اولین وزیر زن ایران (حتما بخوانيد)

Pedram-viva

کاربر بیش فعال
اولین وزیر زن ایران


امروز خانم مرضیه دستجردی به عنوان اولین وزیر زن پس از انقلاب از مجلس شورای اسلامی رای اعتماد گرفت ایشان پس از کسب رای اعتماد از مجلس با ابراز خشنودی از انتخابش در جمع خبرنگاران گفت:

فكر مي‌كنم خانم‌ها امروز به آرزوي ديرينه خود رسيدند كه يك زن در كابينه دولت قرار بگيرد و مطالبات آنها را دنبال كند، فكر مي‌كنم اين انتخاب قدم مهمي براي خانم‌ها باشد.

اما اولین وزیر زن ایران چه کسی بود و دچار چه سرنوشتی شد



فرخ رو پارسا نخستین زن ایرانی بود که در حکومت پهلوی به وزارت رسید . او در کابینه دوم وسوم امیر عباس هویدا وزیر اموزش و پرورش بود.

فرخ‌رو پارسا تحصیلات ابتدایی خویش را دردبستان همادر تهران سپری نمود و برای ادامه تحصیل در دوره متوسطه بهدانشسرای مقدماتیرفت. وی توانست دوره متوسطه را با کسب رتبه اول به پایان رسانده و بهدانشسرای عالیراه یابد. او در سال ۱۳۲۱ دانشسرای عالی را با اخذ مدرکلیسانسدر رشتهعلوم طبیعیبه پایان رسانید و بهدانشگاه تهرانراه یافت. وی تحصیلات دانشگاهی خویش را در رشتهپزشکیادامه داد و توانست در سال ۱۳۲۹ با اخذ درجهدکترااز دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل گردد.

فرخ‌رو پارسا در سال ۱۳۲۱ بااحمد شیرین‌سخنازدواج کرد و از همان سال پس از اخذ مدرک لیسانس ازدانشسرای عالیبه تدریس در دبیرستان‌های تهران پرداخت. او پس از پایان تحصیلات دانشگاهی تا مقطع دکترا، علیرغم اینکه در رشتهپزشکیدانش‌آموخته شده بود کار طبابت را رها کرد و ترجیح داد که به کار فرهنگی بپردازد؛ بدین ترتیب او دروزارت فرهنگآن دوران مشغول به کار شد.

وی در سال ۱۳۳۳خورشیدی به همراه تنی چند از همکارانش «انجمن بانوان فرهنگی» را برای دبیرستان‌های دخترانه آن دوران تأسیس نمود و در سال ۱۳۳۵ به عنوان یکی از اعضای هیات رئیسه «شورای همکاری جمعیت‌های بانوان ایرانی» انتخاب شد.

فرخ‌رو پارسا همچنین نخستینمدیر کلزن در ایران بود. انتصاب یک زن به این سمت، اعتراضات زیادی را در محافل اداری، فرهنگی و سیاسی تهران به راه انداخت ولی مقامات دانشگاه توانستند از برکناری فرخ‌رو پارسا جلوگیری کنند.او در سال ۱۹۶۸ به عنوانوزیرآموزش و پرورش ایرانانتخاب شد.

محاکمه و اعدام

پس ازانقلاب ۱۳۵۷خورشیدی، وی با اتهاماتی چون: «حیف و میل اموال بیت المال و ایجاد فساد دروزارت آموزش و پرورشو کمک به نشو و نمای فحشا در آموزش و پرورش و همکاری موثر باساواکو اخراج فرهنگیان انقلابی از وزارت فرهنگ ایران و غیره...»در دادگاه انقلاب اسلامیشعبه تهران به ریاستصادق خلخالیمحاکمه شد و به عنوان «مفسد فی الارض» (عامل فساد بر روی زمین) در تاریخ۱۸اردیبهشتسال۱۳۵۹برابر با۸مهسال۱۹۸۰اعدام گردید.

منبع ویکی پدیا
 

mmasoumi

عضو جدید
فرخ رو پارسا یک مهره بهایی و فراماسون-

فرخ رو پارسا یک مهره بهایی و فراماسون-

البته اگر کسی سوابق این زن را بررسی نکرده باشد ممکن است بدون قضاوت اولیه گمراه شود این مطلب بدون هیچگونه تعصب وقضاوت زودهنگام راهنمای خوبی است :

نتایج عملکرد فراماسونرها در آموزش و پرورش
نفوذ فراماسونرها و اعضای سازمان های وابسته به آن ها مانند کلوپ روتاری، باشگاه لاینز و... در برنامه ریزی های آموزش و پرورش نتایجی را به بار آورده است که آثار آن هنوز هم وجود دارد. نتایج حاصل از سیاست های برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی و به ویژه عملکرد برنامه ریزی آموزشی در دهه ی چهل را می توان به قرار ذیل خلاصه نمود. قبلاً لازم است ذکر شود که این نتایج برگرفته شده از کتاب برنامه ریزی آموزشی دکتر سیاوش گلابی و کتاب جامعه شناسی ایران از دکتر محمدحسین ادیب و تجربیات شخصی نگارنده است که به مدت 25 سال در نهادهای آموزشی و در همه ی سطوح چه سطح عمومی و چه سطح دانشگاهی مشغول بوده ام.
1. شکست سیاست های آموزش نظام پیشین در برنامه ریزی های عمران ملی به ویژه در برنامه ریزی چهارم و پنجم که افزایش تورم رشد بی رویه ی قیمت ها و گسترش بی حد و حصر بخش خدمات، ترویج فرهنگ غرب و سایر پدیده های ناهنجار اجتماعی و دامن زدن به فقر و محرومیت و در نهایت تحکیم هر چه بیشتر پایه های وابستگی اقتصاد، صنعت، فرهنگ و نظام سیاسی کشور به قدرت های غربی را به بار آورد، به خوبی مشهود است.
2. نابودی کشاورزی ملی ایران با نفوذ و گسترش صنعت در بخش های کشاورزی که به زایش مجتمع های بزرگ کشت و صنعت وابسته به بخش خصوصی یعنی رشد سرمایه داری ارضی منتهی شد.
3. بیکاری اکثر روستاییان، عدم وجود حداقل امکانات زندگی و رفاه اجتماعی در مناطق روستایی و به دنبال آن مهاجرت روستاییان به شهرها و جذب آنان در بخش های خدماتی و مشاغل کاذب و رشد بیکاری پنهان و رونق پدیده های ناهنجار اجتماعی هم چون فحشا و اعتیاد.
4. گسترش خطی نظام آموزشی در نقاط شهری و روستایی و افزایش نسبی تعداد دانش آموزان و دانشجویان بدون توجه به کیفیت و مضمون آموزش ها و عدم توجه به آموزش های فنی و حرفه ای.
5. رشد کمی و فزونی تعداد دانش آموزان و دانشجویان که با ایجاد ناهماهنگی در سایر عوامل مؤثر در نظام آموزشی (نظیر تربیت معلم و دبیر و استاد به میزان مورد نیاز)، عدم گسترش امکانات و تجهیزات نظیر مدارس و کلاس و سایر لوازم و تجهیزات کمک آموزشی اثرات منفی به بار آورد. از آن جمله می توان نزول سطح کیفی آموزش را نام برد و هم چنین بیکاری دیپلمه ها که امکانات لازم اقتصادی، اجتماعی و صنعتی برای حذف آنان فراهم نگردید.
6. در محیط های آموزشی ایران بیشتر از آن چه که (پرورش) مد نظر باشد (آموزش) مورد توجه است.
7. از دانش آموزان انتظار می رود که بدون آن که خلاقیت و ابتکاری از خود نشان دهند، درس ها را به طور ماشینی و حفظی در امتحان بازگو کنند و نمره ی قبولی بگیرند.
8. در محیط های آموزشی ایران حداکثر کردن نمره مورد توجه است.
9. کل نظام آموزشی ایران، وارداتی تقلیدی، کپی و نسخه برداری از الگوی آموزشی غرب است (آلمان، فرانسه، آمریکا).
10. در نظام آموزشی ایران زیر بنای فکری دانش آموزان روش های علوم اثباتی (فیزیک و شیمی) است و نه حکمت و فلسفه و بینش.
11. حاکم کردن روش های علوم اثباتی در افکار دانش آموزان و دانشجویان ، تقلیدی از زیربنای فکری اروپاییان قرن نوزده است البته نه این که به معنی واقعی مانند آنان بشوند و دست به اختراعات و اکتشافات بزنند بلکه اهمیت ظاهری دادن به فیزیک و شیمی و ریاضی و بالا بردن ضرایب آن ها در کنکور و بی اهمیت کردن کتب علوم اجتماعی و مخصوصاً تاریخ و آوردن مطالبی سطحی در این کتاب ها به طوری که حتی معاون مدرسه هم خود را محق می داند که این گونه کتب را درس بدهد و اضافه کاری بگیرد!
12. اهمیت دادن به معدل و نمره باعث می شود تا دانش آموز نسبت به منافع خود حساس شود و در نتیجه فرد نسبت به منافع جمعی هیچ احساسی پیدا نکند. به عبارت دیگر نظام آموزشی ایران فردگرایی را که زیربنای نظام سرمایه داری است تعلیم می دهد.
13. امتحان اضطراب و تشویق را در ذهن دانش آموز رشد می دهد و با نزدیک شدن به امتحان دلهره و نگرانی، روحیه غالب دانش آموزی می شود.
14. دانش آموز از درس خواندن نوعاً لذت نمی بردند مطالعه ی مطالب درسی را با اکراه و اجبار انجام می دهد.
15. دانش آموز از حضور مستمر و روزانه در مدرسه خسته می شود و از هر نوع وقفه و تعطیلی و اخلال در این روند با خوشحالی استقبال می کند و اگر معلم مریض شود و نتواند به مدرسه بیاید بسیار شاد می شود.
16. پیامی که نظام آموزش و پرورش ایران در ذهن دانش آموز رسوب می دهد چنین است: هر چه در دایره ی علم بگنجد مقدس و محبوب و هر چه از آن بیرون ماند منفور مغضوب است. برای دانش آموز ایرانی، «علمی» و «غیرعلمی» مفهومی معادل «درست» و «نادرست» دارد. آن چه که غیر علمی است، الزاماً نادرست است، پس آن بخش از قلمرو سنت و فرهنگ که با روش علو اثباتی (فیزیک و شیمی) قابل اثبات نیست الزاماً از آن تلقی غیر علمی بودن و نهایتاً نادرست بودن می نماید و به همین دلیل است که دانش آموز ایرانی، دروس علوم اجتماعی و مخصوصاً تاریخ را با دیده ی تحقیر می نگرد و متأسفانه اکثر دبیران و تحصیل کردگان هم مانند دانش آموزان فکر می کنند و تصور می کنند که علم فقط فیزیک و شیمی و ریاضی است!
17. هدف از حاکم کردن بینش اثباتی آن هم به صورت مجازی و نه واقعی (مانند اروپای قرن 19)، تهی کردن دانش آموزان از تفکر و اندیشه و بینش است و در این حالت است که او فقط فرمول ها را می شناسد و با آن ها مشغول می گردد و به عبارت دیگر نمی تواند به شناسایی انسان ها و درون آن ها بپردازد و نمی داند که برنامه ریزان آموزش و پرورش چه کسانی هستند که با وجود این همه دانشگاه هنوز ایران جزو کشورهای جهان سوم است؟ و جالب است که هر روز بر میزان وابستگی به نفت افزوده شده و کشور دچار اقتصاد تک محصولی شده است.
در اینجا این سؤال مطرح می شود که چرا ایران با داشتن این همه امکانات بالقوه و بالفعل چنین وضعی پیدا کرده است و چرا ژاپن که اقدامات اصلاحی خود را بیست سال بعد از اقدامات امیرکبیر شروع کرده است، امروزه جزو صنعتی ترین کشورهاست؟ در پاسخ باید گفت که علت اصلی این وضعیت وجود حکومت های حاکم بر آن هاست. ارکان حکومتی در ایران یعنی قوای مجریه، مقننه و قضائیه (از مشروطه به بعد) در دست فراماسونرها و روتارین ها بوده و آن ها با برنامه ریزی ها و مدیریت خود چنین وضعی را به وجود آورده اند.
اینک لازم است به بررسی نتایج برنامه ریزی آموزشی (برنامه چهارم) بپردازیم تا عملکرد فراماسونرهایی چون فرخ رو پارسا و دکتر رضا مظلومان و دکتر افقه روشن گردد.
نگاهی به نتایج برنامه ریزی آموزشی در برنامه ی چهارم در دهه ی چهل
با نگاهی به ارقام و آمار مربوط به برنامه ی چهارم ایران که دهه ی چهل را در بر می گیرد نتایج حاصل از برنامه ریزی های آموزشی کشور در سطح مختلف آموزشی عیان تر می شود.
در برنامه ریزی آموزشی در طول برنامه چهارم عمرانی کشور، با توجه به پنج ساله شدن دوره ی آموزش ابتدایی، پیش بینی شده بود که 55 درصد کودکان در سن دوره ابتدایی (یعنی 6 تا 10 سال یا 7 تا 11 سال) از مناطق روستایی و 93 درصد از این گروه سنی در مناطق شهری در پوشش آموزش ابتدایی قرار گیرند.
با این پیش بینی باید تعداد دانش آموزان در طول برنامه ی چهارم از رقم 104/845/2 نفر (در پایان برنامه ی سوم) به 715000/3 نفر افزایش می یافت حال آن که در پایان این برنامه کل دانش آموزان ابتدایی به 000/445/3 نفر رسید که نسبت به رقم پیش بینی شده 320000 نفر کمتر بود (6/7 درصد).
در طول برنامه ی چهارم پیش بینی ساختن مدارس ابتدایی بدین قرار بوده: تعداد 2170 دبستان عادی در شهرها و 4350 دبستان عادی در روستاها (جمعاً 6520 دبستان در کل کشور)کل دبستان های شهرها در آغاز برنامه ی چهارم 4106 باب بود. این رقم در پایان برنامه ی چهارم به رقم 4417 افزایش یافت یعنی در طول برنامه ی چهارم فقط 311 دبستان ساخته شد. ملاحظه می شود که نسبت به 2170 دبستان پیش بینی شده در شهرها تعداد 1859 دبستان کمتر ساخته شده است. از 4350 دبستان پیش بینی شده (برای روستاهای کشور) در برنامه ی چهارم، تنها 162 باب دبستان در روستاها ساخته شد. (یعنی تعداد 4188 دبستان کمتر از تعداد پیش شده).
کادر آموزشی مورد نیاز سطح مدارس ابتدایی کشور در طول برنامه ی چهارم می بایست معطوف به تربیت 700/35 آموزگار می شد. اما در طول این برنامه فقط 021/10 نفر آموزگار به کار گمارده شده اند.
وزارت آموزش و پرورش در طرح های توسعه ی آموزش و پرورش در طول برنامه ی چهارم تعداد آموزگاران مورد نیاز را 971/63 نفر برآورده کرده بود که بدین ترتیب قریب 946/53 آموزگار کمتر از حد نیاز در طول این برنامه استخدام شدند.
آمار دانش آموزان دوره ی راهنمایی در پایان برنامه ی چهارم 571 هزار نفر را نشان می دهد که نسبت به رقم پیش بینی شده یعنی 606 هزار نفر حدود 35 هزار نفر کمبود دارد. (خوانندگان می توانند برای کسب اطلاع بیشتر به جدول های موجود مراجعه کنند).
نکته ی دیگری که باید مدنظر قرار گیرد تأثیر نظام آموزشی تقلیدی بر بینش افراد است. به کارگیری نظام آموزشی وارداتی، دیدگاه، نگرش فرد را نسبت به خود و محیط اطراف دگرگون می کند و بالطبع رفتار متفاوتی را پدید می آورد و باید گفت اولین تأثیر تحولات آموزش، به وجود آمدن شکاف میان قشر تحصیل کرده با کل محیط اجتماعی است و بدین ترتیب روشنفکران خود را جدا از توده ی مردم به حساب آورده و حتی بعضی از آن ها دست به مهاجرت می زنند.
 

mmasoumi

عضو جدید
ادامه مطلب . . .

ادامه مطلب . . .

اجرای نظام آموزشی وارداتی توسط فراماسونرها و روتارین ها نتیجه ی دیگری هم در برداشت و آن بیگانه کردن دانش آموزان و دانشجویان نسبت به فرهنگ خودی بود، ولی از آن جا که اعضای لژهای فراماسونری و کلوپ های روتاری نمی توانستند مستقیماً با فرهنگ مذهبی و بومی مقابله کنند، لذا فرهنگ ناسیونالیستی را گسترش می دادند. به عنوان مثال دکتر پرویز ناتل خانلری عضو کلوپ روتاری مرکز که در کابینه ی علم وزیر آموزش و پرورش بود، تلاش گسترده ای در جهت تربیت افراد با گرایشات ناسیونالیستی و نژاد پرستانه داشت و حتی برای گسترش ایدئولوژی ناسیونالیستی، بنیاد فرهنگ ایران را بنا نهاد. وی دکتر ذبیح الله صفا رئیس دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران را که در ضمن عضو لژ فراماسونری ابوعلی سینا و صفا بود، به مدیریت کل نگارش وزارت آموزش و پرورش منصوب کرد.
زمانی که خانم فرخ رو پارسای به معاونت آموزش و پرورش می رسد ساواک گزارشی از افکار عمومی جامعه ی معلمین تهیه می کند، ولی افسوس که قدرت لژهای فراماسونری و کلوپ های روتاری بیش از ساواک بوده و نه تنها به گزارش ساواک اهمیت داده نمی شود بلکه بعد از مدتی خانم فرخ رو پارسا به مقام وزارت آموزش و پرورش دست می یابد. گزارش ساواک چنین است:
محل: تهران شماره 303
منبع خبر: مأمور ویژه تاریخ گزارش: 1/3/44
تقویم: ب/2
انتخاب خانم دکتر فرخ رو پارسای به معاونت وزارت آموزش و پرورش که بهایی بوده و از فرقه ی ازلی آن می باشد، انعکاس بسیار بدی در بین فرهنگیان با سابقه داشته و آن ها را که عمری به درستی و پاکی خدمت کرده اند مأیوس نموده و نیز انعکاس این عمل در بین روحانیان و متعصبین مذهبی با اعتراض مواجه شده و آن ها را عصبانی کرده است.
گیرندگان: ریاست ساواک استان مرکزی جهت اطلاع و تحقیق در اطراف خانم دکتر فرخ رو پارسای و اعلام چگونگی
خانم اسفند فرخ رو پارسای
زمانی که خانم فرخ رو پارسای مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را به عهده داشت، در تمام سخنرانی های خود از پیشرفت های آموزش و پرورش مطالبی بیان می کرد که البته این مطالب در همان موقع هم با سخنان دکتر عیسی صدیق وزیر اسبق آموزش و پرورش و یا فرهنگ در تضاد بود.
منبع ساواک در کلوپ روتاری شمال تهران سخنان عیسی صدیق را گزارش کرده که در پی خواهد آمد. خانم فرخ رو پارسای بعد از انقلاب اسلامی دستگیر گردید و به هنگام بازجویی به سؤالاتی درباره ی وضع آموزش و پرورش پاسخ داد که از میان این سؤالات دو سؤال که مربوط به موضوع می باشد انتخاب شده است که می توان با خواندن این سؤالات به تناقض گویی های وی به هنگام وزارت و به هنگام دستگیری پی برد.
سؤال: خانم فرخ روپارسا، هویت شما محرز است درباره ی وضع آموزش و پرورش چه می گویید؟
پاسخ:
در هر کاری فقط به عدد و رقم توجه می شد بدون آن که به کیفیت کار توجهی شود و قهراً این امر موجب ایجاد فساد بسیار در کار می شد. مسئله دیگر علاقه به تملق و خوش آمدگویی بود، به طوری که ناظر آن بودیم، هم وسایل ارتباط جمعی و هم کسانی که با آن ها سر و کار داشتند، مسابقه ی تملق گویی گذارده بودند و این علاقه به تملق باعث شده بود تا عیوب کار از نظر مسئولین این امر پنهان بماند. شاید بارها اشخاص در صدد برآمدند که انتقاد کنند و عیب کار را بگویند ولی توسط متملقین خاموش می شدند و از دستگاه رانده می شدند و افراد چاپلوس جای آن ها را می گرفتند».
سؤال: خانم فرخ رو پارسای به نظر شما مشکلات آموزش و پرورش چیست؟
پاسخ:
راه حل مشکلات آموزش و پرورش همیشه یک چیز است که بایستی به آن توجه کرد و آن تربیت معلم است، اگر معلم خوب داشته باشیم که معتقد به کار خود و مؤمن به فعالیت خود و اصول مقدس مملکت باشد تمام مشکلات به بهترین نحول حل می شود ولی متأسفانه همیشه دولت ها به این موضوع بی اعتنا بودند و آن قدر که به کمیت و عدد و رقم توجه می کردند به کیفیت توجه نداشتند اکنون هم بهترین راه آن است که به دنبال معلمین مؤمن و معتقد برویم».
در این جا لازم است سندی آورده شود تا به نظر واقعی خانم فرخ رو پارسا در مورد پرورش جوانان پی ببریم و پایبندی او را در مورد بخشی از اصول مقدس ارزیابی کنیم.
خانم فرخ رو پارسا در یک مراسم عروسی در باشگاه بانک سپه ضمن تأیید مختلط کردن مدارس می گوید: بکارت برای دختران چه معنی دارد مگر در اروپا و آمریکا دختران باکره هستند؟ مگر دختر تا وقتی شوهر کند باید در عذاب بماند. *** از عشق جداست و این اصولاً باید مبنای برابری زن و مرد قرار گیرد. دختر هم باید مانند پسر به *** خود برسد و وقتی که عشق به سراغش آمد آن وقت به زندگیش وفادار بماند او می گوید که علت پیشرفت کشورهای غربی و حتی شوروی بر همین اصل است.
پاسخ ها و نظرات خانم فرخ رو پارسای هر کدام معانی فراوان دارد و اگر آن ها را مورد تبیین و تفسیر قرار دهیم به عمق اقدامات فراماسونرها و اعضای سازمان های وابسته به آن ها پی می بریم.
در یکی از جلسات کلوپ روتاری شمال، سناتور دکتر عیسی صدیق مطالب مهمی را درباره ی مسائل آموزش و پرورش مطرح می کند و این مطالب به وسیله ی منبع ساواک برای ساواک فرستاده می شود. به گزارش زیر توجه کنید:
محل: تهران تاریخ وقوع: 15/9/45
منبع: قابل اطمینان تاریخ وصول: 16/9/45
خبر: صحت دارد تاریخ گزارش: 17/9/45
شماره: 5325
موضوع: تشکیل جلسه ی هفتگی کلوپ روتاری شمال
طبق اطلاع واصله از تهران ساعت 30/13 روز 15/9/45 جلسه ی هفتگی کلوپ روتاری شمال تهران با شرکت قریب 40 نفر از اعضا در هتل کمودور (مرمرکنونی) تشکیل گردیده است.
در این جلسه آقای سناتور دکتر عیسی صدیق وزیر فرهنگ سابق و سناتور انتصابی ضمن بیانات مبسوطی پیرامون تحولاتی که از زمان سلطنت اعلی حضرت همایون شاهنشاه آریامهر در ایران ایجاد شده اظهار داشتند:
این تحولات در کلیه ی شؤون مملکت به چشم می خورد ولی متأسفانه آموزش و پرورش ما با این تحولات به جلو نرفته است. ما هر سال بدون در نظر گرفتن احتیاجات مملکت دبیرستان تازه تأسیس می کنیم. مدارس متوسطه بدون معلم کافی و بدون شاگرد مستعد و بدون لوازم تعلیم و تربیت افتتاح می نماییم. من می توانم برای شما ثابت کنم چطور عمر جوانان را تلف می کنیم. از سال 1332 تاکنون 6 دانشگاه و 1300 دبستان و 11 هزار مکتب سپاه دانش به وجود آمده است. در حدود 2 میلیون و 80 هزار نفر دانش آموز داریم. فرانسه با این که کشور پیشرفته و مترقی است این تعداد مدرسه ندارد. ما در تمام این مدت فقط 72 باب مدرسه ی فنی و حرفه ای با 11 هزار شاگرد درست کرده ایم. از مدارس متوسطه هر سال 25هزار نفر بیرون می آیند و چون مدرسه ها معلم کافی نداشته اند و همین نظری بوده است جوان های ما نه در رشته ای تخصصی دارند و نه سواد دارند. اگر سپاه دانش نبود این جوان ها همه بیکار بودند. چون کاری به این جوان ها یاد نمی دهند به جز یک سلسله درس های نظری. امسال از 33 هزار نفر دیپلمه که در کنکور شرکت کردند فقط 5 هزار نفر قبول شدند و اگر دانشگاه می خواست از روی سواد دانشجو بپذیرد از این عده هم کمتر قبول می شدند. علت اینی که این مدرسه ها را باز می کنند یکی ارضای خاطر صاحبان نفوذ است و دیگر شخصی. عین این مطالب را در مجلس می گویم. وزیر فرهنگ می گوید: چشم، ولی رعایت نمی کند. در همین شهر تهران دبیرستان هایی هست که معلم ندارند و در حدود 11 هزار کلاس وجود دارد که نصف روزه است. زمانی که من وزیر فرهنگ بودم آیین نامه ای به تصویب رسید که شرط تأسیس مدارس جدید، داشتن معلم و لوازم آموزشی بود. جهت رفع این معضلات باید دبیرستان های متوسطه ای را که داریم کاهش دهیم و به مدارس حرفه ای تبدیل کنیم. در حدود 23 میلیون تومان صرف باز کردن کلاس های جدید متوسط کرده اند. باید به جای این مدارس هنرستان تأسیس کنند و معلم تربیت نمایند و شاگردانی را که از هنرستان بیرون می آیند هدایتشان کنند.
جلسه ی مذکور در سال 45/14 پایان یافته است.
گیرندگان: ساواک و بخش فرهنگی اجتماعی
اینک به معرفی یکی دیگر از عناصر مهم فراماسونری یعنی دکتر رضا مظلومان که نقش عمده ای در تحولات آموزش و پرورش داشت می پردازیم:
دکتر رضا مظلومان معاون آموزش و پرورش
دکتر رضا مظلومان تحصیلات دانشگاهیش را در دو مرحله دنبال کرد. مرحله ی اول را در دوره ی کارشناسی زبان و ادبیات خارجی در تهران طی کرد و در مرحله ی دوم به فرانسه رفت و پس از گرفتن مدرک کارشناسی ارشد در رشته ی روان شناسی، موفق به اخذ دکترای جرم شناسی شد. او در بازگشت به ایران بلافاصله به استخدام دانشگاه تهران درآمد و در دانشکده ی حقوق به تدریس پرداخت.
زمانی که دکتر مظلومان به استخدام دانشگاه تهران درآمد، دکتر منوچهر گنجی رئیس دانشکده ی حقوق و عضو کلوپ روتاری بود. روابط نزدیک این دو باعث شد تا دکتر مظلومان به عضویت کلوپ روتاری درآید.
زمانی که منوچهر گنجی به عنوان وزیر آموزش و پرورش به کابینه ی هویدا راه یافت، دکتر مظلومان را با خود به این وزارتخانه برد و به عنوان معاون خود به کار گماشت. دکتر رضا مظلومان فردی به شدت دین ستیزی بود و با هر چیزی که رنگ و بویی از ایمان و یا نشانی از دین و اعتقاد داشت، مخالفت می کرد. وی کوشید تا به طریقی این دین ستیزی را در حوزه ی مسئولیت وزارت آموزش و پرورش و مدارس ایران پیاده کند. او تلاش می کرد که مدارس مختلط را که برخلاف ارزش های حاکم بر مردم بود ایجاد کند و سرانجام کلاس های مختلط برای سال های اول و دوم دبستان را در شمار موفقیت های بزرگ خود قلمداد می کرد و در جلسات دوستانه ی کلوپ روتاری از گسترش این برنامه صحبت می کرد. او در یکی از سخنرانی های خود قول داده بود که هر ساله این کار را گسترش دهد و هر سال یک کلاس را به مجموعه ی مدارس مختلط بیفزاید. دکتر رضا مظلومان در یکی از نوشته های خود چنین می نویسد:
زمانی که معاون وزیر آموزش و پرورش بودم روزی برای بازدید به دانشسرای راهنمایی تحصیلی اصفهان رفتم و از آن چه دیدم بر جای میخکوب شدم. زیرا مشتی دختر سیاه پوش چادر چاقچوری و مشتی پسر ریشو که به همه چیز همانند بودند جز آن که دانشجو باشند، دیدم. دانستم که اینان قرار است پرورش دهندگان نسل آینده ی کشور باشند. از این رو به مدیر کل پرخاش کردم. او در پاسخ گفت که بی گناه است و آن ها فرآورده های گردانندگان پیشین می باشند. بازدیدهای دیگر نیز با این دیدار همانندی هایی داشت و همه ی دانشسراها از این فرآورده ها پر بودند. پس از بازگشت به تهران بر آن شدم که راهی شایسته برای برگزیدن دانشجوی دانشسراها که پرورش دهندگان فرزندان ما بودند ، بیابم. سخن کوتاه ، از هر شهری چند تن دبیر روانشناسی و پرورشی ادبیات فارسی را که نزدیک پانصد تن شدند، برگزیدم و دوره ای دو ماهه در تابستان برای یادگیری چگونه برگزیدن دانشجو در تهران برایشان بر پا کردم و از استادان دانشگاه تهران درخواست کردم که به آموزش این گروه بپردازند و شیوه ی گزینش دانشجو را به آن ها یاد دهند...».
حاکم شدن چنین افرادی ناشی از حاکم شدن فراماسونرها و روتارین ها در مجلس شورای ملی و مجلس سنا و کابینه ی دولت می باشد و همان طور که در فصول گذشته گفتیم قوه ی مقننه و دولت وزراء مدیران اجرایی را در سطح کلان آموزشی انتصاب می کنند زیرا یکی از وظایف دولت ها اشاعه ی آموزش و پرورش است که زیر نظر سازمان مربوط انجام وظیفه می کند. در اکثر جوامع که آموزش و پرورش تحت آن ها مانند ایران از شیوه ی مرکزی تبعیت می کند، سازمان آموزش و پرورش تحت عنوان وزارتخانه ای به وسیله ی یک وزیر هدایت می شود و وزیر آموزش و پرورش جزو هیأت دولت است. لذا سازمان آموزش و پرورش در کلیه ی شؤون از سیاست دولت متأثر می باشد.
 

mmasoumi

عضو جدید
فرخ روپارسا وبرخی عناصر بهایی تاثیرگذار در رژیم گذشته . . .

فرخ روپارسا وبرخی عناصر بهایی تاثیرگذار در رژیم گذشته . . .

برخي از بهائيان ديگر که در ادوار مختلف در عصر پهلوي مسؤوليت داشتند، عبارتند از:
ليلي امير ارجمند: مشاور ويژه فرح و مدير برنامه‌هاي آموزشي و تربيتي شاه.
دکتر عباس شاهقلي: پسر سرهنگ شاهقلي، وزير بهداري و وزير علوم.
اسفند فرخ روپارسا: نام او در شناسنامه فرخ روپارساي بود و وزير آموزش و پرورش، دختر فرخ دين پارساي بود که از عناصر تأثيرگذار در اداره مطبوعات و سمت دادن به فعاليت بهائيان و رواج ابتذال در زمان رضا شاه و تا اواسط سلطنت محمدرضا بوده است.
منصور روحاني: وزير آب و برق و نيز کشاورزي. وي همچنين عضو کانون مترقي هم بود. در دوره وي، کشاورزي ايران نابود شد. در ضمن وي سرپرست امور عمراني بنياد پهلوي و قائم مقام بانک عمران در امور عمراني شهرک غرب تهران و نمک آبرود بود.
عباس آرام: وزير امور خارجه. وي فرزند عليرضا چاي فروش از مبلغان بهائي بود. همچنين او وزير مختار ايران در واشنگتن و مديرکل سياسي وزارت امور خارجه و وزير امور خارجه در دولت اقبال، علم، منصور و هويدا و سناتور انتصابي در مجلس سنا بود.
غلامرضا کيان پور: وزير دادگستري.
منوچهر تسليمي: وزير بازرگاني و اطلاعات.
سپهبد علي محمد خادمي: رئيس هيأت مديره و مدير عامل هواپيمايي ملي ايران «هما» و عضو دفتر فرح و رئيس هيأت مديره شرکت هتل‌هاي ايران و عضو هيأت مديره بانک عمران، و از اعضاي مؤسس کلوپ صهيونيستي روتاري.
حضور بهائيان در بيشتر مناصب نظامي، دولتي در زمان پهلوي بسيار زياد بود. مئير عزري سفير اسرائيل غاصب در زمان پهلوي در ايران مي‌گويد:
پشتيباني‌هاي سازمان يافته گروهي )بهائيان( در ورود به دستگاه‌هاي دولتي و بالا کشيدن ديگر هم‌کيشان، راه را براي يارگيري‌هاي بيشتري باز مي‌کرد».[47] در گزارش جاسوسان آمريکايي آمده است: «… برنامه‌ها )ي اصلاحات ارضي و شرکت زنان در انتخابات و …( به دكترين بهائي‌گري بيشتر شباهت دارد تا به دين اسلام».[48] حضور فعال بهائيان در عرصه مديريت ارشد کشور و کابينه دولت موجب جهت‌گيري بسياري از تصميمات دولت به نفع اهداف اين فرقه وابسته به رژيم صهيونيستي و ضد اسلام شده بود. در سال 1347 در يکي از کميسيون‌هاي فرقه بهائيت، سخنگوي کميسيون پس از ابراز خرسندي از پيروزي ارتش اسرائيل غاصب در جنگ با اعراب گفت:
پيشرفت و ترقي ما بهائيان اين است که در هر اداره ايران و تمام وزارت خانه‌ها يک جاسوس داريم و هفته‌اي يک بار از طرح‌هايي كه تهيه شده و به وسيله دولت که به عرض شاهنشاه آريا مهر مي‌رسد، گزارشاتي در زمينه طرح به محفل روحاني بهائي مي‌رسد … .[49]
تأثير پيروزي انقلاب اسلامي بر فرقه ضاله بهائيت
بهائيانِ مولود دشمنان اسلام که همواره توسط استعمارگران و مغرضان حمايت مي‌شد‌ند، با آغاز پيروزي انقلاب اسلامي، اقدام به فرار نموده و حتي سرمايه‌هاي خود را از ايران خارج کردند. آنان بلافاصله از سوي دولت‌هاي انگليس، آمريکا، کانادا و … به پناهندگي سياسي پذيرفته شدند. البته گروهي هم متوجه اشتباهات خود و فريبکاري رهبران خود شده بودند و به دامان اسلام روي آوردند و توبه کردند.
پس از انقلاب پرشکوه ايران و قطع حمايت حکومتي از اين فرقه ضاله، غربي‌ها از اين فرقه به عنوان حربه‌اي براي مبارزه تبليغاتي بر ضد نظام اسلامي استفاده کردند. بهائيان گريخته از ايران هم از هر فرصتي براي وارد کردن ضربه به نظام اسلامي و به شکست کشاندن نظام استفاده کردند. در اين راه طرح‌ها و برنامه و حتي سرمايه گذاري‌هاي کلاني هم انجام دادند. علاوه بر اين‌ها کمپاني‌هاي خبري مثل بي‌بي‌سي، راديو فرانسه، راديو آمريکا، راديو اسرائيل با همة امکانات در اختيار اين فرقه صهيونيستي هستند و سعي مي‌كنند اين فرقه ضاله را در رسانه‌هاي خود، يک دين معرفي کنند.
با پيروزي انقلاب اسلامي بهائيان به يکباره تمام پشتوانه خود را در کشور از دست رفته مي‌ديدند و تمام آمال و آرزوهاي آنان نقش بر آب شده بود. در گزارش سفارت آمريکا به وزارت امور خارجه آن کشور در ژوئن 1979م (1359ش) آمده است: «يکي از نه نفر از مردان متفکر بهائيان گفت که جامعه بهائي احساس مي‌کند از جهات اداري، اجتماعي و مالي درحال مرگ است و با بدترين بحران در تاريخ صدوبيست و هشت ساله‌اش مواجه شده است».[50]
در مجموع بايد گفت پيروزي انقلاب اسلامي ايران باعث شد ماهيت اصلي اين فرقه آشكار شود و پايگاه آنان را در ايران که به اوج خود رسيده بود و دوران طلايي خود را سپري مي‌کرد، ويران شود.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و قطع حمايت حكومتي از اين فرقة ضالة، غربي‌ها و دشمنان، از اين فرقه هم حربه‌اي براي مبارزه تبليغاتي بر ضد نظام مقدس اسلامي ساختند و طي اين‌سال‌ها هنوز هم به دنبال آسايش اين جاسوسان دست‌آموز هستند؛ براي نمونه مي‌توان به حمايت رونالدريگان ـ رئيس جمهور وقت آمريكا ـ از چند جاسوس بهايي اشاره كرد كه به جرم جاسوسي بيگانگان در جنگ تحميلي عراق بر ضد ايران دستگير شده بودند. حضرت امام خميني رحمه الله عليه در پاسخ به آن حمايت‌ها فرمود:
نمي‌دانم اين كه در بعضي راديوها پخش كردند صحبت رئيس جمهور آمريكا را ملاحظه كرديد؟ كه ايشان از همه دنيا استمداد كردند براي اين‌كه اين بهايي‌هايي كه در ايران هستند و مظلومند و جاسوس هم نيستند و به جز مراسم مذهبي به كار ديگر اشتغال ندارند و ايران براي همين كه اين‌ها مراسم مذهبي‌شان را به جاي مي‌آورند، 22 نفرشان را محكوم به قتل كرده‌اند، ايشان از همه دنيا استمداد كرده كه اين‌ها جاسوس نيستند، اين‌ها يك مردمي هستند كه دخالت در هيچ كاري ندارند و روي انسان دوستي ايشان اين مسائل را مي‌گويند… .[51]
اگر ايشان (ريگان) اين مسائل را نمي‌گفت، خوب گاهي اذهان ساده احتمال مي‌دادند كه خوب اين‌ها هم يك مردمي هستند كه ولو اعتقاداتشان فاسد است، لكن مشغول كار خودشان هستند …
لكن بعد از اين‌كه اقاي ريگان گفته‌اند، شهادت دادند به اين‌كه اين‌ها جز مراسم مذهبي چيزي ديگري ندارند، باز هم مي‌توانيم باور كنيم؟ از آن طرف وقتي كه حزب توده را (به جرم جاسوسي) مي‌گيرند شوروي صدايش بلند مي‌شود كه يك عده مردم بي‌گناهي كه با جمهوري اسلامي هم موافق بودند … دولت ايران بيخودي آمده است اين‌ها را گرفته و حبس كرده، از آن طرف هم آقاي ريگان مي‌گويد كه اين بهايي‌ها، بيچاره‌ها مردم آرامي، ساكتي مشغول عبادت خودشان هستند … .
اگر اين‌ها جاسوس نيستند شما صدايتان در نمي‌آمد. شما براي خاطر اين‌كه اين‌ها يك دسته‌اي هستند كه به نفع شما هستند (اعتراض كرديد) … آمريكا را مي‌شناسيم كه انسان دوستي‌اش گل نكرده كه حالا براي خاطر 22 نفر بهايي كه در ايران به قول خودشان گرفتار شدند، براي انسان دوستي يك وقت همچو صدا كرده و فرياد كرده و به همه عالم متشبث شده است كه به فرياد اين‌ها برسيد. مردم شما را مي‌شناسند … اگر دليلي ما نداشتيم به اين‌كه اين‌ها جاسوس آمريكا هستند … طرفداري ريگان از آن‌ها … كافي بود.
بهائي‌ها يك مذهب نيستند، يك حزب هستند، يك حزبي كه در سابق انگلستان پشتيباني آن‌ها را مي‌كرد و حالا هم آمريكا دارد پشتيباني مي‌كند.
اين‌ها هم جاسوسند مثل آن‌ها … مسأله اين است كه طرفدار اين‌ها شما آقاي ريگان هستيد …».[52]

نتيجه

دوران پهلوي بستر بسيار مناسبي براي رشد و نفوذ بهائيان در ايران شده بود. با حمايت‌هايي كه شاه از اين گروه مي‌كرد و پست‌هاي اجرايي و مقام‌هايي دولتي كه بهائيان به دست مي‌آوردند ـ به ويژه از دهة قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ـ و حمايت‌هايي كه از سوي استعمار‌گران ـ به ويژه آمريكا و انگلستان و رژيم غاصب اسرائيل ـ باعث شد ايران سرزمين امن و پر از نعمت براي بهائيان شود. بهائيان در زمان پهلوي دوران طلائي خود را سپري مي‌كردند؛ ولي با روشنگري حضرت امام خميني رحمه الله عليه و پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 همه برنامه‌ها و معادلات آنان بر هم خورد و الحمد الله نام مقدس اسلام پاينده ماند و ان شاء الله اين انقلاب به انقلاب حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف متصل خواهد شد.
 

a_m68 سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز حداقل یه مطلبی بذار که خودت حوصله خوندنشو داشته باشی;)
3تا پست گذاشتی همشم طولانی.فک کنم خودتم نخوندیش:D
خوب و بد بودنش زیاد توفیری نمیکنه این دوستمون میخواست بگه اولین وزیر زن ایشون بودن
 

Similar threads

بالا