من با غم عاشقانه شادم
دل در غم عاشقی نهادم
غم از دل من اگر جدا بود
این شور به شعر من کجا بود
دریا بنفش و مرز بنفش و هوا بنفش
جنگل کبود و کوه کبود و افق کبود
من با غم عاشقانه شادم
دل در غم عاشقی نهادم
غم از دل من اگر جدا بود
این شور به شعر من کجا بود
دریا بنفش و مرز بنفش و هوا بنفش
جنگل کبود و کوه کبود و افق کبود
دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد/ رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد
در بیابان فنا گم شدن آخر تا کی
ره بپرسیم مگر پی به مهمات بریم
مرا شبیه خودم مثل یک ستاره بکـــش
شبیه من که نشد خط بزن دوباره بکش
شروع کن گریه رو همراه میشمشراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش/ که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتمشروع کن گریه رو همراه میشم
سرا پا مثل چشمات آب میشم
شروع کن گریه رو همراه میشم
ببین بابا که دنیا مثل هرشب خواب خواب
سلام مخسن جانبی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
سلام مخسن جان
مگه سرگرم چی بودیم که غافل می شدیم از هم
این فاصله داره از نبودن تو جون می گیره برگرد
روحم از شعله ی این فاصله می سوزه برگرد
فردای من بی حضور تو معنایی نداره
سلام مانی جانسلام مخسن جان
مگه سرگرم چی بودیم که غافل می شدیم از هم
این فاصله داره از نبودن تو جون می گیره برگرد
روحم از شعله ی این فاصله می سوزه برگرد
فردای من بی حضور تو معنایی نداره
همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم | تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم |
هر كو شراب فرقت روزي چشيده باشد/ داند كه سخت باشد قطع اميدواران
منتظر بودم بیایو عکستو باز بکشم.سلام مانی جان
همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگرمنتظر بودم بیایو عکستو باز بکشم.
دست و پام گم میکردم بند میومد زبونم .
هروقت که میخواستم بگم تو ایی وجود من .
یه روزی جرات دادم به این دلم .
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
غم اغیار مخور تا تا ندهی بر بادم
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو/ جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
یک روز به وقت نیم روزانوقتی نیستی دنیا مث زندونه برام
بی تو چیزی جز غم که نمیمونه برام
خونه زندونه برام.ناجی ازادی
این همه زندونو تو به قلبم دادی
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو/ جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
نخواند طفل جنون مزاجم خطی زپست وبلند هستییک روز به وقت نیم روزان
شد پیش شبان زدرد سوزان
نخواند طفل جنون مزاجم خطی زپست وبلند هستی
شوم فلاطون ملک!دانش اگر شناسم سر ازکف پا
به هیچ صورت زدورگردون نصیب مانیست سربلندی
زبعد مردن مگر نسیمی غبار ما را برد به بالا
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارتخیامه؟!
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت
ماه بر عشق تو خندید!
یادم آمد که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم..نرمیدم!
رفت در ظلمت غم آن شب و شب های دگر هم..!
نه گرفتی از آن عاشق آزرده خبر هم!
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم!
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم...
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمیکنی مدارا
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
اشکاتو کی میشماره وقتی که...دستای من از گونه هات دوره؟
رفتن...همیشه اختیاری نیست!..آدم یه جاهایی رو مجبوره...
هفته ها میگذره اما گل من نیومده
دارم از غصه می پوسم چقد این روزا بده
پرم از تنها یی.پرم از غصه و غم
بی خیال اصلا تو نمی فهمی چی میگم
مرگه هر لحظه برام.قامتم اب شده
هرکسی هستی یه دفعه پر بکش از پشت نقابهفته ها میگذره اما گل من نیومده
دارم از غصه می پوسم چقد این روزا بده
پرم از تنها یی.پرم از غصه و غم
بی خیال اصلا تو نمی فهمی چی میگم
مرگه هر لحظه برام.قامتم اب شده
هرکسی هستی یه دفعه پر بکش از پشت نقاب
از رو نوشته حرف نزن رها شو از حیله ی خواب
خداحافظ مانی جان
هرکسی هستی یه دفعه پر بکش از پشت نقاب
از رو نوشته حرف نزن رها شو از حیله ی خواب
خداحافظ مانی جان[/QUOTEممنونم محسن جان شبتون قشنگ به زیبایی یک باغ لاله
ببخش اگه تو قصمون دو رنگ و نامرد نبودم
ببخش که عاشقت بودم خسته و دلسرد نبودم
ببخش که مثل تو نشد خیانتو یاد بگیرم
اگر که گفتم به چشات بزار واسه تو بمیرم
__________________
داره جدامون میکنه یــ ادم بی سَرو پابی همگان بسر شود بی تو بسر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
داره جدامون میکنه یــ ادم بی سَرو پا
تویی که کوله بارتُ میبندیُ میخوای بریـــ
یه روز پشیمون میشیُ میفهمی که مقصریـ
من دیگه طاقت ندارَم ببینمت با اینُ اون
آخه عاااشِقِ تو بودَم نرو با من بمونـ
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندندنشود فاش کسی آنچه میان کن و توست......تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم..........پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |