دذر این درگه که گه گه که که و که که شود
ناگه از امروزت مشو غره که از فردا نه ای اگه
هرکی خوند با تفسیرش خیلی استاده!!
در این درگاه که گاهی کاهی به کوهی و کوهی به کاهی تبدیل میشه.... بقیش که واضحه
دذر این درگه که گه گه که که و که که شود
ناگه از امروزت مشو غره که از فردا نه ای اگه
هرکی خوند با تفسیرش خیلی استاده!!
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهیدر این درگاه که گاهی کاهی به کوهی و کوهی به کاهی تبدیل میشه.... بقیش که واضحه
مردم از بس نه شنیدم
توو ، تویه این شهر مه آلود
اگه حتی یه نفر بود
همونم دست منو خوند
زد و اون جونمو سوزوند
گناهم ، بودنو بودنو پاکی
گناهم ، مثل دیگرون نبودم
اسم من بیگانه ی عریان
مردم از بس نه شنیدم
ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را
آمده ام که ره زنم بر سر گنج شه زنم
آمد ام که زر برم زر نبرم خبر برم
مائیم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
یاران چو به اتفاق دیدار کنید
باید که ز دوست یاد بسیار کنید
یاد دوستمون ململ بخیر!
شما مگه میشناسید!!!همون جونر این سایتو به من معرفی کرده!!!!
همون که میگفتم ترم 6باهم دوستیم!!!
دل در این پیر زن عسوه گر دهر مبند
کاین عروسیست که عقد بسی داماد است!!!!
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دل گشای تو
وفا نکردی و کردم،جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم،بریدی و نبریدم
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شدوفا نکردی و کردم،جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم،بریدی و نبریدم
مارا غم نگار بود مایه سرور/گردیگران به عیش و طرب خرمندو شاد!!!دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
مارا غم نگار بود مایه سرور/گردیگران به عیش و طرب خرمندو شاد!!!
مگر تو ای دم آخر!
در این میانه تو...
سنگ تمام بگذاری!
یک شبی پروانگان جمع امدند
در مضیفی طالب شمع امدند
یک شبی پروانگان جمع امدند
در مضیفی طالب شمع امدند
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بوددلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود...
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتندو به پیمانه زدند
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
نابرده رنجگنج میسر نمی شود
مزد ان گرفت جان برادر که کار کرد
دانش و آزادگی و دین و مروت
این همه را بنده ی درم نتوان کرد
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر ان ظلمت شب اب حیاتم دادند!!!
دست سپید ونرم تو میخواست با نیاز
تا عاشقانه دست درآرم به گردنت
چشمان کامجوی تو میگفت با نگاه
تا من به شوق ،سر بگذارم به دامنت
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
جان به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است؟؟!!
تو ای بی بها شاخک شمعدانی
که بر زلف معشوق من جا گرفتی
عجب دارم از کوکب طالع تو
که بر فرق خورشید ماوا گرفتی
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |