......... *** دیدار حضوری 3 - نمایشگاه نانو *** ...........

فرهنگ

مدیر بازنشسته
قابل ذكر است كه :
mossit و زينب و دوست جونش جوراب خريدننننننننننننننننننننن
حامد هم يه چيزي خريدا يادم رفت.. چي بود بچ هها؟
منو الهام خواستيم بگيريم اما صف طولاني پرداخت هزينه پشيمونم كرد. البته امير هم از مضرات كلمه نانو گفت و سو استفاده از اين كلمه و ما پشيمون شديم
 

فرهنگ

مدیر بازنشسته
حول و حوش ساعت 12 بود كه من و الهام تصميم گرفتيم بريم... ( برنامه واسه تولد چيده شد هبود. معذفتم چقدر زيادهههههه بازم اومدم. بعضيا ياد بگيرننننننننننننننن)
قرار بر اين شد كه شيرينيا در قرار بعدي داده بشه...
اغازگر قرار هم اميرخان قراره باشنننننننننننننننن
منم حمايتم رو اعلام كردم....


خوش گذشت...
جاي دوستان ديگه خالييييييي. هر چند طي ارتباطات مختلف دعوت به عمل بيارم :)
قرار بعدي پرجمعيت تر و پرشيريني تر..
اين حكايت من بود تا بقيه دوستان چي بگن
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
راستی فرهنگ جون آیهانم اومد بعد از اینکه شما رفتین . تازه من با آیهان رفتم یه کارگاهم شرکت کردیم نبودید که .
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب دیگه من کلا کم حرفم :sweatdrop:



کم حرف باشی سر و کارت با منه . از من یاد بگیر . اونقد حرف می زنم که دیگه هیشکی گوش نمیده .
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
من دلم واسه همتون تنگیده . نمی دونم چنا ؟ می خوام گریه کنم.
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوشششش گذشت؟

زینب ما رو پیچوند نتونستیم بیایم :)

ایششششششش

میلاد تویی ؟ تو ممنو پیچوندی یا من تو رو . تو و شادی و یاسی هر 3 تاتون فقط منتظر بودین من بگم نمی خواد بیاین . فوری بی معطلی گفتی اخ جون بابای . میلاد مگه دستم بهت نرسه . میومدی دیگه .

پیشته تو تالار مواد چه می کنی دارم درارو قفل می کنم.
 

ممد امین 06

عضو جدید
ایششششششش

میلاد تویی ؟ تو ممنو پیچوندی یا من تو رو . تو و شادی و یاسی هر 3 تاتون فقط منتظر بودین من بگم نمی خواد بیاین . فوری بی معطلی گفتی اخ جون بابای . میلاد مگه دستم بهت نرسه . میومدی دیگه .

پیشته تو تالار مواد چه می کنی دارم درارو قفل می کنم.
آره میلادم :)

بابا ما که میخواستیم بیایم...داشتیم تازه همراه هم جمع میکردیم بیاریم زیاد شیم
تو یهو ساعتشو عوض کردی خو
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
آره میلادم :)

بابا ما که میخواستیم بیایم...داشتیم تازه همراه هم جمع میکردیم بیاریم زیاد شیم
تو یهو ساعتشو عوض کردی خو

نخیر . من از اول به شادی گفته بودم آرش بعد از نهار میاد . منم تا 3 هستم . حالا ولش نشد دیگه . چه کنیم .

من رفتم . شب خوش ممد امین
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها می خواستم منم یه گزارش از دید خودم بفرستم :

1 ) فرهنگ خانوم : والا چی بگم هر چی میگم برو تالارو بده من نمیره


2 ) thixotrop : مثه عکسش که قبلا تو باشگاه گذاشته بود فقط یکم تپل تر شده بود . تازه خیلی خیلی هم مثبت و درس خون بود قیافش ( در باطنم همینجوریه [
) یکم شیطون بود ولی نه خیلی.

3 ) masoud*65 : همونطور که قبلا هم فرهنگ خانوم گفت ایشون خیلی ساکت اما بسیار آقا و با شخصیت بودن . ما که حظ کردیم . ماشا اله چه بچه هایه مثبتی

4 ) oh oh : آقای : amir_swt : منو یاد یکی از سال بالاییون میندازه ولی در کل تابلو بود شریف درس می خونه . به خودشم گفتیم . خیلی هم مهربون بودن . یه دوسته خیلی خوب برایه همه.

5 ) elm11 : سال بالاییه خودمون بود میشناختمش . خیلی خیلی مهربونو خوب و خانوم.

6 ) ayhan : ایشونم که دیگه اخراجی بودن . خودتون میدونین رتبه ی 8 کنکور چه جوریه دیگه . بچه درس خون مثه بقیه ی ارشد هایی که ا.ومده بودن .

بریم سراغ کارشناسی هایه شیطون :

7 ) mossit : اصلا به قیافش نمی خورد درس خون باشه . ازین بچه شیطونا . ولی نمیدونم چنا تو باشگاه این همه پشت هاش سنگین و متین و بزرگتر از سن خودشه . نه اینکه خودش سنگین متین نباشه ها . ولی تو پست هاش اصلا شیطونیاش معلوم نیست .

8 ) nastaran m : دوس جونه خودمه . بهترین دختر دنیا . دوسش میدارم. :gol:

9 ) خودم : ایششششششششششششش چی بگم والا . به خاطر جوراب اومده بودم :biggrin:
 

Roozbeh69

عضو جدید
کاربر ممتاز
به به ............ حسابی خوش گذشته هااااااااااااا.
حالا جای منو خالی کردید یا فقط غیبت کردید؟؟؟؟؟؟؟؟
منم حیف که حنابندون یکی از بهترین دوستام بود وگرنه حتماً میومدم........
 
بالا