بهار؛
می تواند نام تو باشد
وقتی
که در همهمه یِ سبزِ دلم
دوستت دارم هایت
شکوفه می زنند.
می تواند نام تو باشد
وقتی
که در همهمه یِ سبزِ دلم
دوستت دارم هایت
شکوفه می زنند.
یک جمله برای او که دوستش داشتید/دارید:
- شروع کننده موضوع puyan khan
- تاریخ شروع
در بهارِ یادت
واژه و قافیه‌ها رقصانند
همه‌ی چلچله‌ها مستانه
نغمه‌ی آمدنت می‌خوانند...
واژه و قافیه‌ها رقصانند
همه‌ی چلچله‌ها مستانه
نغمه‌ی آمدنت می‌خوانند...
آخر یه شب این گریه ها سوی چشامو میبره....
باید تورو پیدا کنم شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی
تقدیر بی تاثیر نیست
.....
باید تورو پیدا کنم شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی
تقدیر بی تاثیر نیست
.....
هوای صبح بهار،
تنها نگاه پر از
مهر تو را میخواهد ...
چشم بگشا ،
صبحم خودش
عاشقانه خواهد شد ...
تنها نگاه پر از
مهر تو را میخواهد ...
چشم بگشا ،
صبحم خودش
عاشقانه خواهد شد ...
عکس دختری که دوسش داشتم دیدم
میخام بگم لباتو چرا اینجوری کردی ؟؟!!!
میخام بگم لباتو چرا اینجوری کردی ؟؟!!!
تو ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ کم ﻧﯿﺎورم!
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ نکنم!
ﻧﻔﺲ کشیدﻥ ﺭﺍ
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ
ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ...
#پل_الوار
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ نکنم!
ﻧﻔﺲ کشیدﻥ ﺭﺍ
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ
ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ...
#پل_الوار
بی تو نفس کشیدنم، عمر تباه کردن است!
- شهریار
- شهریار
آدما وقت دل کندن دو دسته میشن...
دسته ی اول اونایی هستن که بعد از اختلاف، رفتن آخرین چیزی هست که به ذهنشون می رسه، پس تلاش می کنن تا همه چیز رو درست کنن اما وقتی می بینن همه چیز بینشون انقدر خراب شده که قابل تعمیر نیست کم کم سرد میشن و از طرف مقابلشون فاصله می گیرن تا ذره ذره فراموشش کنن...
یک روز به خودشون میان و می بینن دیگه هیچ حسی بهش ندارن، پس بدون اینکه ذره ای احساس از اون رابطه تو وجودشون باقی مونده باشه میرن...برای همیشه میرن...
دسته ی دوم اونایی هستن که وقتی رابطه به بن بست می خوره به اولین چیزی که فکر می کنن رفتن هست...با همه ی احساسی که به طرف مقابل دارن رفتن رو انتخاب می کنن، میرن که فراموشش کنن ولی نمی دونن همه چیز تازه شروع میشه...
روز به روز احساسشون به اون آدم عمیق تر میشه چون هنوز تو قلبشون دوسش دارن و تو ذهنشون خاطره هاش رو مرور می کنن...
اونا نمی دونن دل کندن قانون خودش رو داره...
تا زمانی که کسی هنوز تو قلبت زنده ست دل کندن ازش غیر ممکن ترین کار دنیاست حتی اگر ترکش کنی...
دسته ی اول اونایی هستن که بعد از اختلاف، رفتن آخرین چیزی هست که به ذهنشون می رسه، پس تلاش می کنن تا همه چیز رو درست کنن اما وقتی می بینن همه چیز بینشون انقدر خراب شده که قابل تعمیر نیست کم کم سرد میشن و از طرف مقابلشون فاصله می گیرن تا ذره ذره فراموشش کنن...
یک روز به خودشون میان و می بینن دیگه هیچ حسی بهش ندارن، پس بدون اینکه ذره ای احساس از اون رابطه تو وجودشون باقی مونده باشه میرن...برای همیشه میرن...
دسته ی دوم اونایی هستن که وقتی رابطه به بن بست می خوره به اولین چیزی که فکر می کنن رفتن هست...با همه ی احساسی که به طرف مقابل دارن رفتن رو انتخاب می کنن، میرن که فراموشش کنن ولی نمی دونن همه چیز تازه شروع میشه...
روز به روز احساسشون به اون آدم عمیق تر میشه چون هنوز تو قلبشون دوسش دارن و تو ذهنشون خاطره هاش رو مرور می کنن...
اونا نمی دونن دل کندن قانون خودش رو داره...
تا زمانی که کسی هنوز تو قلبت زنده ست دل کندن ازش غیر ممکن ترین کار دنیاست حتی اگر ترکش کنی...
مرا با چشمانت عاشق نشو
چه بسا از من زیباتری بیابی
مرا با قلبت عاشق شو
که قلب ها هرگز مشابه هم نیستند
| نزار قبانی |
چه بسا از من زیباتری بیابی
مرا با قلبت عاشق شو
که قلب ها هرگز مشابه هم نیستند
| نزار قبانی |
"خودت رو دوست داری؟!"
نمی دونم چرا ولی این اولین سوالی بود که ازم پرسید.
بهش نگاه کردم و زدم زیر خنده،گفتم اصلا مگه میشه کسی خودشو دوست نداشته باشه...
گفت آره میشه...زل زد تو چشامو تعریف کرد:
"چند سال پیش یکی که دوسش داشتم همین سوال رو ازم پرسید. منم اولش خندیدم ولی هوا که تاریک شد، تو سکوت و تنهایی شب این سوال خوره ی جونم شد. خیلی چیزا از جلو چشمم گذشت، خیلی فکرا تو سرم چرخید. یادم اومد چقدر واسه خودم کم وقت گذاشتم و با خودم غریبه ام، چه جاهایی از حقم کوتاه اومدم. راستش من تا اون روز هیچوقت برای خودم هدیه نخریده بودم، هیچوقت جلو آینه یک دل سیر خودم رو ندیده بودم، حتی خیلی وقتا پشت خودم رو خالی کرده بودم...اینا فقط یه معنی داشت؛ اینکه من خودمو دوست نداشتم...شاید برای این بود که خیلی حواسم پرت زندگیم بود، اونقدر که خودم فراموش شده بودم... "
حرفاش که تموم شد بهش گفتم چرا این سوالو ازم پرسیدی؟
گفت چون کسی که خودش رو دوست نداره نمی تونه یکی دیگه رو دوست داشته باشه...
می خوام یه بار دیگه ازت بپرسم "خودت رو دوست داری؟!"
بهش نگاه کردم ولی این بار نخندیدم...
نمی دونم چرا ولی این اولین سوالی بود که ازم پرسید.
بهش نگاه کردم و زدم زیر خنده،گفتم اصلا مگه میشه کسی خودشو دوست نداشته باشه...
گفت آره میشه...زل زد تو چشامو تعریف کرد:
"چند سال پیش یکی که دوسش داشتم همین سوال رو ازم پرسید. منم اولش خندیدم ولی هوا که تاریک شد، تو سکوت و تنهایی شب این سوال خوره ی جونم شد. خیلی چیزا از جلو چشمم گذشت، خیلی فکرا تو سرم چرخید. یادم اومد چقدر واسه خودم کم وقت گذاشتم و با خودم غریبه ام، چه جاهایی از حقم کوتاه اومدم. راستش من تا اون روز هیچوقت برای خودم هدیه نخریده بودم، هیچوقت جلو آینه یک دل سیر خودم رو ندیده بودم، حتی خیلی وقتا پشت خودم رو خالی کرده بودم...اینا فقط یه معنی داشت؛ اینکه من خودمو دوست نداشتم...شاید برای این بود که خیلی حواسم پرت زندگیم بود، اونقدر که خودم فراموش شده بودم... "
حرفاش که تموم شد بهش گفتم چرا این سوالو ازم پرسیدی؟
گفت چون کسی که خودش رو دوست نداره نمی تونه یکی دیگه رو دوست داشته باشه...
می خوام یه بار دیگه ازت بپرسم "خودت رو دوست داری؟!"
بهش نگاه کردم ولی این بار نخندیدم...
فاضل نظری
به وصف هیچ کس جز تو دم نخواهم زد
خوشا کسی که اگر شاعر است، شاعر توست!
که گفته است که من شمع محفل غزلم؟!
به آب و آتش اگر می زنم بخاطر توست
به وصف هیچ کس جز تو دم نخواهم زد
خوشا کسی که اگر شاعر است، شاعر توست!
که گفته است که من شمع محفل غزلم؟!
به آب و آتش اگر می زنم بخاطر توست
افرین دوستان خوشحالم که نیستم و پرچم تاپیک رو بالا نگه داشتید
قلب قلب
قلب قلب
مولانا شمس رو در نهایت در درون خودش پیدا میکنه
یه روزی شاید برسیم به این که ما عاشق خودمون بودیم
یه روزی شاید برسیم به این که ما عاشق خودمون بودیم
جهت یاد آوری
امروز هم دوستت دارم
امروز هم دوستت دارم
مهندس خرده پا 2
کاربر بیش فعال
یهویی دلم خواست بهت بگم
از این که تو رو تو زندگیم دارم خیلی خوشحالم
از این که تو رو تو زندگیم دارم خیلی خوشحالم
نمیدانم چرا، اما به قدری دوستت دارم
که از بیچارگی گاهی به حال خویش میگریم
- فاضل نظری
که از بیچارگی گاهی به حال خویش میگریم
- فاضل نظری
چه صبحی بهتر
از طلوع چشمت ؟!
وقتی که روشنی روز،
همه در نگاه تو ریخته...!!
از طلوع چشمت ؟!
وقتی که روشنی روز،
همه در نگاه تو ریخته...!!
تو را همچون عصر پائیزی
تو را همچون حال ابری آسمان
تو را همچون بوی نمِ باران خورده ی خاک ...
تو را به مطبوعیِ همین قشنگی ها
ساده
اما رنگ به رنگ‌ِ فصل عاشقی
دوستَت دارم ....
#فرزانه_طالبی_پور
تو را همچون حال ابری آسمان
تو را همچون بوی نمِ باران خورده ی خاک ...
تو را به مطبوعیِ همین قشنگی ها
ساده
اما رنگ به رنگ‌ِ فصل عاشقی
دوستَت دارم ....
#فرزانه_طالبی_پور
بی تو ما را یک نفس آرام نیست.
عراقی
عراقی
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
یه جمله از خودتون برای نفر قبلی بنویسید(حتما از خودتون باشه) | زنگ تفريح | 119 | |
|
|
یه جمله واسه کسی که ازش دلگیری بنویس | زنگ تفريح | 49 | |
|
اخرین جمله زندگیت چیه؟ | زنگ تفريح | 34 | |
|
&یه جمله به کسی که از زندگی بریده& | زنگ تفريح | 136 | |
|
|
جمله های یهویی اما عمیق | زنگ تفريح | 54 |
Similar threads
-
یه جمله از خودتون برای نفر قبلی بنویسید(حتما از خودتون باشه)
- شروع شده توسط ALIREZA.F.1988
- پاسخ ها: 119
-
-
-
-