همیشه دلم در غم مهر اوست * شب و روزم اندیشهٔ چهر اوستدر شهر یکی کس را هوشیار نمی بینم
هر یک بدتر از دیگر شوریده و دیوانه
من کجا این همه اندوه فراقت به کجاتا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی،من به خدا رسیده ام
ایدل چو زمانه میکند غمناکتمن کجا این همه اندوه فراقت به کجا
تو کجا آن همه بشکستن پیمان مرا
تو چه هستی ، جز یک لحظه ، یک لحظه که چشمان مرا
می گشاید در
برهوت آگاهی ؟
بگذار
که فراموش کنم
فروغ
میدانستم که عهد و پیمان مرا
درهم شکنی ، ولی باین زودی نه
در دل او درد ما از ناله تاثیری نکرد
برد مرغی نامه ی ما را که بال و پر نداشت
. . .
تو آن جــــــــــــواد زمانی کز ازدحام عوام
درت به مشرب شیرین کاروان ماند :دی
من و همکاری رو یکی حساب کنین :دی
در سکوت سپيد کاغذها
پنجه هايم جرقه مي کارد
شعر ديوانه ي تب الودم
شرمگين از شيار حواهش ها
پيکرش دوباره مي سوزد
عطش جاودان اتش ها
همکارکم ویرایش چیز خوفیه به قرآن مجید :دی
دانی از زندگی چه می خواهم؟
من تو باشم ، تو ، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو ، بار دیگر تو
فروغ
وعده ی آمدن مده ، غصه ی هجر ، بس مرا
بر سر آن فزون مکن غصه ی انتظار هم
جامی
من ترا در تو جستجو کردم
نه در آن خوابهای رویایی
در دو دست تو سخت کاویدم
پر شدم، پر شدم، ز زیبائی
فروغ
اوره ؟!به این میگن تفاهم :دی
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
اوره ؟!
در اتاقي که به اندازه ي يک تنهاييست
دل من
که به اندازه ي يک عشقست
به بهانه هاي ساده ي خوشبختي خود مي نگرد
فروغ
در گفتن عیب دگران، بسته زبان باش
از خبی خود، عیب نمای دگران باش
فروغ بارونمون کردی همکاری :دی
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |