و مهربان باشید با آن دختری که مرا کشت که این جنایت زیبا همیشه خواستنی بود
چقدر قشنگ بود خان! اگه دست نوشته ي خودتون باشه عاليهگفتم ببخشین میشه تماشات کنم؟ گفت دیوونهای؟ گفتم بله. گفت خوبه که دیوونهای، مدتیه دیوونه گیر نمیاد که وایسه به تماشا. گفتم برو بابا، تو رو که همه تماشا میکنن. گفت همه که دیوونه نیستن، گفتم راس میگی، خندید. از صبح نگاهش کردم تا نزدیکای غروب، هی گفت خسته نشدی؟ گفتم خسته کدوم بود؟ گفت هیچی، راحت باش. موهاش رنگ شب بود، خودش رنگ روز، یه آدم عجیبی بود، انگار خورشید باشی و همزمان ماه هم باشی. بعد حالا اینا هیچی، تو صداش رنگین کمون داشت، از اون قوس رنگیها که بچه بودیم تو کارتونها بود، چه خوب بود وقتی بچه بودیم. انگشتای دستاش نازک بود، انگار شاخه ترد صنوبر باشه، هی خواستم دستشو بگیرم، ترسیدم دردش بیاد. گفت چرا حرف نمیزنی همهش داری نگاه میکنی؟ گفتم حرف مال عاقلاست، شما بگو من میشنوم. الکی گفتم، حرفاشو نمیشنیدم، داشتم به صداش گوش میکردم. بعد تاریک شد، گفت من میرم دیگه. یخ کرد استخون دلم، چرا آخرش همه همین رو میگن؟ رفت. خواستم بگم نرو، من هنوز دلم تماشا میخواد، دیدم خیلی قشنگه وقتی میره، هیچی نگفتم. همونجا رو سنگ سیاه خوابیدم، گفتم فردا بشه باز میاد. اما دیگه فردا نشد. همهش امشبه. امشب هم که تاریکه، موندیم سرگردون. ولی فردا که بشه میاد، بهش میگم میشه این بار هم تماشات کنم هم باهات بیام؟ بذار فردا بشه، میاد. میدونم میاد. امشب ولی تاریکه. پاشو یه شمع روشن کن، آدم عبوس که از آینه و نور میترسی، تاریک شدی از بس که موندی تو تاریکی.
تو چی؟ امید داری؟ فردا میاد؟
فردا میای؟
سلامچقدر قشنگ بود خان! اگه دست نوشته ي خودتون باشه عاليه
پر احساس قشنگ بود.
سلام وقتي خوندم بغض كردم!سلام
نه نوشته خودم نبود ولی خیلی قشنگ بود
ولی انگار خودم بودم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
یه جمله از خودتون برای نفر قبلی بنویسید(حتما از خودتون باشه) | زنگ تفريح | 119 | ||
یه جمله واسه کسی که ازش دلگیری بنویس | زنگ تفريح | 49 | ||
اخرین جمله زندگیت چیه؟ | زنگ تفريح | 34 | ||
&یه جمله به کسی که از زندگی بریده& | زنگ تفريح | 136 | ||
جمله های یهویی اما عمیق | زنگ تفريح | 54 |