در ته دریا نگاه میداری ؟
من سردم است و از گوشواره های صدف بیزارم

من سردم است و میدانم
که از تمامی اوهام سرخ یک شقایق وحشی
جز چند قطره خون
چیزی به جا نخواهد ماند
خطوط را رها خواهم کرد
و همچنین شمارش اعداد را رها خواهم کرد
و از میان شکلهای هندسی محدود
به پهنه های حسی وسعت پناه خواهم برد
من عریانم عریانم عریانم
مثل سکوتهای میان کلام های محبت عریانم
و
زخم های من همه از عشق است
از عشق عشق عشق

 
آخرین ویرایش:

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
من این جزیره سرگردان را
از انقلاب اقیانوس
و انفجار کوه گذر داده ام
و تکه تکه شدن راز آن وجود متحدی بود
که از حقیرترین ذره هایش آفتاب به دنیا آمد
سلام ای شب معصوم
سلام ای شبی که چشمهای گرگ های بیابان را
به حفره های استخوانی ایمان و اعتماد بدل می کنی
و در کنار جویبارهای تو ارواح بید ها
ارواح مهربان تبرها را می بویند
من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرفها و صدا ها می آیم
و این جهان به لانه ی ماران مانند است
و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست
که همچنان که ترا می بوسند
در ذهن خود طناب دار ترا می بافند
سلام ای شب معصوم
میان پنجره و دیدن
همیشه فاصله ایست
چرا نگاه نکردم ؟

مانند آن زمان که مردی از کنار درختان خیس گذر می کرد…
چرا نگاه نکردم
؟
انگار مادرم گریسته بود آن شب
آن شب که من به درد رسیدم و نطفه شکل گرفت
آن شب که من عروس خوشه های اقاقی شدم
آن شب که اصفهان پر از طنین کاشی آبی بود
و آن کسی که نیمه ی من بود به درون نطفه من بازگشته بود
و من درآینه می دیدمش
که مثل آینه پاکیزه بود و روشن بود
و ناگهان صدایم کرد
و من عروس خوشه های اقاقی شدم …
انگار مادرم گریسته بود آن شب
چه روشنایی بیهوده ای در این دریچه ی مسدود سر کشید
چرا نگاه نکردم ؟
ت
مام لحظه های سعادت می دانستند
که دست های تو ویران خواهد شد
و من نگاه نکردم

تا آن زمان که پنجره ی ساعت
گشوده شد و آن قناری غمگین چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
و من به آن زن کوچک برخوردم
که چشمهایش مانند لانه های خالی سیمرغان بودند
و آن چنان که در تحرک رانهایش می رفت
گویی بکارت رویای پرشکوه مرا
با خود بسوی بستر شب می برد

آیا دوباره گیسوانم را
در باد شانه خواهم زد ؟
آیا دوباره باغچه ها را بنفشه خواهم کاشت ؟
و شمعدانی ها را
در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت ؟

آیا دوباره روی لیوان ها خواهم رقصید ؟
آیا دوباره زنگ در مرا بسوی انتظار صدا خواهد برد ؟
به مادرم گفتم دیگر تمام شد
گفتم همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می افتد

باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم
[FONT=&quot]انسان پوک[/FONT]
[FONT=&quot]انسان پوک پر از اعتماد[/FONT]
[FONT=&quot]نگاه کن که دندانهایش[/FONT]
[FONT=&quot]چگونه وقت جویدن سرود میخواند[/FONT]
[FONT=&quot]و چشمهایش[/FONT]
[FONT=&quot]چگونه وقت خیره شدن می درند[/FONT]
[FONT=&quot]و او چگونه از کنار درختان خیس میگذرد[/FONT]
[FONT=&quot]صبور[/FONT]
[FONT=&quot]سنگین[/FONT]
[FONT=&quot]سرگردان[/FONT]
[FONT=&quot]در ساعت چهار در لحظه ای که رشته های آبی رگهایش[/FONT]
[FONT=&quot]مانند مارهای مرده از دو سوی گلوگاهش[/FONT]
[FONT=&quot]بالا خزیده اند و در شقیقه های منقلبش آن هجای خونین را تکرار میکنند[/FONT]
[FONT=&quot]ــ[/FONT][FONT=&quot] سلام[/FONT]
[FONT=&quot]ــ سلام[/FONT]
[FONT=&quot]ایا تو هرگز آن چهار لاله ی آبی را[/FONT]
[FONT=&quot]بوییده ای ؟[/FONT][FONT=&quot]…[/FONT]
[FONT=&quot]زمان گذشت[/FONT]
[FONT=&quot]زمان گذشت و شب روی شاخه های لخت اقاقی افتاد[/FONT]
[FONT=&quot]شب پشت شیشه های پنجره سر می خورد[/FONT]
[FONT=&quot]و با زبان سردش[/FONT]
[FONT=&quot]ته مانده های روز رفته را به درون میکشید[/FONT]
[FONT=&quot]من از کجا می ایم ؟[/FONT]
[FONT=&quot]من از کجا می ایم ؟[/FONT]
[FONT=&quot]که این چنین به بوی شب آغشته ام ؟[/FONT]
[FONT=&quot]هنوز خاک مزارش تازه است[/FONT]
[FONT=&quot]مزار آن دو دست سبز جوان را [/FONT][FONT=&quot]میگویم[/FONT][FONT=&quot] …[/FONT]
[FONT=&quot]چه مهربان بودی ای یار ای یگانه ترین یار[/FONT]
[FONT=&quot]چه مهربان بودی وقتی دروغ میگفتی[/FONT]
[FONT=&quot]چه مهربان بودی وقتی که پلک های آینه ها را می بستی[/FONT]
[FONT=&quot]و چلچراغها را[/FONT]
[FONT=&quot]از ساقه های سیمی می چیدی[/FONT]
[FONT=&quot]و در سیاهی ظالم مرا بسوی چراگاه عشق می بردی[/FONT]
[FONT=&quot]تا آن بخار گیج که دنباله ی حریق عطش بود بر چمن خواب می نشست[/FONT]
[FONT=&quot]و آن ستاره های مقوایی[/FONT]
[FONT=&quot]به گرد لایتناهی می چرخیدند[/FONT]
[FONT=&quot]چرا کلان را به صدا گفتند ؟[/FONT]
[FONT=&quot]چرا نگاه را به خانه ی دیدار میهمان کردند[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot]چرا نوازش را[/FONT]
[FONT=&quot]به حجب گیسوان باکرگی بردند ؟[/FONT]
[FONT=&quot]نگاه کن که در اینجا[/FONT]
[FONT=&quot]چگونه جان آن کسی که با کلام سخن گفت[/FONT]
[FONT=&quot]و با نگاه نواخت[/FONT]
[FONT=&quot]و با نوازش از رمیدن آرمید[/FONT]
[FONT=&quot]به تیره های توهم[/FONT]
[FONT=&quot]مصلوب گشته است[/FONT]
[FONT=&quot]و جای پنج شاخه ی انگشتهای تو[/FONT]
[FONT=&quot]که مثل پنج حرف حقیقت بودند[/FONT]
[FONT=&quot]چگونه روی گونه او مانده ست[/FONT]
[FONT=&quot]سکوت چیست چیست چیست ای یگانه ترین یار ؟[/FONT]
[FONT=&quot]سکوت چیست به جز حرفهای نا گفته[/FONT]
[FONT=&quot]من از گفتن می مانم اما زبان گنجشکان[/FONT]
[FONT=&quot]زبان زندگی جمله های جاری جشن طبیعت ست[/FONT]
[FONT=&quot]زبان گنجشکان یعنی : بهار. برگ . بهار[/FONT]
[FONT=&quot]زبان گنجشکان یعنی : نسیم .عطر . نسیم[/FONT]
[FONT=&quot]زبان گنجشکان در کارخانه میمیرد[/FONT]
[FONT=&quot]این کیست این کسی که روی جاده ی ابدیت[/FONT]
[FONT=&quot]به سوی لحظه ی توحید می رود[/FONT]
[FONT=&quot]و ساعت همیشگیش را[/FONT]
[FONT=&quot]با منطق ریاضی تفریقها و تفرقه ها کوک میکند[/FONT]
[FONT=&quot]این کیست این کسی که بانگ خروسان را[/FONT]
[FONT=&quot]آغاز قلب روز نمی داند[/FONT]
[FONT=&quot]آغاز بوی ناشتایی میداند[/FONT]
[FONT=&quot]این کیست این کسی که تاج عشق به سر دارد[/FONT]
[FONT=&quot]و در میان جامه های عروسی پوسیده ست[/FONT]
[FONT=&quot]پس آفتاب سر انجام[/FONT]
[FONT=&quot]در یک زمان واحد[/FONT]
[FONT=&quot]بر هر دو قطب نا امید نتابید[/FONT]
[FONT=&quot]تو از طنین کاشی آبی تهی شدی[/FONT]
[FONT=&quot]و من چنان پرم که روی صدایم نماز می خوانند[/FONT][FONT=&quot] …[/FONT]
[FONT=&quot]جنازه های خوشبخت[/FONT]
[FONT=&quot]جنازه های ملول[/FONT]
[FONT=&quot]جنازه های ساکت متفکر[/FONT]
[FONT=&quot]جنازه های خوش برخورد خوش پوش خوش خوراک[/FONT]
[FONT=&quot]در ایستگاههای وقت های معین[/FONT]
[FONT=&quot]و در زمینه ی مشکوک نورهای موقت[/FONT]
[FONT=&quot]و شهوت خرید میوه های فاسد بیهودگی[/FONT]
[FONT=&quot]آه[/FONT]
[FONT=&quot]چه مردمانی در چارراهها نگران حوادثند[/FONT]
[FONT=&quot]و این صدای سوتهای توقف[/FONT]
[FONT=&quot]در لحظه ای که باید باید باید[/FONT]
[FONT=&quot]مردی به زیر چرخهای زمان له شود[/FONT]
[FONT=&quot]مردی که از کنار درختان خیس میگذرد[/FONT]
[FONT=&quot]من از کجا می آیم؟[/FONT]
[FONT=&quot]به مادرم گفتم دیگر تمام شد[/FONT]
[FONT=&quot]گفتم همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می افتد[/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم[/FONT]
[FONT=&quot]سلام ای غرابت تنهایی[/FONT]
[FONT=&quot]اتاق را به تو تسلیم میکنم[/FONT]
[FONT=&quot]چرا که ابرهای تیره همیشه[/FONT]
[FONT=&quot]پیغمبران آیه های تازه تطهیرند[/FONT]
[FONT=&quot]و در شهادت یک شمع[/FONT]
[FONT=&quot]راز منوری است که آنرا[/FONT]
[FONT=&quot]آن آخرین و آن کشیده ترین شعله خواب میداند[/FONT]
[FONT=&quot]ایمان بیاوریم[/FONT]
[FONT=&quot]ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد[/FONT]
[FONT=&quot]ایمان بیاوریم به ویرانه های باغ تخیل[/FONT]
[FONT=&quot]به داسهای واژگون شده ی بیکار[/FONT]
[FONT=&quot]و دانه های زندانی[/FONT]
[FONT=&quot]نگاه کن که چه برفی می بارد[/FONT][FONT=&quot] …[/FONT]
[FONT=&quot]شاید حقیقت آن دو دست جوان بود آن دو دست جوان[/FONT]
[FONT=&quot]که زیر بارش یکریز برف مدفون شد[/FONT]
[FONT=&quot]سال دیگر وقتی بهار[/FONT]
[FONT=&quot]با آسمان پشت پنجره هم خوابه میشود[/FONT]
[FONT=&quot]و در تنش فوران میکنند[/FONT]
[FONT=&quot]فواره های سبز ساقه های سبکبار[/FONT]
[FONT=&quot]شکوفه خواهد [/FONT][FONT=&quot]داد ای یار ای یگانه ترین یار[/FONT]
[FONT=&quot]ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد[/FONT]
 

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دلم آشوبی است... بی گمان هیچ نمانده در دل،
خاطره یا که نشان و اثری از یارم...
در پی اش خواهم رفت،
سایه به سایه تا اوج ،
تا عشق تا مرز جنون ، تا به احساس قشنگِ « بودن »
تا به آواز خوش ثانیه ها،
تا به یک بوسه کنار قفس تنهایی...
تا نگاهی آرام،
تا به یک لحظه سکوت،
و خدا حافظی نمناکش...
تا به یک بغض که در مرز گلو می شکند،
تا بدان لحظه که شاید،
غریبانه نشینم به عزای دل خویش
که چرا وقتی رفت
"پاسبان ها همه شاعر بودند" ؟
بی گمان یاد ندارم که شکستم عهدی،
و چرا عهد شکست . . .
 
آخرین ویرایش:

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]یه تیکه از آهنگ [/FONT]
[FONT=&quot]" مدونا تو یه وبلاگ " دکتر آرش" دیدم گفتم برا شما هم بزارم[/FONT]frozen[FONT=&quot]"[/FONT]
[FONT=&quot] "[/FONT]
You only see what your eyes want to see
How can life be what you want it to be
You're frozen
When your heart's not open

You're so consumed with how much you get
You waste your time with hate and regret
You're broken
When your heart's not open
[FONT=&quot]تنها همانی را می‌بینی که چشمانت می‌خواهند ببیند، آنگاه زندگی چگونه می‌تواند هم‌آنچه باشد که تو می‌خواهی؟ [/FONT]
[FONT=&quot]منجمد می‌شوی وقتی قلبت کاملا گشاده نباشد[/FONT]
[FONT=&quot]کاملا از پا انداخته ای خودت را..[/FONT]
[FONT=&quot]وقتت را تلف می کنی با نفرت و حسرت ..آخرش می شکنی ...آن گاه که قلبت گشاده نباشد..[/FONT]

Love is a bird, she needs to fly
Let all the hurt inside of you die
You're frozen
When your heart's not open
[FONT=&quot]عشق پرنده ایست..نیازش پریدن و پرواز است ..بگذار درگذرند جراحت های درونت..به تمامی یخ می زنی اگر قلبت گشوده نباشد"[/FONT]
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بس است ..این انتظار بس است ..[/FONT]
[FONT=&quot]این حزن غم آلود بس است !![/FONT]
[FONT=&quot]ای رهروان سراب رو..[/FONT]
[FONT=&quot]من در انتهای سراب..اغاز هر سرابی را نهی کرده ام بر خود!![/FONT]
[FONT=&quot]!! اینک ..در دل این شب ..با خود عهد بسته ام..[/FONT]
[FONT=&quot]چشمانم اگر چه مملو از اشک و ماتم است ..[/FONT]
[FONT=&quot]نبض هایم اگر چه ثابت و بی دوام است ..[/FONT]
[FONT=&quot]دستانم اگر چه سرد وپر از پینه است ..[/FONT]
[FONT=&quot]پاهایم اگر چه در زمین جفا به گل نشسته است ..[/FONT]
[FONT=&quot]و قلبم اگر چه پر از خراش و ترک است [/FONT]
[FONT=&quot]اما هرگز ..هر گز از[/FONT][FONT=&quot] "او" [/FONT][FONT=&quot]یادی نخواهم اورد ..[/FONT]
[FONT=&quot]"او" [/FONT][FONT=&quot]را از یاد خواهم برد ..[/FONT]
[FONT=&quot]برای آخرین بار می گویم ..بگذار برود[/FONT]
[FONT=&quot]آری ..او می رود...[/FONT]
[FONT=&quot]و من هیچ نگاهی به مسیر عبورش نخواهم کرد ..[/FONT]
[FONT=&quot]هیچ ستاره ای را به ارمغان قدم هایش نخواهم آورد ..[/FONT]
[FONT=&quot]بگذار برود ..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]به بهران سوگند![/FONT][FONT=&quot]!ایمان خواهم آورد ..[/FONT]
[FONT=&quot]بار دیگر خواهم دوید ..[/FONT]
[FONT=&quot]بار دیگر خواهم رویید..[/FONT]
[FONT=&quot]بار دیگر شکوفه های احساس را خواهم برچید ..[/FONT]
[FONT=&quot] بار دیگر چلچله ها اواز سر خواهند داد.. [/FONT]
[FONT=&quot]باری دیگر ماهتابی خواهد آمد ..بار دیگر وسعتی از دور هویدا خواهد شد ..[/FONT]
[FONT=&quot]بار دیگر بارقه نگاهی خواهد درخشید..[/FONT]
[FONT=&quot]و من بار دیگر خواهم رویید..[/FONT]
[FONT=&quot]بگذار برود!![/FONT]
[FONT=&quot]اشک هایم ..نجوایم ..سروده هایم ..دلتنگی و جنون راهم ..نگاهم.. نبض هایم و حتی حتی چشمانم هیچ کدام پلی نساخت برای ماندن!![/FONT]
[FONT=&quot]تمام مهرم به فنا رفت ..[/FONT]
[FONT=&quot]تمام غرورم به تاراج رفت ..[/FONT]
[FONT=&quot]تمام هستی ام به بن بست رسید ..[/FONT]
[FONT=&quot]تمام عشقم لگد مال شد ..[/FONT]
[FONT=&quot]و این بار !![/FONT]
[FONT=&quot]نمی گذارم تمام "من" به زیر سوال رود!![/FONT]
[FONT=&quot]بگذار برود ..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]امروز اگر چه روز دلتنگی من است ..[/FONT]
[FONT=&quot]اگر چه روز نالیدن و زاریدن من است ..[/FONT]
[FONT=&quot]اگر چه روز سخت تنهایی من است ..[/FONT]
[FONT=&quot]اگر چه روز به اتش کشیدن تمام خاطره های مسموم است ..[/FONT]
[FONT=&quot]ولیکن روز دلتنگ تنهایی "او" ست ..[/FONT]
[FONT=&quot]امروز روز عبور است ..[/FONT]
[FONT=&quot]عبور یعنی جهش ..[/FONT]
[FONT=&quot]یعنی یک قدم تا صبح!![/FONT]
[FONT=&quot]یعنی یک آه ..یک ناله ..یک اشک ..یک فاصله ..و حسرت یک عمر خاطره!![/FONT]
[FONT=&quot]با این حال بگذار بگذرد..[/FONT]
[FONT=&quot]بگذار برود ..[/FONT]
[FONT=&quot]من امروز را بزرگ میدارم[/FONT]
[FONT=&quot]!!تا برایت از روزیی بگویم که این "من" از نو بسازد بنای بودنش را ..[/FONT]
[FONT=&quot]این "او" و این هم "تاک انتظار "[/FONT]
[FONT=&quot]این " پاییز" و این هم معنای "عبور او"[/FONT]
[FONT=&quot]بگذار برود ..[/FONT]
[FONT=&quot]روزی از نو می رویم در این دل آشوب دل خون..[/FONT]
[FONT=&quot]!!![/FONT]
[FONT=&quot]ایمان خواهم اورد که خواهم توانست ..[/FONT]
[FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot]که خواهم رویید..که خواهم رویاند ..[/FONT]
[FONT=&quot]که دوست خواهم داشت ..[/FONT]
[FONT=&quot]که آشنا خواهم شد ..[/FONT]
[FONT=&quot]اما اسیر نخواهم شد!![/FONT]
[FONT=&quot] اسیر نخواهم کرد!![/FONT]
[FONT=&quot] بی پرو بال و زخمی نخواهم شد ..[/FONT]
[FONT=&quot] پر پرواز کسی را نخواهم ربود ..[/FONT]
[FONT=&quot]من افسانه نخواهم ساخت ..افسون نخواهم کرد ..[/FONT]
[FONT=&quot]اما دگر بار عاشق خواهم شد ..[/FONT]
[FONT=&quot]عاشق خواهم کرد ..[/FONT]
[FONT=&quot]لبخند خواهم زد ..لبخند خواهم نشاند ..[/FONT]
[FONT=&quot]دل ها شاد خواهم کرد ..من تا اوج آن خدا پرواز خواهم کرد ..[/FONT]
[FONT=&quot]من اینگونه بوده ام..باز اینگونه خواهم شد ..[/FONT]
[FONT=&quot]می رویم و بذر های خوبی دوباره می رویانم ..[/FONT]
[FONT=&quot]از نو ..بنای عشق بنا خواهم کرد ..[/FONT]
[FONT=&quot]از نو..دلتنگ دلتنگی ها خواهم شد ..[/FONT]
[FONT=&quot]از نو ستاره خواهم چید ..[/FONT]
[FONT=&quot]خواهم رویید و زندگی خواهم کرد ..[/FONT]
[FONT=&quot]فقط زندگی ..[/FONT]
[FONT=&quot]بس است ..این نوای دلتنگی ها..[/FONT]
[FONT=&quot]این ترنم حزن آلود نگاه ها[/FONT]
[FONT=&quot]این جنون سرشار از تهی ها[/FONT]
[FONT=&quot]این بودن و نبودن ها..این اشک و لبخند ها[/FONT]
[FONT=&quot]این خواب و رویاها[/FONT]
[FONT=&quot]بس است ..[/FONT]
[FONT=&quot]بگذار او بگذرد ..بگذار "او" برود..[/FONT]
[FONT=&quot]تو بنا کن بنای هر انچه خواهانی ..[/FONT]
[FONT=&quot]تو برخیز ولبخند بزن ..[/FONT]
[FONT=&quot]تو برخیز ومحکم بایست ..[/FONT]
[FONT=&quot]تو!!تنها تو!!برخیز ..[/FONT]
[FONT=&quot] عاشقانه وخالصانه ایمان بیاور ..[/FONT]
[FONT=&quot]به این پاییز زرد ایمان بیاور ..[/FONT]
[FONT=&quot]به فردای عشق ایمان بیاور..[/FONT]
[FONT=&quot]روزی از روز ها "او" بر خواهد گشت ..[/FONT]
[FONT=&quot]بگذار باز گردد ..[/FONT]
[FONT=&quot]زمان پاسخ خواهد دادش ..[/FONT]
[FONT=&quot]تو عبور کن ..[/FONT]
[FONT=&quot]از تمام پل های تنهایی[/FONT]
[FONT=&quot]تو ویران کن تمام دیوارهای محصور دور خودت را[/FONT]
[FONT=&quot]..امروز را مغتنم می شمرم..[/FONT]
[FONT=&quot]چون روز سخت دلتنگی من است ..[/FONT]
[FONT=&quot]روز سخت بی کسی من است ..[/FONT]
[FONT=&quot]روز سخت عبور از فاصله هاست ..[/FONT]
[FONT=&quot]با این حال با خود عهد کرده ام ..[/FONT]
[FONT=&quot]که ایمان بیاورم به معنای عبور ..[/FONT]
[FONT=&quot]ایمان به تمام انچه دوباره مرا خواهد رویاند [/FONT][FONT=&quot]..[/FONT]
[FONT=&quot]بس است..ترکیب جنون و آرامش بس است..[/FONT]
[FONT=&quot]!
"خودم"
[/FONT]
 

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بس است ..این انتظار بس است ..[/FONT]
[FONT=&quot]این حزن غم آلود بس است !![/FONT]
[FONT=&quot]ای رهروان سراب رو..[/FONT]
[FONT=&quot]من در انتهای سراب..اغاز هر سرابی را نهی کرده ام بر خود!![/FONT]
[FONT=&quot]!! اینک ..در دل این شب ..با خود عهد بسته ام..[/FONT]
[FONT=&quot]چشمانم اگر چه مملو از اشک و ماتم است ..[/FONT]
[FONT=&quot]نبض هایم اگر چه ثابت و بی دوام است ..[/FONT]
[FONT=&quot]دستانم اگر چه سرد وپر از پینه است ..[/FONT]
[FONT=&quot]پاهایم اگر چه در زمین جفا به گل نشسته است ..[/FONT]
[FONT=&quot]و قلبم اگر چه پر از خراش و ترک است [/FONT]
[FONT=&quot]اما هرگز ..هر گز از[/FONT][FONT=&quot] "او" [/FONT][FONT=&quot]یادی نخواهم اورد ..[/FONT]
[FONT=&quot]"او" [/FONT][FONT=&quot]را از یاد خواهم برد ..[/FONT]
[FONT=&quot]برای آخرین بار می گویم ..بگذار برود[/FONT]
[FONT=&quot]آری ..او می رود...[/FONT]
[FONT=&quot]و من هیچ نگاهی به مسیر عبورش نخواهم کرد ..[/FONT]
[FONT=&quot]هیچ ستاره ای را به ارمغان قدم هایش نخواهم آورد ..[/FONT]
[FONT=&quot]بگذار برود ..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]به بهران سوگند![/FONT][FONT=&quot]!ایمان خواهم آورد ..[/FONT]
[FONT=&quot]بار دیگر خواهم دوید ..[/FONT]
[FONT=&quot]بار دیگر خواهم رویید..[/FONT]
[FONT=&quot]بار دیگر شکوفه های احساس را خواهم برچید ..[/FONT]
[FONT=&quot] بار دیگر چلچله ها اواز سر خواهند داد.. [/FONT]
[FONT=&quot]باری دیگر ماهتابی خواهد آمد ..بار دیگر وسعتی از دور هویدا خواهد شد ..[/FONT]
[FONT=&quot]بار دیگر بارقه نگاهی خواهد درخشید..[/FONT]
[FONT=&quot]و من بار دیگر خواهم رویید..[/FONT]
[FONT=&quot]بگذار برود!![/FONT]
[FONT=&quot]اشک هایم ..نجوایم ..سروده هایم ..دلتنگی و جنون راهم ..نگاهم.. نبض هایم و حتی حتی چشمانم هیچ کدام پلی نساخت برای ماندن!![/FONT]
[FONT=&quot]تمام مهرم به فنا رفت ..[/FONT]
[FONT=&quot]تمام غرورم به تاراج رفت ..[/FONT]
[FONT=&quot]تمام هستی ام به بن بست رسید ..[/FONT]
[FONT=&quot]تمام عشقم لگد مال شد ..[/FONT]
[FONT=&quot]و این بار !![/FONT]
[FONT=&quot]نمی گذارم تمام "من" به زیر سوال رود!![/FONT]
[FONT=&quot]بگذار برود ..[/FONT]
[FONT=&quot]!![/FONT]
[FONT=&quot]امروز اگر چه روز دلتنگی من است ..[/FONT]
[FONT=&quot]اگر چه روز نالیدن و زاریدن من است ..[/FONT]
[FONT=&quot]اگر چه روز سخت تنهایی من است ..[/FONT]
[FONT=&quot]اگر چه روز به اتش کشیدن تمام خاطره های مسموم است ..[/FONT]
[FONT=&quot]ولیکن روز دلتنگ تنهایی "او" ست ..[/FONT]
[FONT=&quot]امروز روز عبور است ..[/FONT]
[FONT=&quot]عبور یعنی جهش ..[/FONT]
[FONT=&quot]یعنی یک قدم تا صبح!![/FONT]
[FONT=&quot]یعنی یک آه ..یک ناله ..یک اشک ..یک فاصله ..و حسرت یک عمر خاطره!![/FONT]
[FONT=&quot]با این حال بگذار بگذرد..[/FONT]
[FONT=&quot]بگذار برود ..[/FONT]
[FONT=&quot]من امروز را بزرگ میدارم[/FONT]
[FONT=&quot]!!تا برایت از روزیی بگویم که این "من" از نو بسازد بنای بودنش را ..[/FONT]
[FONT=&quot]این "او" و این هم "تاک انتظار "[/FONT]
[FONT=&quot]این " پاییز" و این هم معنای "عبور او"[/FONT]
[FONT=&quot]بگذار برود ..[/FONT]
[FONT=&quot]روزی از نو می رویم در این دل آشوب دل خون..[/FONT]
[FONT=&quot]!!![/FONT]
[FONT=&quot]ایمان خواهم اورد که خواهم توانست ..[/FONT]
[FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot]که خواهم رویید..که خواهم رویاند ..[/FONT]
[FONT=&quot]که دوست خواهم داشت ..[/FONT]
[FONT=&quot]که آشنا خواهم شد ..[/FONT]
[FONT=&quot]اما اسیر نخواهم شد!![/FONT]
[FONT=&quot] اسیر نخواهم کرد!![/FONT]
[FONT=&quot] بی پرو بال و زخمی نخواهم شد ..[/FONT]
[FONT=&quot] پر پرواز کسی را نخواهم ربود ..[/FONT]
[FONT=&quot]من افسانه نخواهم ساخت ..افسون نخواهم کرد ..[/FONT]
[FONT=&quot]اما دگر بار عاشق خواهم شد ..[/FONT]
[FONT=&quot]عاشق خواهم کرد ..[/FONT]
[FONT=&quot]لبخند خواهم زد ..لبخند خواهم نشاند ..[/FONT]
[FONT=&quot]دل ها شاد خواهم کرد ..من تا اوج آن خدا پرواز خواهم کرد ..[/FONT]
[FONT=&quot]من اینگونه بوده ام..باز اینگونه خواهم شد ..[/FONT]
[FONT=&quot]می رویم و بذر های خوبی دوباره می رویانم ..[/FONT]
[FONT=&quot]از نو ..بنای عشق بنا خواهم کرد ..[/FONT]
[FONT=&quot]از نو..دلتنگ دلتنگی ها خواهم شد ..[/FONT]
[FONT=&quot]از نو ستاره خواهم چید ..[/FONT]
[FONT=&quot]خواهم رویید و زندگی خواهم کرد ..[/FONT]
[FONT=&quot]فقط زندگی ..[/FONT]
[FONT=&quot]بس است ..این نوای دلتنگی ها..[/FONT]
[FONT=&quot]این ترنم حزن آلود نگاه ها[/FONT]
[FONT=&quot]این جنون سرشار از تهی ها[/FONT]
[FONT=&quot]این بودن و نبودن ها..این اشک و لبخند ها[/FONT]
[FONT=&quot]این خواب و رویاها[/FONT]
[FONT=&quot]بس است ..[/FONT]
[FONT=&quot]بگذار او بگذرد ..بگذار "او" برود..[/FONT]
[FONT=&quot]تو بنا کن بنای هر انچه خواهانی ..[/FONT]
[FONT=&quot]تو برخیز ولبخند بزن ..[/FONT]
[FONT=&quot]تو برخیز ومحکم بایست ..[/FONT]
[FONT=&quot]تو!!تنها تو!!برخیز ..[/FONT]
[FONT=&quot] عاشقانه وخالصانه ایمان بیاور ..[/FONT]
[FONT=&quot]به این پاییز زرد ایمان بیاور ..[/FONT]
[FONT=&quot]به فردای عشق ایمان بیاور..[/FONT]
[FONT=&quot]روزی از روز ها "او" بر خواهد گشت ..[/FONT]
[FONT=&quot]بگذار باز گردد ..[/FONT]
[FONT=&quot]زمان پاسخ خواهد دادش ..[/FONT]
[FONT=&quot]تو عبور کن ..[/FONT]
[FONT=&quot]از تمام پل های تنهایی[/FONT]
[FONT=&quot]تو ویران کن تمام دیوارهای محصور دور خودت را[/FONT]
[FONT=&quot]..امروز را مغتنم می شمرم..[/FONT]
[FONT=&quot]چون روز سخت دلتنگی من است ..[/FONT]
[FONT=&quot]روز سخت بی کسی من است ..[/FONT]
[FONT=&quot]روز سخت عبور از فاصله هاست ..[/FONT]
[FONT=&quot]با این حال با خود عهد کرده ام ..[/FONT]
[FONT=&quot]که ایمان بیاورم به معنای عبور ..[/FONT]
[FONT=&quot]ایمان به تمام انچه دوباره مرا خواهد رویاند [/FONT][FONT=&quot]..[/FONT]
[FONT=&quot]بس است..ترکیب جنون و آرامش بس است..[/FONT]
[FONT=&quot]!
"خودم"
[/FONT]
یعنی این نوشته از خودته؟!!! این فوق العاده اس..یه دونه thanks کم اشه!:w27:
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
یعنی این نوشته از خودته؟!!! این فوق العاده اس..یه دونه thanks کم اشه!:w27:
شما لطف دارید مهربون..
وقتی احساس از عمق قلبت باشه خود به خود خودش میگه چی باید نوشته بشه..بدون فکر ..بدون مکث
من شکلک گل ندارم ..
اما یه دنیا گل تقدیم به شما
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستای عزیز من دیگه کمتر میام ..
دلم واسه نوشته ها تون تنگ میشه ..
شاد باشید در هر حالی..:gol:
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنوزم، نوازش ضربانهای نبضت را بر لبانم حس می کنم...
و از آن بوی آشنا مست می شوم...
 

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]هنوز هم پنجره تخيلم[/FONT][FONT=&quot]
به آسمان پاک نگاهت
گشوده مي شود
هنوز هم لحظه هايم
به اميد ديدار تو
سپري مي شود
هنوز هم ديدگانم
از دوري تو
باراني است
هنوز هم گوشهايم
صداي تو را
برايم زمزمه مي کند
و دلم هنوز
به شوق رسيدن
به تو مي طپد...[/FONT]
 

Similar threads

بالا