منم ترم 4 هستم اما دقیقا نمی دونم اصل معماری چی هست.
من دانشگاه شیراز درس می خونم اما واقعا چیزی جز خط کشیدن یاد نگرفتم
اصول کار ما اشتبتاه هست
اگر درک درستی از مبحث های این رشته داشتم مطمبنا قاطعانه می تونستم بگم چیو ادامه می دم.[
منم ترم 4ام اوايلش مثل تو بودم ولي بعد مطالعه ي چندتا كتاب مثل راهبردهاي طراحي در معماري و زيبايي شناختي در معماري ...و فكر كردن بيشتر در مورد معماري خدارو شكر الان فكر ميكنم تا حد زيادي راهمو پيدا كردم
منم ترم 4 هستم اما دقیقا نمی دونم اصل معماری چی هست.
من دانشگاه شیراز درس می خونم اما واقعا چیزی جز خط کشیدن یاد نگرفتم
اصول کار ما اشتبتاه هست
اگر درک درستی از مبحث های این رشته داشتم مطمبنا قاطعانه می تونستم بگم چیو ادامه می دم.
سلام
یه موردی که به ذهنم رسید اینه که همیشه اینطور نیست که ما بریم گرایش خاصی بعد در اون زمینه کار کنیم... گاها بر عکس میشه ... گاها که میگم میشه به جاش اکثرا رو هم گذاشت.
متاسفانه یا خوشبختانه دانشگاه محل کسب مهارت برا کار نیست . برا همین اکثرا تا تجربه نکنیم محیط کاری رو ، نمیتونیم بگیم بهش علاقمندیم یا نه... یه کم محیط کاری به نظر من خشک تر از دانشگاهه. اما واقع بینانه است ... یکسان نیست!! که بگیم مثلا من به معماری علاقه دارم میرم یه شرکتی برا طراحی واینا ... ضوابط کم کم وارد کار میشه ... یه سری موارد که طرحها دیگه مثل دانشگاه ارمانی نمیشه . باید به شدت واقع بینانه فکر کردو همزمان خلاق هم بود .
من خودم خیلی رو میشناسم که مثلا معماری هستند،تو یه شرکت طراحی شهری کار میکنن. یا بر عکس...
محل کار خودش یه دانشگاهه به نظر من. استادمون میگفت کابوس وقتیه که وقتی فارغ التحصیل شدی بری محیط کار ببینی هیچی بلد نیستی!!! تازه وقتی وارد کار میشیم ،شروع میکنیم به یادگیری درست و اصولی. یه علتش شاید اینه که اساتید گاها خودشون کار اجرایی ندارن. مثلا اساتید طرح. ایشون که همچین سابقه ای نداره چطور میتونه منو راهنمایی کنه؟ گاها هم در محیط کار انقد ها هم قوی نیستن !! پس شاید نتونن برا ما یه راهنما باشن . بهترین راهنما محیط کاریه... اونجاس که وقتی تجربه میکنیم متوجه میشیم به چی علاقه داریم به چی نه!.
مثلا من مورد خودمو مثال میزنم... من تو مهندسین مشاور معماری شهرسازی کار میکنم.. اما کار معماری ندارن ! کارشون در حیطه منظر و طراحی شهریه. موقعی که من وارد شدم برا یه پروژه ای منو در جریان گذاشتن که من اصلا تجربه نداشتم ! و برا اینکه اطلاعات و توانایی های منو محک بزنن ازم طرح اولیه خواستن براش... به این نحو شروع شد که اول تمام مطالعاتش رو در اختیارم گذاشتن حدود 800 صفحه!! هر روز یه چند صد صفحه دیگه هم اضافه میشد ...که مثلا قسمتی شامل مطالعات خاک میشد...که تو دانشگاه اصلا مطرح نیست بر عکس خیلی مهمه در این نوع پروژه ها ...جالب بود برام مطالعات اینقد قوی بود که هر کی که بلد هم نباشه میتونست با دقیق خوندنش جلو بره و راه بیفته! خب من خودم قصدم معماری بود برا ارشد ... اما فهمیدم که این چهار سال معماری خوندم میتونم ازش استفاده کنم.. میتونم زمینه های دیگه رو هم تجربه کنم . پس با تجربه است که میشه گفت به چیا دقیقا علاقه مندیم...
کارهای دیگه مثلا ماکت سازی و تری دی و نقشه کشی و اینا هم خب ممکنه در محیط کاری گاها اتفاق بیفته... اما خب اگه مطلق باشه درست نیست. ما که تری دی کار نیستیم.. اما خوبه بلد باشیم که بتونیم ایده هامون رو بهتر نشون بدیم.... و همینطور درکارمون تبحر داشته باشیم...
من خودم به منظر هم علاقه مند هستم و در این زمینه کار میکنم. اگه بخواید میتونم براتون در مورد کارهایی که درش انجا میشه کم کم توضیح بدم ...
نظرخواهیه جالبی بودسلام دوستان من این نظرسنجی رو در یک سایت دیگه دیدم و نظراتشون برام خیلی جالب بود و می خواستم اگه ممکنه نظر شمارو هم درباره سه نوع طراحی 1-مستبدانه 2-تخصص گرا 3- مردم گرا بدونم اما اونایی که ممکنه ترمهای اول باشن یا از این نوع معماری ها چیزی نشنیده باشن می تونن مطالب زیر رو بخونن.
1- معماری مستبدانه: مصداق بارز ساختمانهایی است که هم اکنون در ایران ساخته میشوند. در این معماری، معمار برای طراحی کاملا گوش به فرمان کارفرما میشود. و دخالتهای تخصصی خودش را به کمترین حد ممکن می رساند. (البته اگه در پروژه معماری در کار باشه)
در این نوع معماری سود کارفرما حرف نخست را می زند و ساختمانها در پایان برای ساکنان بسیار نامطلوب هستند و حتی میتوانند ضررهای زیادی را به جامعه تحمیل کنند.
2- معماری تخصص گرایانه: در این نوع معماری، معمار به عنوان فردی تحصیل کرده در این زمینه و متخصص در ساخت ساختمان رهبری طراحی را به عهده می گیرد و هیچ معیاری در طراحی خود غیر از اصول هنری و فنی را دخالت نمی دهد. این نوع طراحی در دهه های گذشته رواج زیادی داشته، اون مجمتع مسکونی طراحی شده توسط لوکوربوزیه در فرانسه
(که اسمش یادم رفته) که پس از چند سال به علت افسردگی ساکنانش تخریب شد یا خانه شیشه ای فلیپ جانسون که در نهایت به شکایت کارفرما از وی انجامید نمونه شکست خورده معماری تخصص گرایانه محض هستند.
3- معماری مردم گرایانه: این نوع شیوه طراحی جدیدترین نوع طراحی است. در این شیوه از عده زیادی از مردم درباره خواسته هایشان نظر سنجی می شود و در نهایت معماری بدون اعمال سیلقه شخصی خواسته های مردم را در قالب طراحی بیان می کند. طرفداران این نوع معماری معتقدند هر ساختمان باید بر اساس سلایق همان ساکنانش طراحی شود زیرا خواسته های مردم متفاوت است مثلا ممکن است چیزی را که مردم در تهران زیبا می دانند اصفهانیها دوست نداشته باشند. در اجرای این شیوه در اروپا و آمریکا طرحهای سه بعدی آلترناتیو با عینکهای سه بعدی برای مردم به نمایش در می آید و از انها نظر خواسته میشود (چون ممکن است افراد عادی توانایی تشخیص زیبایی را در دو بعد یا از روی نماها نداشته باشند.) از مهمترین منتقدان این شیوه در هنر موسیقی معاصر ایران را میتوان فرهاد مهراد را نام برد وی معتقدند بود نوع موسیقی که به مردم ارائه میشود هدایت گر ذهن آنهاست و این وظیفه موسیقی دانهاست که ذهن مردم را هدایت کنند.
در ضمن خواهش میکنیم دلایل خودتنو هم اعلام بفرمایید.
ناز نفست...........ای گفتی.............فقط معماری تخصص گرا............اگه قرار باشه هرکی به حرف مردم گوش کنه که تخصص یعنی
خواهش می کنم به انتقادای الکی از هم نپردازین؛این تاپیک به جهت حل اختلافه نه توهین کردن
هر کس به رشتش علاقه داره،میدونم
فقط سعی بشه از کیفیت رشته و نتایجی که میتونه این تعامل داشته بشه صحبت کنین
فقط معماری تخصص گرا............اگه قرار باشه هرکی به حرف مردم گوش کنه که تخصص یعنی
نمی دونم چرا ولی من هم دقیقا همین طور هستم گاهی تو مایا و مکس چیز هایی طراحی می کنم واسه دل خودم بار ها اون ها رو به استادام نشون دادم و اون ها هم فقط سرشون رو تکون دادن که و گفتند این ها که قابل اجرا نیست اما من به اجرا فکر نمی کنم من دوست دارم یه بازی بسازم مثل sims و خونه هایی رو توی این بازی طراحی کنم که ادم هایی مجازی توش زندگی کنند دوست دارم یک بازی مثل gta بسازم و شهرش رو خودم طراحی کنم خوشحالم که تو این دنیا یک نفر دیگه هم مثل من هست .نخندینا !
من نمی دونم این که می خواهم بگم به معماری ربط داره یا نه ولی !!! ... عاشق طراحی صحنه ها و فضاهای داخل بازی های رایانه ای ام ... طراحی یک شهر کامل و خیالی ... عاشق طراحی های سه بعدی ام ... دوست دارم صبح تا شب بشینم پای سیستم طراحی کنم واسه دل خودم ... دلم نمی خواهد خودمو خیلی درگیر این موضوع کنم که طرحم ساخته می شه یا نه ! ساخته شد همونی می شه که من تو ذهنم بود یا نه ! ولی اگه هم بتونم این قدر پیشرفت کنم که مردم کارمو قبول کنن و اونا رو قابل اجرا بدونن چرا که نه ! توی دنیای حقیقی هم کار می کنیم ! :دی ...
خب فکر میکنم مفیدترین کاری که در حال حاضر میشه کرد (که نشریه هم از این بی حالی در بیاد!) طرح سوال و مسئله پیرامون موضوع و بحث و تبادل اطلاعات در اینباره هست! حداقلش اینه که یه دید کلی هممون نسبت به موضوع نشریه پیدا میکنیم!
یه چنتا سوالی که فعلا واسه من پیش اومده ایناست؛
-آیا معماری مردم گرا با معماری مردمی یه معنی دارن؟ (با توجه به تعریفی که درباره معماری مردمی اومده)
- آیا "معماری مردم گرا" همون "معماری عامه پسنده"، معماریی که اوایل پست مدرن توسط بعضی معمارا انجام میشد، مثل میدان ایتالیای چارلز مور؟؟!!!
بله با شما هم عقیده ام فکر میکنم معماری سبز یه معماری مردم گراست"معماری سبز به تمامی افرادی که از ساختمان استفاده می کنند احترام می گذارد " میشه معماری مردم گرا یا زیر مجموعه ای از اون در نظرش گرفت آیا؟؟؟!!!!
پ.ن: آشفتگی ذهن من کاملا مشخصه از سوالایی که پرسیدم. نه؟
معماریه مردمی رو گاهی معماریه بنجل هم میگنبحث خیلی خوبیه......
ممنون رها جانوهمینطور DDDIQ
با اینکه اصللللا سر رشته ی کافی ندارم ولی این جسارتو کردم که نظرمو بگم و امیدوارم همه شرکت کنن که نتایج مفیدی برامون بدست بیاد..
من نظرم اینه که معماری مردم گرا اون معماری ایده ال و ارمانی اغلب مردم یک جامعه هست بدون در نظر گرفتن هیچ شرایط و محدودیت ها و کم کاستی ها یعنی معماری که مردم مثلا خونشون رو تو ارزوها وشرایط خوبو ارمانیشون اونطور متصور میشن با وجود همه ی اختلاف سلیقه ها ولی گرایش اغلب مردم در بهترین شرایطشون اون هست...
ومعماری مردمی اون چیزیه که موجوده با همه ی مشکلات و موانع واقتصادی وغیره وهمه، در واقع معماری مردمی اون چیزیه که اغلب مردم جامعه تو اون جاری هستن..
این دید من به این دو تا مفهومه با اینکه باز میگم سر رشته ی کافی ندارم وعامیانهگفتم تا معمارانه ، امیدوارم با شرکت تو بحث نقص های دیدم برطرف بشه..
به قول صدیق والبته با اجازه شون انوشه باشید
معماریه مردمی رو گاهی معماریه بنجل هم میگن
که بعضی وقتا این لغت هم براش کمه
ببین حرف شما درستهمهندس حامی جان دوست معمار عزیزم
من نظر دیگه ای دارم به نظرم معماری مردمی مادر گرایش های معماری هست و تمام گرایش ها از دل همین معماری و احتیاجات اون بوجود میان ( یه چیز بنیادی)
مث یه سنگ تراش نخوردست و یه نفر آگاه پیدا بشه میتونه یه جواهر رو از این سنگ به دست بیاره و اونو به شکل دلخواهش در بیاره که به قولی عامه پسند بشه (ولی ماهیت سنگه همون سنگ قبلی هست هنوز) پس به نظر من معماری که همچین پتانسیلی داره بنجل نیست و هر معماری جایگاه خودش رو میتونه داشته باشه