مشاعرۀ سنّتی

[barg]

دائم گل این بستان شاداب نمی ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی....​

 

[kachal63]

یاد یاران قدیمم نرود از دل تنگ
چون هوای چمن از یاد اسیران قفس

 

[محـسن ز]

سر آن ندارد امشب که بر آید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

 

[naghmeirani]

یكیست شاد به سیم و یكیست شاد به زر یكیست شاد به چنگ و یكیست شاد به رود
​

 

[محـسن ز]

در اندرون من خسته دل ندانم که کیست
که من خموشم او درخروش ودر غوغاست

 

[*setareh66*]

ترانه غزل شهريار و ساز صباست
بزن که سوز دل من به ساز ميگويی

 

[rf_niloofar]

ترانه غزل شهريار و ساز صباست
بزن که سوز دل من به ساز ميگويی

یکی روبهی دید بی دست و پای,
فرو ماند در لطف و صنع خدای

 

[torpheh]

یکی روبهی دید بی دست و پای,
فرو ماند در لطف و صنع خدای

یکی بود یکی نبود
غیر از خدا هیچکس نبود

 

[pink girl]

در راسته ناز فروشان كه بتانند
ماييم و نگاهي كه بي هيچش نستانند

 

[*setareh66*]

در خویش زنیم آتش و خلقی به سرآریم
باشد که ببینیم بدین شعبده بازت

 

[farshid618524]

"ت" مثل تو،مثل ترديد،"ت"مثل آخر طاقت
مثل تنهايي،مثل تب،مثل آخر خيانت

 

[Dandalion]

تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است
یک منزل از آن بادیه‌ی عشق مجاز است

 

[farshid618524]

تشنگان را نمايد اندر خواب
همه عالم به چشم،چشمه آب!

 

[torpheh]

تشنگان را نمايد اندر خواب
همه عالم به چشم،چشمه آب!

برو بکار خود ای واعظ این چه فریاد است
مرا فتاده دل از ره تو را چه افتاده است؟

 

[farshid618524]

تندرستان را نباشد درد ريش
جز به همدردي نگويم درد خويش!

 

[Faeze Ardeshiry]

تندرستان را نباشد درد ريش
جز به همدردي نگويم درد خويش!

شد خزان گلشن آشنایی
باز هم آتش به جان زد جدایی

 

[kachal63]

یا رب غم عالم به کسی تنگ نگیرد
از شهر به صحرا شدم، آن هم قفسی شد

 

[sh85]

یا رب غم عالم به کسی تنگ نگیرد
از شهر به صحرا شدم، آن هم قفسی شد

دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد

 

[oneunited]

دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد

دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث

 

[naghmeirani]

ديدي آن تـرك ختــا، دشمـن جــان بـود مـــرا....گرچه عمري به خطا دوست خطابش كردم​

 

[kachal63]

دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث

ثبات کوه و قرار زمین و دور سپهر
نماند و میکده عشق برقرار بماند

 

[oneunited]

ثبات کوه و قرار زمین و دور سپهر
نماند و میکده عشق برقرار بماند

دردم لز یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

 

[naghmeirani]

منــزل مردم بيـگانه چــو شـد خـــانه چشــم....آنقدر گــريــه نمــودم كــه خرابش كردم

 

[kachal63]

مبادا سیل اشکم محو سازد حرفی از نامه
به دستی نامه از قاصد به دستی چشم تر گیرم

 

[oneunited]

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری است

 

[torpheh]

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری است

تار زلفت را جدا مشاطه گر از شانه کرد
دست آن مشاطه را باید جدا از شانه کرد

می خوام یه توضیح راجع به این بیت بدم:
میگه اگه مشاطه ( همون سلمونی یا آرایشگر خودمون) تار زلفت رو یواشکی از روی شونه جدا کرد و برداشت گذاشت جیبش دست اون آرایشگر رو باید از شانه(کتف) جدا کرد...

 

[*زهره*]

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

 

[*setareh66*]

تا عهد تو در بستم عهد همه بشکستم ​

بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها​

 

[*زهره*]

ای که از کوچه ی معشوقه ی ما میگذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش

 

[*setareh66*]

شهر سرشار است از لبخند ؛ از گل ؛ از امید
تا جهان باقی ست این آئین جهان افروز باد