اعتراف میکنم که ...

[SH.Aghighi]

اعتراف میکنم ......................................................................................................................................................!

 

[sara23]

اعتراف میکنم که گاهی بیخودی به بعضی آدما احترام میذارم...

 

[barani8787]

اعتراف میکنم الانخیلی تنهاااااااااااااااام خیلییییییییییییییییییی... دلم تنگه.....

 

[Ahmad Engineer]

اعتراف میکنم که بعضی موقعها عجله کردمو با همون عجله خرابکاری کردم

اعتراف میکنم که خیلی وقتا با بی فکری وضعو خراب کردم...

ولی امیدوارم!

 

[etnn]

اعتراف میکنم که جدیدا خیلی بی انگیزه شدم برای اهدافم و وقتمو زیاد به بطالت میگذرونم!!
خدایا منو اصلاح کن :|

 

[ati3254]

اعتراف میکنم جدیدا خیلی بیخیال شدم نسبت به همه چی....................

 

[saba jo00on]

اعتراف می کنم حال یکی را اساسی گرفتم آخه فکر می کرد بچه زرنگه بغداده الام وجدان راحتی دارم

 

[SH.Aghighi]

اعتراف میکنم اعتماد خیلی بی رحم شده.........

 

[SH.Aghighi]

اعتراف میکنم امروز یک خبر خیلی خوب شنیدم و بی نهایت خوشحال شدم..

 

[sara23]

اعتراف می کنم که الان خیلی کار دارم... خیلی سر درگمم...

 

[mahtab2689]

اعتراف میکنم که خسته شدم از این وضعیت.....

 

[SH.Aghighi]

اعتراف میکنم دلم یه مسافرت خیلی خوب میخواد......

 

["ALIREZA & M"]

اعتراف میکنم نهار در خدمت یکی از دوستان خوبم هستم.

 

[SH.Aghighi]

اعتراف میکنم نهار در خدمت یکی از دوستان خوبم هستم.

اعتراف میکنم میترسم که دست پختم باب میلشون نباشه و من شرمنده بشم

 

["ALIREZA & M"]

اعتراف میکنم میترسم که دست پختم باب میلشون نباشه و من شرمنده بشم

اعتراف میکنم که دوستم بیش از حد به دست پختش حساس شده است با اینکه میداند سرآشپز ماهری هست.

 

[SH.Aghighi]

اعتراف میکنم که دوستم بیش از حد به دست پختش حساس شده است با اینکه میداند سرآشپز ماهری هست.

اعتراف میکنم واقعا تنهایی غذا خوردن زجر آور است...

 

[E ntezar]

اعتراف میکنم ..بعضی وقتا دلم تنگ میشه...

 

[E ntezar]

سلام بر شما...اگر دوست دارید چرا که نه!!!!

اعتراف کردم
دیگه....عیلک سلام...خانوم عقیقی

 

[imah]

اعتراف میکنم نهار در خدمت یکی از دوستان خوبم هستم.

اعتراف میکنم شیکمویی

 

[SH.Aghighi]

اعتراف میکنم دلم برای پیست رالی تنگ شده و خیلی مدت نرفتم

 

[hadi1525]

اعتراف میکنم که با شایعه و دروغ، دخترهای فامیل رو به جون هم می انداختم و اونها هم کارهای همدیگه رو لو میدادن {البته بچه بودم} الان هم اصلا از کارام پشیمون نیستم!

 

[sara23]

اعتراف میکنم که با شایعه و دروغ، دخترهای فامیل رو به جون هم می انداختم و اونها هم کارهای همدیگه رو لو میدادن {البته بچه بودم} الان هم اصلا از کارام پشیمون نیستم!

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم یکی دو دفعه بدجور پسرداییمو کتک زدم!

 

[samaneh91]

اعتراف میکنم دبیرستانی که بودم لاستیک مسول امور دفتری رو پنچر کردم اخه خیلی .. بود

 

[samaneh91]

اعترا ف میکنم تو ازمایشگاه خیلی وسیله ازمایشگاهی گرون میشکستم و قایمشون میکردم زیر کابینتا

 

[sara23]

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم چراغ یه ماشینو تو کوچه شکوندم و در رفتم!

 

[samaneh91]

اعتراف میکنم یه بار سوالات ترم ازمایشگاه فیزیک رو با دوستم از میز استاد کش رفتیم و تو خوابگاه بین بچه ها پخش کردیم

 

[samaneh91]

اعتراف میکنم بچه ی شروری بودم داداش بزرگمو به صلابه میکشیدم

 

[sara23]

اعتراف می کنم که یه دفعه ناظر جلسه بعد امتحان اومد پیشم و گفت دست هرچی تقلب کاره از پشت بستی!!!!!!

اعتراف میکنم که اون لحظه خیلی به خودم افتخار کردم!

 

[SH.Aghighi]

اعتراف میکنم دلم میخواد یه بار دیگه به دوران کودکیم برگردم...

 

[samaneh91]

اعتراف میکنم تو دبیرستان به مسولیت من همه بچه ها دم عید از مدرسه فرار کردن بعد زنگ زدن خونه مامانمو بردن تعهد ازم گرفتن