سلام...
سال داره نو میشه و ما یه عالمه حرف نزده داریم...حرفایی با کسی که همیشه کنارمونه ولی ما ازش دوریم...
بیاید اینجا سال نو رو بهش تبریک بگیم و حرفای دلمونو بهش بگیم...بغضامون...خشمامون...دوست داشتنامون...
این حرفا رو بهش بزنیم و سبک سبک این سال رو ترک کنیم...
سلام...سلام حضرت عشق...میشنوی؟!بوی بهار می آید...بوی نو شدن...وه که چه شوق برانگیز است عطر مست کننده ی شکوفه ها...
حالت چطور است؟!...تعجب نکن این منم همان خاک بی ارزش که سر به طغیان گذاشته...میدانم انتظار وفا نداری اما...
چه کنم که اگر مهرت نبود من کجا و این گردن کشی ها کجا...
حضرت عشق این روزها همه گرم نو شدن اند ولی دل من همان دل کهنه ی قدیمی است...دلی که بارها شکست و هر بار دست نوازش گر تو بود که آن را ترمیم کرد...
مولای من...من باز رفتم و خسته تر بازگشتم...سال باز گذشت و من بی تو...بی تو سر کردم...
مولا...حضرت عشق...محبوب من...بیا و دست این خسته را باز بگیر ولی این بار محکم تر...در این سیاه بازار آشفتگی جز تو کسی را نمی شناسم مباد باز دلم را به بازی بگیرند...مباد دستانم را از دستانت جدا کنند...
حضرت عشق...سال نو میشود...زمین نو میشود...زمان نو میشود...ولی تو همانی...تو همانی که هر بار حرف های جامانده ام را از بغض هایم میخوانی...تو همانی...
(خدا جونم سال نوت مبارک...امیدوارم امسال همون سالی باشه که میخوای...سالی که بندهات جز خوبی هم چیزی نخوان...)
سال داره نو میشه و ما یه عالمه حرف نزده داریم...حرفایی با کسی که همیشه کنارمونه ولی ما ازش دوریم...
بیاید اینجا سال نو رو بهش تبریک بگیم و حرفای دلمونو بهش بگیم...بغضامون...خشمامون...دوست داشتنامون...
این حرفا رو بهش بزنیم و سبک سبک این سال رو ترک کنیم...
سلام...سلام حضرت عشق...میشنوی؟!بوی بهار می آید...بوی نو شدن...وه که چه شوق برانگیز است عطر مست کننده ی شکوفه ها...
حالت چطور است؟!...تعجب نکن این منم همان خاک بی ارزش که سر به طغیان گذاشته...میدانم انتظار وفا نداری اما...
چه کنم که اگر مهرت نبود من کجا و این گردن کشی ها کجا...
حضرت عشق این روزها همه گرم نو شدن اند ولی دل من همان دل کهنه ی قدیمی است...دلی که بارها شکست و هر بار دست نوازش گر تو بود که آن را ترمیم کرد...
مولای من...من باز رفتم و خسته تر بازگشتم...سال باز گذشت و من بی تو...بی تو سر کردم...
مولا...حضرت عشق...محبوب من...بیا و دست این خسته را باز بگیر ولی این بار محکم تر...در این سیاه بازار آشفتگی جز تو کسی را نمی شناسم مباد باز دلم را به بازی بگیرند...مباد دستانم را از دستانت جدا کنند...
حضرت عشق...سال نو میشود...زمین نو میشود...زمان نو میشود...ولی تو همانی...تو همانی که هر بار حرف های جامانده ام را از بغض هایم میخوانی...تو همانی...
(خدا جونم سال نوت مبارک...امیدوارم امسال همون سالی باشه که میخوای...سالی که بندهات جز خوبی هم چیزی نخوان...)