ما را به رندی افسانه کردندتا شاگردم به قطع استادترم
تا بنده ترم ز جمله آزادترم
کاری است عجب کار من بی سرو بن
غمگین ترم آن زمان که دلشادترم
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستیهفتاد و دو ملتند در دین کم و بیش
از ملتها عشق تو دارم در پیش
نه کفر نه اسلام نه طاعت نه گناه
مقصود تویی بهانه بردار از پیش
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
آیا تو چنان که مینمایی هستی؟
ساقی غم من بلند آوازه شده استیک ذره هدایت تو می باید و بس
یک لحظه حمایت تو می باید و بس
تر دامنی این همه سرگردان را
باران عنایت تو می باید و بس
وین نغمۀ محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقیست آوازِ باد و باران
توکه چشمت مثه جشم غزاله
نمی پرسی دل من برچه حاله
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
تاکی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریم
مرا عهديست با جانان كه تا جان در بدن دارم
هواداران كويش را چو جان خويشتن دارم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |