دیگرم گرمی نمی بخشیدلا بسوزكه سوز تو كارها بكند
نيا ز نيم شبي دفع صد بلا بكند
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتمواپس ماني ز يار واپس باشي
از شاخ درخت بگسلي خس باشي
در چشم کسي چو خويش را جاي کني
تو مردمک ديدهي آن کس باشي
تا که بودیم،نبودیم کسی
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم،همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آیینه بدانیم،چو هست
نه در آن وقت که اقبال شکست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |