nadim1992torbat
اخراجی موقت
روزی یکی از دوستان شیخ محمد تقی بهلول گنابادی گفت:
ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟
بهلول گفت: نه!
پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟
بهلول گفت: نه!
پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟
بهلول گفت:
نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟
گفت: نه!
بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟
گفت: نه!
سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!
مرد فریادی کشید و گفت:
سرم شکست!
بهلول با تعجب گفت: چرا؟
من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی.
امروز رفتم آرامگاه محمد تقی بهلول تو گناباد_واقعا یه آدم اعجوبه بوده_زنگی نامه اش رو بخون انگشت به دهن میمونی؟!!!!!!!
بهلول در کلامي منظوم، خود را اينگونه معرفي مي کند :"منم بهلول عبد رو سياهي*که نبود مثل من غرق گناهي*ز افعال بد خود شرمسارم*به فضل ايزدي اميدوارم*مرا باشد محمد با تقي نام*نظام الدين پدر معصومه ام مام* گناباد است اصل مولد من*زماني سبزوارم بود مسکن*شدم معروف از آن رو من به بهلول*که کارم نيست پيش خلق معقول*چو مقصود مرا مردم ندانند*از آن رو بنده را بهلول خوانند.
ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟
بهلول گفت: نه!
پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟
بهلول گفت: نه!
پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟
نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟
گفت: نه!
بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟
گفت: نه!
سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!
مرد فریادی کشید و گفت:
سرم شکست!
بهلول با تعجب گفت: چرا؟
من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی.
امروز رفتم آرامگاه محمد تقی بهلول تو گناباد_واقعا یه آدم اعجوبه بوده_زنگی نامه اش رو بخون انگشت به دهن میمونی؟!!!!!!!
بهلول در کلامي منظوم، خود را اينگونه معرفي مي کند :"منم بهلول عبد رو سياهي*که نبود مثل من غرق گناهي*ز افعال بد خود شرمسارم*به فضل ايزدي اميدوارم*مرا باشد محمد با تقي نام*نظام الدين پدر معصومه ام مام* گناباد است اصل مولد من*زماني سبزوارم بود مسکن*شدم معروف از آن رو من به بهلول*که کارم نيست پيش خلق معقول*چو مقصود مرا مردم ندانند*از آن رو بنده را بهلول خوانند.