كسي به من نفهم نگفت ازدواج نكن ، ولي من به شما ميگم!!!

hamidarchitec

عضو جدید
این تایپیک ان روی سکه را نشان داد اگرچه تلخ و پر از حرفهای غیر اکادمیک .

" این بخش اشاره به شخص خاصی ندارد" .اما فقط به عنوان یک دریچه به واقعیت زندگی اجتماعی خیلی چیزها را اشکار کرد از جمله تمایل به رفتار غیر منطقی . خود بینی . عدم پذیرش مسئولیت اعمال خوشتن . قدرتمند بودن پدیده روزمرگی در ذهن اشخاص . عدم تمایل به تغییر و اصلاح رفتارهای ناهنجار .

خانم"SCROOGE" بهتر هست به جای بحث در این تایپیک به مشاور خانواده مراجعه کنید .مشاور تا خود شما خواستار ایجاد تغییر نباشید هیچ کاری نمیتواند انجام دهد . در این محل جز ایجاد تشویش به هیچ نتیجه دیگری دست نخواهید یافت
 
آخرین ویرایش:

Modernist

عضو جدید
تاپیک واقعا چرت و پرته!

یه کلماتی به کار می برید آدم خجالت میکشه!

اصلا در شان دانشجو ها و قشر تحصیل کرده نیست...

متاسفم.

فكر نمي كني به كار بردن كلمه چرت و پرت واسه يه آدم دانشجو و تحصيلكرده خجالت آور تر باشه دوست عزيز ؟
 

کلروفیل

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزیزی که گفت این تاپیک قفل بشه....... اخه چرا ؟ چرا نمیتونیم محترمانه باهم بحث کنیم؟بیاید تحمل صدای مخالف رو از خوندن همین پستا و جواب دادنها تمرین کنیم تا بتونیم تو دنیای واقعی هم تحمل شنیدن خواسته ها و توقعاتی خلاف میلمون رو داشته باشیم نه اینکه با قفل کردن این تاپیک در عمل خفه کردن رو یاد بگیریم. اتفاقا به نظر من خیلی بحث خوبی رو پریسا جون شروع کرد ... اینکه به ازدواج به شکل رویا نگاه نکنیم یا اگه میکنیم یاد بگیریم رویاهامون رو چجور محقق کنیم و زندگی رو چجور اداره کنیم تا رویا مانند تداوم داشته باشه .بحث زندگی خصوصی پریسا رو بیخیال شید ، سعی کنید به جمله ی اصلی که خطاب واقع شدیم بپردازیم: من فکر میکنم منظور پریسا از این تاپیک این بود که چشمها به روی حقیقت باز بشه و با اگاهی پا به زندگی بزاریم نه اینکه ما واسش تصمیم بگیریم به بچه اش دیکلوفناک بده یا اموکسی سیلین! :D:gol:
 

Modernist

عضو جدید
عزیزی که گفت این تاپیک قفل بشه....... اخه چرا ؟ چرا نمیتونیم محترمانه باهم بحث کنیم؟بیاید تحمل صدای مخالف رو از خوندن همین پستا و جواب دادنها تمرین کنیم تا بتونیم تو دنیای واقعی هم تحمل شنیدن خواسته ها و توقعاتی خلاف میلمون رو داشته باشیم نه اینکه با قفل کردن این تاپیک در عمل خفه کردن رو یاد بگیریم. اتفاقا به نظر من خیلی بحث خوبی رو پریسا جون شروع کرد ... اینکه به ازدواج به شکل رویا نگاه نکنیم یا اگه میکنیم یاد بگیریم رویاهامون رو چجور محقق کنیم و زندگی رو چجور اداره کنیم تا رویا مانند تداوم داشته باشه .بحث زندگی خصوصی پریسا رو بیخیال شید ، سعی کنید به جمله ی اصلی که خطاب واقع شدیم بپردازیم: من فکر میکنم منظور پریسا از این تاپیک این بود که چشمها به روی حقیقت باز بشه و با اگاهی پا به زندگی بزاریم نه اینکه ما واسش تصمیم بگیریم به بچه اش دیکلوفناک بده یا اموکسی سیلین! :D:gol:

خدا رو صد هزار مرتبه شكر كه يه چند نفري هدف من رو از اين تاپيك فهميدن
مرسي كلروفيل جان:gol:
والا من انقدر جوابهاي مختلف از دوستان شنيدم خودمم يادم رفته بود كه هدفم از اين تاپيك چي بوده
اصلا چند بار كه با پيشنهاد طلاق مواجه شدم كلا شاخ در آوردم
من بحثي ندارم كه تاپيك قفل نشه
اونجايي كه مدير محترم گفت نياز به كمك نداري ميتونستي بري تو قسمت درد و دل و اينا
واقعا يه لحظه فكر كردم من واقعا نياز به كمك دارم و قصدم از اين تاپيك گرفتن كمك بوده و در جواب دوستان تند رفتم
ولي همونطوري كه از اسم تاپيك معلومه خواستم بگم چشماتون رو باز كنيد كه فردا انقدر لعنت و نفرين نكنيد يه وقتهايي فكر كنيد واقعا كم آورديد
 

King Paker

عضو جدید
کاربر ممتاز
من با Scrooge تو تاپیک مشاعره با لغات انگلیسی آشنا شدم...
اصلن فک نمی کردم همچین دل پری از زندگی داشته باشی


واقعیتشم اینه از شروع تاپیک پستاش رو خوندم... و از جواب دوستان واقعا تعجب میکردم
با یکی که اومده دردل کنه چجوری برخورد شد...

خیلیا از رو عصبانیت به خیلی چیزا ممکنه توهین کنن، اما خب از روی درماندگیه، شمایی که اومدی چهارتا دیگم باره خودش می کنی هنوز این درک رو نداری که این آدم نیاز داره مسائل براش توجیه بشه؟

مثلا فک کردی خیلی مسلمونی که اومدی بهش میگی به مقدسات فحش نده؟
همه ما مسلمونیم، خدارو هم دوس داریم این واقعیته اما خدا همیشه گفته به بنده هاتون کمک کنین... حالا اومدین به این بنده خدا میگین اشتباه خود بود دندت نرم که چی بشه؟
اشتباهی بوده که شده... جوری رفتار میکنین که انگار تا حالا اشتباه نکردین...
وقتی اشتباه می کنیم نیاز داریم یکی دلداریمون بده یا بهمون ثابت بکنه که کارمون اشتباه نبوده
هیچ کس دوس نداره سرزنش بشه...

با حرف Scrooge در مورد ازدواج موافق نیستم، خیلیام بودن که ازدواجای موفقی داشتن... یه تجربه ناموفق دلیل بر این نمیشه که همه چی رو زیر سوال ببریم

چه نطقی شد
:gol:
 

بابك طراوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر كسي از ظن خود شد يار من اااااااااااااااااا از درون من نجست اسرار من

به نظر من چون در شرايطي كه ايشون قرار دارد هيچكدام از ما نيستيم لذا نميتونيم درك درستي داشته باشيم تا بتوانيم قضاوت كنيم و يا راهنمايي .... شايد بهتر باشه درباره موضوع تاپيك صحبت بشه ... اگر موافقيد...

اگر دير ازدواج انجام بشه اين احتمال هست كه علاوه بر از دست دادن موردهاي خوبي كه براي ازدواج سر راه قرار ميگيره ... ديگه نتوان ازدواج موفق انجام داد چون با بالا رفتن سن، توقع آدم هم بالاتر ميره در ضمن بارداري در سنين بالا خطرناكتره و مورد ديگه اينكه سر و كله زدن با بچه هم تو سنين بالا سخته چون هر چه سن بالاتر ميره حوصله آدم كمتر ميشه ....

اگر هم قبل از اينكه آدم از نظر شخصي به اهدافش نرسيده ازدواج كنه ... خيلي مشكله تا بتونه اهداف خودش را دنبال كنه ... چون همه ميدانند با وجود بچه و مسئوليتهاي ازدواج، ادامه تحصيل و استخدام يا دنبال كردن حرفه مورد علاقه بخصوص براي خانمها اگر غيرممكن نباشه بسيار دشواره .... شايد هم اصلا همسر شما مخالف تحصيل يا كار شما از آب دربياد ....

در هر صورت اميدوارم بتواني با شرايط سخت كنار بياي .... و همه دوستان عزيز باشگاه به خواسته هايي كه از زندگي دارند برسند ...

اين جهان سخت گيرد بر مردمان سخت كوش ....
 
آخرین ویرایش:

behnaz_arch

عضو جدید
دوستان اصل مهم اینه که یادتون باشه این حافظه تاریخی ما هست که ما رو یک شخص منحصر به فرد میکنه
من همیشه میگم مثلا من بینی ام رو عمل نمی کنم چون شخصیت من رو تشکیل داده چون اگه مثلا بینی من به این شکل نبود همینی نبودم که الان هستم، و یا اگه پدرم سخت گیر نبود من هرگز ارزش کاری رو که الان می کنم اینقدر نمیفهمیدم، یا اگه با همسرم ازدواج نمی کردم هرگز افسردگی ام خوب نمیشد، کسی به نام ارسلان وجود نداشت که وجودش برام بسیار با ارزشه :smile:
خدائیش حال کردین اعتماد به نفسو :biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
برم یه نوشابه برا خودم باز کنم

در ضمن به نظر من یه کاری بکنین که خودتونو جای دیگران هم بتونید بذارید هر کسی خاطره ها و تجربه های مختلفی داره که میتونه روی قضاوتش تاثیر بذاره
 

hoolooo

عضو جدید
دلیل من واسه بستن این تاپیک رو خودscrooge میدونه
من فکر میکردم که دیگه الان جا افتاده که همه میگن باهاس حدودهای 29 30 ازدواج کنی
اون وقت هی میگن سن ازدواج رفته بالا خوب یعنی این دیگه
ولی فکر نمیکردم که اکثر غریب به اتفاق دوستان نظرشون این نباشه
 

Modernist

عضو جدید
ميدونيد چيه
معمولا وقتي دختر ديپلمشو كه ميگيره شروع مي كنند زمزمه اينكه خواستگار نداره
آخي شد 25 سالش شوهر نكرد شد 26 سالش شوهر نكرد....
طرز نگاههاي ديگران آزار دهنده ميشه
شروع مي كنن گفتن كه اي واي داره پير دختر ميشه واي ترشيده ديگه
و از اين حرفها
معمولا كسايي كه ازدوج نكردن دوست دارن ازدواج كنن
منم خوب دوران مجردي تو اين سن بين 20 تا 30 سال رو نكشيدم
واقعا نميدونم آدم چه حسي داره و يا چه مشكلاتي داره
همونطوري كه اوني كه ازدواج نكرده و تو شرايط من قرار نگرفته نميتونه بفهمه وقتي ميگم آدم بعضي وقتها واقعا كم مياره يعني چي
من بدم مياد مثل آدمهايي كه ازدواج كردن و ميگن قسمت بود و از اين حرفها و حتي حاضر نميشن تجربه هاشون رو بگن تا بقيه استفاده كنن
بهتره مجردها هم بگن مشكلاتشون رو تا واقعا ببينيم ازدواج خوبه يا بد ، زود ازدواج كنيم ، دير ازدواج كنيم ، يا اصلا ازدواج نكنيم
اين تجربه ها شايد به درد كسايي كه ازدواج كردن ديگه نخوره ولي مطمئنم به درد مجردها ميخوره.
 

p.a.r.i

عضو جدید
فكر نمي كني به كار بردن كلمه چرت و پرت واسه يه آدم دانشجو و تحصيلكرده خجالت آور تر باشه دوست عزيز ؟
من هدفم صرفا پستهای شما نبود.

و همین طور عمق و هدف ایجاد تاپیک هم نیس.

ولی یه سری کلمات که به کار برده شده.(که ترجیحا تکرارشون نمیکنم) خیلی زننده است.

قبول ندارید؟؟؟
 
آخرین ویرایش:

p.a.r.i

عضو جدید
بهتره مجردها هم بگن مشكلاتشون رو تا واقعا ببينيم ازدواج خوبه يا بد ، زود ازدواج كنيم ، دير ازدواج كنيم ، يا اصلا ازدواج نكنيم
اين تجربه ها شايد به درد كسايي كه ازدواج كردن ديگه نخوره ولي مطمئنم به درد مجردها ميخوره.

خانمم ازدواج یه مسئله شخصیه که هر کس یه جور خاص باهاش مواجه میشه.

نمیشه من نسخه خودم رو واسه همه بپیچم.
این که طرز نگاه یه قشر خاص به خانمهایی که سنشون خیلی بالاست متفاوته کاملا درسته.
ولی به نظر من هر کس باید با توجه به ویژگیهای شخصیتی خودش تصمیم بگیره.

اگر تصمیم درست عاقلانه و به موقع باشه، خیلی مفیده.

در ضمن ازدواج کردن واسه خانمها همراه با یه حسه.
حس این که احتیاج داری یکی رو شریک زندگیت کنی.

تو بچگی این مسئولیت رو پدر داره. ولی یه سنی که میرسی به یه نفر دیگه احتیاج پیدا میکنی.
من فکر میکنم بهترین سن 21-22 باشه. اما نه لزوما واسه همه.
 

Saeed_askari

عضو جدید
کاربر ممتاز
کی گفته 20 بچست یا زوده؟؟؟؟
منظورم خانوم scrooge نیست
ولی متاسفانه تو ایران اینجوری شده که دختر پسرها (مخصوصآ پسرها) تو جوونی میرن عیاشی و پیری زن میگیرن!
 

marya_com

عضو جدید
مادر من توی 19 سالگی ازدواج کرد در حالی که پدرم 20 سالش بود ولی توی اون سن پخته بودند و به رشد عقلانی رسیده بودند و توی 23 سالگی وقتی دانشجوی پزشکی بود اولین بچه اش را به دنیا آورد ببینید توی جنگ با چه شرایطی ولی تونست
ولی من الان 20 سالمه و اصلا این را توی خودم نمی بینم
سن ازدواج خیلی به خود آدم ربط داره نمی شه گفت 20 دیره یا زود!
 

کلروفیل

عضو جدید
کاربر ممتاز
ميدونيد چيه
معمولا وقتي دختر ديپلمشو كه ميگيره شروع مي كنند زمزمه اينكه خواستگار نداره
آخي شد 25 سالش شوهر نكرد شد 26 سالش شوهر نكرد....
طرز نگاههاي ديگران آزار دهنده ميشه
شروع مي كنن گفتن كه اي واي داره پير دختر ميشه واي ترشيده ديگه
و از اين حرفها
معمولا كسايي كه ازدوج نكردن دوست دارن ازدواج كنن
منم خوب دوران مجردي تو اين سن بين 20 تا 30 سال رو نكشيدم
واقعا نميدونم آدم چه حسي داره و يا چه مشكلاتي داره
همونطوري كه اوني كه ازدواج نكرده و تو شرايط من قرار نگرفته نميتونه بفهمه وقتي ميگم آدم بعضي وقتها واقعا كم مياره يعني چي
من بدم مياد مثل آدمهايي كه ازدواج كردن و ميگن قسمت بود و از اين حرفها و حتي حاضر نميشن تجربه هاشون رو بگن تا بقيه استفاده كنن
بهتره مجردها هم بگن مشكلاتشون رو تا واقعا ببينيم ازدواج خوبه يا بد ، زود ازدواج كنيم ، دير ازدواج كنيم ، يا اصلا ازدواج نكنيم
اين تجربه ها شايد به درد كسايي كه ازدواج كردن ديگه نخوره ولي مطمئنم به درد مجردها ميخوره.


اره خداییش خیلی تحمل میخواد شنیدن این حرفها .من که دیگه گوشم پر شده ، واقعا واسم اهمیت نداره .اما خیلی ازار دهندست . خیلی بده که هر کسی به خودش اجازه میده واسه ایندت تصمیم بگیره . انگار خود ادم شعور نداره! من که حاضر نبودم به خاطر حرف دیگران به هر کسی جواب بدم . بهتره ادم چیزی رو نداشته باشه یا اگه داشت بهترین رو داشته باشه ..:gol:
 

farizin

عضو جدید
با اجازتون منم وارد بحث بشم....
دوست بالایی حرفشون کاملا درسته، نمیشه سن خاصی رو واسه ازدواج برا درخترا و پسرا قائل شد.یکی تو سن 20 سالگی از لحاظ روانی و ... آمادگی ازدواج رو داره و یکی ممکنه تو سن 40 سالگی هم نتونه.
پس با قاطعیت نمیشه گفت دخترا یا پسرا در چنین سنی باید ازدواج کنند.
----------
در مورد خانوم اسکروج هم باید به ایشون بگم، حرفاتون درست، اما هر گردی گردو نمیشه.نمیشه با قیاس شوهرتون با بقیه بگین که همه اونجورین.:surprised:
 

psychic

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یه نکته هم من اضاف می کنم
به نظرم سن ازدواج موقعی هست که خود شخص این حس رو داشته باشه که معیار هایی که در نظر داره در رابطه با همسرش حالا نمی گم اصلا ولی زیاد تغییر نکنه

چیزی که مسلم هست اینه که یک پسر 23 ساله وقتی به سن بالاتری مثل 28 یا 30 می رسه معیارهاش خیلی فرق می کنن و تعزیفش از یک همسر ایده آل تغییر می کنه.
همین باعث بروز خیلی از مشکلات می شه

البته این در مورد همه صدق نمی کنه.اونایی که خدا یک نعمت خاصی بهشون داده (توی پرده گفتم )

موفق باشید:gol:


 
آخرین ویرایش:

hoolooo

عضو جدید
خب دوستان میگن به خود شخص بستگی داره
ولی خانواده چی؟
توی جامعه ایرانی خانواده نقش اساسی داره
ببینید (با خودم مثال میزنم که به کسی توهین نشه) من مثلا 23 سال دارم
اولا وضعیت سربازی رو باید در نظر بگیرم
اگه دوستی داشته باشین که سرباز باشه متوجه میشین زمان اعزام شخص پس از ثبت نام 14 تا 15 ماه بعده
که یعنی سن من میشه تقریبا 26 (با احتساب زمان سربازی)
خب حالا باید بیام برم سر کار
خوب حالا اگه بیایم بگیم تا آدم کار پیدا کنه جا بی افته و پولی جمع کنه واسه ازدواج میشه
28
حالا با این تفاسیر من میتونم در سن 23 سالگی برم خاستگاری و بهم جواب مثبت بدن
یعنی خانواده همچین اجازه ای رو به دخترش میده؟
دوستان لطفا واقع بینانه جواب بدین
(لطفا مسئله عشق و این چیزارو وسط نکشین ,میگن گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره)
تازه من مسائل مالی رو وسط نکشیدم اون که فاجعست
اونم تو این وضع بد اقتصادی
 
آخرین ویرایش:

oxision

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب من تا page 5 خوندم و دیگه حوصله ندارم ادامه بدم
ولی نتیجه گرفتم که همون بهتر آدم ازدواج نکنه یا اگه ازدواج کرد تحمل همه چیز رو داشته باشه

ازدواج مثل هندونه میمونه گاهی اوقات رسیده است گاهی هم باید ............ ( نمیدونم از قدیم بود یا خودم یه جایی شنیدم یا از خودمه:surprised:)

در کل من تصمیم خودم رو گرفتم فعلا بگم نه ;) تا درسم تموم شه
 

oxision

عضو جدید
کاربر ممتاز
scrooge عزیز
اولین اشتباهی که الان ثابت شده اینه که مسایل خانوادگیتون رو تو یه سایت به چند تا غریبه میگین
خیلی کارتون اشتباهه
من اگه خانومم یه همچین کاری بکنه به شدت ناراحت میشم
و احتمالآ مشکل دیگه ی شما اینه گربه رو دم حجله نکشتین!!:D
باید قول و قرارها رو از همون اول میزاشتین
به نظر من بهتره آدم با خانواده زیاد بعضی مسائل رو مطرح نکنه
اگه پدر مادر دختر باشن که دیدشون نسبت به دامادشون عوض میشه و قطعا طرف دخترشونو می گیرن و بعد جبهه گیری می کنن
اگه پدر و مادر پسر باشن که مطمئنن طرف پسرشونو می گیرن و این بین میشی عروس بد. پسرمون از صبح تا شب کار می کنه تا پول در بیاره و اونوقت خانم غر میزنه
پس من باشم ترجیح می دم با دوستم صحبت کنم که هیچ نقشی در زندگی من نداشته باشه . چون فامیل به نوعی مرتبطند و بعد رفتاری می کنند که ممکنه درگیری چند ساله پیش بیاره.

اما از قدیم گفتن : زن و شوهر دعوا کنند ، مردم هم باور کنند
پس همه چیز گذراست و می گذره اونوقته زندگی شیرین می شود

گذشته های دور یادمه یه سریالی بود میزاشت ، اسمش چی بود ............
آینه عبرت ؟
اول سریال واقعی رو نشون میداد و بعد پیشنهاد می کرد که اگه به جای این رفتار یه رفتار دیگه بود زندگی شیرین می شد .
ااااا فکر کنم اسمشم همین بود ، آره ، زندگی شیرین می شود اگر .......

خلاصه اینکه همه چیز به تحمل و شناخت طرفین بستگی داره

ولی از منم به همه دخترا نصیحت ، حتما درآمد داشته باشین و مستقل باشید تا هیچ نیازی به طرف مقابل نداشته باشیم

از منکه گذشت چون آب باریکه رو دارم ;) (خدا رو شکر) ولی مهم استقلال مادی هست :)

موفق باشید
 

mina_1367

عضو جدید
به نظر من ازدواج زود چیزی جز پشیمونی نداره ازدواج فقط وقتی باید صورت بگیره که دو طرف از آرامشی که قراره با همدیگه تجربه کنن مطمئن بشن
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد باد انکه سر کوی توام منزل بود
بچه ها سلام( من بابا بزرگم)
خوبید همه انشاالله؟
بچه ها 1 چیزی که خیلی مهمه و ما همیشه بهش خیلی خیلی کم توجه می کنیم اینه که هدف از ازردواج چیه ؟
بقای نسل؟
ارامش؟
عشق
.
.
.
اگر برای کارهای تان چرایی داشته باشید با هر چگونه ای خواهید ساخت
یه مثل المانی هم هست که می گه:
ازدواج مثل توالت میمونه که هر کی تو هست می خواد بیاد بیرون هر کی هم بیرونه می خواد بره تو
 

arnold

عضو جدید
برو دوست عزير
نميخواد بري از كتابهاي ديني قرآن واسه من كپي پست كني
من 7 ساله دارم اين زندگيم رو اداره مي كنم.
بعد واسه يه بار غر زدن به درايت عقلي نرسيدم ؟
يا مسئوليت پذير نيستم ؟
يا گذشت ندارم ؟
اين حرفهايي كه ميزني واسه كسي هست كه سر يه سال كارش به طلاق ميكشه
با ديدن يه آدمي مثل تو الان قدر شوهرم رو ميدونم
آدم محتاج بنده هايي مثل شما نباشه
تو اگه خدا بودي و به تو گفته بودم خدا ازت بدم مياد ببين چي كار مي كردي
خوشحالم كه با زدن اين تاپيك خداي مهربون خودمو بيشتر شناختم و بنده خدامو مثل تو رو
عجب آدمي هستي ، بيچاره اوني كه بايد با آدم غير منطقي مثل تو باشه و تو هم استدلالهاتو بري از يه جا براش كپي پيست كني
من انقدر به فكر زندگيم هستم كه اومدم اينجا با چند تا جمله به زندگي غر زدم حتي مادر من يه بار هم نفهميده من تو زندگيم ناراضي باشم ، نذاشتم تا حالا كسي بفهمه مشكل دارم تو زندگيم ، يا منم يه موقع هايي تو زندگي كم ميارم ، خسته ميشم
واقعا شماها ديگه كي هستيد با اين برداشتهاتون
و بازم ميگم دوست عزيز اشتباه كپي پيست كردي
اين جوابا ماله كسي هست كه سر يه سال كارش به طلاق ميكشه
منظورم از كپي پيست اين نيست كه حتما از جايي برداشتي ، منظورم اينه كه خيلي حرفات شبيه اين مشاوراس كه يكي ميخواد خودشون رو راهنمايي كنه
آفرین خیلی قشنگ بود :w25:
 

mahram2008

عضو جدید
یه روزصبح از خواب می پری می بینی ساعت از8گذشته وای باید برم دوش بگیرم اینو میگی میری دوش می گیری میشه 8:15 تا بیای حاضر بشی بری میشه 8:30 بعدش اینقدر تو فکری که راه رو کلی عوضی میری 9 میرسی سر کار نرسیده باید کامپیوتر رئیستو ویروساشو بکشی ( اول صبح کشت و کشتار) اونم هنوز کیفتو نذاشتی زمین بعدش یه خروار آدم میریزه سرت که یکیشونو باید شبکشو درست کنی اون یکی میگه برات فیلم آوردم دوبله برای دخترت اون یکی میگه سایت فلان دزد زده کولرشو بردن نامه اون چه جوری بنویسم ساعت 10 صبح شده من هنوز کیفمو از روی دوشم پائین نذاشتم صبحونه که بخوره تو سرم یهو یکی زنگ میزنه میگه راستی نتورک مارکتینگ میای یه ساله 235 میلیون کاسبی ساعت 11 رئیس یه جلسه میزاره سعی می کنه تا 12 طولش بده وای گشنمه آبدارچی مون میگه چایی می خوری نه بابا با شکم گرسنه که نمیشه بزار برای بعد ناهار دارم ناهار گرم میکنم میگم اوه یادم رفت یه زنگ بزنم لا اقل حال دخترمو بپرسم میگم نه ولش کن اون که مریضه خانم هم تا 2صبح پا کامپیوتر بوده الان خوابن ناهارمو که دارم می خورم آموزشه نصب آنتی ویروس پاندا رو هم پشت تلفن دارم یاد میدم نفهمیدم چه جوری خوردم ساعت 1:30 باید بریم جلسه با مدیر عامل یه کم دیر تر کلاس داره 2 میرم ساعت 4:30 ولمون میکنن برمیگردم که کارت بزنم برم خونه باز هم یکی میاد میگه اینو هر کاری میکنیم نمیاد بالا میگم واستا خودم میارمش بالا میشه 5:30 وای برم خونه هوا تاریک شده من هنوز پف چشام نخوابیده با هوای کثیف یهو زنگ تلفنم زنگ میزنه کدوم گوری هستی منم که زی زی چشم اومدم تو راهم 6:15 خونه ام یه بوس از دخترم اشک چشماش رو هم دیدم خانومو میگم هنوز پای کامپیوتره جواب سلام زورکی ظرفها رو می شورم یه شام کباب تابه ای گذاشتم با برنج دخترم نمی خوره ویروس عربستانی سوغات حاجی ها می خوری نه بعدا الان میل ندارم اینو زنم گفت بعدشم که خورد گفت کباب کوفتم بشه بازی با دخترم همیشه حال میده یه فیلم باهم بعدشم منم پای کامپیوتر ای میل ها مو لا اقل چک کنم چشام می سوزه 3 صبحه دارم هنوز به نتورک مارکتینگ فکر میکنم باز هم نتونستم بعد از اون برم رختخواب ولش کن چشام سوخت خواب.
 

هياهو

عضو جدید
راستش من هنوز ازدواج نكردم ولي فكر مي كنم خوب يا بد بودنش به دو طرف ارتباط داشته باشه اگه به بلوغ رسيده باشن و بتونن به هم احترام بذارن ميتونن زندگي خوبي داشته باشن به نظر من احترام تو ازدواج و تداوم اون حرف اولو مي زنه .
 

هياهو

عضو جدید
شما مثل اینکه متولد بهمن هستید
زنان بهمن برای ازدواج متولد نشدن:D.برای آزاد زندگی کردن به دنیا اومدن
این از خصوصیاتشونه:redface:


اي بابا چرا قضيه رو مي چسبونيد به بهمن ماهياي بدبخت چه ربطي به ما داره :cry:

ببين تو اين ماه تولدي هم نمي ذارن آروم بشينيم . كي گفته دختراي بهمن اهل زندگي نيستن ؟
يه كم انصاف بابا همه كه مثل هم نميشن تازه اون خانومم داره اذيت ميشه چرا همه بهش مي توپن ؟
چرا يكي نمياد بهش اميدواري بده راهنماييش كنه . به نظر من همه از آدما تو يه مقطعي ميرسن به نا اميدي به خصوص وقتي مي بينن اوني كه مي خواستن رو پيدا نكردن . به نظرم مشكل اين خانوم حل نميشه تا وقتي بشينه درست با همسرش حرف بزنه . مشكلشو بگه . من كه دوست پسرم كه مثل همسرم ميمونه همينطورم اكثرا هم جواب داده . البته اميدوارم همسر ايشون آدمي باشه كه حرفاشون رو درك كنه ! ميدونم كه همه مياين ميگين دوست پسر با همسر فرق داره اما خوب ديگه همه چيز رو كه نمي دونين :gol:
 

hoolooo

عضو جدید
خب دوستان میگن به خود شخص بستگی داره
ولی خانواده چی؟
توی جامعه ایرانی خانواده نقش اساسی داره
ببینید (با خودم مثال میزنم که به کسی توهین نشه) من مثلا 23 سال دارم
اولا وضعیت سربازی رو باید در نظر بگیرم
اگه دوستی داشته باشین که سرباز باشه متوجه میشین زمان اعزام شخص پس از ثبت نام 14 تا 15 ماه بعده
که یعنی سن من میشه تقریبا 26 (با احتساب زمان سربازی)
خب حالا باید بیام برم سر کار
خوب حالا اگه بیایم بگیم تا آدم کار پیدا کنه جا بی افته و پولی جمع کنه واسه ازدواج میشه
28
حالا با این تفاسیر من میتونم در سن 23 سالگی برم خاستگاری و بهم جواب مثبت بدن
یعنی خانواده همچین اجازه ای رو به دخترش میده؟
دوستان لطفا واقع بینانه جواب بدین
(لطفا مسئله عشق و این چیزارو وسط نکشین ,میگن گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره)
تازه من مسائل مالی رو وسط نکشیدم اون که فاجعست
اونم تو این وضع بد اقتصادی

کسی نیست جواب مارو بده؟:w00::w00::w39::w39:
 

oxision

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسی نیست جواب مارو بده؟:w00::w00::w39::w39:
مطلب خوبی رو اشاره کردی دوست عزیز
منم حاضر نیستم با این شرایط
مگر اینکه طرف رو چقدر دوست داشته باشم
یا اینکه چه خانواده ای داشته باشه که بدونم لااقل خانوادش خوبن و حامیشن.
یا با توجه به مدرک و ...... میشه حساب کرد که آینده اش چگونه است.

ولی تمام این چیزا به اولین گزینه بر می گرده
کسی رو که هیچ شناختی ازش ندارم ، اصلا
 

hoolooo

عضو جدید
مطلب خوبی رو اشاره کردی دوست عزیز
منم حاضر نیستم با این شرایط
مگر اینکه طرف رو چقدر دوست داشته باشم
یا اینکه چه خانواده ای داشته باشه که بدونم لااقل خانوادش خوبن و حامیشن.
یا با توجه به مدرک و ...... میشه حساب کرد که آینده اش چگونه است.

ولی تمام این چیزا به اولین گزینه بر می گرده
کسی رو که هیچ شناختی ازش ندارم ، اصلا
دوست من لطفا پست های scrooge رو بخونین
من مدت هاس به این مسئله فکر میکنم
عشق همه چیز نمیشه
توی این دوره زمونه ای که اگه بخوای بری خواستگاری کم کمش باید یا خونه داشته باشی(حالا میشه با این کنار اومد) یا این که 20 , 25 تومن تو جیبت پول باشه. عزیزم زندگی خرج داره
توی این دوره زمونه ای که به یه مهندس برق 300, 400, یا ماکسیمم 500 میدن
حالا اگه بگیم خانوم هم همینقدر بگیره که بعیده(و ما مردا روی اون حساب نمیکنیم) با ماهی 800 ,900 تومن توی این تهران میتونی زندگی کنی؟
بعید میدونم
دوست عزیز منظور من اجازه خونواده دختر برای ازدواج بود
نه موقعیت خونواده
 
آخرین ویرایش:

oxision

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست من لطفا پست های scrooge رو بخونین
من مدت هاس به این مسئله فکر میکنم
عشق همه چیز نمیشه
توی این دوره زمونه ای که اگه بخوای بری خواستگاری کم کمش باید یا خونه داشته باشی(حالا میشه با این کنار اومد) یا این که 20 , 25 تومن تو جیبت پول باشه. عزیزم زندگی خرج داره
توی این دوره زمونه ای که به یه مهندس برق 300, 400, یا ماکسیمم 500 میدن
حالا اگه بگیم خانوم هم همینقدر بگیره که بعیده(و ما مردا روی اون حساب نمیکنیم) با ماهی 800 ,900 تومن توی این تهران میتونی زندگی کنی؟
بعید میدونم

خیلی طولانیه ، حسش نیست. شما خلاصشو بزار :lol:

واقعا خرج داره ، کاملا قبول دارم .
برای چی بعیده ؟ هااااااااااااان :w00::w00::w00:
من پارسال با کمی اضافه کاری ماهی 600 می گرفتم :w16:

ولی در کل بستگی داره کجا زندگی کنی.
با حرفت کاملا موافقم
شهرهای بزرگ ، همه چیز گرونه
مثلا خونه در تهران با ماهی 300 تومان و کلی پیش یه خونه 40 - 50متری بهت میدن ولی با همین مقدار پول درشهرهای کوچک میتونی ه خونه بزرگ اجاره کنی.
بستگی به سطح توقعت از زندگی داره ،
هر چه بامت بیش ، برفت بیشتر :lol:
 

Modernist

عضو جدید
بحث خرج و مخارج شد
يادم نميره اون موقع ها كه نامزد بوديم هنوز زير يه سقف نرفته بوديم
وقتي دست تو دست هم ميرفتيم تو عالم رويا
نگام تو آسمون بود و يادم رفته بود دارم رو زمين زندگي مي كنم
به شوهرم مي گفتم حاضرم تو يه اتاق هم باهات زندگي كنم
شوهر من پشتوانه مالي نداشت
البته من از اين لحاظ خوشحال بودم كه روي پاي خودش هست
ولي خوب خرج و مخارج زندگي زياده
موقع ازدواج يه آپارتمان اجاره كرديم و بعد اونجا بوديم تا من حامله شدم
ديدم اي بابا تحت و كمد بچه داره مياد كجاي اين خونه جاش كنم
هيچي يه خونه بزرگتر دوخوابه اجاره كرديم
دخترم 5 6 ماهه شد
ديدم اي بابا ما هنوز مستاجريم
شوهرم كه مشغول كارش بود و حواسش به اينا نبود
هيچي گير دادم كه بايد يه خونه هر چي شد بگيريم
به بابام گفتم چند تا وام برامون جور كنه و يه كم خودمون پول مولا رو جم و جور كرديم تونستيم يه خونه 40 متري بخريم
مجبور شدم كلي از وسايلمو بفروشم ، ميز ناهارخوري و ميز كامپيوتور ....
خلاصه هر چي كه فكر ميكردم بدون اون هم ميشه زندگي كرد
يه چيزي حدود 400 هزار تومن در ماه قسط ميداديم
يه مدت بعد كه قسط ها تموم شد تونستيم خونه 40 متري رو بكنيم 60 متر
4 بار اسباب كشي توي 7 سال
من ناراحت نيستم از اين اوضاع ، تازه خوشحالم كه تونستم طاقت بيارم ولي خوب بعضي وقتها آدم خسته ميشه ولي در آخر خستگي هميشه خدا رو شكر مي كنم الان كه ديگه مستاجر نيستيم
اينم قسمتي از اوضاع اقتصادي ما
 

Similar threads

بالا