گرگ و میشه هوا.
از هرجا که بگی جیرجیرکا صداشونُ بلند کردن.
نمی دونم پی چین.
پی آدمان لابد!
که بگیرن تا می خورن بزننشون،
بعدشم زیرچکمه های شلی لهشون کنن!
مثه بچه آدم که سرجاشون نمی شینن
آروم آروم واسه خودشون
جیغ بزنن!
مثه دل من!
که از بس واس خودش داد و هوار راه انداخت
ترکید.
غصه هم چیز بدیه ها.
داره تیکه تیکه می کنه دل دربه در ما رو.
از جیرجیرکای باغچه بدتر سرم آوردن این چکمه های آدما.
ردپاشون سرتا پامُ خط خطی کرده!