بازبینیِ تاریخ صدر اسلام

?Why

عضو جدید
پس از غرانیق و به دنبال اون ملغی شدنِ پیمانِ تحریم ، پیامبر تونست از کسی پناه بگیره و تحتِ حمایت ، دینشو تبلیغ کنه ...
در این بین ،
انگیزه های گروه هایی که به سمتش متمایل میشدن هم جالبه :

پیمبر به محل قبیله بنی عامرین آمد و آنها را سوی خدا خواند و یکی از آنها که بیحره نام داشت گفت : بخدا اگر این جوان را از قریش میگرفتم به وسیله او عربان را میخوردم .
پس از آن بیحره به پیمبر گفت : اگر ما پیرو تو شویم و خدایت بر مخالفان چیره کند آیا پس از تو کار با ما خواهد بود ؟
پیمبر گفت : این کار به دست خداست که آنرا هر کجا خواهد نهد .
بیحره گفت : ما سینه های خویش را در مقابل عربان سپر کنیم و چون غالب شدی کار به دستِ دیگران باشد ، ما احتیاجی به این کار نداریم . و دعوت او را نپذیرفتند .

یا درباره علتِ گرویدنِ جمعی از خزرجیان به اسلام اینطور اومده که :

... و خدای چنان خواسته بود که یهودیان دیارشان (یهودیانِ همسایه ی مدینه) اهل علم و کتاب بودند و خزرجیان مشرک و بت پرست بودند و با یهودیان جنگ ها داشتند و هر وقت در میانه حادثه ای بود ، میگفتند : پیمبری داریم که بعثتِ او نزدیک است و روزگارش فرا رسیده و ما پیرو او میشویم و به کمک او شما را چون عاد و ارم میکشیم و نابود میکنیم .
و چون پیمبر خدا با آن گروه سخن گفت و به سوی خدا دعوتشان کرد با همدیگر گفتند : به خدا این همان پیمبریست که یهودیان میگویند ، مبادا پیش از شما بدو بگروند .
بدینسان جمعی از خزرجیان دعوت پیمبر را پذیرفتند و تصدیق کردند ...
 

?Why

عضو جدید
بعد از هجرت ، و خارج شدنِ پیامبر از زیرِ چتر نفوذِ قدرتِ قریش ، چیزی که به وضوح دیده میشه ، تغییر لحنِ پیامبره ...
شاه بیتِ این تغییرات هم فرمانِ جهاد بود ... در خطبه های پیامبر ، در نخستین جمعه در مدینه ...

... با دشمنانِ خدا دشمنی کنید و در راهِ خدا چنانکه باید جهاد کنید که او شما را برگزیده و مسلمان نامیده تا هر که هلاک می شود از روی حجت هلاک شود ...

دیگه با ورود به مدینه ، تنها یک پیامبر نداریم ، بلکه یک پیامبرِ حاکم داریم ...

در سالِ اول هجرت ، پیمبر با عایشه زفاف کرد ... و عایشه در آن وقت 9 ساله و به قولی 10 ساله بود .

...
 
آخرین ویرایش:

JavadMessi

مدیر بازنشسته
اگه براي هر پستيت به ترتيب منبع ذكر نكني تاپيك قفل خواهد شد نگي نگفتي!
همچنين تمام حرفت رو هم خلاصه وار بيان كن كه بشه جواب بهش داد
 

?Why

عضو جدید
اگه براي هر پستيت به ترتيب منبع ذكر نكني تاپيك قفل خواهد شد نگي نگفتي!
چی شده ... تهدید میکنی ... خط و نشون میکشی ...


استفاده از چندین منبع ، سختیِ کار رو چند برابر میکنه ، به همین خاطر من به
تاریخ طبری اکتفا میکنم . (البته با توجه به دیدی که میخوام تاپیک رو پیش ببرم و با توجه به ویژگیهایِ تاریخ طبری ، نیازی هم به تعددِ منابع و مراجع نیست!)

به مرجع تو پست اول اشاره شده .
اما برای اینکه لازم نباشه زحمت بدبن به خودتون و پیداش کنین ...
همچنين تمام حرفت رو هم خلاصه وار بيان كن كه بشه جواب بهش داد
دیگه خلاصه تر از این !!!
شاید بهتر باشه شما هم به اندازه ی ما وقت بزاری تا جواب بدی ...
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
چی شده ... تهدید میکنی ... خط و نشون میکشی ...




دیگه خلاصه تر از این !!!
شاید بهتر باشه شما هم به اندازه ی ما وقت بزاری تا جواب بدی ...
منم ميتونم رفرنس 110 جلد بحار رو بدم!!
منظورم آدرس دقيق هر مطلب بود اگه واقعا خودت وقت گذاشته باشي پس بايد آدرس دقيق هر مطلب رو هم داشته باشي
 

?Why

عضو جدید
منم ميتونم رفرنس 110 جلد بحار رو بدم!!
منظورم آدرس دقيق هر مطلب بود اگه واقعا خودت وقت گذاشته باشي پس بايد آدرس دقيق هر مطلب رو هم داشته باشي

میخوای بری چک کنی ببینی راست میگم یا نه ؟ :redface:
اینقد واست ناآشنا و غریبست که فک میکنی دروغ میگم ... حق داری خوب ، تا حالا نشنیده بودی دیگه ...

خودتو داری بیخود به زحمت میندازی ...
به هر حال ، چش اوستا ... صفحش رو هم واست میزارم ...

پس از استقرار کامل در مدینه ، مسلمین تحت رهبری پیامبر ، یواش یواش شروع به تحرکاتی! کردند ... از جمله این حرکتها :


واقدی گوید ...
پیامبر با دویست تن از یاران خود به قصد غزا بیرون شد و در ماه ربیع الاول به بواط رسید و میخواست راهِ کاروانهای قریش را ببندد ...



اسمِ این کار رو چی میشه گذاشت ؟

---------------------------------------------
جلد 3 صفحه 936 (وقایع سال دوم هجرت)
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
میخوای بری چک کنی ببینی راست میگم یا نه ؟ :redface:
اینقد واست ناآشنا و غریبست که فک میکنی دروغ میگم ... حق داری خوب ، تا حالا نشنیده بودی دیگه ...

خودتو داری بیخود به زحمت میندازی ...
به هر حال ، چش اوستا ... صفحش رو هم واست میزارم ...

پس از استقرار کامل در مدینه ، مسلمین تحت رهبری پیامبر ، یواش یواش شروع به تحرکاتی! کردند ... از جمله این حرکتها :


واقدی گوید ...
پیامبر با دویست تن از یاران خود به قصد غزا بیرون شد و در ماه ربیع الاول به بواط رسید و میخواست راهِ کاروانهای قریش را ببندد ...



اسمِ این کار رو چی میشه گذاشت ؟

---------------------------------------------
جلد 3 صفحه 936 (وقایع سال دوم هجرت)
نه پسر خوب ميخوام وسطش خودت به جعليات(منظورم كل پستات نيست) بازم اضافه نكني چون اين كار رو از هم قطاريهات قبلا ديدم
 

?Why

عضو جدید
...
و در همین سال پیمبر با مهاجران به تعرض کاروانهای قریش که سوی شام میرفت برون شد و این را غزوه ذات العشیره گفتند ... (ج3 ص937)



دوستان ما همچنان منتظریم که ما رو روشن کنید به این کارا چی میگن ...

 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
...
و در همین سال پیمبر با مهاجران به تعرض کاروانهای قریش که سوی شام میرفت برون شد و این را غزوه ذات العشیره گفتند ... (ج3 ص937)



دوستان ما همچنان منتظریم که ما رو روشن کنید به این کارا چی میگن ...

در جمادی الاولی سال دوم، خبر حرکت کاروان تجاری قریش که از مکه عازم شام بود، به مدینه رسید و چون قریش اموال مهاجرین را مصادره کرده بود موقعیت مناسبی بود که رسول خدا (ص) با مصادره اموال کاروان تجاری، قریش را مجبور به بازگرداندن اموال مهاجرین کند و در صورت اصرار و لجبازی اموال آنان را به عنوان غنیمت بین مهاجرین تقسیم کند. لذا رسول خدا (ص) با صد و پنجاه نفر از صحابه تا "ذات العشیره"، کاروان تجاری قریش را تعقیب کرد و تا اوائل جمادی الاخر در آنجا توقف نمود اما با کاروان تجاری روبرو نگردید و در مصادره اموال کاروان موفق نشد

حالا فهميدي به اين كارها چي ميگند؟؟؟
مثلا داري تاريخ تحليل مي كني؟!!
خب تحليلت رو يكم بازكنم ببينيم واقعا تحليله يا طبق معمول پيامبر و اسلام ال و بل هستند
اصل واقعيت:عبدالمالك ريگي فردي خونخوار بود كه چندصد نفر را به شهادت رسانده بود اونم به طور فجيع كه پس از دستگيري اعدام شد!!
خبر القايي(بر فرض ريگي فردي ناشناسه):شخصي به نام ريگي كه مخالف جمهوري اسلامي بود دستگير و اعدام شد!!
تحليل:دوستان ما همچنان منتظریم که ما رو روشن کنید به این کارا چی میگن ...(قسمت تحليل معركه بود!!!)
ميگم چطوره شما يه تاپيك هم در بيان كرامات و فضائل ابوسفيان(ريگي) بزنيدها:confused:
 

?Why

عضو جدید
... چون قریش اموال مهاجرین را مصادره کرده بود موقعیت مناسبی بود که رسول خدا (ص) با مصادره اموال کاروان تجاری، قریش را مجبور به بازگرداندن اموال مهاجرین کند و در صورت اصرار و لجبازی اموال آنان را به عنوان غنیمت بین مهاجرین تقسیم کند...


اگه ازت دزدی کردن ، شما هم حق دارید که دزدی کنید ؟

از نظرِ من این کار غیراخلاقیه ... حتی برای یه آدمِ عادی ... ایشون که قرار بود پیامبرِ رحمت و مرحمت! باشه ...

به خاطرِ مالِ بی ارزشِ دنیا ، باید سر گردنه گرفت و به کاروانهای تجاری حمله کرد ؟

چقدر وارسته !!!
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگه ازت دزدی کردن ، شما هم حق دارید که دزدی کنید ؟

از نظرِ من این کار غیراخلاقیه ... حتی برای یه آدمِ عادی ... ایشون که قرار بود پیامبرِ رحمت و مرحمت! باشه ...

به خاطرِ مالِ بی ارزشِ دنیا ، باید سر گردنه گرفت و به کاروانهای تجاری حمله کرد ؟

چقدر وارسته !!!

عزیزم بهتر نگاه کن

من بیام جیب شما رو بزنم شما هم بری جیب جواد رو بزنی اشتباه هست خوب.

حالا

من جیب شما رو بزنم شما هم بیای جیب منو بزنی چطور؟ (تو جیب من پول شما بود دیگه!)
 

?Why

عضو جدید
اما بعد ...
پیامبر گروهی رو برای زیر نظر داشتنِ قریش فرستاد ... گروه به کاروانی از قریش رسید ..


مسلمانان با هم مشورت کردند و آخرین روزِ رجب بود و گفتند : اگر امشب کاروان را رها کنید وارد حرم شوند و بدان دست نیابید و اگر بکشیدشان در شهر حرام خون ریخته اید ، و مردد شدند و از عمل بیمناک شدند ، پس از آن شجاعت آوردند و همسخن شدند که هر که را توانند بکشند و مال وی بگیرند ... (ج3/ص939)

یک نفر فرار کرد یک نفر رو کشتند و دو نفر رو هم اسیر کردن و با کاروان پیشِ پیامبر برگشتند ...

پیمبر به آنها گفت : نگفته بودم در ماه حرام جنگ کنید و کاروان و دو اسیر را بداشت و چیزی از آن نگرفت .(ج3/ص939)
و
قریشیان گفتند : محمد و یاران وی حرمت ماه حرام را نداشته اند و در ماه حرام خون ریخته اند و مال برده اند و اسیر گرفته اند .(ج3/ص939)

در جواب اینها و اختلافی که بینِ خود مسلمانان پیش آمده بود ، آیه نازل شد که :
از تو در باره ماهى كه كارزار در آن حرام است مى‏پرسند بگو كارزار در آن گناهى بزرگ و باز داشتن از راه خدا و كفر ورزيدن به او و باز داشتن از مسجدالحرام [=حج] و بيرون راندن اهل آن از آنجا نزد خدا [گناهى] بزرگتر و فتنه [=شرك] از كشتار بزرگتر است (س البقرة/آ 217)

و چون قرآن در این باب نازل شد ، و خدا اختلاف از مسلمانان برداشت پیمبر کاروان و دو اسیر را بگرفت و قریشیان برای ... و ... فدیه فرستادند و پیمبر فرمود فدیه نمیگیریم تا دو یار ما ... و ... بیایند که بین داریم آنها را بکشید و اگر چنین کنید دو یار شما را میکشیم ، و چون ... و ... بیامدند ، پیمبر در مقابل دو اسیر فدیه گرفت .(ج3/ص940)
 

میهن دار

عضو جدید
:surprised:

بازم تکرار میکنم :
شما اگه منابعِ بهتری داری ، که خلافِ چیزی که من میگم رو میگن ، خوب بیا با ما به اشتراک بزار ...
متاسفانه من از منابع خبری برای شما ندارم(البته وظیفه شرعی یا اجتماعی هم در اون حد ندارم که دقیق بشم توی اونا). سوال من این بود که جایی که توی این 1390 سال دانشمندانی مثل ملاصدرا، فیلسوفی مثل ابن سینا، و صدها مثل اینها که مردم زمان خودشون از اونها به نیکی یاد کردن(و هویتشونم اونقدر که شما داری محمد رو در هاله ای از ابهام میبری، مبهم نیست )؛ قبل از من وشما و آخوندهای این زمونه(چه خوبش چه بدش) یک همچین منبعی رو دیدن و بر اسلامشون باقی موندن و اعتنایی بهش نکردن، شما داری سعی بیهوده میبری در خدشه دار کردن چهره ای که یک میلیارد و نیم (چه شیعه چه سنی) پیرو داره.
من چون مطمئنم از نتیجه تحقیق، وقتمو میگذارم برای تحقیق تو رشته خودم؛ به اندازه کافی هم اطلاعات دارم توی زمینه های مختلف که متن زیر رو برات بنویسم:
شمایی که مدعی هستی، به عنوان کسی که با علوم آکادمیک سروکار داشته، زمینه ای رو که داری توش تحقیق میکنی، پیشتر از علوم آکادمیک فعلی، آکادمیک بوده و خیلی وسیع تر از اون چه که نظر شماست؛ پس خودتو با خوندن فقط یک منبع خاص اونهم فقط تاریخی و با داشتن پیش فرض(من زیاد نمیشناسمتون ولی چندتا پستی که پیش از این از شما دیدم این رو برام اثبات میکنه ) که خلاف اصول تحقیق توی هر زمینه ای هست، داری گول میزنی. البته ممکنه عده ای هم صدای تو بشن ولی این رو بدون افراد خیلی بیشتری هستن مثل من چه موافق چه مخالف که حتی به اندازه خوندن پست ها هم برای چنین تاپیکی وقت نمیذارن؛ آخه شما طوری نظرات مخالفتو تا اینجا کوبیدی که انگار نظر و عقیده شما وحی منزل هستش(گرچه شما اینجا معنی این واژه رو هم بردی زیر سوال!...)
بازم میگم وظیفه من بیشتر از این نیست که توصیه ای بهت کرده باشم.
راستی در مورد پاراگراف اول پست قبلیم تعجب گذاشتی، منظورت اینه که تمام دوران پیشرفت علم و فناوری در اعصار مختلف بعد از میلاد مسیح (به قبلش کاری نداشته باشیم:w16:) فقط تو قاره اروپا اتفاق افتاده؟
 
آخرین ویرایش:

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه ازت دزدی کردن ، شما هم حق دارید که دزدی کنید ؟

از نظرِ من این کار غیراخلاقیه ... حتی برای یه آدمِ عادی ... ایشون که قرار بود پیامبرِ رحمت و مرحمت! باشه ...

به خاطرِ مالِ بی ارزشِ دنیا ، باید سر گردنه گرفت و به کاروانهای تجاری حمله کرد ؟

چقدر وارسته !!!


در پاسخ به اين نوشته كه خالي از توهين هم نيست، بايد چند مساله مورد بررسي قرار گيرد:


1- بررسي اين امر كه چرا خداوند متعال به پيامبر و مسلمانان اجازه مي­دهد به قريش و كاروان­هاي تجاري آنها حمله كنند؟

2- بررسي شان نزول آيه 217 سوره بقره و اين كه آيا غارت كاروان قريش توسط عبدالله بن جحش، به دستور رسول خدا (ص) بوده است يا اقدامي خودسرانه محسوب مي­شود؟

برخي از آيات جنگ و جهاد
در قرآن كريم و در آيات متعددي به مسلمانان اجازه داده شده كه با كفار و مشركان به جنگ بپردازند. ما ابتدا اين آيات را ذكر مي­كنيم. سپس به بررسي علل جنگ­هاي مسلمانان با مشركان مي­پرازيم.
1. در آيه 190 سوره بقره آمده است:
در راه خدا، با كسانى كه با شما مى‏جنگند، بجنگيد، و[لى‏] از اندازه درنگذريد، زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمی‏دارد.



دراين آيه خداوند متعال به روا شمردن، بلكه جنگ با كساني كه با مسلمانان به جنگ مي­پردازند، اشاره كرده است.

2. در سوره حج، آيه 39 و 40 آمده است:
به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده، رخصت [جهاد] داده شده است، چرا كه مورد ظلم قرار گرفته‏اند، و البته خدا بر پيروزى آنان سخت تواناست.همان كسانى كه بناحق از خانه‏هايشان بيرون رانده شدند. [آنها گناهى نداشتند] جز اينكه مى‏گفتند: «پروردگار ما خداست »و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض ديگر دفع نمى‏كرد، صومعه‏ها و كليساها و كنيسه‏ها و مساجدى كه نام خدا در آنها بسيار برده مى‏شود، سخت ويران مى‏شد، و قطعاً خدا به كسى كه [دين‏] او را يارى مى‏كند، يارى مى‏دهد، چرا كه خدا سخت نيرومند و شكست‏ ناپذير است



3. در آيه 75 سوره نساء آمده است :
و چرا شما در راه خدا [و در راه نجاتِ‏] مردان و زنان و كودكان مستضعف نمى‏جنگيد؟ همانان كه مى‏گويند: «پروردگارا، ما را از اين شهرى كه مردمش ستم ‏پيشه‏اند بيرون ببر، و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده، و از نزد خويش ياورى براى ما تعيين فرما.»


4. در آيه 13 سوره توبه نيز آمده است :
چرا با گروهى كه سوگندهاى خود را شكستند و بر آن شدند كه فرستاده [خدا] را بيرون كنند، و آنان بودند كه نخستين‏بار [جنگ را] با شما آغاز كردند، نمى‏جنگيد؟ آيا از آنان مى‏ترسيد؟ با اينكه اگر مؤمنيد خدا سزاوارتر است كه از او بترسيد.


و در آيه 193 سوره بقره آمده است :
با آنان بجنگيد تا ديگر فتنه‏اى نباشد، و دين، مخصوص خدا شود. پس اگر دست برداشتند، تجاوز جز بر ستمكاران روا نيست.


برسي علل حمله مسلمانان به قريش و كاروان هاي تجاري آنها :
الف: حالت جنگ بين مسلمانان و كفار
بررسي منابع تاريخي و تامل در آيات قرآني مويد اين نكته است كه: مشركان مكه در واقع آغازگر جنگ عليه مسلمانان -هم در مكه و هم پس از هجرت مسلمانان به مدينه- بودند. با اين تفاوت كه در مكه هنوز اجازه دفاع و درگيري با مشركان به مسلمانان داده نشده بود، و در مدينه اين اجازه صادر شد.


از امام باقر (ع) در خصوص آيه 39 سوره حج « اذن للذين يقاتلون با نهم ظلموا ... » روايت شده كه اين آيه درباره مهاجران نازل شده است .

هر زمان كه در مكه مجروح يا مضروبي از مسلمانان نزد رسول خدا(ص) مي­آمد و از كفار شِكوه مي­كرد، آن حضرت مي­فرمود كه رخصت نبرد ندارد و آيه مزبور اين رخصت را به پيامبر خدا (ص) داد.
 

?Why

عضو جدید
سوال من این بود که جایی که توی این 1390 سال دانشمندانی مثل ملاصدرا، فیلسوفی مثل ابن سینا، و صدها مثل اینها که مردم زمان خودشون از اونها به نیکی یاد کردن قبل از من وشما و آخوندهای این زمونه یک همچین منبعی رو دیدن و بر اسلامشون باقی موندن و اعتنایی بهش نکردن، شما داری سعی بیهوده میبری در خدشه دار کردن چهره ای که یک میلیارد و نیم (چه شیعه چه سنی) پیرو داره.
با این استلال شما ، گالیله وقتی شک کرد که زمین مرکز کائنات نیست ، باید با خودش فکر میکرد که : نه ... اینهمه کشیشو و اسخوف و کلیسا و دانشمند که قبل از من گفتن زمین مرکزِ کائناته ، چرت که نگفتن که ... پس حتماً اشتباه میکنم ... یا مثلاً چون اینشتین آدمِ باهوشی بوده ، پس دیگه دلیلی نیست که مرکزِ پژوهشیِ سرن رو دایر کرد !

شما چطور میتونی از دلِ اون بزرگان خبر داشته باشی ؟ در زمانی که به راحتی با برچسب الحاد و ارتداد آدم میکشتن ؟

با ملاصدرا کاری ندارم ، چون اسمش روشه ... ولی در مورد ابن سینا ؛ چقد با افکارش آشنایی ؟
نمونش :

"ابن سينا خرد مبتني بر منطق داشت و به تقدم عالم معتقد بود و مي گفت ( وجود خداوند بر جهان تقدم ذاتي دارد نه زماني) او به موجوديت جن وزنده شدن بعد از مرگ معتقد نبود .....سينا ميگفت افعال و حوادث مستقيما از خدا بوجود نمي ايد بلكه در نتيجه عمل غايي داخلي تكامل ميابد . سينا كو شش زياد كرد تا نظريات فلسفي خود را با عقايد عامه مسلمانان توافق دهد سينا همه قضايا را تنها به روش عقلي و كاملا مستقل از قران مورد بحث قرار ميداد از اين سبب بود كه تا قرن ها از طرف خلافت ها و هيت هاي حاكم ارتجاعي اورا مظهر كفر و الحاد ميدانستند و سوزاندن كتابهايش از سياستهاي متداول طي چند قرن در كشور هاي اسلامي منطقه بود زمانيكه اورا كافر و ملحد گفتن او گفت . ((كفري چو مني گزاف و اسان نبود محكم تر از ايمان من ايمان نبود در دهر چو من يكي و ان هم كافر پس در همه دهر يك مسلمان نبود))"
لینک
و احتمالاً نمیدونی که شخصی مثلِ زکریایِ رازی نبوت و وحی رو قبول نداشت .

اون چیزی که اکثریت قبول دارن ، الزاماً درست نیست . حتی با کمی اغراق ، باید در درست بودنِ چیزی که اکثریت قبول دارن شک کرد .
 
آخرین ویرایش:

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با این استلال شما ، گالیله وقتی شک کرد که زمین مرکز کائنات نیست ، باید با خودش فکر میکرد که : نه ... اینهمه کشیشو و اسخوف و کلیسا و دانشمند که قبل از من گفتن زمین مرکزِ کائناته ، چرت که نگفتن که ... پس حتماً اشتباه میکنم ... یا مثلاً چون اینشتین آدمِ باهوشی بوده ، پس دیگه دلیلی نیست که مرکزِ پژوهشیِ سرن رو دایر کرد !

شما چطور میتونی از دلِ اون بزرگان خبر داشته باشی ؟ در زمانی که به راحتی با برچسب الحاد و ارتداد آدم میکشتن ؟

با ملاصدرا کاری ندارم ، چون اسمش روشه ... ولی در مورد ابن سینا ؛ چقد با افکارش آشنایی ؟
نمونش :

"ابن سينا خرد مبتني بر منطق داشت و به تقدم عالم معتقد بود و مي گفت ( وجود خداوند بر جهان تقدم ذاتي دارد نه زماني) او به موجوديت جن وزنده شدن بعد از مرگ معتقد نبود .....سينا ميگفت افعال و حوادث مستقيما از خدا بوجود نمي ايد بلكه در نتيجه عمل غايي داخلي تكامل ميابد . سينا كو شش زياد كرد تا نظريات فلسفي خود را با عقايد عامه مسلمانان توافق دهد سينا همه قضايا را تنها به روش عقلي و كاملا مستقل از قران مورد بحث قرار ميداد از اين سبب بود كه تا قرن ها از طرف خلافت ها و هيت هاي حاكم ارتجاعي اورا مظهر كفر و الحاد ميدانستند و سوزاندن كتابهايش از سياستهاي متداول طي چند قرن در كشور هاي اسلامي منطقه بود زمانيكه اورا كافر و ملحد گفتن او گفت . ((كفري چو مني گزاف و اسان نبود محكم تر از ايمان من ايمان نبود در دهر چو من يكي و ان هم كافر پس در همه دهر يك مسلمان نبود))"
لینک
و احتمالاً نمیدونی که شخصی مثلِ زکریایِ رازی نبوت و وحی رو قبول نداشت .

اون چیزی که اکثریت قبول دارن ، الزاماً درست نیست . حتی با کمی اغراق ، باید در درست بودنِ چیزی که اکثریت قبول دارن شک کرد .

100 درصد موافقم با این پست

فقط یه تبصره می خوره و اون هدف هست

هدف ایا واقع و صرفا کوبیدن هست یا رسیدن به درستی و حقیقت و...

گالیله دنبال کوبیدن نبود! دنبال واقعیت بود!
و....
 

میهن دار

عضو جدید
با این استلال شما ، گالیله وقتی شک کرد که زمین مرکز کائنات نیست ، باید با خودش فکر میکرد که : نه ... اینهمه کشیشو و اسخوف و کلیسا و دانشمند که قبل از من گفتن زمین مرکزِ کائناته ، چرت که نگفتن که ... پس حتماً اشتباه میکنم ... یا مثلاً چون اینشتین آدمِ باهوشی بوده ، پس دیگه دلیلی نیست که مرکزِ پژوهشیِ سرن رو دایر کرد !

شما چطور میتونی از دلِ اون بزرگان خبر داشته باشی ؟ در زمانی که به راحتی با برچسب الحاد و ارتداد آدم میکشتن ؟

با ملاصدرا کاری ندارم ، چون اسمش روشه ... ولی در مورد ابن سینا ؛ چقد با افکارش آشنایی ؟
و احتمالاً نمیدونی که شخصی مثلِ زکریایِ رازی نبوت و وحی رو قبول نداشت .

اون چیزی که اکثریت قبول دارن ، الزاماً درست نیست . حتی با کمی اغراق ، باید در درست بودنِ چیزی که اکثریت قبول دارن شک کرد .
اتفاقا برعکس؛ مبحث «زمین مرکز کائنات» موضوعیه که روش بحث شده بود. ولی من سوالم این بود که چرا در این مورد بحث نشده؟ اگه اونقدر که شما فکر میکنی حقیقی و قابل تامل بوده؟
میگی من چطور میتونم از دل اونا خبر داشته باشم، آثار اونا پیش روی ماست و ما میتونیم برداشت کنیم، همون کاری که شما هم داری به نحوی انجامش میدی.
میگی جانشون در خطر بوده به خاطر اعتقاداتشون، به نظر من جو حاکم بر جامعه اون روز بازتر از جو امروز ایران و کشورای همسایه هست از جمله دلایل هم:
1. رشد مکاتب مختلف فکری که از آثار مختلف در اعصار مختلف مشهوده
2. عدم کنترل و تسلط حکومت مرکزی بر اعتقادات گروه های مختلف که از همین گوناگونیه مکاتب ناشی میشد و همچنین کوچک و منطقه ای بودن حکومت ها در این قرون که تا ظهور صفویه هم مجال این کار رو نیافتن.
این دو تا هم که گفتم، از منظر تاریخی اثبات و توضیحش طولانی تر از ایناست. در ضمن میتونی یه نمونه بیاری که مثل کشتن ارسطو دانشمند کشی شده باشه به تحریک یا توسط گروه های مذهبی؟
در مورد نمونه ای که آوردی، شما نمیتونی از این نمونه و مجموع آثار ابن سینا این رو نتیجه بگیری که ایشون مخالف اسلام بوده؛ برعکس از آثار دانشمندان اون دوره این برداشت رو میشه کرد که اونا اومدن و دین رو در قالب فلسفه و... تئوریزه کردن.
ولی شما داری به سمتی میری که وجود خدا روهم زیر سوال ببری.
در مورد رازی، هیچ کس نتونسته به طور قطع اثبات کنه که وحی و نبوت رو قبول نداشته؛ به دلیل اینکه ایشون خدا و معاد رو قبول داشته و اینها با هم جور در نمیومدن. یه مثال ساده از خودم بیارم: اگه خدایی وجود داشته باشه که بهشت و جهنمی محیا کرده، چطور میتونه ما رو به اون ها محکوم کنه در حالی که خبری از اون و قوائدش به ما نداده باشه. در حالی که ممکنه فقط براساس عقل یا فطرتمون کارهای خوب یا بدی انجام داده باشیم.

http://www.hupaa.com/20000000000002890/مروری-بر-فلسفه-رازی

و در آخر، آیا رازی و ابن سینا و فارابی اکثریتن؟ که حرف شما رو که قبولشم دارم در موردشون صادق بدونیم؟
 

?Why

عضو جدید
در پاسخ به اين نوشته كه خالي از توهين هم نيست، بايد چند مساله مورد بررسي قرار گيرد:
دوست عزیز ، الان خیلی زوده که چماقِ افترایِ "توهین به عقاید و مقدسات" رو بلند کنید ... حالا حالاها تو این تاپیک کار داریم .

بررسي منابع تاريخي و تامل در آيات قرآني مويد اين نكته است كه: مشركان مكه در واقع آغازگر جنگ عليه مسلمانان -هم در مكه و هم پس از هجرت مسلمانان به مدينه- بودند. با اين تفاوت كه در مكه هنوز اجازه دفاع و درگيري با مشركان به مسلمانان داده نشده بود، و در مدينه اين اجازه صادر شد.
تامل در آیاتِ قرآنی که هیچ ... ولی منابع تاریخی رو کِی برامون بررسی کردین که نتیجه گیری هم میکنین ...؟

سبب جنگ بدر و دیگر جنگها که میان پیمبر خدا و مشرکان قریش رخ داد چنانکه عروة بن زبیر گوید ، قتل عمروبن حضرمی(همون شخصی که تو پست قبل اشاره شد که بدستِ مسلمانان کشته شد ) بود که به دستِ واقد بن عبدالله انجام گرفت .(ج3/ص944)

بقیه پستتون هم که چند آیه از قرآن بود و ... هیچ .
جنگِ بدر رو در پیش داریم...
:smile:

 

?Why

عضو جدید
ابوسفیان بن حرب با یک کاروان هفتاد نفری از همه قبایل قریش از شام می آمد که به تجارت شام رفته بودند و با مال و کالا باز میگشتند و قضیه را به پیمبر خبر داند ...
... و چون پیمبر این بشنید با یاران خود از مال کاروان و تعداد کم مردان آن سخن گفت و برون شدند و به طلب ابوسفیان و کاروان وی بودند ...(ج3/ص944)






فرصت طلبی ؟
ضعیف کشی ؟
 

?Why

عضو جدید
ابوسفیان از قصد مسلمانان با خبر میشه و مسیر رو عوض میکنه و گروهی از قریش ، برایِ مقابله ، عازمِ بدر میشن ... ولی مسلمانان زودتر به بدر میرسن و به دستور پیامبر نزدیک بزرگترین چاه آب ساکن میشن .

حباب بن منذر جموح گفت : ای پیمبر خدای! خدای تو را در این جای فرود آورد که نباید جلوتر یا عقبتر رفت یا رای است و جنگ و خدعه ؟
پیمبر بفرمود : رای است و جنگ و خدعه .
حباب گفت : ای پیمبر خدای ، اینجا نباید ماند ، مردم را بر سر چاهی که به قریشیان نزدیک تر است فرود آر و چاه های دیگر را کور کن و بر سر آن چاه حوضی بساز و پر آب کن . با آنها جنگ میکنیم و ما آب داریم و آنها ندارند .
پیمبر خدای گفت : رای درست این است . (ج3/ص960)

اینجاها رو که میخوندم ، یادِ کربلا و امام حسین افتادم که یزیدیان چطور آب رو به روشون بستن ...


سعید بن معاذ گفت : ای پیمبر خدای سایبانی از شاخه درختان برای تو بسازیم که آنجا باشی ...
پس از آن برای پیمبر خدا سایبانی ساختند که در آنجا بماند .(ج3/ص961)
 

reza.farokhzaad

عضو جدید
این تواریخ و سیره ها بدست خود مسلمین و سالها بعد نوشته شده. خدا میداند که حوادث در اصل چگونه بوده اند. اینها -با توجه به تعصب نگارندگان- احتمالا بسیار جانب دارانه و اصلاح شده هستند. البته اگر همگی دروغ نباشند. چون همه از قبلی نقل کرده اند. هیچ میدانستی که چندین نفر از شرق شناسان و اسلام شناسان مطرح غربی اصولا وجود محمد را به شدت مبهم میدانند- انکار میکنند-؟ کسانی که کارشان و عمرشان را بر تحقیق روی همین کتابهای تاریخی گذاشته اند
 

?Why

عضو جدید
همه با هم برابرند ...
ولی بعضی ها برابر ترند ...


پیامبر رو به یاران خویش گفت : ...
هر کس از شما یکی از بنی هاشم را دید او را نکشد و هر که ابوالبختری بن هشام را دید او را نکشد و هر که عباس بن عبدالمطلب را دید او را نکشد ...

و ابو حنیفة بن عتبة بن ربیعه گفت : پدران وفرزندان و برادران خود را بکشیم و عباس را واگذاریم بخدا اگر او را ببینم شمشیر در او فرو میبرم .
و سخن او به پیمبر رسید و به عمربن خطاب گفت : ای ابو حفص می شنوی که حنیفه گفته شمشیر به روی عموی پیمبر خدا میکشم ؟
عمر گفت : ای پیمبر خدا بگذار تا گردن او را به شمشیر بزنم ... (ج3/ص969)

این واقعه هم در وصف بزرگواریهای بلال حبشی ، این مسلمانِ راستینِ صدر اسلام ، خالی از لطف نیست :

عبدالرحمان بن عوف ، غنائمی که از زره و ... جمع کرده بود ، رها میکنه تا دوستش ، امیة بن خلف رو اسیر کنه و داشته میبردتش که :


عبرالرحمان گوید : در این هنگام بلال امیه را بدید و او در مکه بلال را شکنجه می داد که از اسلام برگردد و او را از پشت روی ریگهای داغ می انداخت و می گفت تا سنگی بزرگ روی سینه اش بگذارند ، و میگفت : همینطور میمانی تا از دین محمد بگردی . اما بلال در آن حال احد احد میگفت . و چون امیه را بدید گفت : امیه سرکفر است و نباید نجات یابد .
گفتم : بلال اسیر مرا ؟
بلال گفت نباید نجات یابد .
به امیه گفتم : می شنوی سیاهزاده میگوید : نباید نجات یابد .
پس از آن بلال فریاد زد : ای یاران خدا ، سرکفر ، امیة بن خلف نباید نجات یابد .
و کسان ما را در میان گرفتند و من به دفاع از امیه برخاستم و یکی بر او را بزد که بیفتاد و امیه چنان فریاد زد که هرگز نظیر آن نشنیده بودم ، و بدو گفتم : فرار کن که کاری از من ساخته نیست . و کسان آنها را با شمشیر بزدند تا کارشان تمام شد .
عبدالرحمان بن عوف همیشه میگفت : خدا بلال را نیامرزد ، زره هایم رفت و اسیران مرا به کشتن داد .(ج3/ص971و972)

 
آخرین ویرایش:

?Why

عضو جدید
خوب یواش یواش میخوایم از بدر بگذریم ...

فقط شاید دستور شخصیِ پیامبر که گفت : ابوجهل را در میان کشتگان بیابید ... (ج3/ص973)جالب باشه که نشان دهنده ی انتقام جویی و کینه ی عمیقی بود که پیامبر نسبت به ابوجهل (که این اسم رو خودِ پیامبر ، بر او نهاد که کنیه ی واقعیش ، ابوالحِکم بود ...) داشت ...
و دیگه که اینکه هنگامی که پیامبر دستورِ کشتنِ عقبة بن ابی محیط رو داد (در حالی که اسیرشون بود ) نقل کرده اند که :

عقبة بن ابی محیط گفت : ای محمد کی به کودکانم میرسد ؟
پیمبر گفت : جهنم .
و عاصم بن ثابت ابی افلح انصاری! وی را بکشت . (ج3/ص977)

و اسیرانی که خویشاوندانِ ثروتمندی داشتند ، با پرداخت فدیه آزاد شدند ...

در ادامه میخوام قضیه کشته شدن کعب ابن اشرف ، به دستور پیامبر رو بیارم ...

:smile:
 
آخرین ویرایش:

?Why

عضو جدید
در ادامه میخوام قضیه کشته شدن کعب ابن اشرف ، به دستور پیامبر رو بیارم ...
قبل از این ، از جهت رعایتِ پیوستگی و تقدم و تاخر مطالب ، اشاره ای به جنگ بنی قینقاع میکنم :

واقدی گوید : پیمبر پانزده روز یهودیان بنی قینقاع را محاصره کرد که هیچکس از آنها به جنگ نیامد ، آنگاه به حکم پیمبر خدا تسلیم شدند و دستهایشان را ببستند ، پیمبر میخواست آنها را بکشد ، ولی عبدالله بن ابی درباره آنها سخن کرد .
ابن اسحاق گوید : وقتی یهودیان به حکم پیمبر خدا تسلیم شدند عبدالله بن ابی پیش وی آمد و گفت : ای محمد با وابستگان من نیکی کن . و این از آن جهت بود که یهودیان بنی قینقاع هم پیمان خزرجیان بودند .
پیمبر پاسخ نداد و باز عبدالله گفت : ای محمد با وابستگان من نیکی کن . و پیمبر روی از او بگردانید .
گوید : وعبدالله دست در گریبان پیمبر کرد که پیمبر فرمود : مرا رها کن .
عبدالله گفت : بخدا رهایت نکنم تا وابستگان من نیکی کنی ...
پیمبر فرمود : آنها را رها کنید که خدا لعنتشان کند و او را نیز با آنها لعنت کند.
پس یهودیان را رها کردند و بفرمود تا از دیار خویش بروند و خدا اموالشان را غنیمت مسلمانان کرد ...(ج3/ص997و998)
 

?Why

عضو جدید
تا جایی که بشه خلاصه میکنم ولی این پست کمی طولانی خواهد شد ... مجبورم کامل بگم چون بار تراژیکِ کلِ قضیه ، اینجوری بهتر دیده میشه . حوصله کنید و تا آخرش بخونید .
کعب ابن اشرف شاعر بود و از طرف مادرش ، با یهودیها خویشاوندی داشت و مخالف پیامبر بود ...


کعب به تحریک بر ضد پیمبر خدای پرداخت و شعر می سرود و بر کشتگان به جا افتاده قریش میگریست ...(ج3/ص1003)

کعب شاعرِ خوش قریحه ای بود و اشعارش تاثیر گذار ... در نتیجه :

پیمبر گفت : کی شرِ ابن اشرف را کوتاه میکند ؟
محمد بن مسلمه گفت : ای پیمبر خدای ! من این کار را می کنم و او را می کشم .
پیمبر گفت : بکن .
و چون محمدبن مسلمه از پیش پیمبر بازگشت سه روز جز اندکی که رمق او را حفظ کند نخورد و ننوشید ، و این را به پیمبر گفتند که او را بخواند و گفت : چرا از خوردن و نوشیدن باز مانده ای ؟
گفت : ای پیمبر خدای ! سخنی گفته ام که ندانم انجام آن توانم یا نه .
پیمبر گفت : تکلیفی بجز کوشیدن نداری .
گفت : ای پیمبر خدا ناچار باید سخنانی بگوییم . (تو پرانتز بگم که داره از پیامبر اجازه میگیره که برای رسیدن به هدف که کشتن کعب باشه ، دروغ بگه و حقه و حیله سوار کنه ...)
پیمبر گفت : هر چه خواهی بگوی .
محمدبن مسلمه و ابونافله بن سلامه که برادر شیری کعب بود و ... بر کشتن کعب همسخن شدند ، و ابونافله را که شاعر بود پیش وی فرستادند که ساعتی با سخن کرد و شعری خواند و پس از آن گفت : ای ابن اشرف من به حاجتی پیش تو آمده ام آنرا نهان دار .(ج3/ص1004)

ابونافله از کعب میخواد که کمکشون کنه و آذوقه بهشون بده ... کعب قبول میکنه .
قرار میشه که ابونافله و محمدبن مسلم شب برگردند و :


ابونافله بانگ زد و او که تازه عروسی کرده بود از بستر برجست و زنش او را بگرفت و گفت : تو در حالِ جنگی و مرد در حال جنگ در چنین وقت پایین نمیرود .
کعب گفت : این ابونافله است که اگر مرا خفته ببیند ، بیدارم نکند .
زن گفت : به خدا در صدای وی نشان شر میبینم .
کعب گفت : اگر مرد را سوی ضربت خوانند اجابت کند .
آنگاه از جای خویش فرود آمد و ساعتی با آمدگان سخن کرد که بدو گفتند : بیا به دره عجوز شویم و باقی شب را به صحبت بگزرانیم .
کعب گفت : چنانکه خواهید .
و به راه افتادند و ساعتی برفتند . آنگاه ابونافله دست به موهای سر کعب کشید و ببویید و گفت : هرگز عطری چنین خوشبو ندیده ام . پس از آن ساعتی برفت و باز چنان کرد تا کعب اطمینان یافت و ساعتی بعد باز چنان کرد و موهای سر او را بگرفت و گفت : دشمن خدا را بزنید . و شمشیرها بر او فرو آمد اما کاری نساخت .
محمدبن مسلمه گوید : وقتی دیدم از شمشیر ما کاری بر نیامد و دشمن خدا فریاد زد و بر همه قلعه آتش افروخت ، شمشیر باریکی را که در نیام داشتم به یاد آوردم و به سینه او نهادم و فشار دادم تا به تهیگاهش رسید و دشمن خدا بیافتاد .(ج3/ص1005)

و در نهایت :

سر کعب ابن اشرف را پیش پیمبر خدا بردند . (ج3/ص1006)

صبحگاهان یهودیان از کشته شدن دشمن خدا هراسان شدند و هیچ یهودی نبود که بر جان خویش بیمناک نباشد که پیمبر گفته بود : به هر یک از مردان یهود دست یافتید ، خونش بریزید ... (ج3/ص1006)
 

בְּחִירִי

عضو جدید
می خواهید به حقّانیت اسلام پی ببرید؟ به انتقادات مخالفینش نگاه کنید.

می خواهند نور خدا را دهانهایشان خاموش کنند، ولی زهی خیال باطل. بنده چون دیر به این بحث پا نهاده ام، حوصله ندارم این همه بحث را از اوّل بازخوانی کنم، فقط به بحثهای این صفحه می پردازم:


1.همه برابرند، برخی برابرترند!!!

بدبختانه منتقدین اسلام، در خودفریبی ید طولایی دارند، برای مثال فراموش می کنند که پیامبر چرا گفت عبّاس را نکشید. آیا عبّاس به راستی از دشمنان اسلام بود و باید او را با قریشیان کینه توز یکی بدانیم؟! اینها که به تاریخ استناد می کنند، آیا نمی دانند که عبّاس پیامبر را از کمّ و کیف سپاه قریش پیش از جنگ بدر آگاه نموده بود؟ آیا به راستی دشمن دانستن او کار درستی است؟

بله پیامبر گفت از بنی هاشم کسی را نکشید! ولی چرا این دوستان یادشان رفته است که همین بنی هاشم کسانی بودند که مانع از شکنجه شدن و کشته شدن پیامبر در زمان اقامت در مکّه بودند؟ چرا؟ به راستی چرا به یاد نمی آورند که حضور اینها باعث شد که قریش از هر طایفه کسی را برگزیند تا پیامبر را دسته جمعی بکشند تا بنی هاشم نتواند انتقام بکشد؟ آیا با این همه یاری در حقّ اسلام، نباید در پناه اسلام باشند؟؟؟؟؟

حال ایشان از مرگ همکیش مهترمشان جناب امیّه دلگیرند که چرا او کشته شد و عبّاس کشته نشد، دلیلش روشن است: امیّه یک جنایتکار بود و عبّاس چنین نبود. عمل بلال هم درست بود و عمل کسی که می خواست به بهانۀ اسیر بودنش او را نجات بدهد، ناشایست و غلط بود.



2.ابوجهل

ایشان می فرمایند که نشانۀ کینه توزی و انتقامجوئی پیامبر ما این است که کسی را ابوحکم نام داشته است را ابوجهل خطاب کرده اند!!! اوّلاً اینکه این مسئله از سر کینه توزی و انتقامجوئی بوده است را از کجایتان در آورده اید؟ ادّعا که کار دشواری نیست، سند و دلیل و برهانتان را اقامه کنید. ثانیاً این که اسم او ابوالحکم بوده است، خب مشخص است که اسم نامناسبی بوده است، رفتار وحشیانۀ او در قبال اسلام (و نه صرفاً عدم پذیرشش اسلام را)، نشانگر جهل مرکّب این دوست گرامیتان بوده است، نازنین.



3.عقبة بن ابی محیط

ایشان ناراحت هستند که چرا عقبه کشته شد!! خب شما به عنوان وکیل مدافع ایشان، بهتر بود در آن زمان و آن محل حاضر می شدید و مانع از حضور ایشان در جنگ می گردیدید، زیرا در جنگ، مرگ و میر هم وجود دارد. در جهان معاصر نیز دادگاه نورنبرگی تشکیل می شود و جنایتکاران و سران دشمن اعدام می شوند.


4.بنی قینقاع:

در دفاعیاتشان از توطئه گران بنی قینقاع، مدّعی هستند که پیامبر می خواست آنها را بکشد و عبدالله ابی نگذاشت!!! خب مسلّم است که این گزارشات جفنگ هستند، دیدیم که در واقعۀ بنی قربظه پیامبر آنها را به جرمهای مختلفی که مرتکب شده بودند اعدام کرد و عبدالله بن ابی هم هیچ غلطی نتوانست بکند که هیچ، حتی به حضور حضرت محمّد(ص) هم راه نیافت. حال چگونه باور کنیم که او بود که گریبان پیامبرمان را گرفت و مانع از مرگ آنها شد.

جرم بنی قینقاع در حدّ اعدام نبود و حتی از جرم بنی نضیر نیز کمتر بود، و مشخص است که پیامبری که بنی نضیر را حتی بعد از دو بار توطئه و دو جنگ سخت، اعدام نکرد، ممکن نبود قصد اعدام اینها را داشته باشد.


5.کعب بن اشرف، شاعر خوش قریحه(
:biggrin:)

در بحث کعب بن اشرف هم ایشان دست از تحریف تاریخ بر نداشته است. جرم کعب فقط این بود که علیه اسلام شعر می گفت؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا اینها تاریخ را تحریف می کنند؟ اینهمه دشمنی با حقیقت برای چیست؟ کعب چنانکه تمام تواریخ می گویند جزء آن هیئت کذایی یهود بود که به سراغ قریش رفتند و گفتند شما(که بت پرست هستید) از محمّد(ص) نزد ما عزیزترید! آنها باور نکردند و بعد این اراذل برای اینکه حقّانیت ادّعایشان را نشان بدهند، در برابر بتهای قریش به سجده افتادند، عملی که طبق شریعت تورات، مجازات سنگسار را در پی دارد و بعدها همین گروه، جنگ خندق را به پا کردند و مسلمانان را در بزرگترین خطر تاریخشان قرار دادند.

حال باید پرسید کسی که از چنین خبیثی دفاع می کند، چرا حداقل از اعمال ننگین او سخن نمی گوید؟ در آمریکای خودتان اگر کسی تا این حد امنیت ملّی را به خطر بیندازد با او چه می کنند؟


امّا بحث ترور بودن هم بحث مضحکی است که برخی طرح می کنند، و حواسشان نیست که او جرائمی داشت که مجازاتش اعدام بود، پس باید کشته می شد، ولی خودش را بین قبیله اش پنهان می کرد، و به همین دلیل به آن شکل کشته شد. چرا باید با روباه مکّاری مثل او رو بازی کنیم، جناب تحریفگر؟


البته هراس یهودیان نیز به خاطر وحشت از همین مسئله بود که خودشان توطئه گران اصلی بودند.



در آخر دوستان توجه کنید که اینها می خواهند با بُعد جهادی اسلام بجنگند تا ما را آمادۀ توسری خوردن از ابرقدرتهای شیطانی کنند. خودشان بر سر مردم بغداد بمبهای بیست تنی را آزمایش می کنند، بر سر مردم ژاپن دو بمب اتم می کوبند، در جنگ خلیج فارس از بمب هیدروژنی استفاده می کنند، در ویتنام آنهمه تلفات وارد می کنند و بعد با بحث جهاد در اسلام می جنگند. جنایاتی که اینها به پا می کنند، در تاریخ اسلام سابقه ندارد. خواهش من این است که فریب اینها را نخورید.

هر کس تاریخ اسلام در یک قرن اخیر را بخواند، متوجه می شود که روحیۀ جهاد اسلامی، باعث شد که اکثر مناطقی از جهان اسلام که در زمان جنگ جهانی اوّل توسّط غربیها اشغال شده بود، تا به امروز آزاد شده است، و الان فقط فلسطین مانده است، و دلیل دفاع سرسختشان از اسرائیل هم همین است که اسرائیل پایگاه آخرشان در جهان اسلام است. به همین خاطر با روحیۀ جهادی در جهان اسلام، می جنگند. اگر فریب بخورید، از کسانی فریب قرآنهای سر نیزه را خوردند، کمترید.
 

?Why

عضو جدید
می خواهید به حقّانیت اسلام پی ببرید؟ به انتقادات مخالفینش نگاه کنید ...

اول اینکه لطف کنید و خلاصه بنویسید .

دوم اینکه ، مدیریتِ اینجا بارها و بارها ازم خواستن که آدرسِ دقیقِ نقل قولهای تاریخی رو ذکر کنم . شما هم برای اینکه وزنِ تاریخیِ پستتون حفظ بشه ، لطف کنید و آدرسِ دقیقِ قضایایی که ادعا میکنین رو ذکر کنید . حتی اگه منبعتون اینترنتی هم باشه ، بهتر از هیچیه .

سوم اینکه بهتره بیشتر حوصله کنید و پستهای قبلی رو بخونید . چون دوستانی قبل از شما از همین شیوه ای که شما استفاده کردین ؛ استفاده کردن برای توجیه حرکاتِ مسلمانان صدر اسلام و جوابشون هم داده شد .

کل پستتون این مضمون رو میرسونه که : "دشمنان پیامبر ، آدمهایِ بدی بودند ... "
و بعدش ما باید نتیجه گیری کنیم که اشکالی نداره که کشته بشن
(حتی وقتی دستشون بستست و تسلیم شدند) ، ازشون دزدی بشه ، ترور بشن (من از کلمه "ترور" استفاده نکردم ها ... ;)) و ...

دوستِ عزیز ، فرض کنیم دشمنِ شما ، خیلی هم بد باشه ، از روشهایِ کثیفی برای ضربه زدن به شما هم استفاده کنه ... ولی این مجوزی برای شما نخواهد بود که مقابله به مثل کنید .
پس چه تفاوتی بینِ شما و دشمنِ شماست ؟

اگه بخوام به سبکی که دوست داری جوابت رو بدم ، شما مرتکب مغالطه "تو هم چنینی" میشید برای توجیه رفتارِ مسلمین .


در باقیِ پستتون ، نقبی زدید به آمریکا و اسرائیل و ... که هیچ ربطی به تاپیک نداره ...
 

בְּחִירִי

عضو جدید
سلام بر حقجویان

اول اینکه لطف کنید و خلاصه بنویسید .

اوّل اینکه به میزان کافی خلاصه نوشته ایم. اگر حوصلۀ خواندن یک متن ساده و کوتاه را ندارید، پس چرا بحث می کنید؟!


دوم اینکه ، مدیریتِ اینجا بارها و بارها ازم خواستن که آدرسِ دقیقِ نقل قولهای تاریخی رو ذکر کنم . شما هم برای اینکه وزنِ تاریخیِ پستتون حفظ بشه ، لطف کنید و آدرسِ دقیقِ قضایایی که ادعا میکنین رو ذکر کنید . حتی اگه منبعتون اینترنتی هم باشه ، بهتر از هیچیه .

نقل قولهای تاریخی شما، نقلهایی یکجانبه و معمولاً همراه با نقل قول ناقص از منابع تاریخی است. برای مثال شما از خردسال بودن عایشه در زمان ازدواج سخن می گویید، در حالی که طبق کهنترین سند تاریخی(سیرۀ ابن هشام به نقل از ابن اسحاق)، او جزء کسانی است که پیش از علنی شدن دعوت مسلمان شده است، یعنی حداقل 12 سال پیش از عروسی مسلمان گردیده است، و لذا اگر بر اساس کهنترین سند، در زمان مسلمان شدن، تنها 6 سال می داشت، در زمان عروسی جوانی 18 ساله می بود. شما این احتمالات تاریخی را نادیده می گیرید و چیزی که به نفعتان است را طرح می کنید. حتی طبری، که سندی متأخر است، هم چندین روایت مختلف در این باره نقل می کند، ولی شما آنکه بیشتر به هدفتان نزدیک است را گلچین(!) می کنید.

برعکس شما، چیزهایی که من می گویم از ماجرای حمایت بنی هاشم از حضرت محمّد(ص) تا بحث کعب بن اشرف، همگی مورد اتّفاق اکثریت مورخین هستند، و هر کس با تاریخ اسلام آشنایی اندکی داشته باشد، می داند نظر اکثریت یا کهنترین اسناد اینهاست. پس چرا باید به چیزی استناد کنم که از مسلّمات تاریخ است و هر فرد آشنایی آنها را می داند. آیا بنده باید در بحث از مسیحیت به کتکیزم استناد کنم تا نشان بدهم که اکثریت قریب به اتفاق آنها به تثلیث اعتقاد دارند؟ هر کس با مسیحیت آشنا باشد، تثلیث را نیز می شناسد! ولی اگر خیلی دوست دارید، مشکلی نیست از دفعۀ بعد، با استنادات بیشتری بحث خواهیم کرد.

مورد عایشه را اشاره کردیم: بروید کتاب سیرۀ ابن هشام و بخشهای ابتدایی دعوت پیامبر را بخوانید تا به لیست کسانی که پیش از علنی شدن دعوت، مسلمان شدند بربخورید و نام عایشه را در بین آنها ببینید!



سوم اینکه بهتره بیشتر حوصله کنید و پستهای قبلی رو بخونید . چون دوستانی قبل از شما از همین شیوه ای که شما استفاده کردین ؛ استفاده کردن برای توجیه حرکاتِ مسلمانان صدر اسلام و جوابشون هم داده شد .

کل پستتون این مضمون رو میرسونه که : "دشمنان پیامبر ، آدمهایِ بدی بودند ... "
و بعدش ما باید نتیجه گیری کنیم که اشکالی نداره که کشته بشن
(حتی وقتی دستشون بستست و تسلیم شدند) ، ازشون دزدی بشه ، ترور بشن (من از کلمه "ترور" استفاده نکردم ها ... ;)) و ...

دوستِ عزیز ، فرض کنیم دشمنِ شما ، خیلی هم بد باشه ، از روشهایِ کثیفی برای ضربه زدن به شما هم استفاده کنه ... ولی این مجوزی برای شما نخواهد بود که مقابله به مثل کنید .
پس چه تفاوتی بینِ شما و دشمنِ شماست ؟

مغالطۀ تجاهل و مغالطۀ تحریف. دوستان باز دقّت کنند، که:

اوّلاً ایشان خودشان را به آن راه می زنند و سخن ما را تحریف می کنند. ما نگفتیم آنها آدمهای بدی بودند پس باید می مردند. کسانی که جنایتهایی مثل این افراد انجام بدهند و جان انسانها و امنیت جامعه ای را به خطر بیندازند، به هر حال در هر زمانی طبق قانون مجازاتی دارند، و همین امروز هم در جهان غرب چنین مجازاتهایی را به صورت پیدا و پنهان خواهند داشت. آمریکا که از دید برخی مدینۀ فاضله است، برای خود این حق را قائل است که هر کشوری را که امنیت ملّی اش را به خطر بیندازد، با تسلیحات هسته ای، هدف قرار بدهد و این حق را با کمال پررویی در سریالهایی مثل 24 مطرح می کند و به صورت نرم، برای مخالفینش شاخ و شانه می کشد!

ثانیاً باز دقّت کنید که مخالفین اسلام، در سرکوب مسلمین کوچکترین شکّی به خود راه نمی دهند، ولی با این سخنان باطل می خواهند ما را از روحیۀ مقاومت و تلاش و جهاد دور کنند. ببینید که در مورد شهادت که مدال افتخار اسلام است، یک مشت استشهادی خل و چل طالبانی را به جهان نشان می دهند تا شهادت را چیز سیاهی نشان بدهند، در مزدور بودن القاعده و طالبان اینکه تا به حال هیچ حرکتی علیه متحدّ استراتژیکشان اسرائیل نکرده اند. افسوس که عمر شب کوتاه است و نور به هر حال ظلمات را در می نوردد.

ثالثاً تفاوت ما و دشمن ما، بسیار آشکار است، اگر تجاهل نکنید. آنها توطئه می کنند، دشمنی می کنند، ضربه می زنند و متقابلاً ضربه می خورند. شما اگر اینقدر مخالف کشتن دشمنان توطئه گر هستید، بروید با آمریکا مقابله کنید که برای حفظ امنیت ملّی حق تهاجم اتمی و هسته ای را برای خویش قائل است و قلدری اش حتی برای غربزده ها هم امری مسلّم است، نه جهان اسلام که فعلاً قدرت واکنشی در حدّ آمریکا، ندارد. بله مشکل شما برخورد با دشمنان به قول خودتان "بد" نیست. مشکل شما چیز دیگری است، که بر هر عاقلی روشن است!


اگه بخوام به سبکی که دوست داری جوابت رو بدم ، شما مرتکب مغالطه "تو هم چنینی" میشید برای توجیه رفتارِ مسلمین .

:biggrin:

مغالطۀ این مغالطه بود!

مغالطۀ تو هم چنینی!!!؟ منظورتون همون مغالطۀ "خودت هم [همینطور]" هست دیگه؟! به هر حال هر کس با این مغالطه آشنا باشد متوجه می شود که ما مرتکب چنین مغالطه ای نشده ایم. بدبختانه دوستان از صد جلسه کلاس منطق، یک نصفه جلسه را نشسته اند و فرق پاسخ نقضی با مغالطۀ خودت هم همینطور را متوجه نمی شوند. بنده پیشنهاد می کنم، برای اینکه این مبارزۀ زیبایتان با اسلام، عقاب بیشتری داشته باشد، یک مقدار منطق بخوانید، تا برای کوبیدن اسلام، فقط ژست منطق را نگیرید، بلکه بدان عمل کنید.

نیاز به توضیح است که مغالطۀ خودت هم همینطور، زمانی رخ می دهد که فرد به جای دفاع از خود، ایراد را به طرف مقابل نسبت می دهد، ولی پاسخ نقضی که از ما سر زد، این است که هم نشان بدهیم که این ایرادی که به ما می گیرند بر خودشان وارد است و هم به دفاع از خویش بپردازیم. پاسخی که ما دادیم، پاسخی نقضی بود و نه این مغالطه که این دوستمان ادّعایش را دارند!!


در باقیِ پستتون ، نقبی زدید به آمریکا و اسرائیل و ... که هیچ ربطی به تاپیک نداره ...

نقب به آمریکا و اسرائیل!! خب اگر شما به هیچ الگو و سیستم خاصی در دنیا اعتقاد ندارید تا مدینۀ فاضلۀ شما را نشان بدهد، اینبار هم مغالطه ای دیگر را عَلَم فرموده اید، به نام مغالطۀ "کمال نامیسّر".


و السّلام علی من اتّبع الهدی
 

?Why

عضو جدید
سلام بر حقجویان
علیکم السلام .
کل پستِ قبلیت ، تکرار ادعاهای پستِ اول بود . چیزِ خاصی اضافه نکردی ...
در حالتِ عادی ، باید با گفتن این جمله که :
"هر وقت چیزِ جدیدی برای گفتن داشتی ، خوشحال میشم جوابت رو بدم ..."
روالِ عادی تاپیک رو پی میگرفتم ...

ولی ... محضِ تفنن و تغییر فضایِ تاپیک هم که شده ، عیب نداره ، جوابتو میدم ;)

اوّل اینکه به میزان کافی خلاصه نوشته ایم. اگر حوصلۀ خواندن یک متن ساده و کوتاه را ندارید، پس چرا بحث می کنید؟!
حوصله !
ببینم این جمله هم از شما نیست :

می خواهند نور خدا را دهانهایشان خاموش کنند، ولی زهی خیال باطل. بنده چون دیر به این بحث پا نهاده ام، حوصله ندارم این همه بحث را از اوّل بازخوانی کنم، فقط به بحثهای این صفحه می پردازم:
;)

درباره سن عایشه گفتی ...
چیزی که واسم جالب بود اینکه چطور و به چه زیبایی به سنِ قانونی! ازدواج (18
سال) رسوندیش ...:d
من مثلِ شما با حدس و گمان و به صورت غیر مستقیم ، سن عایشه در زمان ازدواج رو تقریب و تخمین نزدم .
مستقیماً سن ازدواج عایشه رو آوردم . اگر شما هم از جایی مستقیماً سن عایشه رو برای ما آوردی و مخالفِ حرفِ من بود ... چشم .
ضمنِ اینکه همونطور که شیعه و سنی بر سرِ اول اسلام آوردن علی یا ابوبکر ، اختلاف دارن ، ممکنه برای بالا بردن شان عایشه بوده باشه که بینِ مسلمانان نخستین اسمشو آوردن ! مسلمانزاده ، مسلمان میشه دیگه!
تولد عایشه : 9 سال قبل از هجرت.

حالا از همه این داستانا گذشته ، اصلاٌ مگه چه اشکالی داره که پیامبر با دختربچه 9 ~ 10 ساله ازدواج کرده ؟
مگه کسی گفت عیبی داره ؟ مگه جایی در اسلام گفته شده که با دختر بچه ها همخوابگی نکنید ؟ که نیاز به این ماله کشی ها داشته باشه ؟

یه سوال :

آیا حضرت فاطمه زهرا ، این اسوه و الگوی همه بانوان عالم ، 9 یا 10 ساله نبود که شوهرش دادند ؟

;)


برعکس شما، چیزهایی که من می گویم از ماجرای حمایت بنی هاشم از حضرت محمّد(ص) تا بحث کعب بن اشرف، همگی مورد اتّفاق اکثریت مورخین هستند، و هر کس با تاریخ اسلام آشنایی اندکی داشته باشد، می داند نظر اکثریت یا کهنترین اسناد اینهاست. پس چرا باید به چیزی استناد کنم که از مسلّمات تاریخ است و هر فرد آشنایی آنها را می داند. آیا بنده باید در بحث از مسیحیت به کتکیزم استناد کنم تا نشان بدهم که اکثریت قریب به اتفاق آنها به تثلیث اعتقاد دارند؟ هر کس با مسیحیت آشنا باشد، تثلیث را نیز می شناسد! ولی اگر خیلی دوست دارید، مشکلی نیست از دفعۀ بعد، با استنادات بیشتری بحث خواهیم کرد.

تاکید و تکرارتون باعث نمیشه ما چیزی رو از شما قبول کنیم ...
از دفعه ی بعد چرا ؟
نظرِ چند تا از اون اکثریت مورخین رو در مورد وقایعی که گفتین بزارین برامون تا روش صحبت کنیم ...

مغالطۀ تجاهل و مغالطۀ تحریف. دوستان باز دقّت کنند، که:
سوزنت بد جور رو این دوتا گیر کرده ها ...

ایشان خودشان را به آن راه می زنند و سخن ما را تحریف می کنند. ما نگفتیم آنها آدمهای بدی بودند پس باید می مردند. کسانی که جنایتهایی مثل این افراد انجام بدهند و جان انسانها و امنیت جامعه ای را به خطر بیندازند، به هر حال در هر زمانی طبق قانون مجازاتی دارند، و همین امروز هم در جهان غرب چنین مجازاتهایی را به صورت پیدا و پنهان خواهند داشت. آمریکا که از دید برخی مدینۀ فاضله است، برای خود این حق را قائل است که هر کشوری را که امنیت ملّی اش را به خطر بیندازد، با تسلیحات هسته ای، هدف قرار بدهد و این حق را با کمال پررویی در سریالهایی مثل 24 مطرح می کند و به صورت نرم، برای مخالفینش شاخ و شانه می کشد!

قانون ؟
یعنی داری میگی که قانونِ اسلام میگه که دشمنت رو ترور کن ؟
خوب هدفِ ما هم این بود که همینو نشون بدیم . دمت گرم .

;)

بزار یه مثال بزنم که دیگه این جور توجیه کردنتو تکرار نکنی ... چون به بحثِ آمریکا و اسرائیل هم علاقه داری ، یه مثال تو این حال و هوا میزنم :

با دستیابیِ ایران به سلاح هسته ای ، امنیت جامعه و جانِ اسرائیلیا به خطر میوفته ... پس حق دارن که دانشمندانِ هسته ای ! ایران رو ترور کنن !

آنچه برای خود نمیپسندی ، برای دیگری هم مپسند ...

:biggrin:
مغالطۀ این مغالطه بود!
مغالطۀ تو هم چنینی!!!؟ منظورتون همون مغالطۀ "خودت هم [همینطور]" هست دیگه؟! به هر حال هر کس با این مغالطه آشنا باشد متوجه می شود که ما مرتکب چنین مغالطه ای نشده ایم. بدبختانه دوستان از صد جلسه کلاس منطق، یک نصفه جلسه را نشسته اند و فرق پاسخ نقضی با مغالطۀ خودت هم همینطور را متوجه نمی شوند. بنده پیشنهاد می کنم، برای اینکه این مبارزۀ زیبایتان با اسلام، عقاب بیشتری داشته باشد، یک مقدار منطق بخوانید، تا برای کوبیدن اسلام، فقط ژست منطق را نگیرید، بلکه بدان عمل کنید.
کمی تا قسمتی سعی در تخریب من داشتید که عیب نداره ... ;)
فعلاً که داریم از خوانِ گسترده ی مغالطاتِ شما بهره میبریم ...
یه لینکی .. چیزی بزار که راجع به این مغالطه مورد علاقتون ، "
این مغالطه بود" !!!! بریم کسب فیض کنیم .
نیاز به توضیح است که مغالطۀ خودت هم همینطور، زمانی رخ می دهد که فرد به جای دفاع از خود، ایراد را به طرف مقابل نسبت می دهد، ولی پاسخ نقضی که از ما سر زد، این است که هم نشان بدهیم که این ایرادی که به ما می گیرند بر خودشان وارد است و هم به دفاع از خویش بپردازیم. پاسخی که ما دادیم، پاسخی نقضی بود و نه این مغالطه که این دوستمان ادّعایش را دارند!!
ببخشید ، از اونجایی که شما صد جلسه سرِ کلاس بودید و ما یه جلسه هم نبودیم ، اینجاشو نفهمیدیم چی چی گفتین ؟
یه بار دیگه توضیح بده ببینم چطور از مغالطه "
تو هم چنینی" استفاده نکردی ...


خداحافظ حقجویان ...
 

בְּחִירִי

عضو جدید
سلام بر حقجویان. باز سخن پیشین خویش را تکرار می کنیم:


به مخالفین اسلام بنگرید، تا حقّانیت اسلام را دریابید.


تجربۀ تکراری ما، ولی شاید برای برخی تازگی داشته باشد:

در استدلال و منطق کم آوردند، راه مسخره بازی را پیش گرفتند. لازم به ذکر است که افراد بیدین و بیخدا، اگر کسی در بحث اینگونه با آنها بحث کند فوراً او با عناوینی مثل دلقک و تلخک، مورد هجوم قرار می دهند، ولی چه کنیم که دست ما به خاطر اخلاق اسلامی، در مقابله به مثل، بسته است.

ولی یادتان باشد، اگر ایشان قادر به پاسخگویی بود، اینگونه راه مسخره بازی را پیش نمی گرفت.





کل پستِ قبلیت ، تکرار ادعاهای پستِ اول بود . چیزِ خاصی اضافه نکردی ...
در حالتِ عادی ، باید با گفتن این جمله که :
"هر وقت چیزِ جدیدی برای گفتن داشتی ، خوشحال میشم جوابت رو بدم ..."
روالِ عادی تاپیک رو پی میگرفتم ...

ولی ... محضِ تفنن و تغییر فضایِ تاپیک هم که شده ، عیب نداره ، جوابتو میدم ;)


مغالطۀ تجاهل. ذهن شبهه کپی کنندۀ شما، هرگز قانع نخواهد شد، نازنین. شما در برابر سخن ما حرفی نزدید که بخواهیم «حرف جدیدی» بزنیم و البته تکرار ادعاهای پیشین هم نبود، توضیح آنها بود که طرح شد، که البته چنانکه در ادامه خواهد آمد، می بینیم که با آن همه توضیح باز هم موفق به درک مسائل نشده اید. البته حق دارید که متوجه نشوید.


ضمناً اینها که شما فرموده اید جواب نیست، مسخره بازی است. جواب یعنی استدلال در برابر سخن طرف مقابل. ما استدلالمان را گفتیم، حال اگر مغالطه کرده ایم، بفرمایید طبق کدام قاعدۀ منطق، اگر مغالطه نکرده ایم، توضیح دهید چرا نمی پذیرید. ولی خب شما که برای رسیدن به حقیقت اینجا نیستید. پس همان مسخره بازیتان را در بیاورید.



حوصله !
ببینم این جمله هم از شما نیست :

;)

ما گفتیم حوصلۀ خواندن پنج صفحه شبهه سازی شما را نداریم، و حالا اینرا با اینکه خودتان حوصلۀ خواندن چند پاراگراف ما را ندارید مقایسه می کنید. این را هم به پای همان مسخره بازی هایتان می گذاریم(تا راهی بیابیم که نام سوءفهم بر آن نگذاریم) نازنین :smile:



درباره سن عایشه گفتی ...
چیزی که واسم جالب بود اینکه چطور و به چه زیبایی به سنِ قانونی! ازدواج (18
سال) رسوندیش ...:d
من مثلِ شما با حدس و گمان و به صورت غیر مستقیم ، سن عایشه در زمان ازدواج رو تقریب و تخمین نزدم .
مستقیماً سن ازدواج عایشه رو آوردم . اگر شما هم از جایی مستقیماً سن عایشه رو برای ما آوردی و مخالفِ حرفِ من بود ... چشم .
ضمنِ اینکه همونطور که شیعه و سنی بر سرِ اول اسلام آوردن علی یا ابوبکر ، اختلاف دارن ، ممکنه برای بالا بردن شان عایشه بوده باشه که بینِ مسلمانان نخستین اسمشو آوردن ! مسلمانزاده ، مسلمان میشه دیگه!
تولد عایشه : 9 سال قبل از هجرت.

حالا از همه این داستانا گذشته ، اصلاٌ مگه چه اشکالی داره که پیامبر با دختربچه 9 ~ 10 ساله ازدواج کرده ؟
مگه کسی گفت عیبی داره ؟ مگه جایی در اسلام گفته شده که با دختر بچه ها همخوابگی نکنید ؟ که نیاز به این ماله کشی ها داشته باشه ؟

اولاً دوستان دقت کنند، که ایشان می خواهند سن قانونی که امروزه لحاظ می شود یعنی 18 سال را حدّی بدانند که اگر ازدواج پیش از آن باشد، غیرقانونی است و در وهمیاتشان گمان برده اند که ما نیز مثل ایشان دچار این دست اوهام هستیم و می خواهیم سن ازدواج عایشه را تا آن حد بالا ببریم. ما یک بحث تاریخی را مطرح کردیم، و ایشان اینگونه راه مسخره بازی را پیش می گیرند. از دیدگاه اسلام و عقل سلیم، همخوابگی با دختر غیربالغ خطاست، و ما هم همین را می خواهیم بگوییم. در مورد سن عایشه هم ما حقیقت کهنترین سند تاریخی را گفتیم. حال اگر برخی نمی خواهند متوجه شوند، تقصیر از ما نیست.


ثانیاً بنده نمی دانم یک جملۀ فارسی را چگونه به یک فرد متعصب و غرضورز فهماند، اگر کسی می تواند کمک کند: طبق کهنترین سند تاریخی، عایشه حداقل در سال سوم بعثت(یعنی 10 سال پیش از هجرت و دوازده سال پیش از عروسی) مسلمان شده است، و هر سند متأخری که خلاف این را بگوید بخاطر متأخرتر بودن باید کنار گذاشته شود، عایشه چگونه 9 سال پیش از هجرت به دنیا آمده است، وقتی که حداقل ده سال پیش از هجرت، مسلمان شده است؟ حال اگر یک سند متأخر، سن عایشه را چیزی خلاف کهنترین سند گزارش می کند، نقص از سند متأخر است. ربطی هم به مستقیم و غیرمستقیم نداره. از فریب دادن خود چه سودی می برید؟ نمی گوییم بیایید مسلمان شوید، می گوییم حقیقت را زیر پاهایتان له نکنید.


ثالثاً اگر قرار باشه که ما به اینگونه تفاسیر در مورد گزارشهای تاریخی و گرایشهای تحبیبی در این زمینه بنگریم، خب به راحتی می توان پایین دانستن سن عایشه را به تلاش برای نمایش محبوبیت بیشتر نزد پیامبر، تفسیر کرد. بیشتر این روایتها از کودک بودن عایشه را شخص عایشه نقل می کند و دیگران از او روایت می کنند. لازم به ذکر است که طبق روایات، عایشه فوق العاده شیفتۀ جوانی و باکرگی خود در میان زنان پیامبر بوده است، و حتی طبق روایتی در صحیح بخاری(باب ازدواج با دوشیزگان) خود او نقل می کند که به صورت کنایی باکرگی خویش را به رخ پیامبر کشیده و به او فهمانده که زن باکره از زن غیرباکره برتر است.


رابعاً شاید از دیدگاه کسانی مثل شما، که بر اساس الهیات توهّمی اسلام را می شناسند، همخوابگی با دختربچگان در اسلام آزاد باشد، ولی طبق شریعت اسلام، اعم از شیعه و سنی، همخوابگی با دختری که هنوز بالغ نشده است، حرام است. شما چون بر اساس سایتهای الحادی و شبکه های ماهواره ای ضداسلام، دین ما را می شناسید، در این توهمات غرق هستید، نازنین!




یه سوال :

آیا حضرت فاطمه زهرا ، این اسوه و الگوی همه بانوان عالم ، 9 یا 10 ساله نبود که شوهرش دادند ؟

;)


:biggrin:


آخی بندۀ خدا چه کیفی هم می کنه. برای ما شکلکِ ;) رو می فرسته، همچین که انگار ضربه ای به اسلام زده که شیطان هم نتونسته تا به حال بهش وارد کنه. دیگه خبر نداره که این شبهه هم ریشه در بیسوادی تاریخی داره:


اولاً سن حضرت زهرا(س) بر اساس اسناد تاریخی، دو چیز مختلف گزارش شده است. هر باسوادی اینو می دونه. برخی گزارشها می گویند ایشون سال پنجم پس از بعثت به دنیا آمده اند و برخی می گویند سال پنجم پیش از بعثت متولد شده اند. پس سن ایشون هم در زمان ازدواج دو میزان مختلف به لحاظ تاریخی هست که اطمینانی بهش نیست، یکی 9 سال، یکی 19-18 سال. پس نمی توانیم با این قطعیت بگوییم ایشان در زمان ازدواج 9 ساله بوده اند.

ثانیاً مهم این است که عروسی در زمان بلوغ رخ بدهد و قوانین مضحک غرب در مورد ازدواج پس از 18 سال، به درد خود غربیها می خورد، و ما در برابر فرهنگ آنها، احساس حقارت نمی کنیم که هر چه گفتند بگوییم چشم.
حضرت زهرا(س) در زمان عروسی هر سنّی که داشتند، بدون شک، بالغه بوده اند، دلیلش هم روشن است: ایشان یک سال بعد حسن بن علی را به دنیا آوردند.

ثالثاً باز جهت روشن شدن اذهان اعلام می داریم: در اسلام، نزدیکی با دختر صغیر، جایز دانسته نشده است.


تاکید و تکرارتون باعث نمیشه ما چیزی رو از شما قبول کنیم ...
از دفعه ی بعد چرا ؟
نظرِ چند تا از اون اکثریت مورخین رو در مورد وقایعی که گفتین بزارین برامون تا روش صحبت کنیم ...

جملۀ ما ساده و به زبان فارسی بود، عرض کردیم، اینهایی که گفتیم، مورد اتفاق تمام مورخین است، و هر کس با تاریخ آشنا باشد اینها را می داند، اگر سواد تاریخی ندارید، بیخود بحث راه می اندازید.

ضمناً شما اگر زیر کوه سندها مدفون بشوید هم چیزی را از ما قبول نخواهید کرد، الکی خودتان را فریب ندهید. با امثال شما زیاد بحث کرده ایم. همینکه در این پستتان تا این حد، مسخره بازی در آورده اید، حقیقت را روشن می کند.


سوزنت بد جور رو این دوتا گیر کرده ها ...


:biggrin:

نکشی ما رو از خنده جناب! من سوزنم گیر کرده یا حضرتعالی؟ تویی که این مغالطات را مدام تکرار می کنی، من فقط مغالطاتت را یادآوری می کنم. به جای مسخره بازی، لطف کنید و پاسخ منطقی بدهید.




قانون ؟
یعنی داری میگی که قانونِ اسلام میگه که دشمنت رو ترور کن ؟
خوب هدفِ ما هم این بود که همینو نشون بدیم . دمت گرم .

;)



:eek:

مغالطۀ تجاهل. پاسخ ما روشن و واضح بود و آشکار است که نگفتیم اسلام می گوید دشمنت را ترور کن. اگر شما نمی فهمید، مشکل از خودتان است.


بزار یه مثال بزنم که دیگه این جور توجیه کردنتو تکرار نکنی ... چون به بحثِ آمریکا و اسرائیل هم علاقه داری ، یه مثال تو این حال و هوا میزنم :

با دستیابیِ ایران به سلاح هسته ای ، امنیت جامعه و جانِ اسرائیلیا به خطر میوفته ... پس حق دارن که دانشمندانِ هسته ای ! ایران رو ترور کنن !

آنچه برای خود نمیپسندی ، برای دیگری هم مپسند ...

خب این هم از درک بالای شماست نازنین. اگر وجود سلاح هسته ای در ایران، امنیت دوستانتان را به خطر می اندازد، وجود تسلیحات هسته ای در آن دو دست دوستتان هم، امنیت ایران را به خطر می اندازد، به خصوص که اگر برای ایران شاخ و شانه نکشند، احساس پوچی می کنند. پس «آنچه بر خود نمی پسندی، برای دیگری هم مپسند» را باید بروی به همان دوستانت می گویی.

البته ترور عامل بر هم زدن امنیت، قانون ما نیست، بلکه قانون همان دوستانتان است، که به راحتی ترور می کنند و می کشند و بعد با پوشش رسانه ای سر و ته اش را به هم می آورند.


در واقع سوءفهم شما از قضیه باعث شده است که گمان کنید ما می گوییم دشمن را می شود ترور کرد. البته حق دارید.


کمی تا قسمتی سعی در تخریب من داشتید که عیب نداره ... ;)
فعلاً که داریم از خوانِ گسترده ی مغالطاتِ شما بهره میبریم ...
یه لینکی .. چیزی بزار که راجع به این مغالطه مورد علاقتون ، "
این مغالطه بود" !!!! بریم کسب فیض کنیم .


اولاً مغالطۀ "جلب ترحم" را شروع نموده اید: بنده ابداً شما را در حدّی نمی بینم که بخواهم تخریبتان کنم و اساساً مگر شما دیگر تخریب هم می خواهید؟ اگر کسی این مسخره بازیهای شما را ببیند، و میزان منطق شما را نفهمد که به راستی...


ثانیاً مغالطۀ "این مغالطه بود" را بار دیگر تکرار کرده اید: از این خوانِ گستردۀ مغالطات ما، آنهایی را که علم منطق، مغالطه می داند به درستی معرفی بفرمایید، آنهایی هم که از دید منطق مغالطه نیست، خب ساختۀ توهمات شماست و مشکلی نیست، در توهماتتان خوش باشید.


ثالثاً هیچیک از مغالطات، مورد علاقۀ من نیستند. مغالطات مورد علاقۀ شما هستند، که چپ و راست از آنها استفاده می کنید و البته شما باید پیش از بحث با مغالطات منطقی آشنا می شدید. شما که دانشش را نداشتید، بیخود یک بحث را شروع کردید، که حال اینگونه راه مسخره بازی را پیش بگیرید.



ببخشید ، از اونجایی که شما صد جلسه سرِ کلاس بودید و ما یه جلسه هم نبودیم ، اینجاشو نفهمیدیم چی چی گفتین ؟
یه بار دیگه توضیح بده ببینم چطور از مغالطه "
تو هم چنینی" استفاده نکردی ...


اگر قرار بود بفهمی، باید می فهمیدی نازنین. توضیحات ما واضح است، مخاطب ما هم در اصل بینندگان این تاپیک شما هستند و نه خود شما. تکلیف شما که روشن است.



امیدواریم در پست بعدی شما، به جای مسخرگی، استدلال ببینیم، نازنین:cool:

و السّلام علی من اتّبع الهدی
 
بالا