مشاعرۀ سنّتی

mob

عضو جدید
در کارگه کوزه گری بودم دوش

دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

ناگه یکی کوزه برآورد خروش

کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
 

mob

عضو جدید
رو باده خور و حقیقت از من بشنو

بادست هر آنچه گفته اند ای ساقی
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما

ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما

ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما

جوشی بنه در شور ما تا می‌شود انگور ما

مولانا
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
آه از شوخي چشم تو ، كه خونريز فلك
ديد اين شيوه مردم كشي و ياد گرفت
منم و شمع دل سوخته يارب مددي
كه دگر باره شب آشفته شد و باد گرفت
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا سر نکنم در سرت ای مایه‌ی ناز

کوته نکنم ز دامنت دست نیاز

هرچند که راهم به تو دورست و دراز

در راه بمیرم و نگردم ز تو باز

سعدي
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
وقتِ آن شد که به گل حکمِ شکفتن بدهی

ای سر انگشتِ تو آغازِ گل افشانی ها:gol:
 

mob

عضو جدید
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
حافظ

حافظ

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها


ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت

خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز
کاغوش که شد منزل آسایش و خوابت
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
توفیق عشق روی تو گنجیست تا که یافت
باز اتفاق وصل تو گوییست تا که برد
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
تشنگانت به لب ای چشمه حیوان مردند
چند چون ماهی بر خشک توانند طپید
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز

در کعبه کوی تو هر آن کس که بیاید
از قبله ابروی تو در عین نماز است
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز

تو را ببینم و خواهم که خاک پای تو باشم
مرا ببینی و چون باد بگذری که ندیدم
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا به هیچ بدادی خلاف شرط محبت
هنوز با همه عیبت به جان و دل بخریدم
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
میان خلق ندیدی که چون دویدمت از پی
زهی خجالت مردم چرا به سر ندویدم
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا رواست که دعوی کنم به صدق ارادت
که هیچ در همه عالم به دوست برنگزیدم
 

B@CHE +

عضو جدید
می ایم با دو شاخ ِ مریم پژمرده در دستم
تو را جاری کنم زیباترین در چاک پیراهن
نمی پرهیزم از بوسیدنت هر چند می دانم
مردد مانده ای اینجا میان ماندن و رفتن
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد

ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی

شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد

حافظ
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا