به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=Arial, Helvetica, sans-serif]آنکه بازار گل از لطف شکست [/FONT]
[FONT=Arial, Helvetica, sans-serif] دیدمش دسته گلی داشت به دست [/FONT]
[FONT=Arial, Helvetica, sans-serif] گفتمش باز که نازت گل کرد [/FONT]
[FONT=Arial, Helvetica, sans-serif] خنده اش بر لب چون غنچه نشست :gol:[/FONT]
 
آخرین ویرایش:

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
گلكم
سادگيت
مهربانيت
آرامش نگاهت را
دوست دارم
باز هم براي من بخند..






هرگز گمان مبر ز خيال تو غافلم....

گر مانده ام خموش خدا داند و دلم....
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Arial, Helvetica, sans-serif]آنکه بازار گل از لطف شکست [/FONT]
[FONT=Arial, Helvetica, sans-serif]دیدمش دسته گلی داشت به دست [/FONT]


[FONT=Arial, Helvetica, sans-serif]گفتمش باز که نازت گل کرد [/FONT]


[FONT=Arial, Helvetica, sans-serif]خنده اش بر لب چون غنچه نشست :gol:[/FONT]


در امتداد سکوت...
سکوت میکنی!
سکوتی به وسعت مهربانی تو و به عمق دلدادگی من!
سکوت تو سرآغاز تمام فریادهای من است
و سؤالی که همیشه بی پاسخ ماند!
چرا من...؟

 

گلابتون

مدیر بازنشسته
[FONT=times new roman, times, serif]فاصله عشقهای کوچک را از بين می برد ولی عشق های بزرگ را قوت می بخشد. [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]مثل باد که شمع را خاموش می کند ولی آتش را شعله ور می سازد [/FONT]
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
 

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر چه بشود
تو از امتداد کلمات من
از شعر های من که نمی روی
حتی آنگاه که نباشم
جاوید ساخته ام ترا
بر بستر حریر شعرم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تو دریایی از مهربودی ومن انقدردر
مهربانی توغرق شده بودم که
ازیاد برده بودم تمام نامهربانی
وناملایمات را تاتو بودی غم ها ازمن
دورشده بوداما وقتی تورفتی . . .
من ماندم ودنیایی ازغم واندوه
 

russell

مدیر بازنشسته

من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف میزنم
اگر به خانهء من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچهء خوشبخت بنگرم

:gol:

 

massom11111

عضو جدید
کاربر ممتاز
بدوم در میان صحراها
سر بكوبم به سنگ كوهستان
تن بكوبم به موج دریا ها
بس كه لبریزم از تو می خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبك سایه تو آویزم
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
كه همین دوست داشتن زیباست
 

russell

مدیر بازنشسته

با نگاهی که در آن شوق بر آرد فریاد

با سلامی که در آن نور ببارد لبخند
دست یکدیگر را
بفشاریم به مهر
جام دل هامان را
مالامال از یاری ، غمخواری
بسپاریم به هم
بسراییم به آواز بلند
- شادی روح تو !
ای دیده به دیدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه ، عطر افشان
گلباران باد

:gol:

 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
میان گریه‏هایم
راهى براى عبور توست
مى‏دانم
عادت كرده‏اى
رهگذر لحظه‏هاى بارانى‏ام باشى
این بار هم بگذر
و چشم‏هایت را به پنجره‏اى بده
كه شب و روز
مرا نگاه مى‏كند
...

طوبى ابراهیمى


 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خوشا دردی که درمانش تو باشی

خوشا راهی که پایانش تو باشی


خوشا چشمی که رُخسار تو بیند

خوشا مُلکی که سلطانش تو باشی

خوشا آن دل که دلدارش تو گردی

خوشا جانی که جانانش تو باشی

خوشی و خرمی و کامرانی

کسی دارد که خواهانش تو باشی

همه شادی و عشرت باشد ای دوست

در آن خانه که مهمانش تو باشی

مپرس از کفر و ایمان بیدلی را

که هم کفر و هم ایمانش تو باشی

مشو پنهان از آن عاشق که پیوست

همه پیدا و پنهانش تو باشی

برای آن به ترک جان بگوید

دل بیچاره تا جانش تو باشی

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

آسمان رعدی زد
ابرها غریدند
قطرات باران
نم نم باریدند
بوی آب و کاهگل
تق تق شیروانی
ناله ناودانی
توی کوچه پیچید
کاشکی دلها نیز
چون هوای کوچه
پس از این باریدن
بوی پاکی میداد...
:gol:
 

simafrj

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه تو می مانی
نه اندوه

و نه هيچ يک از مردم اين آبادی
به حباب نگران لب يک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عريانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام ای غــــروب غریـــبانــه دل

سلام ای طلوع ســـحرگاه رفتــــن
سلام ای غم لحظه های جدایـــــی
خداحافظ ای شعر شبهای روشــن
خداحافظ ای شعر شبهای روشــن
خداحافظ ای قصــه عاشـــــقانــــه
خداحافظ ای آبــــی روشــن عشق
خداحافظ ای عطر شعــر شبـــــانه
خداحافظ ای همنشیـــن همیشـــــه
خداحافظ ای داغ بر دل نشستـــــه
تو تنها نمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خستــه
تو را می سپارم به مینـای مهتاب
تو را می سپارم بـه دامـــان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکستــه
تو را می سپارم بـه رویـــای فردا
به شب می سپارم تو را تا نسوزد
به دل می سپـارم تو را تا نمیـــرد
اگر چشمـــه واژه از غم نخشــکد
اگر روزگار ایــن صدا را نگیـــرد
خداحافظ ای بــرگ و بـــار دل من
خداحافظ ای سایــه سار همیــــشه
اگر سبـز رفتـــــی اگر زرد مانـــدم
خداحافظ ای نــوبـــهار همیــــشــه

 

amator-2

عضو جدید
[FONT=&quot]بی همگان به سر شود ، بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]دیده عقل مست تو چرخه چرخ هست تو
گوش طرب به دست تو ، بی تو به سر نمی شود[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]جان ز تو جوش می کند دل ز تو نوش می کند
عقل خروش می کند ، بی تو به سر نمی شود[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]خمر منو خمار من باغ منو بهار من
خواب منو قرار من ، بی تو به سر نمی شود[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]جاه و جلال من توئی ملکت و مال من توئی
آب زلال من توئی ، بی تو به سر نمی شود[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]گاه سوی وفا روی ، گاه سوی جفا روی
آن منی کجا روی ، بی تو به سر نمی شود[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]دل برهند بر کنی ، توبه کنند بشکنی
این همه خود تو می کنی ، بی تو به سر نمی شود[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی
باغ ارم سقر شدی ، بی تو به سر نمی شود[/FONT]

...
[FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]مرا بر آتش سوزان نشاندی و ننشستی [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بنای مهر نمودی که پایدار نماند [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مرا به بند ببستی خود از کمند بجستی [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دلم شکستی و رفتی خلاف شرط مودت [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به احتیاط رو اکنون که آبگینه شکستی [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چراغ چون تو نباشد به هیچ خانه ولیکن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]کس این سرای نبندد در این چنین که تو بستی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]گرم عذاب نمایی به داغ و درد جدایی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]شکنجه صبر ندارم بریز خونم و رستی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]گرت به گوشه چشمی نظر بود به اسیران [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دوای درد من اول که بی‌گناه بخستی [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هر آن کست که ببیند روا بود که بگوید [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که من بهشت بدیدم به راستی و درستی [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گرت کسی بپرستد ملامتش نکنم من[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]تو هم در آینه بنگر که خویشتن بپرستی [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عجب مدار که سعدی به یاد دوست بنالد [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که عشق موجب شوقست و خمر علت مستی [/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یا بردنِ دل از گل و از شمع فرا گیر
یا عاشقی از بلبل و پروانه بیاموز:gol:
 

amator-2

عضو جدید
[FONT=&quot]ای توبهانه واسه موندن
[/FONT]
[FONT=&quot] ای نهایت رسیدن[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]ای تو خود لحظه بودن
[/FONT]
[FONT=&quot] تو طلوع صبح خورشید دمیدن[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای چشم تو گلدان پر از یاس پریشان
انگار که طوفان زده بر ساحل عمان
بگذار که از چشم تو شعری بنویسم
از چشم غزالت غزل من شده حیران
تو خود همه شعری و قافیه همه تنگ
از جور دل تنگ برم زیره به کرمان
بوی تو کمی حال و هوا داده به مهتاب
این قافیه سهل است ولی اسم تو گلدان
جایی که نگاهت برد آرامش دل را
دریا بشود در نظرم قطره باران
باید که نگاهت کنم امشب که تو ماهی
تو خود غزلی ختم کلام نقطه پایان
 

mohammad m

عضو جدید
تو رفته اي و رفتنت يك اتفاق ساده نيست
ناچار اين پرواز را اين بار باور ميكنم
يك عهد بستم با خودم وقتي بيايي پيش من
يه احترام رجعتت من ناز كمتر مي كنم
يك شب اگر گفتي برو ديگر ز دستت خسته ام
آن شب براي خلوتت يك فكر ديگر ميكنم
صحن نگاهت را به روي اشتياقم باز كن
من هم ضريح عشق را غرق كبوتر ميكنم
شعريست باغ چشم تو غرق سكوت و آرزو
يك روز من اين شعر را تا آخر از بر ميكنم
گر چه شكستي عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان ديوانه ام كه با غمت سر ميكنم
زيبا خدا پشت و پناه چشمهاي عاشقت
با اشك و تكرار و دعا راه تو را تر ميكنم

. . .
تقديم به اوني كه ميدونه براي اونه:gol::gol::gol:
 

Similar threads

بالا