رد پای احساس ...

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی شک “آغوش تو” هشتمین عجایب دنیاست
واردش که میشوی زمان بی معنا میشود
هیچ بعدی ندارد
بی آنکه نـــــــــــــــــــــفس بکشی
روحت تازه مـــــــــــــــــــــــی شود
تمام ثروت دنیا را به یک وجبش نخواهم بخشید….
.
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از قضا این بی مخاطبی هم پدیده ای شده است همه گیر!

من بی منظور، بدون مخاطب خاص عاشقانه می نویسم

تو بی منظور، بدون مخاطب خاص میخوانی و رد می شوی

من فکر می کنم صرفا تراوشات یک ذهن خسته را در منصه ظهور گذاشتم

و تو فکر می کنی خیلی اتفاقی انتخاب شدی که دمی بخوانی و بروی

بیخود نیست فضای بعضی جاها گریبانگیر آدم می شود

وقتی هزار و یک حس در به در جا بماند

و کسی به خودش نگیرد

همین می شود . . .

به دلیل ظاهر بی مخاطبی داستان

حس هایمان معلق می ماند در بعد فضا

و نتیجه آنکه . . .

دم غروبی، شبی، نصفه شبی

همین حس های گنگ ناشی از هیچکس لحشه هایت را می گیرد

صبح هنگام خیلی الکی و بی دلیل بالشتت نم دارد!
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زیباتـــــــــــرین رویای من !

شاهزاده قصر شیشه ای قلبم !


آنچنان بی تاب لحظات سرد بی تو بودنم که گویی در دنیای دیگری هستم.

بـــمان؛بــــمان تنها دلیل زندگی ام....


دوستت دارم آنچنان که دوست داشتنت تنها بهانه ی نفس کشیدنم است....


بــــــدان.....گر یادم کنی یا نکنی من به یادت خواهم بود.......
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
تمام لرز و ترس من آن زمان است که



به نسیمی خو کنم



و دیگر نوازشش تکرار نشود ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو كه در باور مهتابی عشق رنگ دریا داری...

فكر امروزت باش... به كجا می نگری؟

زندگی ثانیه ای است

وسعت ثانیه را می فهمی؟؟؟؟

می شود مثل نسیم

بال در بال پرستو, بوسه بر قلب شقایق بزنیم

هیچكس تنها نیست, ما خدا را داریم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

لبانــ ــم را دوخته ام

مباבا بگویــ ـــم”בوســ ✖✖ــتـت בارم”

که هر بار گفتــ ـــم

تنهـــ✖ــایـے ام بزرگتر شـב...ـ
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه زیبا میشود
جایی میان این همه ادم
یک من و یک تو بودیم
بی هیچ نگرانی از اتفاقات
و ارام مثل همیشه
میگفتیم
ما برای هم هستیم
و کسی این را نمیداند
جز
خدا من و تو
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
توی گوش تــــو..

نبــــض تو...

توی رگ هـــــایم...

چشــــمانت..

آرامــــش روح من...

بغـــــضت... خیسی واژگانم...

دستـــانت گرمی دســـتانم...

لحظه های با تـــــو بودن..

نهایت عاشـــقی...

لحظه های بی تو بــــودن...

اوج تنــهایی..

جای عاشــــــقان...

فراتر از زمیــــن است...

ما به آســــمان می رویم...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
لبخند بزنید
شاید
پر از غصه و درد هستم
اما
اهای شما
ادمهایی که
کسی را دارید
که سر بر شانه اش بگذارید
و عاشقانه در گوشتان بگوید دوستت دارم
لبخند بزنید
اینجا
زنی در حسرت
یک دوستت دارم هست
ان هم از نوع عاشقانه
از مردی که
حقیقتا دوستش داشته باشد
و هرگز او را رها نکند
و به همه بگوید او تمام هستیم هست
لبخند بزنید
من جای
شما
دردئ و غم و غصه را تحمل میکنم
میروم و انقدر دور میشوم
تا مزاحم شادی هیچ انسانی نباشم
انقدر دور میشوم
تا کسی بوی تلخ حرفهایم
به گوشش نرسد
روزی میایید
و میبینید
دیگر نیستم
ان روز
جشن بگیرد
برای شادی خود
اخر این ادم
تلخ
خیلی زودتر از انچه
فکر کنید
میرود
و دیگر نامش را هم به یاد نخواهید اورد
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]سهراب : گفتي چشمها را بايد شست !

شستم ولي.....

گفتي جور ديگر بايد ديد!

ديدم ولي.....

گفتي زبر باران بايد رفت!

رفتم ولي...

او نه چشم هاي خيس و شسته ام را، نه نگاه ديگرم را...

هيچکدام را نديد فقط در زير باران با طعنه اي خنديد و گفت ...
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]" ديوانه باران زده"[/FONT]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی تنها سکوت میکنم
و در همین سکوت
محو میشوم
انان که
شادی دارند بخندند و انان که
کسی را دارند
جشن بگیرند
در سکوت محو میشوم
انچنان که انگار هرگز وجود نداشتم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هزار و یک قصۀ عاشقانه می‏داند

نیمکت ِ چوبی ِ توی پار
ک...‏


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سُرود کن همه ی فاصله ها را
نغمه سر بده از دشتِ دور بودن ها
من اینجا پنهان کرده ام , در شیشه ی آب حیاتم , خُنَکایِ نفس هایت را
دو خط بیشتر بنویس مرا
ساده و مبهم مَگذار و مَگُذر , منِ نا تمام را
کنارت چه خوش دل تعبیر شد , تمامِ نا تمامِ این روزها
بخوانم , بکوبم , هر آنچه تو خواهی هَمانَم
فقط بمان و غزل کن شبهایِ خواب زده را
محکم در بَرَت بگیرم که از ماهتاب تنهاترم
به امیدِ چشمهایِ توست که هنوز هم به باد می سپارم قاصدک ها را
بیا و ساده سَر بده از دوری ها , فاصله ها را . . .​

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیگـــر برایم زیبـــا نیســـت

"حرفـــ هــای زیبـــایت"

می دانی چـــرا ؟؟؟
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق را با تمام وجود فریاد خواهم زد

تا به دنیا ثابت کنم؛
تمام مسیر ها به طرف مشترک موردنظر اشغال نمی باشد!!!
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعد از مدت ها دیدمش!!! دستامو گرفت و گفت چقدر دستات تغییر کردن...
خودمو کنترل کردم و فقط لبخندی زدم...
تو دلم گریه کردم و دم گوشش گفتم: بی معرفت!!!
دستای من تغییر نکرده... دستات به دستای اون عادت کرده...

 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی گوید بیا
نمیگوید
بمان
نمیگوید برو حتی
راحتم بگذار
می آید حرف های عاشقانه میشنود
لبخند میزند و میرود
کارهرشب اوست
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دنیا دنیای ریاضیات است..!!
وقتی عشق را تقسیم کردند؛ تو خارج قسمت من شدی..!!
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زیر آب می روم

غرق می کنم خودم را در سیلاب خاطرات

رها می شوم از سکوت

از خودم...

از خیالت...

صدا می شوم...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


عشق یعنی

به سادگی دست کسی را می گیری

و به سختی هرگز رهایش نمی کنی...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مَـטּ هـر روز و هـر لحظـﮧ نگرانت مے شوم



ڪـﮧ چـﮧ مے ڪُنے ؟



ڪُجایے ؟



در چـﮧ حالے ؟



پـنـجـره اُتـاقـم را بـاز مے ڪُنم و فـریـاد مے زنـم


تنهـاییـت بـراے مَـטּ


غُصـه هـایـت بـراے مَـטּ


هـمـﮧ بُـغـض ها و اشڪهایـت بـراے مَـטּ


تــو فـقـط بـخـنـد



آنقـدر بـلـند تـا مَـטּ هـم بشـنوم



صـداے خـنـده هـایـت را



صـداے هـمـیشـﮧ خـوب بـودنـت را
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


آنگاه که غرور کسی را له می کنی،



آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،



آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،



آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،



آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،



آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،




می خواهم بدانم،

دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای


خوشبختی خودت دعا کنی؟



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا دوستــــ داری...؟؟؟

آنگونه که من تـــو را...!!!؟؟؟

پس چرا این شهـــــر ...

یکـــــــ دیوانه دارد....؟؟؟!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

لیاقت می خواهد واژه “ما” شدن
لیاقت می خواهد “شریک” شدن
تو خوش باش به همین “با هم ” بودن های امروزت
من خوشم به خلوت تنهایی ام
تو بخند به امروز…
من میخندم به فرداهایت . . .
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا