مردماني بي روح

spy_354

عضو جدید

مردمان بی روح
هر وقت می دیدمش می گفت:
-تا آدم نره آمریکا به جایی نمی رسه
نوجوانی بود. بلاخره راهش را گیر آورد و به آمریکا رفت.روز گذشته در خیابان دیدمش گفتم:
-زود برگشتی گفت:
-آره آمریکا جای موندن نیست
-چرا؟

_چونکه مردمونش خیلی مادی هستند اصلا روح ندارند.

-من می دونستم پسر خیلی باهوشی هستی اما انتظار نداشتم ظرف دو ماه به این موضوع پی ببری.

-چرا....فورا معلوم میشه.ببین مثلا اگه تو آمریکا یه نفر تو خیابون غش کنه و بیفته کسی سرشو بر نمی گردونه نگاهش کنه

-چرا؟

-برای اینکه تو آمریکا هر کاری به اصطلاح یک تشکیلات مخصوصی داره مسئولیت هر تشکیلاتی هم روشنه به همین دلیل هم اگر کسی تو خیابان بیفته و غش کنه انگار نه انگار......هر کسی میره دنبال کارش....میگن ما مالیات می دیم برای چی؟...برای همین چیزا برای همین روزا....باید آمبولانس مجهز بهداری با دکتر و پرستار بیاد و فورا مریض را به نزدیکترین بیمارستان شهرداری برسونه!......

می خواستم بگویم:راس میگی واقعا مردمان بی روحین اما فرصت نشد چونکه تو یه شلوغی گیر افتادیم.مردم در یکی از خیابان های بزرگ استانبول سر یک چهارراه جمع شده بودند و از سر و کول هم بالا می رفتند و با هیجان و کنجکاوی گفتگو می کردند ازدحام چنین بود که رفت و آمد بند آمده بود هر کسی هم می رسید به این جمع اضافه می شد
.همراه جوانم پرسید:

-چه خبره؟گفتم:
-به نظرم کولیها دارن خرس میرقصونن .....این نمایش بومی این روزها از نو مد شده.
یکی از مردم:
-فکر نکنم...دارن صابون لکه گیری می فروشن ...حتما فروشنده داره طرز استفادشو نشون می ده .
من کنجکاو شدم...جمعیت را شکافتم و رفتم جلو زن جوانی افتاده بود رو زمین دندانهایش قفل شده بود و دستهایش را مشت کرده بود .سیاهی چشمهایش دیده نمی شد بدنش مثل فنر کشیده می شد و یک هو مثل مرغ سر بریده پرت می شد به هوا با سر می افتاد زمین.

به مردمی که دور این زن حلقه زده بودند نگاه کردم نیش همه شان باز بود گفتگو می کردند:
-چه کله ی محکمی داره ماشالا...
-چن دفه با مخ اومد رو زمین و انگار نه انگار ...یه چیکه خون از سرش نیومد.
-دهنشو دهنشو...چه کفی کرده....
دامن زن بیچاره پس رفته بود و پرو پاش دیده می شد.به جوانی که که از آمریکا برگشته بود نگاه کردم.چشمش به پر و پای زن بود.مردم گفتگو می کردند:

-یکی باید بره به کلانتری تلفن کنه....
-این دور و بر ها پلیس ملیس گیر نمیاد!...
-بابا یه مسلمون نیست که بره یه لیوان آب خنک بیاره بریزه تو حلق این زن بیچاره؟...

-یه بنده خدا گیر نمیاد که این بیچاره رو مشت و مال بده؟
-یه نفر باید بره دکتر تلفن کنه....

صدای یمک نفر هم از پشت شلوغی شنیده می شد:
-چه خبره جمع شدین؟...مگه دارن عنتر میرقصونین؟...ولش کنین بیچاره رو...غشی یه... ولش کنین به حال خودش...

-به خدا عجب مردمونی هستیم ...یه نفر نیست که بره یه چیکه گلاب بیاره و بگیره جلوی دماغ این بیچاره...
بازوی همراه جوانم را کشیدم و از تو شلوغی خارج شدیم /او به صحبتش ادامه داد:

-داشتم چی می گفتم؟...آهان یادم اومد:این آمریکاییها مردمون بی روحی هستن.


واسلام.......





برگرفته از کتاب مگس آتشپاره اثر عزیز نسین و ترجمه ی ثمین باغچه بان
 
Similar threads

Similar threads

بالا