مشاعرۀ سنّتی

[کالیگولا]

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند

در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا


​

خانم باید با ی می گفتیا!!!!!

 

[کالیگولا]

تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد

دلی افسرده دارم سخت بی نور
چراغی زو به غایت روشنی دور

 

[يامين]

خانم باید با ی می گفتیا!!!!!

داداش الف بود فرقي نمي كنه

روزيست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد
ابر از رخ گلزار همی شويد گرد ​

بلبل به زبان پهلوی با گل زرد
فرياد همی کند که می بايد خورد​

​

​

​

 

[بشارت]

روزي گفتم كسي چو من جان
از بهر تو در خطر نينداخت
گفتا كه نه تير چشم مستم
صيد از تو ضعيفتر نينداخت

 

[Setayesh]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

[2sadaf2]

هر دم از اين باغ بري ميرسد
تازه تر از تازه تري مي رسد!

 

[کالیگولا]

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر/ کز دیو دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند: یافت می نشود گشته ایم ما/ گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست!

 

[Setayesh]

تو را من چشم در راهم
شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن شایه ها رنگ سیاهی
و زان دل خستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم

 

[rindoghlu]

منه هئچواخت بیا سویله مه ییب،"گل"دئییب او

یاخشی خاطیرلاییرام،یاز گونو اخشام چاغی لار

 

[shirin_yalda]

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سوال و حوصله قیل و قال کو؟

 

[Setayesh]

منه هئچواخت بیا سویله مه ییب،"گل"دئییب او

یاخشی خاطیرلاییرام،یاز گونو اخشام چاغی لار

حالا معنیش چی می شه؟؟؟؟

 

[کالیگولا]

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سوال و حوصله قیل و قال کو؟

وای از این حکم جانفرسای تو
مرد از پیغمبری موسای تو

 

[Aseman Etemaad]

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن........

 

[2sadaf2]

نفسها خسته و كوتاه
فروخشكيده بر لب: آه،
تنش با اضطراب مبهمي سر ميكن ناگاه

ف.مشيري

 

[کالیگولا]

نیست درمان مرگ را جز مرگ روی
ریختن دارد به زاری برگ روی

 

[2sadaf2]

؟؟؟؟؟؟

 

[کالیگولا]

نفسها خسته و كوتاه
فروخشكيده بر لب: آه،
تنش با اضطراب مبهمي سر ميكن ناگاه

ف.مشيري

هر سو شتافتم پی آن یار ناشناس
گاهی ز شوق خنده زدم, گه گریستم

 

[2sadaf2]

من از بيگانگان هرگز ننالم
كه با من هر چه كرد آن آشنا كرد

 

[کالیگولا]

دلم پر شعله گردان سینه پر دود/ زبانمکن به گفتن آتش آلود
کرامت کن درونی درد پرورد/دلی در وی درون درد و برون درد

 

[2sadaf2]

در شب چشم تو مي ديدم:
سحر روشن فردا را
از لب گرم تو مي چيدم:
گل صدبرگ تمنا را
سحر روشن فردا كو؟
گل صد برگ تمنا كو؟
اشك و لبخند و تماشا كو؟
آن همه قول و غزل ها كو؟

 

[کالیگولا]

در شب چشم تو مي ديدم:
سحر روشن فردا را
از لب گرم تو مي چيدم:
گل صدبرگ تمنا را
سحر روشن فردا كو؟
گل صد برگ تمنا كو؟
اشك و لبخند و تماشا كو؟
آن همه قول و غزل ها كو؟

وه ز اسرئیل و فرزندان وی
زود بر و دیر پیوندان وی

 

[atousa_m]

یارا یارا گاهی دل مارا به چراغ نگاهی روشن کن
چشم تار دل را چو مسیحا به دمیدن آهی روشن کن

 

[magsod]

نبسته ام به کس دل نبسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

 

[يامين]

نه بلای جان عاشق شب هجرتست تنها
که وصال هم بلای شب انتظار دارد


​

 

[ie student]

دل میرود ز دستم،صاحبدلان خدا را

دردا که راز پنهان،خواهد شد آشکارا

 

[k1soft]

هیچی....

بدون تو هیچم .......

مامانم تو رو با هیچ دختری عوض نمیکنم .......
..
.
.

 

[يامين]

ماه عباد تست و من با لب روزه دار ازین​

قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردنست​

​

​

​

​

 

[کالیگولا]

تنها من و سر انگشتم در چشمه باد و کبوتر ها بر لب آب
​

 

[يامين]

با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود​

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم​

​

​

​

​

 

[کالیگولا]

مر او را یکی آسمان نو است
اگر چهره مجلس آراش نیست