شبهاي ملال آور پاييز است
هنگام غزلهاي غم انگيز است
گويي همه غم هاي جهان امشب
در زاري اين بارش يكريز است
تو عمر خواه و صبوري كه چرخ شعبده باز
هزار بازي ازين طرفه تر بر انگيزد
شبهاي ملال آور پاييز است
هنگام غزلهاي غم انگيز است
گويي همه غم هاي جهان امشب
در زاري اين بارش يكريز است
عشق تو نهال حيرت آمد
وصل تو كمال حيرت آمد
بس غرقه حال وصل كاخر
هم بر سر حال حيرت آمد
دوستان شب همگي خوش...خيلي عالي و دلچسب بود ممنونم
شهریارا بی حبیب خود نمیکردی سفردست به جان نمیرسد تا به تو برفشانمش
بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش
قوت شرح عشق تو نیست زبان خامه را
گرد در امید تو چند به سر دوانمش
ای آبشار نوحه گر از بهر چیستی؟الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
مکانم لامکان باشديا رب مرا ياري بده ، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه هاي آتشين ، وز خنده هاي دلنشين
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پيش چشمش ساغري ، گيرم ز دست دلبري
از رشک آزارش دهم ، وز غصه بيمارش کنم
بندي به پايش افکنم ، گويم خداوندش منم
چون بنده در سوداي زر ، کالاي بازارش کنم
گويد ميفزا قهر خود ، گويم بخواهم مهر خود
گويد که کمتر کن جفا ، گويم که بسيارش کنم
هر شامگه در خانه اي ، چابکتر از پروانه اي
رقصم بر بيگانه اي ، وز خويش بيزارش کنم
چون بينم آن شيداي من ، فارغ شد از احوال من
منزل کنم در کوي او ، باشد که ديدارش کنم
رندی حافظ نه گناهی ست صعبدلم رفت و ندیدم روی دلدار
فغان از این تطاول آه از این زجر
رندی حافظ نه گناهی ست صعب
با کرم پادشــــــــــــــــه عیب پوش
نصیبم شود همچو پروانه ای
پس از ساختن و سوختن کاشکی
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستمندانم کنون با که سودا کنم
کجا جوشم و از چه پروا کنم
نه عشقی که دل را به دریا زنم
نه شوری که رو سوی صحرا کنم
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
اگر آن طاير قدسي ز درم باز آيد
عمر بگذشته پيرانه سرم باز آيد
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دعـوي چه كني؟ داعيه داران همه رفتند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] شـو بــار سفـــر بند كه يـاران همه رفتند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آن گــرد شتــابنده كه در دامـن صحراست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] گويد چه نشيني كه ســواران همــه رفتند[/FONT]
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیستواعظان كاين جلوه در محراب و منبر مي كنند
چون به خلوت مي روند آن كار ديگر ميكنند
مشكلي دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمايان چرا خود توبه كمتر ميكنند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |