از یک نگاه کار مرا ساخت یار من
دیدی چگونه یار من آمد به کار من ؟
باشه . نیا . آبرو هر چی کاربر فعال ادبیاه بردی تو . ایییشششش :دی
اومدم، ایش یاد گرفتی باز؟
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی....
از یک نگاه کار مرا ساخت یار من
دیدی چگونه یار من آمد به کار من ؟
باشه . نیا . آبرو هر چی کاربر فعال ادبیاه بردی تو . ایییشششش :دی
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟داغ جنون تازه گشت این دل پژمرده را
سخت خزانی گذشت، خوب بهاری رسید
مشنو سخن خصم که بنشین و مرو *** بشنو ز من این نکته که برخیز و بیایک روز ز بند عالم آزادنیم /یک و مزون از وجود خودشادنیم
الا يا ايها الساقي ادر كأسا و ناولها
كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها
دوصد دانا در این محفل سخن گفت *** سخن نازکتر از برگ سمن گفتهر کس به طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا دوست جدا می شکند
بیگانه گر می شکند حرفی نیست
از دوست بپرسید که چرا می شکند
یکی تیغ داند زدن روز کار *** یکی را قلم زن کند روزگاراي دل مباش يك دم خالي ز عشق و مستي
وآنگه برو كه رستي از نيستي و هستي
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم *** جرس فریاد میدارد که بر بند بندید محملهاروز اول كه دل من به تمناي تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدي
من نرميدم نه گسستم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم
نتوانم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |