آنکه دلم را برده خدایا
زندگیم را ، کرده تبه کو ؟
هم نفسم کو
آنکه نگاهش
روز من از غم
کرده سیه کو ؟
بی خبر ماندی ز حالم
زانچه آمد بر سر من
عشق تو آخر به طوفان
میدهد خاکستر من
شعله عشق تو از بس
در دلم بالا گرفته
سینه مالامال آتش
غم وجودم را گرفته
هر زمان آید به یادم
دیده مست تو
گریم از بخت بد خود
نالم از دست تو
رخ ات زهر نو دمیده من
فروغ رخت نور دیده من
برخیز و بیا
ای امید دلم
شام من سپری کن
تو ای که به دل نقش غم زده ای
تو غنچه گره ، بر دلم زده ای
بر خسته دلان
چون نسیم سحر
یک نفس گذری کن
هرکجا گذری
زیر پا نظری کن
بی خبر ماندی ز حالم ، زانچه آمد بر سر من
عشق تو آخر به طوفان ، میدهد خاکستر من
شعله عشق تو از بس ، در دلم بالا گرفته
سینه مالامال آتش ، غم وجودم را گرفته
هر زمان آید به یادم ، دیده مست تو
گریم از بخت بد خود ، نالم از دست تو
خواننده : خانم مهستی
زندگیم را ، کرده تبه کو ؟
هم نفسم کو
آنکه نگاهش
روز من از غم
کرده سیه کو ؟
بی خبر ماندی ز حالم
زانچه آمد بر سر من
عشق تو آخر به طوفان
میدهد خاکستر من
شعله عشق تو از بس
در دلم بالا گرفته
سینه مالامال آتش
غم وجودم را گرفته
هر زمان آید به یادم
دیده مست تو
گریم از بخت بد خود
نالم از دست تو
رخ ات زهر نو دمیده من
فروغ رخت نور دیده من
برخیز و بیا
ای امید دلم
شام من سپری کن
تو ای که به دل نقش غم زده ای
تو غنچه گره ، بر دلم زده ای
بر خسته دلان
چون نسیم سحر
یک نفس گذری کن
هرکجا گذری
زیر پا نظری کن
بی خبر ماندی ز حالم ، زانچه آمد بر سر من
عشق تو آخر به طوفان ، میدهد خاکستر من
شعله عشق تو از بس ، در دلم بالا گرفته
سینه مالامال آتش ، غم وجودم را گرفته
هر زمان آید به یادم ، دیده مست تو
گریم از بخت بد خود ، نالم از دست تو
خواننده : خانم مهستی