رباعی و دو بیتی

fairy a

عضو جدید
با این دل غم دیده کسی یار نشد
کس با دل من همدم و غمخوار نشد
دل را به دل هرکه سپردم،پس داد
کس با دل خسته ام وفادار نشد

م.گودرزی
 

چاووش

عضو جدید
رفتیم ولی دوباره باز آمده ایم
باز از در خواهش ونیاز آمده ایم

ای معجزه سپید این قرن سیاه
باز آ باز آ به پیشواز آمده ایم



پرواز پرنده باور زندگی است
زیبایی خورشید به تابندگی است

گویند که قدر عشق در پاکی اوست
هر بود به قیمت برازندگی است



تحفه من درویش
 

YAALIASGHAR

عضو جدید
میان کفر ، ایمان موج می زد
عطش دردشت عریان ، موج می زد
بزیر تیغ سالار شهیدان
سر یاران شیطان ، موج می زد
 

YAALIASGHAR

عضو جدید
کنار شط سحابی تشنه لب بود
بدستش مشک آبی تشنه لب بود
بنازم غیرتت را یا ابوالفضل
که شمشیرت شهابی تشنه لب بود
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با من چو لب تو در سخن می آمد
از وجد به رقص،جان وتن می آمد
هر چند که با تو پا به پا می رفتم
ای کاش دلت با دل من می آمد
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
قومي متفکرند اندر ره دين
قومي به گمان فتاده در راه يقين

مي‌ترسم از آن‌که بانگ آيد روزي
کاي بي‌خبران راه نه آن است و نه اين!

"حکيم خيام"
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
این سخن باید به آب زر نوشت

گر رود سر برنگردد سرنوشت


سرنوشت ما به دست خود نوشت

خوشنویس است و نخواهد بد نوشت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
گر يک نفـسـت ز زندگاني گذرد

مـگذار که جز به شادماني گذرد

هشدار که سرمايه سوداي جهان

عمرست چنان کش گذراني گذرد
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در گِرد تو چرخیدن و تکرار از نو
یکبار نه، ده بار نه، صد بار.... از نو!
خورشیدک من جوان ترم کن یکسال
تا سیصد و شصت و پنج بشمار از نو!
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در باغ دلم گَرد جنون می ریزی
سرسبزترین گیاه این جالیزی
ازساقه تو به آسمان خواهم رفت !
ای عشق! تو لوبیای سحرآمیزی !
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دست تو و یک غروب آبان کافی ست
حالا که دلم گرفته، باران کافی ست
مثل دوقلوهای به هم چسبیده-
یک چتر، برای هردوتامان کافی ست!...
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر ای عشق پایان تو دور است
دلم غرق تمنای حضور است
برای قد کشیدن در هوایت
دلم مثل صنوبرها صبور است


سلمان هراتی
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
از دست زمانه تیر باید بخوری
دایم غم ناگزیر باید بخوری
صد بار بگفتم عاشقی کار تو نیست
بچه! تو هنوز شیر باید بخوری
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
از دست زمانه تیر باید بخوری
دایم غم ناگزیر باید بخوری
صد بار بگفتم عاشقی کار تو نیست
بچه! تو هنوز شیر باید بخوری
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هنگام سپیده دم خروس سحری

دانی که چرا همی کند نوحه گری

یعنی که نمودند در آیینهٔ صبح

کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
از كينه ي تو پريم آقا گرگه!
از تو متنفريم آقا گرگه!
كم آرد بمال روي دست و پايت
ما گول نمي خوريم آقا گرگه!
 

fairy a

عضو جدید
احساس همه ترانه هایم از توست
شور همه عاشقانه هایم از توست
هرلحظه هزار مرتبه می گویم:
ای عشق همه بهانه هایم از توست

م.گودرزی
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه سیب نه گندم است بین من و تو
بین من و تو گم است بین من وتو
این عشق که دیگران از او می گویند
یک سوءتفاهم است بین من و تو
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز

اول به هزار لطف بنواخت مرا
آخر به هزار غصه بگداخت مرا
چون مهره مهر خویش می باخت مرا
چون من همه او شدم بینداخت مرا!
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این عقل دوباره خام شد عشق کجاست؟
در پرده ننگ و نام شد عشق کجاست
یاران،یاران چگونه می باید گفت:
کار من و دل تمام شد عشق کجاست؟!
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر فنا درگذریم
با هفت هزار سالگان سر بسریم

خیام
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
با آنکه دلم در غم هجرت خونست

شادی به غم توام ز غم افزونست


اندیشه کنم هر شب و گویم یا رب

هجرانش چنین است وصالش چونست

- انوری
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
وقتي كه عشق زمزمه آغاز مي كند

هر جا كه بسته است دری باز مي كند



تجويز من به نسخه ياران، هميشه هست

داروی مهر و عشق كه اعجاز مي كند
 

don_pedram

عضو جدید
ققنوس

ققنوس

با تشکر از دوستان فرزانه خویش بابت این چیز :gol: های با ارزش
من هم این گفتار ارزشمند رو حضور شما تقدیم میکنم

[FONT=&quot]خدایا آتش مقدس « شک » را آنچنان در من بیفروز تا همه ی « یقین» هائی را که در من نقش کرده اند ، بسوزد ، و آنگاه ، از پس توده ی این خاکستر ، لبخند مهراوه بر لبهای صبح یقینی ، شسته از هر غبار ، طلوع کند[/FONT]
[FONT=&quot]دکتر علی شریعتی[/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
غمِ نامهربانی ؛ تلخ و شیرین

قضایِ آسمانی تلخ و شیرین


چو کردم چشمِ خود را باز و بسته

گذشت این زندگانی ؛ تلخ و شیرین
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
قومي متفکرند اندر ره دين
قومي به گمان فتاده در راه يقين

مي‌ترسم از آن‌که بانگ آيد روزي
کاي بي‌خبران راه نه آن است و نه اين!

"حکيم خيام"
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
بر عشق توام نه صبر پیداست نه دل

بی روی توام نه عقل بر جاست نه دل


این غم که مراست کوه قافست نه غم

این دل که تراست سنگ خاراست نه دل

- رودکی
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای غم ، تو که هستی از کجا می آیی؟
هر دم به هوای دل ما می آیی
باز آی و قدم به روی چشمم بگذار
چون اشک به چشمم آشنا می آیی!

 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لبریز تن و محو علایق بشویم
بی آب و هوا سوار قایق بشویم
دیر است، بیا بیا بیا همراهم
باید برویم زود عاشق بشویم
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دل کیست که گوهری فشاند بی تو

یا تن که بود که ملک راند بی تو


حقا که خرد راه نداند بی تو

جان زهره ندارد که بماند بی تو

- سنایی
 

Similar threads

بالا