▂▃▅▇█▓▒ فانتزی های من و دوستام ▒▓█▇▅▃▂

Anarchist

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیام اینه که همه فانتزی های بچه های باشگاه مهندسان به واقعیت بپیونده :دی
 

behnam.95

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

یکی از فانتزیام اینه که یه رانی هلو بگیرم نصفشو بخورم بعد بقیشو بندازم پشت سرم بـعـد همینطوری که تیکه های هلو میافته زمین ملـت دهـن بـاز نگاه کنن بگن عـَـــــــ عجب آدم پـولداریه
بـعـد مـن یـه لبخـند بزنم سـوار پرایدم بـشمو گـازشو بگیرم برم تـو افق محو شـم :|
 
آخرین ویرایش:

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
:D



هوم؟بله؟.....چیه نکنه فکر کردید من فانتزی هامو اینجا میگم؟!


تاپیک به زنگ تفریح منتقل میشه
 

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
4 دقیقست منتقل شده ؟ میگم اخه تشکرام یهو تو افق محو شدن
حیف که گفتم اینجا نمیگم ،وگرنه الان گفته بودم یکی از فانتزی هام اینه هرچقد دلم می خواد تشکر داشته باشم!:d
افق هم نداریم متاسفانه!...دارم از زیرگذر رد میشم!
 

Quarter

عضو جدید
یکی از فانتزیام اینه که کلمه افق رو از لیست واژگان باشگاه حذف کنم تا به جاش ستاره بزنه اونوقت ببینم آخره فانتزیای بچه ها چطوری میخواد تموم بشه.:D
 

Hosse!N_206

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=5]یکی از فانتزیام اینه که یکی از این دختر مایه دارا گرفتارم بشه.
منم خیلی آدم آزادی باشم ، بعدش باباش بیاد یه چک بنویسه 1 میلیارد!!!!
بده بهم بگه پاتو از زندگی دختر من بکش بیرون ..
.
.
.
.
.
.
.
.
منم قبول کنم :| !!
[/h]
 

Mute

عضو جدید
کاربر ممتاز
که بخاطر امتحانات بلوکه بوده
باشه مهندس
بازم همدیگرو میبینیم:w08:

آره خو بخاطر امتحانا بلوکه شده بود.

اونی که گفتم یکی از فانتزیامه که اجراش هم نکردم.:D

اگه اجراش کرده بودم که فانتزی نمیشد دیگه.:D
 

ghazaleh_heidari

کاربر بیش فعال
یکی از فانتزیای من اینه ک
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ااااا؟؟؟؟!فانتزیمو کو؟؟؟؟!؟!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ااااااای وای! فنتزیمو نیست؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
فانتزیمو دزدیدن!!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.:wallbash:
حالا من چیکار کنم؟!؟!؟!؟
 

Ehsanzizi

عضو جدید
یکی از فانتزیام اینه که ....


یه پسر خیلی خوشکلو خوشتیپو پولدارو خانواده دارو رمانتیک بیاد خواستگاریم :love:

بعد از چند جلسه از هم خوشمون بیاد بعد من به مامانم با کلی خجالتو سیاهو سفید و سرخ شدن بگم:redface: یه روز برای شام دعوتش کنیم با خانوادش بیان خونمون

بعد من باش کلی سالادو ژله و فانتزی های دیگه درست کنم بعد مامانم خورشو پر گوشت کنه بگه بذار جلو داماد آیندم

بعد من دور از چشم مامان کلی فلفل بریزم تو غذاش
بعد به مامان بگم مامان شاید داماد آیندت دلش ماست بخواد

بعد براش ماستو میکشم تو ظرفو بعد نمکو توش خالی کنم
با انگشت هم بزنم بعد دوتا پارچ آب اماده کنم که یکیش معمولی باشه

و یکیش با عرق نعنا و عرق بید مشکو عرق زیره گلابو و کلا هر عرقیجاتی که تو یخچالمون پرشده باشه
ببرم سر سفره و بذارم جلوش

بعد اون از خورش بخوره درحالی که چشماش به رنگ خون شده و به سرفا افتاده
از تندی خورش بگه میشه ابو بدید بعد من بگم

وسط غذا آب نخورید :Dبعد اون از ماست بخوره و بعد به سرفه بیفته
و بعد ابو برای خودش بریزه و یه سره بره بالا
بعد در حالی که رو به موته و داره

هرچی از قبل غذا تا سه شب پیش خورده بالا میاره لبخند ژکوند بزنه و آز مامانم تشکر کنه و بگه خیلی شام خوشمزه ای بود

بعد من حاضرم باهاش ازدواج کنم
و اون مرد رویاهای منه
و باهم بریم ماه عسل تو مه صبح گاهی محو شیم


:D:D:D...یعنی میشه.....:D:D:D

حتما میشه امیدوار باششششش
 

Tik TAAk

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک از فانتزی هام اینه که بتونم به عنوان اولین پسر باشگاه

بتونم به پروفایل corailne قدم بذارم و بتونم فسولی کنم:w16:
 

oneunited

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از فانتزی مانتزی به قول شما برام اینه که وقتی حوصله ندارم بیام اینجا،حال بقیه رو کچ بگیرم:w01:پ

فانتزی کیلو چند باااااااا
 

ارامش ابدی

عضو جدید
یکی از فانتزیام اینه که وقتی یکی جلوی من خورد زمین یا با کله رفت تو جوب یا پاش سر خورد و... من بتونم جلو خندمو بگیرم وابرو ریزی نکنم :w15:
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک از فانتزیای من اینه که روزی که کنکور میدم با خیال راحت بیام بیرون و مطمئن باشم که قبول میشم!

اصلا هم نمیخوام محو بشم

دوس دارم پر رنگ تر بشم!
 
آخرین ویرایش:

nima dadash

عضو جدید
[h=2]یکی از فانتزیام اینه که
تو محلمون ۱۰ تا پسر غریبه به دختر همسایمون تیکه بندازن
یهو غیرتی بشم کله کنم برم براشون ، ۱۰ تا شونو لت و پار کنم
و بعد بشون بگم ” خودتون خواستین من دعــــــوا نداشتم ”
بعد دختر همسایه این صحنه رو ببینه کف و تف قاطی کنه
تا میخواد بیاد سمتم که ازم قدردانی کنه
یهو مادرش با چادر گُل گُلی از خونه بیاد بیرون
و ببینه ۱۰ نفر پاره پوره رو زمین دارن خاک میخورن ،
متوجه جریان میشه و با یه حالت بغض آلود بیاد سمتم بگه داماد من…
من : بله مادر
بگه : من همیشه آرزو داشتم همچین پسر رخشی داشتم
من: ولی مادرم تو همیشه به چشم یه پسر بد منو نگاه میکردی ،
تو همیشه یه کاری میکردی که آمارم پیش بقیه همسایه ها خراب باشه ،
تو به من تهمت میزدی ( با صدای آلن دلون )
یهو صدای کف زدن به گوشم میرسه ،
برگردم ببینم ۲۴۹ نفر دارن برام کف میزنن
بخاطر جان فدایی و دیالوگ زیبام!
بعد یهو ببینم یه افق داره از سمت راستم میاد ،
دوست داشتم بیشتر دیالوگ بگم که همسایه ها بیشتر کف بزنن
ولی مجبور شدم تا افق نرفته توش محو بشم[/h]
 

SIR MAMAD

عضو جدید
یکی از فانتزیام اینه که
تو محلمون ۱۰ تا پسر غریبه به دختر همسایمون تیکه بندازن
یهو غیرتی بشم کله کنم برم براشون ، ۱۰ تا شونو لت و پار کنم
و بعد بشون بگم ” خودتون خواستین من دعــــــوا نداشتم ”
بعد دختر همسایه این صحنه رو ببینه کف و تف قاطی کنه
تا میخواد بیاد سمتم که ازم قدردانی کنه
یهو مادرش با چادر گُل گُلی از خونه بیاد بیرون
و ببینه ۱۰ نفر پاره پوره رو زمین دارن خاک میخورن ،
متوجه جریان میشه و با یه حالت بغض آلود بیاد سمتم بگه داماد من…
من : بله مادر
بگه : من همیشه آرزو داشتم همچین پسر رخشی داشتم
من: ولی مادرم تو همیشه به چشم یه پسر بد منو نگاه میکردی ،
تو همیشه یه کاری میکردی که آمارم پیش بقیه همسایه ها خراب باشه ،
تو به من تهمت میزدی ( با صدای آلن دلون )
یهو صدای کف زدن به گوشم میرسه ،
برگردم ببینم ۲۴۹ نفر دارن برام کف میزنن
بخاطر جان فدایی و دیالوگ زیبام!
بعد یهو ببینم یه افق داره از سمت راستم میاد ،
دوست داشتم بیشتر دیالوگ بگم که همسایه ها بیشتر کف بزنن
ولی مجبور شدم تا افق نرفته توش محو بشم

:biggrin:
 

Anarchist

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیام اینه که یه پراید بخرم...همین
 

elnaz0020

عضو جدید
کاربر ممتاز
من کلا فانتزیام زیاده ....:Dیکی از فانتزیام اینه که استاد انقلابمو تو خیابون ببینم بعد یه کشیده بخوابونم روصورتش ...بهم باالتماس نگاه کنه بگه چرا ؟ منم بگم بی دلیل....:cool:
یکی دیگه ام اینکه هایده جان رو در اغوشم محکم میگرفتم وکلی بوسش میکردم و سرمو میذاشتم رو شانه هاش وبا گریه میگفتم ...شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم:cry:هایده بانو هم میگه النازم نازم اروم باش:biggrin:
 

SH.Aghighi

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از فانتزیام اینه که
تو محلمون ۱۰ تا پسر غریبه به دختر همسایمون تیکه بندازن
یهو غیرتی بشم کله کنم برم براشون ، ۱۰ تا شونو لت و پار کنم
و بعد بشون بگم ” خودتون خواستین من دعــــــوا نداشتم ”
بعد دختر همسایه این صحنه رو ببینه کف و تف قاطی کنه
تا میخواد بیاد سمتم که ازم قدردانی کنه
یهو مادرش با چادر گُل گُلی از خونه بیاد بیرون
و ببینه ۱۰ نفر پاره پوره رو زمین دارن خاک میخورن ،
متوجه جریان میشه و با یه حالت بغض آلود بیاد سمتم بگه داماد من…
من : بله مادر
بگه : من همیشه آرزو داشتم همچین پسر رخشی داشتم
من: ولی مادرم تو همیشه به چشم یه پسر بد منو نگاه میکردی ،
تو همیشه یه کاری میکردی که آمارم پیش بقیه همسایه ها خراب باشه ،
تو به من تهمت میزدی ( با صدای آلن دلون )
یهو صدای کف زدن به گوشم میرسه ،
برگردم ببینم ۲۴۹ نفر دارن برام کف میزنن
بخاطر جان فدایی و دیالوگ زیبام!
بعد یهو ببینم یه افق داره از سمت راستم میاد ،
دوست داشتم بیشتر دیالوگ بگم که همسایه ها بیشتر کف بزنن
ولی مجبور شدم تا افق نرفته توش محو بشم


جالبه:redface:..........
 

Similar threads

بالا