من با خاطرات تو زنده خواهم ماند

error.ok4u

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه بی تابانه می خواهمت ، ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری
چه بی تابانه تو را طلب می کنم
بر پشت سمندی
گوئی
نوزین
که قرارش نیست
و فاصله... تجربه ای بیهوده است
بوی پیراهنت
این جا و اکنون
کوه ها در فاصله سردند
دست
در کوچه و بستر
حضور مانوس دست تو را می جوید
و به راه اندیشیدن
یاس را
رج می زند
بی نجوای انگشتانت
فقط
و جهان از هر سلامی خالی است
 

error.ok4u

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]چشاتو وا نکن اينجا ، هيچ چي ديدن نداره[/FONT]
صدای ِ سکوت ِ لحظه ها ، شنیدن نـداره
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]توي آسموني که کرکسا پرواز ميکنن[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ديگه هيچ شاپرکي ، حس ِ پريدن نداره[/FONT]
دستاي نجيب ِ باغچه ، خيلي وقته خاليه
از تو گلدون ، گلاي کاغذي چيدن نداره
بذا باد بياد ، تموم ِ دنيا زير و رو بشه
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]قلباي آهني که ، ديگه تپيدن نداره[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خيلي وقته ، قصه ی اسب ِ سفيد ، کهنه شده[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]وقتي که آخر ِ جادهها رسيدن نداره[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نقض ِ قانون ِ آدمبزرگا جـُرمه ، عزيزم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]چشاتو وا نکن ، اينجا هيچ چي ديدن نداره[/FONT]​

 

aseman 2010

عضو جدید
دیگر این پنجره بگشای که من
به ستوه آمده ام از این شب تنگ!
دیرگاهی ست که در خانه همسایه من خوانده خروس.
وین شب تلخ عبوس
می فشارد به دلم پای درنگ.
دیرگاهی ست که من در دل این شام سیاه،
پشت این پنجره بیدار و خموش
مانده ام چشم به راه،
همه چشم و همه گوش:
مست آن بانگ دل آویز که می آید نرم،
محو آن اختر شب تاب که می سوزد گرم،
مات این پرده شبگیر که می بازد رنگ ...
آری این پنجره بگشای که صبح
می درخشد پس این پرده تار،
می رسد از دل خونین سحر بانگ خروس،
وز رخ آینه ام می سترد زنگ فسوس،
بوسه مهر که در چشم من افشانده شرار،
خنده روز که با اشک من آمیخته رنگ .
 

mona 23

عضو جدید
تو را می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم
در این فکرم که در یک لحظه غفلت
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم زندان بان بخندم
کنارت زندگی از سر بگیرم
در این فکرم و دانم که هرگز
مرا یارای رفتن زین قفس نیست
اگر هم مرد زندان بان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نیست
ز پشت میله ها هر صبح روشن
نگاه کودکی خندد به رویم
چو من سر می کنم آواز شادی
لبش با بوسه می آید به سویم
اگر ای آسمان!خواهم که یک روز
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم کودک عریان چه گویم
ز من بگذر که من مرغی اسیرم

فروغ فرخزاد
 

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من كرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتی و هنوز
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان
می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق این پندارم
كه چرا
خانه كوچك ما سیب نداشت
 

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
هه ر كاتی ده كه ومه بیری
وه كو روژانی جوانی

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بو ساریژی زامه كانم

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به ته نیا دیمه سه ر كانی[/FONT]
زوخاوی دل هه ل ده ریژم بو ورده شه پوله كانی
ئه م به سته یه بو ده خوینم به لاوه ك یا به گورانی
كانی كانی تو جیژوانی پریه كانی
تو ئایونه ی ئاسمانی

خونی جه رگی چیا سه خت و به ر زه كانی
خوزگا ئه وه ی من ده ی زانم توش بیزانی كانی كانی
ده زانی بو زور دی مه لات؟
چون له لای تو به جی ماون جی پی كانی

كانی كانی
تو شاهیدی پشكوتنی ئه وینیكی ئا سمانی
قاتلی من له توی دا شورد په ن جه كانی
خونی دلم تكاوه نیو ئاوی كانی
به ده م دزه ی ئه وینه وه
ده مردم و نه م ده زانی
[/FONT]
 

@spacechild@

عضو جدید
خاطراتت که روی همان تقویم جیبی کهنه مرد.
حالا این دور و بر توی ذهن من چرا پرسه می زنی،نمی دانم!
من که سردردهای یک هفته ایم را کشیدم...
دیگر کاش می رفتی!
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
پائیز...

پائیز...

پاييز که بيايد
بهاري ترين روزهاي من ،
در جشن زردي ها آغاز مي شود
پاييز که بيايد
چشمان من با نگاهي از تو
غسل عشق داده مي شود
پاييز که بيايد
من از سر ِ نو عاشق
صداي پاي مسافري از دور مي شوم
پاييز که بيايد
شادي بخش ترين لبخند ِ زمستاني را
با گوش دل در اعماق وجودم خفظ مي کنم
پاييز که بيايد
دلم ناصبور تو را خواهد خواست
پاييز که بيايد
من ،‌ در ميان خش خش ممتد
برگهاي خشکيده پاييزي ،
نشاني از طراوت تو خواهم خواست
پاييز که بيايد
عطر ِ ياد تو در
ياس لندني هاي کوچه مان
پيچک وار مي پيچد
پاييز که بيايد
من با تو و بي تو خواهم بود
پاييز که بيايد
من ، دوباره و از سر ِ نو ،
عاشق ِ تو خواهم شد ، مي دانم ...


Posted by: golroo


 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
بی تو...

بی تو...

و اینک باز هم در یکی از شب های
تلخ و سرد بی تو بودن
و در تنهایی تشنج بار ثانیه های سکوت
تنها گرمای یاد تو
گرم نگاه میدارد مرا
تا از یخ زدگی تنهایی برهاندم
ای سبزترین
ای گرم ترین
ای یارترین یار

...توسط س.سکوت
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب...

شب...

همیشه شب را ستوده ام
همیشه شب را زندگی کرده ام
همیشه شب را باور کرده ام
همیشه شب را عبادت کرده ام !!!
و روز را ....
روز را فرار کرده ام
و روز را تحریف کرده ام
و روز را نقض کرده ام !!!
و روشنایی را در شب ،
و تاریکی را در روز ؛
نهان دیده ام
آری ، شب
میعادگاه روشنایی است.........
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران...

باران...

ببار ، ببار اي باران
ببار و بشوي از قلبم
اين همه تنهايي و غربت را
ببار اي تنها پاك كننده ي زمين
ببار بر تنم
ببار و بشوي
بشوي تمام دلنگيهايم را
تمام خستگي هايم را
ببار كه تو تنها ميتواني پاك كني ،
تمام رنجهايم را
ببار ، ببار اي باران
ببار ... !!!!
 

love_rain

عضو جدید
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است
میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...
کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...
میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود
میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...
انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...
شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !
تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!
تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، شکنجه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛
هق هق شبونه ؛ افسردگي ، پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !
براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد
و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد
تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم

از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم
 

love_rain

عضو جدید
بي صدا در خود ميشکنم وتو شکستم را نمي بيني .

سکوت ميکنم وتو اين بلند ترين فرياد را نميشنوي .

توبرايم خورشيد بودي اما رفتي وغروب را بر دشت دلم

گستراندي جايي سراغ داري عاري از خاطره تيک تاک

ساعت ،مرگ ثانيه ها رادر فراغت فرياد مي زند .تلخ است

خيلي تلخ ،ماندن وبي تو ،جاي خالي ات را حس کردن .
 

love_rain

عضو جدید
ديشب درياي دلواپسي هايم را غزل غزل گريستم

اينک آکنده از بغضي ناشکفته با دلتنگي هايم شعر مي سرايم

تودرچشمان مهتابي کدامين ستاره خفته اي

که حتي يک لحظه به دنياي روياهايم سرک نمي کشي؟

تودرکدامين سرزمين خانه کرده اي که فرياد بلند دردهايم رانمي شنوي ؟

اي خسته از تکرار تنها دلخوشي ام تکرارلحظه هايست که

در اين سراب سوخته با خيالش زنده مانده ام
 

love_rain

عضو جدید
باز دلم هوا تو کرده

به ياد روزهايي که ديگه بر نمي گرده

به ياد نفس هــاي آخر تو

که شب و روز منو غمناک کرده

به ياد خنده هاي شيرين تو

که منو محو تو کرده

به ياد عـشق تــو به من

که پيوند منو تو رو با هم جور ديگه کرده

به ياد روزهاي خوش با تو بودن

که حالا منو از زندگي سـير کرده
بــه ياد بـي مهري هايي که

دل من در حق تو کرده

بــه ياد کارها و حـرفهايـي که

مي خواسته و نکـرده
....
 

love_rain

عضو جدید
سردي ولي كنار تو
با شعله ها هم نفسم
شبي كويريم ولي
با تو به بارون ميرسم
تلخي ولي با بودنت
ديوونه ميشم دم به دم
شيريني زندگي رو نفس نفس حس ميكنم
ساكتي اما تو چشات
غوغاي نور و شبنمه
ميترسم از رسيدنت
آينده اي كه مبهمه
با تو يه دنيا شاديم
اگرچه دور و بي كسم
از خشكي نگاه تو به مرز دريا ميرسم
دريا خود خود تويي
كه غرق طوفان توام
شب غرق زيبايي ميشه
وقتي نگاهت ميكنم
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
در نبودت...

در نبودت...

دوباره حسرتها به سراغم آمدند

دوباره در رویا و خیال غرق میشوم

از فکرم بیرون نمی روی برایت بمیرم من

شب هایی که در نبودت بر من گذشت

بلاهایی که در نبودت بر سر من آمد

مانند آوار بر سرمن خراب میشوند

بمیرم من برایت ای شکوفه ی پژمرده ام

بمیرم من برایت ای حقیقت اشکهای من

بمیرم من برایت ای تنها عشق من

بمیرم من برایت ای زخمی من

عشقم دردم درمانم تو بودی

خزانم بهارم تو بودی

تو تنها دارییم بودی بمیرم من برایت

عشقم دردم درمانم تو بودی

خزانم بهارم تو بودی

تو تنها دارییم بودی بمیرم من برایت

شب هایی که در نبودت بر من گذشت

بلاهایی که در نبودت بر سر من آمد

مانند آوار بر سرمن خراب میشوند

 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندونی...

زندونی...

وقتيكه دل تنگه فايده‌اش چيه آزادي
زندگي زندونه وقتي نباشه شادي
آدم كه غمگينه دنيا براش زندونه
مابين صد مليون بازم تنها مي‌مونه

دنياي زندوني ديواره
زندوني از ديوار بيزاره

پرنده كه بالش مي‌سوزه
دل غم به حالش مي‌سوزه
آخه مرگه واسه‌اش رهايي
پرنده كه بالش مي‌سوزه
آدمي كه شادي نداره
به خدا آزادي نداره
مي‌كنه زندگيش رو زندون
آدمي كه شادي نداره

دنياي زندوني ديواره
زندوني از ديوار بيزاره

پرنده كه بالش مي‌سوزه
دل غم به حالش مي‌سوزه
آخه مرگه واسه‌اش رهايي
پرنده كه بالش مي‌سوزه
آدمي كه مي‌شه شماره
روي يه عكس بي‌قواره
ديگه آخه كجا مي‌تونه
سري بين سرها در آره

دنياي زندوني ديواره
زندوني از ديوار بيزاره

هواي قفس كشنده
بيرون پر از درنده
كجـــــا بره پرنده
دنياي زندوني ديواره
زندوني از ديوار بيزاره
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
کنار دریا...

کنار دریا...

 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]"مثل هر آدم ضعیفی که در سختی ها بیش تر به یاد خدا می افتد و در بی کسی بیش تر می فهمد که خدا، تنها کس هر کسی است، خدا را به روشنی و صراحت صبحی که دارد در برابر چشم های منتظرم طلوع می کند، حس می کنم..[/FONT]
[FONT=&quot] می بینم، دست های لطیف و حمایت گرش را بر روی شانه هایم لمس می کنم و از این همه لطف و مهر که به این بنده[/FONT]
[FONT=&quot]حقیر و بی ارج ارزانی داشته است، غرق هیجان و خجلتم[/FONT][FONT=&quot]
خدایا![/FONT]
[FONT=&quot].. چندیست که زمان برایم به سختی می گذرد، از همه رنجهایم با غم و اندوه به تو پناه بردم و حال با تمام وجود به تو پناه می برم مرا از رنج چه غم که تو را دارم. مرا همین بس که توفیق یاد تو و همنشینی تو و بندگی تو را یابم[/FONT][FONT=&quot]
مهربانم![/FONT]
[FONT=&quot] لحظاتی بود که خنده و گریه را به هم پیوستم… [/FONT][FONT=&quot]خندان گریستم..!!!![/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]لحظاتی که تنهایی بر وجودم چنگ انداخته بود و رنج توان رفتن را از قدمهایم می گرفت، زمین خوردم، با یادت برخاستم و ادامه دادم[/FONT][FONT=&quot]! لحظاتی که هیچ پناهی را نمی یافتم و هیچ همراهی نبود، خدایا به تو پناه بردم![/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] لحظاتی که دلم را مملو مهرت و ذهنم را سرشار یادت کردم [/FONT][FONT=&quot]و آن زمان آرامش یافتم"[/FONT]
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]قرن ما شاعر اگر داشت هوا بهتر بود[/FONT]
[FONT=&quot]خار هم کمتر نبود از گل.. بسا گل تر بود[/FONT]
[FONT=&quot]قرن ما شاعر اگر داشت که کبوتر با کبوتر ..باز با باز نبود [/FONT]
[FONT=&quot]شعار پر واز!![/FONT]
[FONT=&quot]وای بر ما که تصور کردیم عشق را باید کشت[/FONT]
[FONT=&quot]..!!![/FONT]
[FONT=&quot]در چنین قرنی که دانش حاکم است![/FONT]
[FONT=&quot]عشق را از صحنه دورانداختن... دیوانگی ست ..درماندگی ست..شرمندگی ست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]قرن ..قرن آتش نیست ..قرن یک هوای تازه است!![/FONT]
[FONT=&quot]فکرها را شستشویی لازم است ..[/FONT]
[FONT=&quot]گم شدیم گر در میان خویشتن ... جستجویی لازم است [/FONT]
[FONT=&quot]نازنین ها ...از سیاهی تا سفیدی را سفر باید کنیم...[/FONT]
 

Similar threads

بالا