bardia_k
پسندها
90

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام جواب محبت شما در اخر صفحه داده شد بازم ممنونم:gol::gol:
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=124409&page=26
    ببخشید قصذ فضولی تو پروفایلتون نداشتم ولی چشمم به گلها افتاد فهمیدم تولدتونه
    تولدتون مبارک باشه
    دنیایی بدون غم و پراز شادی و سلامتی برای شما خواستارم
    ارزومند ارزوهایتان:gol::gol::gol::gol:
    تولدت مبارک داداش گلم
    هزارسال به شادی وسلامتی [IMG] [IMG]

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=129743
    تولد بردیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااست
    سلام دوست خوب.. تولدت مبارک انشاللاه همیشه دنیا به کامت شیرین باشه و از لحظه لحظه های زندگیت لذت ببری..
    راستی امیدوارم تولدت رو اشتباهی ننوشته باشن...
    [IMG][IMG][IMG][IMG]
    ة ة
    ...
    ...
    دلم برات تنگ شده بود، چشمامو فرستادم تا ببینمت


    روی هر پله که باشی
    خدا یه پله از تو بالاتره
    نه به خاطر اینکه خداست
    به خاطر اینکه دستت رو بگیره.


    گاهی سکوت کنیم
    حتما" صدای صحبت خدا را خواهیم شنید.
    او نیز حرفها دارد ، اگر بخواهیم بشنویم.
    چو این تبدیل‌ها آمد
    نه هامون ماند و نه دریا
    چه دانم من دگر چون شد
    که چون غرق است در بی‌چون
    چه دانم‌های بسیار است
    لیکن من نمی‌دانم
    که خوردم از دهان‌بندی
    از آن دریا کفی افیون


    زندگي يك گل سرخ است پر ازعطر پرازخار پرازبرگ لطيف يادمان باشد اگر گل چيديم عطر وخار وگل وبرگ همه همسايه ي ديوار به ديوار همند
    بی تو دلم می‌گیرد
    و با خودم می‌گویم
    کاش آن یک بار که دیدمت
    گفته بودم
    که بی تو گاه دلم می‌گیرد
    که بی تو گاه زندگی سخت می‌شود
    که بی تو گاه هوای بودنت دیوانه‌ام می‌کند
    اما نمی‌گفتم
    که این «گاه» ها
    گهگاه
    تمامِ روز و شب من می‌شوند
    آن وقت بغض راه گلویم را می‌گیرد
    درست مثل همین روزها
    سهراب : گفتي چشمها را بايد شست ! شستم ولي..... گفتي جور ديگر بايد ديد! ديدم ولي..... گفتي زبر باران بايد رفت رفتم ولي او نه چشم هاي خيس و شسته ام را نه نگاه ديگرم را هيچکدام را نديد فقط در زير باران با طعنه اي خنديد و گفت : ديوانه ي باران نديده
    خدا با خودش فکر کر د ...............




    تا برف بر روی زمین بارید ، زمین هم سفید و پاک شد،و با خودش گفت:" من هم
    سفید و پاکم چون دل خدا"
    خدا هم با آفتابی اشتبا هش را گوشزد کرد.
    دلم سنگین تر از ارامش شب
    دلم کوچکتر از قلب ستاره
    دلم تنهاتر از بید لب جو
    دلم نازکتر از ان ابر پاره
    پس بشکنیم قفل سکوتو
    کم کنیم فاصله ها رو
    روی هر گوشه دل حک کنیم اسم خدارا
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا