حسینیه باشگاه مهندسان ایران

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام شناسی با جامعه کبیره



جامعه كبیره


هر یك از امامان ما - كه همواره درودهاى خداوند بر انوار مقدس آنان باد - نه تنها راهبر امت و بیانگر احكام اسلام و قرآن بودند كه نور الهى بر زمین ، و حجت كامل حق بر همه جهانیان و محور كاینات هستى و واسطه فیض ‍ میان آفریدگار و آفریدگان و آیینه نورانى كمالات ماورایى و برترین قله فضیلت هاى انسانى و مجموعه همه خیرها و نیكى ها و تجلى گاه علم و قدرت خداى متعال و نمونه كامل انسان واصل به خدا و معصوم از سهو و نسیان و خطا و در ارتباط با ملكوت گیتى و جهان غیب و فرشتگان و آگاه به گذشته و آینده دنیا و آخرت و گنجینه اسرار الهى و وارث همه كمالات پیامبران نیز بوده اند؛ آرى وجود مبارك محمّد و آل محمّد صلّى الله علیه و آله و سلم مركز پرگار وجود، و سیطره ولایت ارجمندشان فوق ولایت پیامبران و رسولان است و چنان است كه براى غیر ایشان قابل درك نیست و به اراده خداى سبحان ، ویژه پیامبر صلّى الله علیه و آله و سلم و اهل بیت معصوم علیهم السلام اوست و هیچ طمع كننده اى در آن امكان طمع ندارد.

مولاى گرامى ، دهمین خورشید آسمان امامت ، امام ابوالحسن هادى علیه السلام بر ما منت نهاده و انعام فرموده است كه در گفتار شگرفت و ژرف خویش در زیارتى به نام زیارت جامعه سخن را در مرغزارى از معارف جان پرور الهى به جولان درآورده و از دریاى دانش خود، بارانى از درّ و گهر بر تارك دوستان راستین سلسله عزیز امامت نثار نموده ، و در خور عقل ما، و نه سزاوار حقیقت امام ، گوشه هایى از زیبایى هاى بوستان خدا را حكایت فرموده است .

در این هنگام مولایم و مولاى همه مردم ، حضرت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف را در حالى كه پشت به قبر و صورت مباركش به طرف در بود، نشسته دیدم ، وقتى ایشان را دیدم با صداى بلند همچون مداحان شروع به خواندن این زیارت جامعه كردم ، چون زیارت به پایان رسید، حضرت فرمود: چه زیارت خوبى است


برخى از علماى بزرگ این زیارت را بهترین زیارتهاى جامعه دانسته اند و بزرگمردانى چون شیخ صدوق در «من لا یحضره الفقیه » (1) و در «عیون اخبار الرضا»(2) و شیخ طوسى در «تهذیب الاحكام »(3) و علامه مجلسى رحمة الله در «بحارالانوار»(4) زیارت هاى جامعه را نقل كرده اند.شیوایى كلام و والایى مضمون و دانش و معرفتى كه در آن موج مى زند خود گویاى اصالت این زیارت و معرف دانش ارجمند و الهى گوینده آن است . امید آنكه رهروان راه ائمه علیهم السلام از این گوهر فروزان گنجینه معارف شیعه غفلت ننمایند و در زیارت امامان بزرگوار چه در حرم آن عزیزان و چه از راه دور با این كلمات پرنور زیارت كنند.

گفتار اول مجلسى



فاضل پرهیزكار، علامه مجلسى رحمة الله در هنگام شرح این زیارت چنین مى گوید: این زیارتى است كه جامع همه زیارت هاى امامان معصوم علیهم السلام در مزارشان ، مى باشد و زیارت كننده مى تواند به وسیله این زیارت ، تمام امامان علیهم السلام را، چه امام حاضر كه مقابل مرقدش ‍ ایستاده و چه امامى كه مرقدش دور است ، زیارت كند.

و اگر در هر بار یك یك امام به ترتیب از امام اول قصد شود و دیگر امامان علیهم السلام به تبع قصد شوند - آن طور كه من انجام دادم - نیكوتر است و من نیز به این صورت این زیارت را قرائت مى كردم كه در رؤ یاى صادق ، مورد تایید و تحسین حضرت امام ابى الحسن على بن موسى الرضا علیهماالسلام قرار گرفتم .

و در هنگامى كه خداوند توفیق زیارت امیرالمؤ منین علیه السلام و مجاهده و ریاضت در كنار مرقد شریف آن حضرت را به من عطا فرمود، و به بركت مولایم درهاى مكاشفات كه عقل هاى ناتوان نمى توانند آن را تحمل كنند، به رویم گشوده شده بود، در رواق عمران نشسته بودم و در عالم خواب - و اگر خواستى بگو در بین خواب و بیدارى - دیدم كه در سرَّ مَن راى یعنى سامرا هستم و آرامگاه آن دو بزرگوار بسیار بلند و مزین شده است .
در این هنگام مولایم و مولاى همه مردم ، حضرت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف را در حالى كه پشت به قبر و صورت مباركش به طرف در بود، نشسته دیدم ، وقتى ایشان را دیدم با صداى بلند همچون مداحان شروع به خواندن این زیارت جامعه كردم ، چون زیارت به پایان رسید، حضرت فرمود: چه زیارت خوبى است .گفتم : «مولاى من ! این زیارت جد توست » و به قبر ایشان اشاره كردم .

فاضل پرهیزكار، علامه مجلسى رحمة الله در هنگام شرح این زیارت چنین مى گوید: این زیارتى است كه جامع همه زیارت هاى امامان معصوم علیهم السلام در مزارشان ، مى باشد و زیارت كننده مى تواند به وسیله این زیارت ، تمام امامان علیهم السلام را، چه امام حاضر كه مقابل مرقدش ‍ ایستاده و چه امامى كه مرقدش دور است ، زیارت كند


امام فرمود: بله ، اكنون داخل شو!پس چون داخل شدم نزدیك در ایستادم ، حضرت فرمود: پیش بیا.گفتم : مولاى من ! مى ترسم از این كه ، با ترك ادب در محضر شما، از كافران گردم .حضرت فرمود: اگر با اجازه ما باشد، اشكالى ندارد.پس كمى جلوتر رفتم در حالى كه بیمناك و لرزان بودم ، حضرت فرمود: پیش بیا، پیش بیا!من جلو رفتم تا این كه نزدیك ایشان شدم .فرمود: بنشین .گفتم : مى ترسم .فرمود: نترس !پس من در مقابل حضرت همچون یك بنده ذلیل در پیشگاه مولاى جلیل نشستم .حضرت فرمود: راحت باش و چهارزانو بنشین ! زیرا پیاده و پابرهنه آمده اى و خسته شده اى .
خلاصه آنكه از طرف آن مولاى عزیز به این بنده حقیر، الطاف و بخشش هاى زیادى ، كه شمارش آن ممكن نیست ، رسید و نیز گفتگوهاى لطیفى بین من و آن حضرت انجام شد كه من بیشتر آن را فراموش كردم . سپس از خواب بیدار شدم و بعد از این كه مدت زیادى راه زیارت بسته شده بود، زیرا موانع بزرگى در سر راه گذاشته بودند، اسباب زیارت فراهم شد و راه زیارت به صورت پیاده و پابرهنه ، همان طور كه امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف فرموده بود، گشوده شد.
و همچنین شبى در آرامگاه مقدس بودم و چند مرتبه این زیارت را قرائت كردم كه با خواندن این زیارت در آرامگاه و بین راه ، كرامات عجیبى ، بلكه معجزات بزرگى برایم ظاهر شد، كه ذكرش به طول مى انجامد.

گفتارمرحوم حاجى نورى


حاجى نورى مى نویسد: سید احمد رشتى در سفر حج خدمت امام عصر علیه السلام شرفیاب شد و آن گرامى با خواندن نافله ، زیارت عاشورا و زیارت جامعه سفارش نمود و فرمود:شما چرا نافله نمى خوانید؟ نافله ، نافله ، نافله . شما چرا عاشورا نمى خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا. شما چرا جامعه نمى خوانید؟ جامعه ، جامعه ، جامعه .(5)پی نوشت ها1. من لا یحضره الفقیه ، ج 2، ص 370.2. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 277.3. تهذیب الاحكام ، ج 6، ص 95.4. بحارالانوار، ج 102، ص 127 - 144.5. نجم الثاقب ، ص 342، 343.

فرآوری: وکیلی
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان​
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
نافع ترین دوستى


دعا براى نوزاد پسر



ایوب بن نوح گوید:

طى نامه اى به امام هادى علیه السلام نوشتم : همسرم باردار است و از شما مى خواهم دعا كنید كه خداوند پسرى به من عنایت فرماید.

حضرت در جواب نوشتند: خداوند به تو پسرى عطا مى كند، نام او را محمد بگذار.

طولى نكشید كه صاحب فرزند پسرى شدم و نام او را محمد نهادم

.(1) همچنین ایوب بن نوح گوید: از قاضى بغداد و دشمنى او در آزار بودم . ناچار متوسل به امام هادى علیه السلام شدم و نامه اى به حضرتش نوشتم كه از جانب قاضى مورد اذیت و آزار هستم و به شما پناه آورده ام .حضرت در جواب نوشتند: دو ماه دیگر از این غم خلاص خواهى شد.چون شصت روز گذشت ، آن قاضى عزل شد و ظلمش به پایان رسید

(2).
اندیشه در دفع دشمن

محمد بن صلت گوید: به حضرت هادى علیه السلام نامه نوشتم كه شخصى با من دشمنى مى كند و من به فكر چاره اى افتاده ام كه آن را اجرا كنم .حضرت در جواب نوشتند: احتیاج به آن فكر نیست .طولى نكشید كه آن شخص به بدترین وجهى از دنیا رفت و من از شرّ او خلاص شدم

(3)
ایوب بن نوح گوید:طى نامه اى به امام هادى علیه السلام نوشتم : همسرم باردار است و از شما مى خواهم دعا كنید كه خداوند پسرى به من عنایت فرماید.حضرت در جواب نوشتند: خداوند به تو پسرى عطا مى كند، نام او را محمد بگذار. طولى نكشید كه صاحب فرزند پسرى شدم و نام او را محمد نهادم


مرد نصرانى و نجات او از مرگ

هبة بن منصور موصلى گوید: در دیار ربیعه مردى نصرانى به نام یوسف بن یعقوب زندگى مى كرد كه با پدر من آشنایى داشت . روزى به خانه ما آمد و این داستان را نقل كرد:از طرف متوكّل مرا به سامرّا جلب كردند. چون از زندگى مایوس شدم و از آن طرف بزرگوارى و عظمت على بن محمد الرضا علیهماالسلام را شنیده بودم ، متوسل به آن حضرت شدم و صد دینار به آن حضرت نذر نمودم .وقتى به پدرم گفتم ، مرا تشویق كرد و گفت : اگر چیزى باعث نجات تو باشد، همین نذر خواهد بود.وقتى به سامرّا رسیدم با خود گفتم : تا كسى از آمدن من مطلع نشده به نذرم عمل كنم ، ولى اولین دفعه بود كه به سامرّا رفته بودم ، نه آشنایى داشتم و نه جایى را مى شناختم . به مركب خود سوار بودم و مى ترسیدم خانه امام علیه السلام را از كسى سوال كنم ؛ چون نصرانى بودن من ظاهر بود. عنان مركب را واگذاشتم كه به هر طرف كه مى خواهد برود و متحیر بودم كه چه كنم و مركب را به كجا ببرم . تا این كه به در خانه شخصى رسیدم ، از او پرسیدم : این خانه كیست ؟گفت : على بن محمد الرضا علیه السلام است .
تعجب كردم و ((الله اكبر)) گفتم و این را یك علامت دانستم . لحظه اى توقف نكرده بودم كه خادمى بیرون آمد و گفت: یوسف بن یعقوبى تویى ؟گفتم : آرى .گفت : داخل شو و در این دهلیز بنشین .گفتم : این هم علامت دیگر. نام و نام پدر مرا از كجا مى دانست و حال آن كه من در این شهر آشنایى ندارم .نشستم و فكر مى كردم ، ناگاه خادم بیرون آمد و گفت : صد دینارى كه در آستین دارى بده .صد دینار را دادم و گفتم : این هم علامت دیگر.طولى نكشید مرا صدا زد، وارد شدم و دیدم امام علیه السلام تنها نشسته ، چون مرا دید، فرمود: خاطرجمع شدى؟گفتم : بلى .فرمود: وقت آن نشده كه به دین اسلام برگردى ؟گفتم : دیگر احتیاج به دلیلى نیست و كسى كه اهل دلیل باشد همین دلایل براى او كافى است .حضرت فرمود: هیهات كه تو مسلمان نخواهى شد و از اسلام نصیبى ندارى ، لكن پسرت مسلمان مى شود و از شیعیان ما خواهد بود.سپس فرمود: اى یوسف! گروهى گمان مى كنند كه دوستى ما نفعى ندارد، به خدا سوگند! كه دوستى ما نافع ترین چیز براى همه است .آن گاه فرمود: برو كه از متوكّل به تو مكروهى نمى رسد.همان گونه كه فرموده بود، من نزد متوكّل رفتم و به خیر و خوبى از دست او نجات پیدا كردم .هبة الله گوید: من بعد از مدتى پسرش را دیدم كه شیعه شده بود و از اكثر شیعیان در اخلاق قوى تر و در اعتقاد و محبت بالاتر بود.او مى گفت : پدرم به دین نصارا مرد و من بعد از پدرم به اسلام مشرف شدم

(4).
همچنین ایوب بن نوح گوید:از قاضى بغداد و دشمنى او در آزار بودم . ناچار متوسل به امام هادى علیه السلام شدم و نامه اى به حضرتش نوشتم كه از جانب قاضى مورد اذیت و آزار هستم و به شما پناه آورده ام .حضرت در جواب نوشتند: دو ماه دیگر از این غم خلاص خواهى شد.چون شصت روز گذشت ، آن قاضى عزل شد و ظلمش به پایان رسید

یونس نقاش و عنایت مولا

در ((امالى ابن شیخ )) آمده است :منصورى ، از كافور خادم ، روایت كرده كه گوید:امام هادى علیه السلام در سامرّا همسایه اى داشت كه او را یونس نقّاش ‍ مى گفتند و بیشتر اوقات حضور آن بزرگوار مى رسید و خدمت مى نمود.روزى در حالى كه بدنش مى لرزید، خدمت حضرت رسید و عرض كرد: اى سید من ! وصیت مى كنم كه با اهل بیت من خوب رفتار كنى .حضرت فرمود: مگر چه شده ؟ و تبسّم فرمود.یونس عرض كرد: موسى بن بغا نگینى به من داده بود كه آن را نقش كنم و آن نگین از خوبى ، قیمت نداشت . وقتى كه خواستم آن نگین را نقش كنم ، شكست و دو قسمت شد، روز وعده فردا است و موسى بن بغا یا مرا هزار تازیانه مى زند و یا مى كشد.حضرت فرمودند: اكنون به منزل خود برو و بدان كه فردا جز خوبى نخواهى دید.روز دیگر، بامدادان خدمت امام علیه السلام رسید و گفت : قاصد موسى براى نگین آمده .حضرت فرمود: وقتى رفتى ساكت باش و گوش كن به تو چه مى گوید.مرد نقّاش رفت و بعد از زمانى خندان برگشت و عرض كرد: اى سید من ! وقتى رفتم و نشستم ، خطاب به من گفت : كنیزان من درباره آن نگین با هم دشمنى دارند، مى شود كه شما آن دو نگین را دو نصف كنى تا هر دوى آنها راضى شوند و دست از مخاصمه بردارند و نزاع نكنند؟حضرت حمد خدا را به جا آورد و پرسید: تو در جواب او چه گفتى ؟گفت: گفتم : مرا مهلت بده تا فكرى بكنم و ببینم چاره اى هست یا نه ؟حضرت فرمود: خوب جواب دادى ؟

(5).
پی نوشت ها:1- حدیقة الشیعة : ص 686.2- همان .3- همان .4- همان: ص 688.5- چهارده معصوم قاضى زاهدى : ج 2، ص 149.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان​

منبع:چهره هاى درخشان سامرّاء ،حضرت امام هادى و امام عسكرى علیهماالسلام ، نوشته ؛ على ربانى خلخالى
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام هادى عليه‏السلام :

الغَضَبُ عَلى مَن لاتَملِكُ عَجزٌ و عَلى مَن تَملِكُ لَومٌ ؛

خشم بر كسى كه اختيارش به دست تو نيست ، نشانه ناتوانى و بر آن‏كه اختيارش به دست تو است ، مايه سرزنش است .




 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام هادى عليه‏السلام :

مَن رَضِيَ عَن نَفسِهِ كَثُرَ السّاخِطونَ عَلَيهِ ؛

آن كه از خودش راضى شود ، ناراضيان از او فراوان شوند .


 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام هادى عليه‏السلام به حمّاد رازى فرمودند :

إذا أشكَلَ عَلَيكَ شَى‏ءٌ مِن أمرِ دينِكَ بِناحِيَتِكَ ، فَسَلْ عَن عَبدِ العَظيمِ بنِ عَبدِاللّه‏ِ الحَسَنِيِّ عليه‏السلام ؛

هرگاه در قلمرو خود در كار دين به مشكلى دچار شدى ، آن را با عبد العظيم حسنى در ميان بگذار .
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز




۱۴ نکته درباره زیارت جامعه کبیره که از امام علی النقی (ع) به ما رسیده است.

زیارت جامعه کبیره که اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم السلام است؛ از امام علی النقی علیه السلام به ما رسیده است. زیارت جامعه که به تعبیر علامه مجلسی(ره) از نظر سند و روایت از صحیح‌ترین و قوی‌ترین زیارات ائمه علیهم السلام است یادگاری عظیمی است که در حرم هر یک از ائمه معصومین علیهم‌السلام آن زیارت را می‌خوانیم.
از آنجاکه این زیارت ، بر نقل نصوص مختلف ، معتبرترین زیارات بوده و توصیه به خواندن آن در مشاهد مشرفه ، اکیدا به چشم می خورد ؛ توجه به مضامین مهم آن نیز باید مورد توجه قرار بگیرد .

1 – السلام علیکم یا اهل بیت النبوه :

خاندان پیامبری :دقت فرمایید . می گوید خاندان پیامبری و نمی گوید خاندان پیامبر

2 – ساسة العباد :

دین از سیاست جدا نیست:ائمه ی شیعه ، تنها رهبران دینی مردم نبوده و سیاستمدار ترین افراد روزگار خود نیز بوده و شعار جدایی دین از سیاست توطئه ای پرورش یافته توسط دشمنان دین است .

3 – وَحُجَجِ اللَّهِ عَلى اَهْلِ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَالاْولى :

سه برهه ی زمانی بسیار مهم و اهل بیت :
امامان شیعه در سه برهه ی زمانی بسیار مهم ، حجت های بر مردم بوده اند :الف : دنیا ب : آخرت ج : اولی ( آیا تا به حال به این برهه زمانی فکر کرده اید که اولی کجا بوده است ؟!)

4 - اَلسَّلامُ عَلى مَحاَّلِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ :

امن ترین راه رسیدن به خدا :آنچه که مسلم است و در لسلن روایات به آن اشاره شده است اینست که راه های رسیدن به خداوند ،بسیار زیاد است اما آنچه باید بر اساس نص جامعه ی کبیره مورد توجه قرار بگیرد اینست که :امن ترین راه ، طریق اهل بیت است.

5 - اَیَّدَکُمْ بِرُوحِهِ :

تاییدات با روح :بزرگترین فرشته ی الهی به نام روح ( که برخی از مفسرین ، ذیل آیات سوره ی قدر و آیه تنزل الملائکه و الروح فیها ، اشاره به این مطلب داشته اند )که اعظم ملائکه ی الهی می باشد؛ همواره همراه اهل بیت عصمت و طهارت بوده است و ایضا می باشد !

6 - وَالْبابُ الْمُبْتَلى بِهِ النّاسُ مَنْ اَتیکُمْ نَجى وَمَنْ لَمْ یَاْتِکُمْ هَلَک :

اهل بیت محک ایمان:
آنچه بر اساس روایت مختلف بدان اشاره شده است، خاندان عصمت و طهارت،محک ایمان برای انسان ها هستند . هرکس ایشان را به عنوان نمایندگان الهی پذیرفت ، نجات یافته و هرکس رو گردان شود ، هلاک می گردد .

7 – وَجَعَلَ صَلَواتَنا عَلَیْکُمْ وَما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طیباً لِخَلْقِنا وَطَهارَةً لاِنْفُسِنا وَتَزْکِیَةً لَنا وَکَفّارَةً لِذُنُوبِنا :

اهل بیت جلوه ای از رحمة للعالمینی پیامبر اسلام :
اگر خداوند ، گناهان خلائق بپوشاند و لباس رحمت بر آنان ، بواسطه ی اهل بیت است . که در برخی روایات داریم در روز قیامت،خیل کثیری از بندگان الهی را دستگیری می نمایند و ایضا در این دنیا به برکت حضور نورانیت ایشان ، گناهان بخشیده می شود همانطور که در زیارت نامه ی آنها نیز اشاره شده است که زائر ایشان در حال معرفت ، تمامی گناهانش بخشیده شده و مإوایش بهشت خواهد بود.

8 – وَبَرِئْتُ اِلَى اللَّه عَزَّوَجَلَّ مِنْ اَعْداَّئِکُمْ وَمِنَ الْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَالشَّیاطینِ وَحِزْبِهِمُ الظّالِمینَ لَکُمْ وَالْجاحِدین لِحَقِّکُمْ وَالْمارِقینَ مِنْ وِلایَتِکُمْ وَالْغاصِبینَ لاِرْثِکُمْ وَالشّاَّکّینَ فیکُمْ وَالْمُنْحَرِفینَ عَنْکُمْ وَمِنْ کُلِّ وَلیجَةٍ دُونَکُمْ :

دشمن شناسی و کشف کُـدهای کلامی اهل بیت :
مقوله ی بسیار مهم دشمن شناسی در مکتب اهل بیت در هر زمان مورد توجه ایشان بوده و به مناسبت های مختلف ، کدهایی از جانب این انوار مقدسه صادر می شده تا دشمنان را به مردم ، معرفی نمایند از جمله کدهایی همانند جبت و طاغوت که باید مورد توجه قرار گرفته شود .

9 – مَنْ اَرادَ اللَّهَ بَدَءَ بِکُمْ :

تاکید موکد و مجدد به خداشناسی از درگاه اهل بیت :
هرکس خدا را بخواهد باید با اهل بیت شروع کند چرا که محل امن شناخت الهی ، از درگاه خزائن علم خواهد بود .

10 - بکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَبِکُمْ یَخْتِمُ وَبِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَبِکُمْ یُمْسِکُ السَّماَّءَ اَنْ تَقَعَ عَلَى الاْرْضِ اِلاّ بِاِذْنِهِ وَبِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَیَکْشِفُ الضُّرَّ وَعِنْدَکُمْ ما نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ وَهَبَطَتْ بِهِ مَلاَّئِکَتُهُ :

اهل بیت دلیل رحمت واسعه ی الهی ، بر خلائق :
به عبارت دیگر همانطور که در حدیث معراج از زبان پیامبر اسلام نیز بدان اشاره شده است و نیز در احادیث قدسی متعدد هم مذکور است ؛ اهل بیت دلیل خلقت و واسطه ی رحمت الهی بر بندگان هستند .

11 _ وَبِکُمْ اَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَفَرَّجَ عَنّا غَمَراتِ الْکُرُوبِ وَاَنْقَذَنا مِنْ شَفا جُرُفِ الْهَلَکاتِ :

تمسک به اهل بیت باعث نجات از گمراهی ها :خواستنی ها ، فقط و فقط از این خاندان جائز است و چراغ هدایت در ظلمات گمراهی ها ، خود خودشان هستند .به عبارت دیگر اشاره به احادیث متعدد در این زمینه دارد و ایضا زیارت خاص امیر المومنین علی علیه السلام که در هلکات و پرتگاه های بسیار خطرناک ، از دوستداران ، دستگیری کرده و سنگینی های ایشان را به دوش می کشند .( به زیارت مخصوصه ی امیر المومنین علی علیه افضل صلوة المصلین در 27 رجب دقت فرمایید و ایضا در آن تامل )

12 – بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا :

اهل بیت باعث رشد فکری و جبران خسارات دنیایی :
آشنایی با آل بیت پیامبری ، آشنایی با معارف دینی و الهی است و در نتیجه جبران کننده خسارات دنیایی و آخروی .

13 -اِنَّ بَیْنى وَبیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لا یَاْتى عَلَیْها الا رضاکم :

بخشش فقط با نظرخاص اهل بیت :
خداوند گذشت از بندگان و بخشوده شدن آنان را در گرو رضایت اهل بیت پیامبر خویش قرار داده است بدین معنا که اگر این خاندان از کسی رضایت داشته باشند خداوند هم از او راضی خواهد بود .

14- اَللّهُمَّ اِنّى لَوْ وَجَدْتُ شُفَعاَّءَ اَقْرَبَ اِلَیْکَ مِنْ مُحَمِّدٍ وَاَهْلِ بَیْتِهِ الاْخْیارِ الاْئِمَّةِ الاْبْرارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعاَّئى :

برترین خلائق :
در هستی و خلقت کسانی جز آل بیت پیامبری ، برترین خلائق نزد خداوند نیستند . حتی انبیاء و اولیاء .(اشاره به حدیث معراج فرمایش پیامبر اسلام )

منبع:khabaronline.ir
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امام زین العابدین (ع) فرمود: أَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَوْلِیآئِكَ; فَإنَّ أَوْلِیَاءَكَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ

ترجمه : بار خدایا! مرا از اولیاء خود قرار ده، زیرا دوستان تو هیچ خوف و ترسى برایشان نیست، و اندوهی در دل ندارند.
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام علی النقی الهادی (علیه السلام ) :

إِنَّ اللّهَ جَعَلَ الدُّنْيا دارَ
بَلْوى وَ الاْخِرَةَ دارَ عُقبى وَ جَعَلَ بَلْوَى الدُّنْيا لِثَوابِ الاْخِرَةِ سَبَبًا وَ ثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدُّنْيا عِوَضًا:

همانا كه خداوند دنيا را سراى امتحان و آزمايش ساخته و آخرت را سراى رسيدگى قرار داده است، و بلاى دنيا را وسيله ثواب آخرت، و ثواب آخرت را عوض بلاى دنيا قرار داده است.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار
آن طرف ، حیاط خانه خداست
به امید آنکه شاید در آن خانه باز شود
و آن وقت هی درمی زنم ، درمی زنم ، درمی زنم ، ومی گویم
دلم افتاده توی حیاط شما ، دلم را پس بدهید
آنقدر دلم را پرت میکنم ، تا دیگر دلم را پس ندهند
تا آن در را باز کنند و بگویند
بیا خودت دلت را بردار و برو
آن وقت داخل می شوم و دیگر برنمی گردم
من این بازی را ادامه می دهم...
 
  • Like
واکنش ها: 7742

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

خداوندا !


مگر نه‌اينکه من نيز چون تو تنهايم


پس مرا درياب


و به سوي خويش بازگردان ،


دستان مهربانت را بگشا


که سخت نيازمند آرامش آغوشت هستم ...
 
  • Like
واکنش ها: 7742

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام جواد(علیه‌السلام)؛ الگوی دانشمندان جوان


امام جواد
علیه السلام در سال 203 قمری و در سن هفت سالگی بعد از شهادت پدر بزرگوارش این مسؤولیت را پذیرفته و عملاً به هدایت و ارشاد مردم پرداخت.
در آن هنگام برخی این سؤال را مطرح می‏کردند که آیا می‏توان رهبری جامعه را به یک کودک هفت ساله سپرد؟ آیا یک کودک هفت ساله مدیریت، دوراندیشی و درایت یک مرد کامل را دارد؟از منظر باور شیعه که موضوع امامت را یک موهبت الهی می‏داند، پاسخ این پرسش روشن است، چرا که از این دیدگاه خداوند متعال هر کسی را که شایسته این مقام بداند، به منصب پیشوایی امت بر می‏گزیند؛ حتی اگر در سنین کودکی باشد. مقیاس سن بالا، گرچه در میان مردم مقیاسی برای رسیدن به کمال محسوب می‏شود، اما در بینش وحیانی قرآن ممکن است یک فرد در سن کودکی فضائل و کمالات و شرائط رهبری جامعه را دارا باشد و امتیازات ویژه‏ای را که لازمه رهبری و امامت و نبوت است در او موجود باشد و خداوند متعال موهبت رسالت و امامت را به او عنایت کند و اطاعت از وی را بر مردم واجب و لازم گرداند.البته خداوند متعال از این طریق می‏خواهد به مردم بفهماند که مقام نبوت و امامت، که تداوم راه نبوت است، همانند منصب‏های معمولی نیست که با زمینه‏ها و شرایط عادی انجام پذیرد، بلکه مقام معنوی نبوت و امامت مافوق این مناصب بوده و زمینه‏ها و شرایط ویژه‏ای می‏طلبد. در عصری که زمینه امامت پیشوای نهم جوادالائمه علیه السلام فراهم آمده بود و آن حضرت در دوران کودکی این منصب آسمانی را عهده‏دار گردید، از این نوع سؤالات زیاد مطرح می‏شد و پاسخ‌های مناسب نیز ارائه می‏گردید. به همین دلیل چون این مسئله تقریباً در زمان امام جواد(علیه‌السلام) حل شده، تلقی شده بود، دیگر در مورد امام هادی(علیه‌السلام) که در سن 8 سالگی و امام زمان (علیه‌السلام) که در 5 سالگی به امامت رسیدند، این پرسش‌ها تکرار نگردید.

در عصری که زمینه امامت پیشوای نهم جوادالائمه علیه السلام فراهم آمده بود و آن حضرت در دوران کودکی این منصب آسمانی را عهده‏دار گردید، از این نوع سؤالات زیاد مطرح می‏شد و پاسخ‌های مناسب نیز ارائه می‏گردید. به همین دلیل چون این مسئله تقریباً در زمان امام جواد(علیه‌السلام) حل شده، تلقی شده بود، دیگر در مورد امام هادی(علیه‌السلام) که در سن 8 سالگی و امام زمان (علیه‌السلام) که در 5 سالگی به امامت رسیدند، این پرسش‌ها تکرار نگردید.

نقل یکی از روایاتی که در این زمینه وارد شده است، در اینجا مناسب می‏نماید:روزی یکی از شیعیان در محضر امام رضا(علیه‌السلام) پرسید: مولای من! اگر خدای ناکرده برای وجود مقدس شما حادثه‏ای پیش آید، به چه کسی رجوع کنیم؟ امام رضا(علیه‌السلام) با کمال صراحت فرمودند: به پسرم ابوجعفر (امام جواد علیه السلام). آن مرد از شنیدن این سخن تعجب کرد، چرا که امام نهم (علیه‌السلام) کودکی بیش نبود و آن مرد وی را کم سن و سال دید. امام رضا(علیه‌السلام) از سیمای متعجب و نگاه‏های تردیدآمیز او، اندیشه ناباورانه‏اش را دریافت و به او فرمود: ای مرد! خدای سبحان عیسی بن مریم (علیه‌السلام) را به عنوان پیامبر و فرستاده خود برگزید و او را صاحب شریعت معرفی کرد، در حالی که خیلی کوچکتر از فرزندم ابوجعفر بود.

(1)
امام رضا(علیه‌السلام) برای اثبات امامت حضرت جواد(علیه‌السلام) و پاسخ به شبهات طرح شده، گاه از آیات قرآن و دلایل تاریخی بهره می‏گرفت و گاهی نیز از تفضلات الهی و تأییدات غیبی استفاده می‏کرد.در این رابطه حسن بن جهم می‏گوید: در حضور امام هشتم(علیه‌السلام) نشسته بودم که فرزند خردسالش را صدا کرد. آن سلاله پاک نبوی نیز در پاسخ به ندای پدر به جمع ما پیوست. امام رضا(علیه‌السلام) لباس آن کودک را کنار زده و به من فرمود: میان دو شانه‏اش را بنگر! چون به میان دو کتف او نگاه کردم، چشمم به یکی از شانه‏هایش به مُهر امامت افتاد که در میان گوشت بدن قرار داشت. فرمود: آیا این مُهر امامت را می‏بینی؟ شبیه همین در روی شانه پدرم نیز وجود داشت.
(2) نوجوانی در قلّه رفیع دانش :

امام جواد(علیه‌السلام) در مقام رهبری امت اسلام، به عنوان الگوی دانشمندان جوان چنان در عرصه علم و دانش درخشید که دوست و دشمن را به تعجب و شگفتی واداشت. گفتگوها، مناظرات، پاسخ به شبهات عصر، گفتارهای حکیمانه و خطابه‏های آن گرامی، گواه روشنی بر این مدعاست.علی بن ابراهیم از پدرش نقل کرده است که: بعد از شهادت امام رضا(علیه‌السلام) ما به زیارت خانه خدا مشرف شدیم و آنگاه به محضر امام جواد (علیه‌السلام) رفتیم. بسیاری از شیعیان نیز در آنجا گرد آمده بودند تا امام جواد(علیه‌السلام) را زیارت کنند. عبدالله بن موسی عموی حضرت جواد(علیه‌السلام) که پیرمرد بزرگواری بود و در پیشانی‏اش آثار عبادت دیده می‏شد، به آنجا آمد و به امام جواد(علیه‌السلام) احترام فراوانی کرده و وسط پیشانی حضرت را بوسید.

امام جواد(علیه‌السلام) در سنین نوجوانی عالم‏ترین و آگاه‏ترین دانشمند عصر خود بود و مردم از دور و نزدیک به حضورش شتافته و پاسخ مشکلات علمی خود را از ایشان دریافت می‏کردند.

امام نهم بر جایگاه خویش قرار گرفت. همه مردم به علت خردسال بودن حضرت با تعجب به همدیگر نگاه می‏کردند که آیا این نوجوان می‏تواند از عهده مشکلات دینی و اجتماعی مردم در جایگاه رهبری و امامت آنان برآید؟! مردی از میان جمع بلند شده از عبدالله بن موسی، عموی امام جواد(علیه‌السلام) پرسید: حکم مردی که با چهارپایی آمیزش نموده است چیست؟ و او پاسخ داد: بعد از قطع دست راست‏اش به او حد می‏زنند.

امام جواد(علیه‌السلام) با شنیدن این پاسخ ناراحت شد و به عبدالله بن موسی فرمود: عمو جان از خدا بترس! از خدا بترس! خیلی کار سخت و بزرگی است که در روز قیامت در برابر خداوند متعال قرار بگیری و پروردگار متعال بفرماید: چرا بدون اطلاع و آگاهی به مردم فتوا دادی؟ عمویش گفت: سرورم! آیا پدرت ـ که درود خدا بر او باد ـ این گونه پاسخ نداده است؟!

امام جواد(علیه‌السلام) فرمود: از پدرم پرسیدند: مردی قبر زنی را نبش کرده و با او درآمیخته است، حکم این مرد فاجر چیست؟ و پدرم در پاسخ فرمود: به خاطر نبش قبر، دست راست او را قطع می‏کنند و حد زنا بر او جاری می‏گردد، چرا که حرمت مرده مسلمان همانند زنده اوست.
عبدالله بن موسی گفت: راست گفتی سرورم! من استغفار می‏کنم.مردم حاضر، از این گفت و شنود علمی شگفت‌زده شدند و گفتند: ای آقای ما! آیا اجازه می‏فرمایی مسائل و مشکلات خودمان را از محضرتان بپرسیم؟

امام جواد
(علیه‌السلام) فرمود: بلی. آنان سی‏هزار مسئله پرسیدند و امام جواد(علیه‌السلام) بدون درنگ و اطمینان کامل همه را پاسخ گفت. این گفتگوی علمی در نه سالگی حضرت رخ داد.

(3)
امام جواد(علیه‌السلام) در سنین نوجوانی عالم‏ترین و آگاه‏ترین دانشمند عصر خود بود و مردم از دور و نزدیک به حضورش شتافته و پاسخ مشکلات علمی خود را از ایشان دریافت می‏کردند.اینک نظر برخی از دانشمندان مخالف و موافق را در این زمینه با هم می‏خوانیم:ابن حجر هیثمی در کتاب الصوائق المحرقه می‏گوید: مأمون او را به دامادی انتخاب کرد، زیرا با وجود کمی سن، از نظر علم و آگاهی و حلم بر همه دانشمندان برتری داشت.شبلنجی در نورالابصار آورده است: مأمون پیوسته شیفته او بود، زیرا با وجود سن اندک، فضل و علم و کمال خود را نشان داده و برهان عظمت خود را آشکار ساخت.جاحظ معتزلی که از مخالفان خاندان علی(علیه‌السلام) بود، به این حقیقت اعتراف کرده است که: امام جواد(علیه‌السلام) در شمار ده تن از «طالبیان» است که هر یک از آنان عالم، زاهد، عبادت پیشه، شجاع، بخشنده، پاک و پاک نهادند و هیچ یک از خاندان‌های عرب دارای نسب شریفی همانند امامان شیعه نیست.

(4)
فتال نیشابوری نیز می‏گوید: مأمون شیفته او شد، چون مشاهده کرد که آن حضرت با سن کم خود، از نظر علم و حکمت و ادب و کمال عقلی، به چنان رتبه والایی رسیده که هیچ یک از بزرگان علمی آن روزگار بدان پایه نرسیده‏اند.

(5)
امام محمد تقی(علیه‌السلام) خود نیز گاهی به علم و دانشی که خداوند ارزانی‏اش داشته بود، اشاره کرده و می‏فرمود: «منم محمد فرزند رضا! منم جواد! منم دانا به نسب‌های مردم در صُلب‌ها، من داناترین کس هستم که رازهای ظاهری و باطنی شما را می‏دانم و از آنچه که به سویش روانه هستید آگاهم! این علمی است که خداوند متعال قبل از آفرینش تمامی مخلوقات جهان به ما خانواده عنایت کرده است. این دانش سرشار تا پایان جهان و بعد از فانی شدن آسمان‏ها و زمین‏ نیز باقی خواهد ماند.اگر غلبه اهل باطل و حکومت ناحق گمراهان و هجوم اهل شک و تردید نبود، هر آینه سخنی می‏گفتم که همه اهل جهان از گذشتگان و آیند‏گان ناباورانه انگشت حیرت به دهان می‏گرفتند.»سپس دست مبارک خود را بر دهان گذاشته و فرمود: «یا محمّد اصمت کما صمت آباؤک من قبل؛ ای محمد خاموش باش! همچنان که پدرانت قبل از تو سکوت را برگزیده‏اند.»

(6)
امام جواد علیه السلام در سن کودکی به امامت رسید و دانش سرشار آن گرامی دوست و دشمن را به حیرت و شگفتی واداشت. بر جوانان مسلمان و مشتاق اهل بیت (علیهم ‌السلام) شایسته است که از فرصت جوانی بهره گرفته و در جستجوی دانش با تمام وجود تلاش کنند و رهنمودهای آن امام عزیز در زمینه علم و دانش را چراغ راه خویش قرار دهند. در اینجا به برخی از رهنمودهای آن حضرت در این زمینه می‏پردازیم:

از منظر امام جواد(علیه‌السلام) شایسته است که یک جوان مسلمان به علم و دانش روی آورد و آن را به عنوان مونس و یار مناسب برای خود برگزیند، دوستان خود را بر اساس بینش و دانش انتخاب کند و شخصیت اجتماعی خود را به وسیله دانش و علم مشخص سازد، برای مجالس و دیدار دیگران علم هدیه برد و در تنهایی و غربت و سفر، علم و دانش را بهترین همسفر و مونس خود بداند، چرا که علم و دانش، سرچشمه تمام کمالات و ریشه همه پیشرفت‌هاست.


جوانان در عرصه تفکر و کسب دانش


جوانان بر اساس طبیعتی که دارند، برای آشنایی با افکار و اندیشه‏های متفاوت علاقه شدیدی از خود نشان می‏دهند. آنان دوست دارند اندیشه‏های نو و متفاوت را بشناسند و از میان آنها آنچه را که به نظر خود بهتر و کارآمدتر تشخیص می‏دهند انتخاب کنند.



امام علی(علیه‌السلام) فرمودند: «انما قلب الحدث کالارض الخالیة ما القی فیها من شی‏ءٍ قبلته

(7)؛ دل نوجوان همانند زمین خالی(آماده و مستعد) است و هر اندیشه‏ای که در آن القاء شود، می‏پذیرد.»
بذر دانش یکی از مهم‏ترین سرمایه‏هایی است که می‏توان در دل جوان کاشت و آن را بارور نمود. امام جواد(علیه‌السلام) در پیامی اهمیت علم و دانش را این گونه بیان می‏کند: «علیکم بطلب العلم فانّ طلبه فریضةٌ و البحث عنه نافلةٌ و هو صلةٌ بین الاخوان و دلیلٌ علی المروّة و تحفةٌ فی المجالس و صاحبٌ فی السّقر و انسٌ فی الغربة

(8)؛ بر شما باد کسب دانش! چرا که آن برای همه لازم است و سخن از علم و بررسی آن امری مطلوب(و دوست داشتنی) است. برادران (دینی) را به هم پیوند می‏دهد و نشانه (شخصیت والا و) جوانمردی، تحفه مناسبی برای مجالس، دوست و همراه در سفر و مونس غربت و تنهائی است.»

از منظر امام جواد(علیه‌السلام) شایسته است که یک جوان مسلمان به علم و دانش روی آورد و آن را به عنوان مونس و یار مناسب برای خود برگزیند، دوستان خود را بر اساس بینش و دانش انتخاب کند و شخصیت اجتماعی خود را به وسیله دانش و علم مشخص سازد، برای مجالس و دیدار دیگران علم هدیه برد و در تنهایی و غربت و سفر، علم و دانش را بهترین همسفر و مونس خود بداند، چرا که علم و دانش، سرچشمه تمام کمالات و ریشه همه پیشرفت‌هاست.
حضرت جوادالائمه علیه السلام، علم را دو قسمت کرده و می‏فرمود: علم و دانش دو نوع است: علمی که در وجود خود انسان ریشه دارد و علمی که از دیگران می‏شنود و یاد می‏گیرد. اگر علم اکتسابی با علم فطری هماهنگ نباشد، سودی نخواهد داشت. هر کس لذت حکمت را بشناسد و طعم شیرین آن را بچشد، از پیگیری آن آرام نخواهد نشست. زیبایی واقعی در زبان (و گفتار نیک) است و کمال راستین در داشتن عقل.»

(9)
امام محمد تقی(علیه‌السلام) علم و دانش را یکی از مهمترین عوامل پیروزی و رسیدن به کمالات معرفی می‏کرد و به انسان‏های کمال خواه و حقیقت طلب توصیه می‏نمود که در راه رسیدن به آرزوهای مشروع و موقعیت‏های عالی دنیوی و اخروی از این نیروی کارآمد بهره لازم را بگیرند. آن گرامی می‏فرمود: «أربع خصالٍ تعین المرء علی العمل: الصّحة والغنی و العلم و التّوفیقٌ

(10)؛‌ چهار عامل موجب دستیابی انسان به اعمال (صالح و نیک) است: سلامتی، توانگری، دانش و توفیق(خداوندی)».
با توجه به سخنان آموزنده امام جواد(علیه‌السلام) در عرصه علم و دانش بر همگان و از جمله جوانان لازم است از فرصت جوانی بهره گرفته و خود را به این خصلت زیبای انسانی بیارایند و کسب معرفت و علم را سرلوحه برنامه‏های زندگی خود قرار دهند.

گفتار اندیشمندان


یک جوان شایسته و هدفمند بر اساس اندیشه‏ها و عواطف خود ممکن است به سوی برخی صاحب‏نظران و اندیشمندان، متمایل شود، به جلسات آنان برود، به سخنرانی‏هایشان گوش فرا دهد و حرفهایشان را بشنود و بپذیرد.اما در این میان پیروی از گفته‏های آنان، اگر بر اساس حق نباشد، ممکن است انسان را به سوی باطل و راه‏های انحرافی سوق دهد. بنابراین بر یک جوان مسلمان و متعهد، زیبنده است که تمایلات خود و گفته‏های دیگران را بر اساس اندیشه‏های صحیح و عقلانی بسنجد و راه خود را با معیار حقیقت انتخاب کند. امام جواد(علیه‌السلام) در این زمینه رهنمود راهگشایی برای همگان دارد. آن گرامی می‏فرماید:«من اصغی الی ناطق فقد عبده فان کان النّاطق یؤدّی عن الله عزّ و جلّ فقد عبدالله و ان کان النّاطق یؤدّی عن الشّیطان فقد عبد الشیطان

(11)؛ هر کس به گفتار گوینده‏ای گوش فرا دهد، او را پرستش کرده است، اگر ناطق از خدای می‏گوید، شنونده خدا را عبادت کرده و اگر از شیطان بگوید، شنونده نیز به پرستش شیطان پرداخته است.»
در اینجا مناسب است که به حکایتی از یک جوان که در راه کسب علم و دانش تلاش نموده و خود را به مقامات عالیه کمال رسانده اشاره‏ای داشته باشیم. چنین حکایاتی این پیام را به ما می‏دهند که اگر جوانان درباره کسب علم و دانش تلاش کنند می‏توانند سرآمد باشند و بر بزرگترها نیز پیشی گیرند.

ای خلیفه! دو چیز زمامداران را مغرور می‏کند: اول، حلم خداوند و دوم، مدح و چاپلوسی اشخاص از آنها. خیلی مواظب باش که از آنان نباشی، زیرا که اگر از آن عده شدی، لغزش پیدا می‏کنی و در زمره گروهی قرار می‏گیری که خداوند متعال در حق آنان فرمود: «ولا تکونوا کالّذین قالوا سمعنا و هم لایسمعون؛ از آن افراد نباشید که ادّعای شنیدن می‏کنند با این که نمی‏شنوند.»


دانشمند نوجوان


هنگامی که عمربن عبدالعزیز به خلافت رسید، مردم از اطراف و اکناف گروه گروه، برای عرض تبریک به مرکز خلافت آمده و به حضورش می‏رسیدند. روزی جمعی از اهل حجاز به همین منظور بر او وارد شدند. خلیفه بعد از دیدار ابتدایی متوجه شد که پسر بچه‏ای آماده است تا از میان آن جمع سخن بگوید.خطاب به او گفت: بچه! برو کنار تا یکی بزرگتر از تو صحبت کند پسر نوجوان فوراً گفت: ای خلیفه! اگر بزرگسالی میزان است، پس چرا شما بر مسند خلافت قرار گرفته‏اید؟ با این که بزرگتر از شما هم افرادی اینجا هستند؟!عمر بن عبدالعزیز از تیزهوشی و حاضر جوابی او متعجب شده و گفت: راست می‏گویی و حق با توست. اکنون حرف دلت را بزن! آن نوجوان هوشمند گفت: ای امیر! از راه دور آمده‏ایم تا به شما تبریک بگوییم و منظورمان از این عمل، شکر الهی است که مثل شما خلیفه خوبی را به مردم عطا کرده است، وگرنه مجبور نبودیم به این سفر بیاییم، زیرا نه از تو می‏ترسیم و نه طمعی داریم. اما این که از تو نمی‏ترسیم برای این است که تو اهل ظلم و ستم بر مردم نیستی و علت این که طمع نداریم این است که ما از هر جهت در رفاه و نعمت هستیم.وقتی سخن آن نوجوان تمام شد، خلیفه از او درخواست کرد که وی را موعظه کند.او نیز گفت: ای خلیفه! دو چیز زمامداران را مغرور می‏کند: اول، حلم خداوند و دوم، مدح و چاپلوسی اشخاص از آنها. خیلی مواظب باش که از آنان نباشی، زیرا که اگر از آن عده شدی، لغزش پیدا می‏کنی و در زمره گروهی قرار می‏گیری که خداوند متعال در حق آنان فرمود: «ولا تکونوا کالّذین قالوا سمعنا و هم لایسمعون

(12)؛ از آن افراد نباشید که ادّعای شنیدن می‏کنند با این که نمی‏شنوند.»
در پایان خلیفه از سن و سال او پرسید و معلوم شد که بیش از دوازده سال ندارد. آنگاه خلیفه او را تحسین کرده و در مورد وی و عظمت علم و دانش او شعری خواند که:تَعَلّم فَلَیسَ المَرءُ یولَدُ عالِماً وَ لَیسَ أخو عِلمٍ کَمَن هُوَ جاهِلٌ فَانَّ کَبیرَ القَومٍ لاعِلمَ عِندَه صَغیرٌ اذا التَفَتَ عَلَیهِ المَحافِلُ «دانش بیاموز، که آدمیزاد دانشمند به دنیا نمی‏آید و هیچگاه دانا با نادان هم رتبه نیست. بزرگ قوم، هرگاه دانش نداشته باشد، در مجالس و محافل، کوچک و خوار دیده می‏شود.»پی‏نوشت‏ها:1- کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، مکتبه بنی هاشمی، تبریز، 1381، ج 2، ص 353.2- ارشاد شیخ مفید، چاپ کنگره، قم، 1413 ق، ص 618.3- بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسی، مؤسسه الوفأ، بیروت، 1404 ق، ج 50، ص 85.4- سیره پیشوایان، مهدی پیشوائی، مؤسسه امام صادق(علیه‌السلام)، قم، 1381 ش، ص 555.5- روضة الواعظین، محمد فتال نیشابوری، نشر رضی، قم، ج 1، ص 237.6- بحارالانوار، ج 50، ص 108.7- وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، مؤسسه آل البیت(علیه‌السلام)، قم، 1409 قمری، ج 21، ص 478.8- بحارالانوار، ج 7، ص 80.9- کشف الغمه، ج 3، ص 193.10- معدن الجواهر، ابوالفتح کراجکی، کتابخانه مرتضویه، تهران، 1394 ق، ص 41.11- سوره انفال، آیه 21.12- المستطرف، محمد بن احمد ابشیهی، ج 1، ص 107.

منبع:
مجله پاسدار اسلام، ش 289، حجة‏الاسلام عبدالکریم پاک نیا .
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام جواد سلام الله علیه :

قَد عاداكَ مَن سَتَرَ عَنكَ الرُّشدَ اتِّباعاً لِما تَهواهُ؛

آن كه به خاطر ميل تو، رشد و صلاحت را از تو پنهان كند، با تو دشمنى كرده است

ميزان الحكمة: ح12181
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام رضا سلام الله علیه :



هذا [الامامُ الجَوادُ سلام الله علیه] المَولُودُ الَّذي لَم يُولَد مَولُودٌ أعظَمُ بَرَكَةً عَلى شيعَتِنا مِنهُ؛



اين مولودى است كه پر بركت‏‌تر از او براى شيعه ما به دنيا نيامده است



خير و بركت از نگاه قرآن و حديث: ح 942
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قال الصراة المستقیم امیرالمومنین علی علیه السلام
"لاتستوحشوامن طریق الحق لقلة اهله"
(ازراه حق بدلیل کمی اهلش دوری نکنید)
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امام صـــــــادق(ع):

مَن اَرادَ الله بهِ الخَیــــــــرَ قَذَفَـــــــ فی قَلبَـــهِ حُبَّــــ الحُسَیـــــــــن وَ حُبَّــــ زیــــارتِهِ...

هـــر کس که خــدا خیـــر خواه او باشــد محبتـــ حسیـــن (ع) و زیارتــش را در دل او مى‏انـــدازد...


 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله :

يا عَلِىُّ أنتَ العَلَمُ لِهذِهِ الاُمَّةِ مَن أحَبَّكَ فازَ ومَن أبغَضَكَ هَلَكَ؛

اى على! تو نشان هدايت اين امتى ؛ هر كه تو را دوست بدارد ، رستگار شود و هر كه تو را دشمن‏‌ بدارد، به هلاک افتد.
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام علی ( ع ) :

«یَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا یَبْقى فیهِ مِنَ الْقُرْآنِ إِلاّ رَسْمُهُ وَ مِنَ الاِْسْلامِ إِلاَّ اسْمُهُ. مَساجِدُهُمْ یَوْمَئِذ عامِرَةٌ مِنَ الْبِناءِ خَرابٌ مِنَ الْهُدى. سُکّانُها وَ عُمّارُها شَرُّ أَهْلِ الاَْرْضِ، مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَیْهِمْ تَأْوِى الْخَطیئَةُ یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْها فیها.
وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ إِلَیْها.

یَقُولُ اللّهُ تَعالى «فَبى حَلَفْتُ لاََبْعَثَنَّ عَلى أُولئِکَ فِتْنَةً أَتْرُکَ الْحَلیمَ فیها حَیْرانَ» وَ قَدْ فَعَلَ. وَ نَحْنُ نَسْتَقیلُ اللّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ.»


مردم را روزگارى رسد که در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن، در آن روزگار ساختمان مسجدهاى آنان نو و تازه ساز است و از رستگارى ویران. ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمین اند، فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد.
آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند، و آن که از آن پس افتد به سویش برانند.
خداى تعالى فرماید: «به خودم سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم که بردبار در آن سرگردان مانَد» و چنین کرده است، و ما از خدا می خواهیم از لغزش غفلت درگذرد.

 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز




اي علي! باران رحمت بر كوير سينه اي
آسماني عشق، يعني شهري از آيينه اي​
وسعتي نوري كه دنيا دائماً محتاج توست
سرزميني ناتمامي، آسمان ها تاج توست​
آبروي آدميزادي، بشر مديون توست
آفتاب صبح يلدايي، سحر مديون توست​
در كوير روزهاي تشنگي و اشك و آه
دست هايت سايبان كودكان بي پناه​
اسم پاكت قوتي در كوره راه بي كسي
ياد تو آرامشي در لحظه دلواپسي​
ذوالفقارت رهگشاي قله آزادگي
واژه هايت مشعلي تا قريه آيينگي​
بوي قرآن، بوي پاكي، بوي مردم مي دهي
بوي دريا، بوي باران، بوي زمزم مي دهي​
بوي پرواز كبوتر، بوي آيه مي دهي
بوي لالايي مادر زير سايه مي دهي​
مي شود با عشق تو آيينه ها را فتح كرد
خيبر فولاد وار سينه ها را فتح كرد​
مي شود همراه با انديشه ات پرواز كرد
درب آبي رنگ شهر آسمان را باز كرد​
اي بشر! اي مبتلاي نان و فولاد و دغل
آري آري «از علي آموز اخلاص عمل»​
گه كنار خاك و خون ذوالفقار و خيبر است
گه انيس لحظه هاي روشن پيغمبر است​
از علي دائم مددجو گر تو را هر مشكلي است
هر چه باشد حيدر است، هر چه باشد او علي است​
با علي همدم بشو تا با خدا مونس شوي
در هجوم موج ها آسوده چون يونس شوي​
اي علي! اي ابر رحمت بر تن پاييز ما
اي اميد دست و بال از دعا لبريز ما​
گر تهي دستيم و آلوده دليم و رو سياه
زمزم عشق تو ما را مي كند پاك از گناه​

شاعر : يعقوب حيدري
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام علی ( ع ) :

أَلْفَقْرُ الْمَوْتُ الاَْکْبَرُ، وَ قِلَّةُ الْعِیالِ أَحَدُ الْیَسارَیْنِ وَ هُوَ نِصْفُ الْعَیْشِ.

فقر و ندارى بزرگترین مرگ است! و عائله کم یکى از دو توانگرى است، که آن نیمى از خوشى است.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جانم فدای نام زیبایت، ابوالفضل
قربان زخم چشم بینایت، ابولفضل
گر من به چای القمه بودم، زِ حسرت
هر آن بخشکیدم برآن روزت ابولفضل
تاسوعا روز قمر بنی هاشم تسلیت باد
.
.
.
نام علمدار سپه آید به گوشم
انگار من عمری به او حلقه به گوشم
جانم بلرزد هر می گوید «ابوالفضل»
سرّی ست خود بنهاده در اعماق گوشم
ایام سوگواری تسلیت باد
.
.
نام معشوق مبر نزد من از عشق مگو
عشق دیریست که در پیچ و خم عباس است
هر چه داریم همه از کرَم عباس است
خلقت جنت حق لطف کرم عباس است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

قمر بنی هاشم
زچشم دشمنانت خواب بردی

تو گوی سبقت از مهتاب بردی
نخوردی آب و حسرت ماند بر آب
چه زیبا آبروی آب بردی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


اي دل! پريشان حالم. آشفته و غمگين. سرگشته و حيران. نمي*دانم از تنها*يي*اش بگريم،
مويه كنم و سر برتربتش نهم يا بر مظلوميتش اشك بريزم.
بر تشنگي يارانش به عزا بنشينم يا بر گلوي زخم خورده فرزندش!
فرياد از اين همه ماتم و عزا.
فرياد از اين همه بي*وفايي. فغان از جدايي، عجيب حكايتي است،
حكايت عاشورا.همه را سرگشته و حيران خود كرده،
عاشورا كه مي*رسد، دل*هاي شيعيانش در آتش عشق حسين(ع) مي*سوزد.
حسين ماندگار است. ماندگاري ابدي.
راز و رمز ماندگاري شيعه هم در ماندگاري عشق به حسين(ع) است.
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله :

مَن بَكى عَلى مُصابِ هذِهِ البِنتِ (زَينَبَ بَنتِ عَلِيٍّ سلام الله علیها) كانَ كَمَن بَكى عَلى أخَوَيهَا الحَسَنِ و الحُسَينِ سلام الله علیهما

هر كس بر مصيبت‏هاى اين دختر (زينب سلام الله علیه) بگريد، همانند كسى است كه بر برادرانش، حسن و حسين سلام الله علیه، گريسته باشد.

وفيات الأئمة: ص 431
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امام علی النقی الهادی (ع) :
به راستى كه خدا ، جز بدانچه خودش را وصف كرده ، وصف نشود . كجا وصف شود آنكه حواس از دركش عاجز است ، و تصورات به كنه او پى نبرد ، و در ديده ها نگنجد ؟ او با همه نزديكيش دور است و با همه دورى اش نزديك . كيفيت و چگونگى را پديد كرده ، بدون اينكه خود كيفيت و چگونگى داشته باشد . مكان را آفريده بدون اينكه خود مكانى داشته باشد . او از چگونگى و مكان بر كنار است . يكتاى يكتاست ، شكوهش بزرگ و نامهايش پاكيزه است .
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز




می خواستند داغ تو را شعله ور کنند
وقتی که سوختی همه را با خبر کنند
می خواستند دفن شوی زیر خاکها
تا زنده زنده از سر خاکت گذر کنند
می خواستند شام غریبان بپا کنند
تا بچه های فاطمه را در به در کنند
از ناسزا بگو که چه آورده بر سرت
می خواستند باز تو را خونجگر کنند
زنجیر دست شما بسته باشد و
مثل مدینه فاطمه ات را سپر کنند
قوم یهود را به مصافت کشیده اند
تا تازیانه ها به مراتب اثر کنند
حالا بیا بگو که ملائک یکی یکی
فکری برای این تن بی پال و پر کنند
این اشک ها مسافر یک جسم بی سرند
وقتش رسیده است به آنجا سفر کنند

***رحمان نوازنی***
 
بالا