اولین کسی که موضوع شهادت را بوجود آورد ابراهیم بن یسار بود که عبدالکریم شهرستانی مورخ مشهور –صاحب کتاب الملل و النحل- می نویسد: که یازدهمین مورد از تفردات او توهین به بزرگان صحابه(رض) بود . او داستان دروغین جعل کرد و گفت : عمر(رض) در روز بیعت شکم حضرت فاطمه(رض) را زد و او سقط جنین کرد و گفت: خانه را با ساکنانش بسوزانید که ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه که اهل سنت هم نیست ، می گوید : آن روایت هایی که نقل شده که به خانه فاطمه(رض) هجوم آورده اند و اینکه هیزم جمع کردند تا خانه اش را بسوزانند ، این یک روایت واحدی است که معتبر نیست نه در مورد صحابه(رض)، بلکه در مورد هیچ مومنی این گمان نمی رود که این کار را بکند.
در روایت دیگری یعقوبی که بدون ذکر سند است آورده که ابوبکر و عمر خبر یافتند که تعدادی در خانه فاطمه جمع شدند و این دو با گروهی آمدند و به خانه اش هجوم آوردند و علی بیرون آمد و عمر با او کشتی گرفت و علی به زمین خورد و شمشیرش شکست ، آنگاه فاطمه بیرون آمد و گفت : به خدا قسم اگر بیرون نروید موی سرم را برهنه خواهم کرد .چطور انسان این را قبول می کند؟! چطور می شود علی(رض) که اسدالله و شیر خدا است، شکست بخورد و شمشیرش بشکند . چگونه حضرت فاطمه(رض) به خود اجازه می دهد که در برابر این کارها موی سرش را برهنه کند؟ او کسی است که حاضر است جان خود را در راه خدا تقدیم کند ولی یک تار مویی از او برهنه نشود.
ابن ابی الحدید می گوید :آن خبرهای زشتی که نقل می شود که به فاطمه(رض) ضربه زدند، این گونه موارد هیچ اصل و سندی ندارد و هیچ راوی اهل سنت اینگونه تاریخی را قبول ندارد.وقتی فاطمه به سن ازدواج رسید همین حضرات ابوبکر و عمر رضی الله عنهما بودند که علی(رض) را تشویق به ازدواج با فاطمه(رض) کردند . همچنین وقتی حضرت فاطمه(رض) وفات یافتند، طبق وصیت شان حضرت اسماء بنت عمیس(رض) مامور کفن کردنشان بودند و حضرت اسماء همسر حضرت ابوبکر(رض) است و اگر ابوبکر غاصب می بود، فاطمه(رض) همسر ابوبکر(رض) را وصیت نمی کرد.حتی در موقع نماز جنازه که در شب بود ، حضرات ابوبکر و عمر و عثمان و عبدالرحمن بن عوف و زبیر و بعضی دیگر از بزرگان حضور داشتند.اگر بین این بزرگان دشمنی بود، حضرت علی(رض) دخترشان را به عقد حضرت عمر(رض) در نمی آوردند . همچنین نام های بعضی از فرزندان علی(رض) به نامهای عمر و ابوبکر بوده است.خلاصه اینکه عقیده اهل سنت این است که علی(رض) اسدالله است و ممکن است در جایی به خاطر مصلحتی سکوت کند، ولی این هم از خود خط قرمزی دارد و اجازه نمی دهد که به فاطمه(رض) توهین شود.
اولا منبع ندارید پس تمام مطالبتون رد میشه...
دوما فرمودین: "
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه که اهل سنت هم نیست "
در صورتی که اسم کامل ایشون "«عبدالحميد بن هبة الله بن محمد بن الحسين بن أبي الحديدأبو حامدعزالدين معتزلي » شافعي مذهب بوده است ."
شاهد مطلب:
"1 - ابن خلکان مي گويد:
283 - عز الدين ابن أبي الحديد : وقال ( ابن الشعار ) : عبد الحميد بن أبي الحديد كاتب فاضل أديب ذو فضل غزير وأدب وافر وذكاء باهر، خدم في عدة أعمال سواداً وحضرة، آخرها كتابة ديوان الزمام. تأدب على الشيخ أبي البقاءالعكبري ثم على أبي الخيرمصدق ابن شبيب الواسطي،
واشتغل بفقه الإمام الشافعي وقرأعلم الأصول، وكان أبوه يتقلد قضاء المدائن، وله كتاب العبقري الحسان في علم الكلام والمنطق والطبيعي والأصول والتاريخ والشعر؛ وراجع صفحات متفرقة من الحوادث الجامعة.
وفيات الأعيان ج 7 ، ص 342 ، رقم 283 . "
سوما: شما فرمودین: "این یک روایت واحدی است که معتبر نیست"
" به چه دلیل می گویید این حدیث سند صحیح ندارد و یا خبر واحد است در حالی که هم بخاری و هم مسلم و هم بسیاری از علمای خودتان این حدیث را در کتب خود آورده اند؛"
چهارما فرمودین: "
در روایت دیگری یعقوبی که بدون ذکر سند است "
بنده هیچ سندی از یعقوبی نیاوردم(احتمالا مطالبتون کپی پیست هست.)
پنجما فرمودین: "
همچنین نام های بعضی از فرزندان علی(رض) به نامهای عمر و ابوبکر بوده است "
نام گذاري به نام ابوبکر:
اولاً: اگر قرار بود كه امير مؤمنان عليه السلام نام فرزندش را ابوبكر بگذارد، از نام اصلى او (عبد الكعبه، عتيق، عبد الله و... با اختلافى كه وجود دارد) انتخاب مىكرد نه از كنيه او؛
ثانيا: ابوبكر كنيه فرزند علي عليه السلام بوده و انتخاب كنيه براى افراد در انحصار پدر فرزند نمىباشد؛ بلكه خود شخص با توجه به وقايعى كه در زندگياش اتفاق مىافتاد كنيهاش را انتخاب مىكرد.
ثالثاً: بنا بر قولى، نام اين فرزند را امير مؤمنان عليه السلام، عبد اللّه گذارد كه در كربلا سنّش 25 سال بوده است.
ابو الفرج اصفهانى مى نويسد:
قتل عبد الله بن علي بن أبي طالب، وهو ابن خمس وعشرين سنة ولا عقب له.
عبد الله بن علي 25 ساله بود كه در كربلا به شهادت رسيد.
الاصفهاني، أبو الفرج علي بن الحسين (متوفاي356)، مقاتل الطالبيين، ج 1، ص 22.
بنابراين سال ولادت عبد الله در اوائل خلافت حضرت علي عليه السلام بوده كه حضرت در آن دوره تندترين انتقاد ها را از خلفاى پيشين داشته است.
نام گذاري به نام عمر:
اولاً: يكى از عادات عمر تغيير نام افراد بود و بر اساس اظهار مورخان شخص عمر اين نام را بر او گذازد و به اين نام نيز معروف شد.
بلاذرى در انساب الأشراف مىنويسد:
وكان عمر بن الخطاب سمّى عمر بن عليّ بإسمه.
عمر بن خطاب، فرزند علي را از نام خويش، «عمر» نامگذارى كرد.
البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1، ص 297.
ذهبى در سير اعلام النبلاء مىنويسد:
ومولده في أيام عمر. فعمر سماه باسمه.
در زمان عمر متولد شد و عمر، نام خودش را براى وى انتخاب كرد.
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 4، ص 134، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
عمر بن الخطاب، اسم افراد ديگرى را نيز در تاريخ تغيير داده است كه ما فقط به سه مورد اشاره مىكنيم:
1. إبراهيم بن الحارث بـ عبد الرحمن.
عبد الرحمن بن الحارث.... كان أبوه سماه إبراهيم فغيّر عمر اسمه.
پدرش اسم او را ابراهيم گذاشته بود؛ ولى عمر آن را تغيير داد و عبد الرحمن گذاشت.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ)،
الإصابة في تمييز الصحابة، ج 5، ص 29، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992.
2. الأجدع أبى مسروق بـ عبد الرحمن.
الأجدع بن مالك بن أمية الهمداني الوادعي... فسماه عمر عبد الرحمن.
عمر بن الخطاب، اسم اجدع بن مالك را تغيير داد و عبد الرحمن گذاشت.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ)،
الإصابة في تمييز الصحابة، ج 1، ص 186، رقم: 425، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992.
4 ثعلبة بن سعد بـ معلي:
وكان إسم المعلى ثعلبة، فسماه عمر بن الخطاب المعلى.
نام معلي، ثعلبه كه عمر آن را تغيير داد و معلي گذاشت.
الصحاري العوتبي، أبو المنذر سلمة بن مسلم بن إبراهيم (متوفاي: 511هـ)،
الأنساب، ج 1، ص 250.
ثانياً: ابن حجر در كتاب الاصابة، باب «ذكر من اسمه عمر»، بيست و يك نفر از صحابه را نام مىبرد كه اسمشان عمر بوده است.
1. عمر بن الحكم السلمي؛ 2. عمر بن الحكم البهزي؛ 3 . عمر بن سعد ابوكبشة الأنماري؛ 4. عمر بن سعيد بن مالك؛ 5. عمر بن سفيان بن عبد الأسد؛ 6. عمر بن ابوسلمة بن عبد الأسد؛ 7. عمر بن عكرمة بن ابوجهل؛ 8. عمر بن عمرو الليثي؛ 9. عمر بن عمير بن عدي؛ 10. عمر بن عمير غير منسوب؛ 11. عمر بن عوف النخعي؛ 12. عمر بن لاحق؛ 13. عمر بن مالك؛ 14. عمر بن معاوية الغاضري؛ 15. عمر بن وهب الثقفي؛ 16. عمر بن يزيد الكعبي؛ 17. عمر الأسلمي؛ 18. عمر الجمعي؛ 19. عمر الخثعمي؛ 20. عمر اليماني. 21. عمر بن الخطاب.
العسقلاني، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل الشافعي،
الإصابة في تمييز الصحابة، ج4، ص587 ـ 597، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 – 1992.
آيا اين نام گذاريها همه به خاطر علاقه به خليفه دوم بوده؟!.
نام گذاري به نام عثمان:
اولاً: نام گذارى به عثمان، نه به جهت همنامى با خليفه سوم و يا علاقه به او است؛ بلكه همانگونه كه امام عليه السلام فرموده، به خاطر علاقه به عثمان بن مظعون اين نام را انتخاب كرده است.
إنّما سمّيته بإسم أخي عثمان بن مظعون.
فرزندم را به نام برادرم عثمان بن مظعون ناميدم.
الاصفهاني، أبو الفرج علي بن الحسين (متوفاي356)، مقاتل الطالبيين، ج 1، ص 23.
ثانياً: ابن حجر عسقلانى بيست و شش نفر از صحابه را ذكر مىكند كه نامشان عثمان بوده است، آيا مىشود گفت: همه اين نام گذاريها چه پيش و چه پس از خليفه سوم به خاطر او بوده است
1. عثمان بن ابوجهم الأسلمي؛ 2. عثمان بن حكيم بن ابوالأوقص؛ 3. عثمان بن حميد بن زهير بن الحارث؛ 4. عثمان بن حنيف بالمهملة؛ 5. عثمان بن ربيعة بن أهبان؛ 6. عثمان بن ربيعة الثقفي؛ 7. عثمان بن سعيد بن أحمر؛ 8. عثمان بن شماس بن الشريد؛ 9. عثمان بن طلحة بن ابوطلحة؛ 10. عثمان بن ابوالعاص؛ 11. عثمان بن عامر بن عمرو؛ 12. عثمان بن عامر بن معتب؛ 13. عثمان بن عبد غنم؛ 14. عثمان بن عبيد الله بن عثمان؛ 15. عثمان بن عثمان بن الشريد؛ 16. عثمان بن عثمان الثقفي؛ 17. عثمان بن عمرو بن رفاعة؛ 18. عثمان بن عمرو الأنصاري؛ 19. عثمان بن عمرو بن الجموح؛ 20. عثمان بن قيس بن ابوالعاص؛ 21. عثمان بن مظعون؛ 22. عثمان بن معاذ بن عثمان؛ 23. عثمان بن نوفل زعم؛ 24 . عثمان بن وهب المخزومي؛ 25. عثمان الجهني؛ 26. عثمان بن عفان.
العسقلاني، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل الشافعي،
الإصابة في تمييز الصحابة، ج 4، ص 447 ـ 463، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 - 1992.
....
__________________
"
«و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا»"