مشاعرۀ سنّتی

[mahdi271]

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود هم در غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد

 

[*زهره*]

دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد

 

[گلابتون]

دلي كه در دو جهان جز تو هيچ يارش نيست
گرش تو يار نباشي جهان به كارش نيست

 

[*زهره*]

تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال

خطا نگر که دل امید در وفای تو بست

 

[gh_engineer]

تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال

خطا نگر که دل امید در وفای تو بست

تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که می​رویی​

 

[meh_61]

ياد باد آن که ز ما وقت سفر ياد نکرد
به وداعی دل غمديده ما شاد نکرد[FONT=&quot][/FONT]

 

[noosh_l]

دردلم بود كه بي دوست نباشم هرگز
چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود

 

[*زهره*]

دل کفر به دین‌داری زو کرد خریداری

دردا که به سر باری اسلام زیانم کرد

 

[azadeh_arch _eng]

دور است سر اب از این بادیه هشدار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت

 

[*زهره*]

توبهٔ من درست نیست خموش

وز من دلشکسته دست بدار

 

[araz heidari]

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود هم در غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد

درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری کشیده ام که مپرس​

 

[*زهره*]

بهتر نیست به نفر قبل از خودتون اهمیت بدین تا بقیه‌ی پستا؟؟؟

ساقیا گر برآرم از دل دم

ز دم من برآید از تو دمار

 

[araz_heidari]

بهتر نیست به نفر قبل از خودتون اهمیت بدین تا بقیه‌ی پستا؟؟؟

ساقیا گر برآرم از دل دم

ز دم من برآید از تو دمار

ره است اینجا و مردم رهگذارند
مبادا بر سرت پایی گذارند
​

 

[*زهره*]

دوش آمد و گفت از آن ما باش
در بوتهٔ امتحان ما باش

گر خواهی بود زندهٔ جاوید
زنده به وجود جان ما باش

 

[araz_heidari]

دوش آمد و گفت از آن ما باش
در بوتهٔ امتحان ما باش

گر خواهی بود زندهٔ جاوید
زنده به وجود جان ما باش

شمع اگر زان لب خندان به زبان لافي زد
پيش عشاق تو شب ها به غرامت برخاست
در چمن باد بهاري ز كنار گل و سرو
به هواداري آن عارض و قامت برخاست
​

 

[*زهره*]

درگذشتم از سر هر دو جهان

زانکه ما را یک سر موی تو بس

 

[araz_heidari]

باید با " ت " می گفتین

سر ارادت ما و استان حضرت دوست
که هرچه بر سر ما می رود سر اردت اوست
​

 

[eksir]

تو بشکن چنگ ما را ای معلا

هزاران چنگ دیگر هست این جا

چو ما در چنگ عشق اندرفتادیم

چه کم آید بر ما چنگ و سرنا

 

[naghmeirani]

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

تو بشکن چنگ ما را ای معلا

هزاران چنگ دیگر هست این جا

چو ما در چنگ عشق اندرفتادیم

چه کم آید بر ما چنگ و سرنا

آشفته خاطر کرده‌ام جمعیت عشاق را

هر شب که یاد آورده‌ام زلف پریشان تو را

 

[سرينا]

آشفته خاطر کرده‌ام جمعیت عشاق را

هر شب که یاد آورده‌ام زلف پریشان تو را

آنقدر دوستت دارم
که هر چه بخواهی همان را بخواهم
اگر بروی شادم
اگر بمانی شادتر
تو را شاد تر می خواهم
با من یا بی من

 

[گلابتون]

نميخورد غم خمار عاشقان
كه جام ما شكست و مست ميرود

سلام به همگي
عصرخوش

 

[hamid_61]

دلداه و غریبم و گمنام این دیار​

زان یار دلنشین که نشان می دهد به من​

 

[گلابتون]

ندانم آن كه دل و دين ما به سودا داد
بهاي آن چه گرفت و به جاي ان چه خريد

 

[*زهره*]

در گوشه‌ای نشسته بسی خون بخورده‌ام

بر جایگه فسرده بسی ره بریده‌ام

 

[naghmeirani]

میجوی گرچه عزم تو ز اندیشه برتر است

میپوی گرچه راه تو در کام اژدهاست

 

[*زهره*]

تا چشم برندوزی از هرچه در جهان است

در چشم دل نیاید چیزی که مغز جان است

 

[naghmeirani]

تو خلق دهر ندانسته‌ای چه بی باکند

تو عهدها نشنیدی چه سست بنیادند

 

[*زهره*]

دل به سودای تو جان در بازد
جان برای تو جهان در بازد
دل چو عشق تو درآید به میان
هرچه دارد به میان در بازد

 

[noosh_l]

دل به سودای تو جان در بازد
جان برای تو جهان در بازد
دل چو عشق تو درآید به میان
هرچه دارد به میان در بازد

در تنگناي حيرتم از نخوت رقيب
يا رب مباد آنكه گدا معتبر شود

 

[*زهره*]

در رکابش حسن خواهد رفت اگر

اسب حسن این است کو زین می‌کند