من شدم خلق که مثمر باشم نه چنین زائد و بی جوش و خروش عمر بر باد و به حسرت خاموش ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنیش میفهمم کاین سه روز از عمرم به چه ترتیب گذشت:
کودکی بی حاصل* نوجوانی باطل* وقت پیری غافل به زبانی دیگر
(ببخشید 2 تا رو پس و پیش فرستادم) تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز هزار بازی از این ترفه تر بر انگیزد بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد