در عشق تو پرواي بد انديشم نيست
سر مستم و انديشه و تشويشم نسيت
تا چند ز ياران خبر از من پرسي؟
اي بي خبر از من خبر از خويشم نيست
آتشی ز کاروان جدا مانده
این نشان ز کاروان بجا مانده
در طبع جهان اگر وفایی بودیهر چند كه كوه برقرار است / والله كه قرار ما ندارد
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نبود به تو خود نیامدی از دگران
ما بی غمان مست دل از دست داده ایم
همراز عشق و هم نفس جام و باده ایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای
ما آن شقایقیم که باداغ زاده ایم
یا من ناصبور را در برت از وفا طلب
یا تو که پاکدامنی صبر من از خدا طلب
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |