گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی

فرهنگ

مدیر بازنشسته
http://www.filefactory.com/file/cad302c/n/cover.pdf







دانشكده مواد و صنایع




بررسی تولید ترکیب بین فلزی نیکل آلومیناید به روش سنتز احتراقی خود پیش رونده




دانشجویان:


سینا سنجری


فرحناز هفت لنگ









پايان‌نامه براي دريافت درجه کارشناسي









استاد راهنما:


دکتر حسن عبداله‌پور








استاد داور:


دکتر اميد ميرزايي






اسفندماه ١٣٨9




ساعت 14


سمعی بصری 14

نیگااااااا کنننننننننننننن
وای کلی حال کردمممممممممممم
بابا تبریک...
سینا که فراریه... بهش تبریک میگم
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
پاشین بیاین سر دفاعیم ببینم!!!!!!!!!!
الان دارم پاور پوینتشو درست می کنم!
21 تا اسلاید شده!!
سلام كسپر خانم
به سلامتي
ان شاءا... به خوبي و خوشي از پسش برمياييد.
موفق و پيروز باشيد:gol::gol::gol:
 

د ا ن ش گ ا ه

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم دوشنبه راس ساعت 4 و 30 دقیقه ارایه درس سمینار(ارشد) با موضوع «بررسی رفتار خزشی سوپرآلیاژ GTD-111 ومقایسه آن با سایر سوپرآلیاژ ها» رو دارم/استرس داره میکشه/کارش دوتا قرص پراپرانول هستش/برای من 43 اسلاید شده
 

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم دوشنبه راس ساعت 4 و 30 دقیقه ارایه درس سمینار(ارشد) با موضوع «بررسی رفتار خزشی سوپرآلیاژ GTD-111 ومقایسه آن با سایر سوپرآلیاژ ها» رو دارم/استرس داره میکشه/کارش دوتا قرص پراپرانول هستش/برای من 43 اسلاید شده
ایشالا موفق باشید
 

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز
عمری نماز به پا داشتم و ندانستم برای چیست و چه می گویم . ولی امروز الله اکبر گفتم . تو نیز مرا بزرگ خواندی . نیت کردم ، نظر کردی و من مشغول به توصیف صفات تو شدم . گفتی از توصیف بی نیازم (سبحان الله عما یصفون) . تو خود را در نماز توصیف می نمایی بنده ی من ، حال توصیف بنما تا من احسنت بگویم . حمد را آغاز نمودم:

الحمدالله رب العالمین : سپاس خداوندی را که پروردگار جهانیان است .

- سپاس بنده ای را که دعوتم را لبیک گفت .

الرحمن الرحیم : بخشنده و مهربان است .

- احسنت بر بنده ای که می بخشد و مهر می ورزد.

مالک یوم الدین: صاحب روز جزاست.

- جزای تو را میزان اشتیاقت قرار خواهم داد.

ایاک نعبد و ایاک نستعین: فقط تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.

- من نیز خواستار شمایم و منتظرم همدیگر را در رسیدن یاری نمایید.

اهدنا الصراط المستقیم : ما را به راه راست هدایت کن.

- هدایت نمودم و هدایت از آن توست.

صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الاضالین: راه کسانی را که آنها را مشمول نعمت خود ساختی ، نه راه کسانیکه بر آنان غضب نمودی و نه گمراهان .

- همانا تو خود در مسیری و شایسته ی نعمت و گمراهان تنها و بی یاورند ، من هستم ولی مرا نمی یابند ، آنها خود چشم خویش را بسته اند . من در همه حال در کنار بنده ام هستم .

حال نوبت توحید گفتن است . بگو تا پاسخت دهم .

قل هو الله و احد : بگو خدا یکتا و یگانه است .

- تو نیز یکتایی در آفرینشت بنگر، تو نیز بی نظیری .

الله الصمد : خداوندی که همه ی نیازمندان قصد او را می کنند.

- بنده ام تو باور نداری که قسمتی از خدایی و بی نیاز خواهی گشت روزی که من تو و تو ، من باشیم.

من با تو چنانم ای نگار یمنی
خود در غلطم که من تو ام یا تو منی

(خواجه عبدالله انصاری)

لم یلد و لم یولد : هرگز نزاد و نه زاده شده .

- آری من ازلی و ابدیم و تو در سفری از ازل به ابد در راه یافتنی که تو نیز همان اول و همان آخری.

و لم یکن الله و کفوا احد : برای او شبیه و مانندی نبوده است .

- آیا تو پنداری برای تو شبیه و مانندی آفریدم.

در این گفت و شنود عاشقانه از خود خجل گشتم . آرام الله اکبری گفتم و به رکوع رفتم که نگاهم از شدت حیرت دوید و گویی از وجودم جدا گشت . تعظیم زیبای هستی را در برابر وجود خویش می دیدم . سبحان ربی العظیم و بحمده :...

- من در اشتیاق دیدار زیباترین مخلوقم عظمت هستی را در برابرش به تعظیم نشاندم .

زانوانم طاقت نیاورد و به سجده رفتم .سبحان ربی الاعلی و بحمده :...

- آری بنده ی من تو بزرگ و والایی. بر ساختار وجودیت پیشانیت را می سایی و من می بالم بر خشوع تو ، تقدیم تو باد جلال و بزرگی .

بار دگر سجده می روم .اینبار عظمت هستی به گرداگرد وجودم در حال چرخش است . حال می فهمم چرا سجده بزرگان طولانی است و بر خاستن از آن دل کندنی نیست . با اشک شوقی که نمی دانم منشاء آن چشمانم هستند یا کل وجودم ، بر می خیزم به شوق حمد و وتوحیدی دوباره .

پروردگارا بگذار هر آنچه می گویم خود نیز پاسخ دهم .

آری سپاس جلال و عظمتت را ، بخشندگی و کرامتت را ، صاحب همه چیز و هیچ چیز تو را می پرستم و یاریت را می طلبم . هدایتم بنما از کور دلی و نگذارم در راه بی کسی . تو بی نیازی و یکتایی و من نیازمند ذات اقدست.

قنوت را در این رکعت می خوانم که بگویم دل پر دعایم امروز فقط یک چیز را می خواهد : ربنا آتنا فی الدنیاحسنه و قی الاخره حسنه ...خدایا در دنیا و آخرت تنها تو را می خواهم .

در رکوعم بگذار بر تو تعظیم نمایم و در سجده ام بگذار غرق اطاعت گردم .

شهادتی می دهم با تمام وجود که اشهد ان لا اله الا الله ... و اگر سلام می گویم حکایت آن است که با خداحافظی ترکت نکنم و سلام نیت همیشه با تو بودن باشد و تا زمان وصال دیگری از راه برسد از نظرت پنهان نگردم.

اگر می دانستم از زمان این نماز تا نماز دیگر تو همچنان عاشقانه نشسته ای تا من خود را برسانم ، دیگر چگونه می توانستم ترکت کنم . معبود من ، معشوق من ، من که باشم که تو را در انتظار دیدار خود بگذارم .

با حلقه ی رحمانیتت در برمان گرفتی و با حلقه ی رحیمت غسلمان می دهی . این چه حالیست امشب این چه دیداریست ؟ ای کاش زمین می گذاشت این لحظه را پایانی نباشد . کاش دورانش حول زمان نبود تا ثانیه ها مرا از تو دور نسازد.

کاش مفهوم دائم الصلاة را نیز درک می نمودم تا ... (خوشا آنان که دائم در نمازند)

یا رب دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه ی سحرگاهم ده

در راه خود اول از خودم بیخود کن
بیخود چو شدم ز خود به خود راهم ده

(خواجه عبدالله انصاری)
 

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز
این شعر بسیار خواندنی سروده آقای محبت و از کتاب چهارم دبستان:

در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده دو کاج روئیدند





سالیان دراز رهگذران
آن دو را چون دو دوست میدیدند



یکی از روز های سرد پاییزی
زیر رگبار و تازیانه باد



یکی از کاج ها به خود لرزید
خم شدو روی دیگری افتاد


گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب درحال من تامل کن



ریشه هایم زخاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن



کاج همسایه گفت با تندی
مردم آزار از تو بیزارم



دور شو دست از سرم بردار
من کجا طاقت تورا دارم



بینوا راسپس تکانی داد
یار بی رحم و بی مروت او



سیمها پاره گشت و کاج افتاد
برزمین نقش بست قامت او



مرکز ارتباط دید آن روز
انتقال پیام ممکن نیست



گشت عازم گروه پی جویی
تا ببیند که عیب کار از چیست



سیمبانان پس از مرمت سیم
راه تکرار بر خطر بستند



یعنی آن کاج سنگدل را نیز
با تبر تکه تکه بشکستند





و حال نسخه جدید این شعر زیبا

دو کاج نسخه جدید






در كنار خطوط سيم پيام
خارج از ده دو كاج روئيدند





ساليان دراز رهگذران
آن دو را چون دو دوست مي‌ديدند





روزي از روزهاي پائيزي
زير رگبار و تازيانه باد





يكي از كاج ها به خود لرزيد
خم شد و روي ديگري افتاد





گفت اي آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تأمل كن





ريشه‌هايم ز خاك بيرون است
چند روزي مرا تحمل كن





كاج همسايه گفت با نرمی
دوستی را نمی برم از یاد





شاید این اتفاق هم روزی
ناگهان از برای من افتاد





مهربانی بگوش باد رسید
باد آرام شد، ملایم شد





کاج آسیب دیده ی ما هم
کم کمک پا گرفت و سالم شد





میوه ی کاج ها فرو می ریخت
دانه ها ریشه می زدند آسان





ابر باران رساند و چندی بعد
ده ما نام یافت کاجستان





شاعر: محمد جواد محبت،همان شاعر دوکاج
 

ho3in.s

عضو جدید
منم دوشنبه راس ساعت 4 و 30 دقیقه ارایه درس سمینار(ارشد) با موضوع «بررسی رفتار خزشی سوپرآلیاژ GTD-111 ومقایسه آن با سایر سوپرآلیاژ ها» رو دارم/استرس داره میکشه/کارش دوتا قرص پراپرانول هستش/برای من 43 اسلاید شده
انشاالله موفق باشید
 

ho3in.s

عضو جدید
عمری نماز به پا داشتم و ندانستم برای چیست و چه می گویم . ولی امروز الله اکبر گفتم . تو نیز مرا بزرگ خواندی . نیت کردم ، نظر کردی و من مشغول به توصیف صفات تو شدم . گفتی از توصیف بی نیازم (سبحان الله عما یصفون) . تو خود را در نماز توصیف می نمایی بنده ی من ، حال توصیف بنما تا من احسنت بگویم . حمد را آغاز نمودم:


الحمدالله رب العالمین : سپاس خداوندی را که پروردگار جهانیان است .

- سپاس بنده ای را که دعوتم را لبیک گفت .

الرحمن الرحیم : بخشنده و مهربان است .

- احسنت بر بنده ای که می بخشد و مهر می ورزد.


مالک یوم الدین: صاحب روز جزاست.

- جزای تو را میزان اشتیاقت قرار خواهم داد.

ایاک نعبد و ایاک نستعین: فقط تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.

- من نیز خواستار شمایم و منتظرم همدیگر را در رسیدن یاری نمایید.

اهدنا الصراط المستقیم : ما را به راه راست هدایت کن.

- هدایت نمودم و هدایت از آن توست.

صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الاضالین: راه کسانی را که آنها را مشمول نعمت خود ساختی ، نه راه کسانیکه بر آنان غضب نمودی و نه گمراهان .

- همانا تو خود در مسیری و شایسته ی نعمت و گمراهان تنها و بی یاورند ، من هستم ولی مرا نمی یابند ، آنها خود چشم خویش را بسته اند . من در همه حال در کنار بنده ام هستم .

حال نوبت توحید گفتن است . بگو تا پاسخت دهم .

قل هو الله و احد : بگو خدا یکتا و یگانه است .

- تو نیز یکتایی در آفرینشت بنگر، تو نیز بی نظیری .

الله الصمد : خداوندی که همه ی نیازمندان قصد او را می کنند.

- بنده ام تو باور نداری که قسمتی از خدایی و بی نیاز خواهی گشت روزی که من تو و تو ، من باشیم.

من با تو چنانم ای نگار یمنی
خود در غلطم که من تو ام یا تو منی

(خواجه عبدالله انصاری)

لم یلد و لم یولد : هرگز نزاد و نه زاده شده .

- آری من ازلی و ابدیم و تو در سفری از ازل به ابد در راه یافتنی که تو نیز همان اول و همان آخری.

و لم یکن الله و کفوا احد : برای او شبیه و مانندی نبوده است .

- آیا تو پنداری برای تو شبیه و مانندی آفریدم.

در این گفت و شنود عاشقانه از خود خجل گشتم . آرام الله اکبری گفتم و به رکوع رفتم که نگاهم از شدت حیرت دوید و گویی از وجودم جدا گشت . تعظیم زیبای هستی را در برابر وجود خویش می دیدم . سبحان ربی العظیم و بحمده :...

- من در اشتیاق دیدار زیباترین مخلوقم عظمت هستی را در برابرش به تعظیم نشاندم .

زانوانم طاقت نیاورد و به سجده رفتم .سبحان ربی الاعلی و بحمده :...

- آری بنده ی من تو بزرگ و والایی. بر ساختار وجودیت پیشانیت را می سایی و من می بالم بر خشوع تو ، تقدیم تو باد جلال و بزرگی .

بار دگر سجده می روم .اینبار عظمت هستی به گرداگرد وجودم در حال چرخش است . حال می فهمم چرا سجده بزرگان طولانی است و بر خاستن از آن دل کندنی نیست . با اشک شوقی که نمی دانم منشاء آن چشمانم هستند یا کل وجودم ، بر می خیزم به شوق حمد و وتوحیدی دوباره .

پروردگارا بگذار هر آنچه می گویم خود نیز پاسخ دهم .

آری سپاس جلال و عظمتت را ، بخشندگی و کرامتت را ، صاحب همه چیز و هیچ چیز تو را می پرستم و یاریت را می طلبم . هدایتم بنما از کور دلی و نگذارم در راه بی کسی . تو بی نیازی و یکتایی و من نیازمند ذات اقدست.

قنوت را در این رکعت می خوانم که بگویم دل پر دعایم امروز فقط یک چیز را می خواهد : ربنا آتنا فی الدنیاحسنه و قی الاخره حسنه ...خدایا در دنیا و آخرت تنها تو را می خواهم .

در رکوعم بگذار بر تو تعظیم نمایم و در سجده ام بگذار غرق اطاعت گردم .

شهادتی می دهم با تمام وجود که اشهد ان لا اله الا الله ... و اگر سلام می گویم حکایت آن است که با خداحافظی ترکت نکنم و سلام نیت همیشه با تو بودن باشد و تا زمان وصال دیگری از راه برسد از نظرت پنهان نگردم.

اگر می دانستم از زمان این نماز تا نماز دیگر تو همچنان عاشقانه نشسته ای تا من خود را برسانم ، دیگر چگونه می توانستم ترکت کنم . معبود من ، معشوق من ، من که باشم که تو را در انتظار دیدار خود بگذارم .

با حلقه ی رحمانیتت در برمان گرفتی و با حلقه ی رحیمت غسلمان می دهی . این چه حالیست امشب این چه دیداریست ؟ ای کاش زمین می گذاشت این لحظه را پایانی نباشد . کاش دورانش حول زمان نبود تا ثانیه ها مرا از تو دور نسازد.

کاش مفهوم دائم الصلاة را نیز درک می نمودم تا ... (خوشا آنان که دائم در نمازند)

یا رب دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه ی سحرگاهم ده

در راه خود اول از خودم بیخود کن
بیخود چو شدم ز خود به خود راهم ده

(خواجه عبدالله انصاری)
بسی لذت بردم:gol:
 

دغدغه مند

عضو جدید
روزگاری دراز پیش از این، پادشاهی که عاشق تماشای پرواز پرندگان به بلندای آسمان بود، هدیه‌ای دریافت کرد از سوی دوستی که او را نیکو می‌شناخت.
دو قوش از نژاد زیبای عربی، دو قوش بلندپرواز. دو قوش عاشق آسمان.
آن دو سخت زیبا بودند و اگر بال می‌گشودند گویی تمامی زمین و زمینیان را زیر پر و بال خود می‌دیدند. سوار بر باد، به هر سوی پر می‌کشیدند.
پادشاه، شادمان از دریافت آن دو ارمغان، آنها را به پرورش دهندۀ بازها و قوش‌ها سپرد تا تعلیمشان دهد و به پروازشان در آورد...
ماهها گذشت و روزی قوش‌پرور نزد شاه آمد و سریبه فروتنی فرود آورد و شاه را خبر داد که یکی از دو قوش را پروازی بلند آموختهآنچنان که چنان جلال و شکوهی در پرواز نشان می‌دهد که گویی بر آسمان پادشاهیمی‌کند. اما اسفا که قوش دیگر ، میلی به پرواز ندارد و از روزی که آمده بر شاخدرختی جای گرفته و هیچ چیز او را به پرواز راغبنمی‌سازد ...!
پادشاه را این امر عجب آمد و متحیر ماند که چه بایدکرد ؟!
دست به دامان درمانگران زد تا که شاید در او مرضی بیابند و درمانش کنند و چونکامیاب نشدند به جادوگران روی آورد تا اگر پرنده گرفتار سحری گشته یا که جادویی اورا به نشستن واداشته، آن را از او دور کنند تا به پرواز در آید.
اما کسی توفیق رادر این راه رفیق نیافت و نومید از دربار برفت. پس شاه، یکی از درباریان را مأمورکرد که راهی بیابد، اما روز بعد از پنجرۀ کاخش پرنده را نشسته بر شاخ دید...
بسیاریراهها را آزمود تا مگر پرنده دست از لجاجت بردارد و اوج آسمان را بر شاخه درختیترجیح دهد. اما سودی نبخشید ، پس با خود گفت : شاید آنان که با طبیعت آشنایند نیکبدانند که چه باید کرد و مُهر از این راز بردارند و پرنده را از شاخه جدا سازند وبه بلندای آسمان فرستند.
فریاد برآورد و درباری را گفت : برو و زارعی را نزد منآور تا ببینم او چه می‌تواند انجام دهد...
درباری رفت و چنین کرد و زارعی مأمور شد تا راز رابرملا سازد و گره از آن بگشاید.
بامداد روز بعد شاه با هیجان و شادمانی دید که قوشبه پرواز در آمده و بر بالای باغ‌های قصر اوج گرفته است. فرمان داد تا زارع را نزداو آورند تا به راز این کار پی ببرد.
زارع را نزد شاه آوردند. پس پرسید راز این معجزه درچیست؟! چگونه قوش به پرواز در آمد و چه امری او را واداشت تا شاخ را ترک گوید و بهآسمان بپرد؟!
زارع سری به نشانۀ تعظیم فرود آورده گفت : پادشاها،رازی در میان نیست تا برملا سازم؛ معجزه ای نیز در کار نیست. امری طبیعیاست که چون بدان پی ببریم مشکل آسان گردد. شاخه را بریدم و قوش چون دیگر لانه وآشیانه نداشت، دل از آن برید و به آسمان بپرید...!

و این داستان زندگی ما آدمیان است. ما را آفریده‌اندتا پرواز کنیم نه آن که راه برویم.
زمینی نیستیم که به زمین گره خورده باشیم، بلکهآسمانی هستیم و اهل پرواز.
اما مقام انسانی خویش را در نیافته‌ایم که چنین بهزمین دل خوش داشته‌ایم و بر آن نشسته‌ایم و شاخۀ درختی را که لانه بر آن داریمگرامی داشته و دل بدان خوش کرده‌ایم.
به آنچه که با آن آشناییم دل خوش کرده‌ایم واز ناشناخته‌ها در هراسیم.
امکانات ما را نهایتی نیست و توانایی‌های ما را پایانینه؛ امّا هراس داریم از کشف آنها و تلاش برای پی بردن به آنها.
به آشناها خوکرده‌ایم و از ناآشناها دل بریده.
راحتی را پیشه ساخته و از زحمت در هراسیم.
زندگی یک‌نواخت شده و از هیجان تهی گشته است.
از سختی‌ها می‌ترسیم و از رنجها درفراریم.
باید که دل از شاخۀ درخت برید و لانۀ زمینی را به هیچ گرفت و هراس را ازدل راند و شکوه پرواز را تجربه کرد که اگر پرواز را تجربه کردیم دیگر زمین را درنظر نیاوریم و از اوج آسمان فرود نیاییم.
پس به فراسوی ترسها پروازکنیم...
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم دوشنبه راس ساعت 4 و 30 دقیقه ارایه درس سمینار(ارشد) با موضوع «بررسی رفتار خزشی سوپرآلیاژ GTD-111 ومقایسه آن با سایر سوپرآلیاژ ها» رو دارم/استرس داره میکشه/کارش دوتا قرص پراپرانول هستش/برای من 43 اسلاید شده

موفق باشی ;)
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
عمری نماز به پا داشتم و ندانستم برای چیست و چه می گویم . ولی امروز الله اکبر گفتم . تو نیز مرا بزرگ خواندی . نیت کردم ، نظر کردی و من مشغول به توصیف صفات تو شدم . گفتی از توصیف بی نیازم (سبحان الله عما یصفون) . تو خود را در نماز توصیف می نمایی بنده ی من ، حال توصیف بنما تا من احسنت بگویم . حمد را آغاز نمودم:

الحمدالله رب العالمین : سپاس خداوندی را که پروردگار جهانیان است .

- سپاس بنده ای را که دعوتم را لبیک گفت .

الرحمن الرحیم : بخشنده و مهربان است .

- احسنت بر بنده ای که می بخشد و مهر می ورزد.

مالک یوم الدین: صاحب روز جزاست.

- جزای تو را میزان اشتیاقت قرار خواهم داد.

ایاک نعبد و ایاک نستعین: فقط تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.

- من نیز خواستار شمایم و منتظرم همدیگر را در رسیدن یاری نمایید.

اهدنا الصراط المستقیم : ما را به راه راست هدایت کن.

- هدایت نمودم و هدایت از آن توست.

صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الاضالین: راه کسانی را که آنها را مشمول نعمت خود ساختی ، نه راه کسانیکه بر آنان غضب نمودی و نه گمراهان .

- همانا تو خود در مسیری و شایسته ی نعمت و گمراهان تنها و بی یاورند ، من هستم ولی مرا نمی یابند ، آنها خود چشم خویش را بسته اند . من در همه حال در کنار بنده ام هستم .

حال نوبت توحید گفتن است . بگو تا پاسخت دهم .

قل هو الله و احد : بگو خدا یکتا و یگانه است .

- تو نیز یکتایی در آفرینشت بنگر، تو نیز بی نظیری .

الله الصمد : خداوندی که همه ی نیازمندان قصد او را می کنند.

- بنده ام تو باور نداری که قسمتی از خدایی و بی نیاز خواهی گشت روزی که من تو و تو ، من باشیم.

من با تو چنانم ای نگار یمنی
خود در غلطم که من تو ام یا تو منی

(خواجه عبدالله انصاری)

لم یلد و لم یولد : هرگز نزاد و نه زاده شده .

- آری من ازلی و ابدیم و تو در سفری از ازل به ابد در راه یافتنی که تو نیز همان اول و همان آخری.

و لم یکن الله و کفوا احد : برای او شبیه و مانندی نبوده است .

- آیا تو پنداری برای تو شبیه و مانندی آفریدم.

در این گفت و شنود عاشقانه از خود خجل گشتم . آرام الله اکبری گفتم و به رکوع رفتم که نگاهم از شدت حیرت دوید و گویی از وجودم جدا گشت . تعظیم زیبای هستی را در برابر وجود خویش می دیدم . سبحان ربی العظیم و بحمده :...

- من در اشتیاق دیدار زیباترین مخلوقم عظمت هستی را در برابرش به تعظیم نشاندم .

زانوانم طاقت نیاورد و به سجده رفتم .سبحان ربی الاعلی و بحمده :...

- آری بنده ی من تو بزرگ و والایی. بر ساختار وجودیت پیشانیت را می سایی و من می بالم بر خشوع تو ، تقدیم تو باد جلال و بزرگی .

بار دگر سجده می روم .اینبار عظمت هستی به گرداگرد وجودم در حال چرخش است . حال می فهمم چرا سجده بزرگان طولانی است و بر خاستن از آن دل کندنی نیست . با اشک شوقی که نمی دانم منشاء آن چشمانم هستند یا کل وجودم ، بر می خیزم به شوق حمد و وتوحیدی دوباره .

پروردگارا بگذار هر آنچه می گویم خود نیز پاسخ دهم .

آری سپاس جلال و عظمتت را ، بخشندگی و کرامتت را ، صاحب همه چیز و هیچ چیز تو را می پرستم و یاریت را می طلبم . هدایتم بنما از کور دلی و نگذارم در راه بی کسی . تو بی نیازی و یکتایی و من نیازمند ذات اقدست.

قنوت را در این رکعت می خوانم که بگویم دل پر دعایم امروز فقط یک چیز را می خواهد : ربنا آتنا فی الدنیاحسنه و قی الاخره حسنه ...خدایا در دنیا و آخرت تنها تو را می خواهم .

در رکوعم بگذار بر تو تعظیم نمایم و در سجده ام بگذار غرق اطاعت گردم .

شهادتی می دهم با تمام وجود که اشهد ان لا اله الا الله ... و اگر سلام می گویم حکایت آن است که با خداحافظی ترکت نکنم و سلام نیت همیشه با تو بودن باشد و تا زمان وصال دیگری از راه برسد از نظرت پنهان نگردم.

اگر می دانستم از زمان این نماز تا نماز دیگر تو همچنان عاشقانه نشسته ای تا من خود را برسانم ، دیگر چگونه می توانستم ترکت کنم . معبود من ، معشوق من ، من که باشم که تو را در انتظار دیدار خود بگذارم .

با حلقه ی رحمانیتت در برمان گرفتی و با حلقه ی رحیمت غسلمان می دهی . این چه حالیست امشب این چه دیداریست ؟ ای کاش زمین می گذاشت این لحظه را پایانی نباشد . کاش دورانش حول زمان نبود تا ثانیه ها مرا از تو دور نسازد.

کاش مفهوم دائم الصلاة را نیز درک می نمودم تا ... (خوشا آنان که دائم در نمازند)

یا رب دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه ی سحرگاهم ده

در راه خود اول از خودم بیخود کن
بیخود چو شدم ز خود به خود راهم ده

(خواجه عبدالله انصاری)
خيلي خيلي خيلي زيبا بود. واقعا ممنونم كسپر خانم
از صميم قلب اميدوارم نتيجه عالي بياري
ياحق
 

setayesh 88

عضو جدید
http://www.filefactory.com/file/cad302c/n/cover.pdf







دانشكده مواد و صنایع




بررسی تولید ترکیب بین فلزی نیکل آلومیناید به روش سنتز احتراقی خود پیش رونده




دانشجویان:


سینا سنجری


فرحناز هفت لنگ









پايان‌نامه براي دريافت درجه کارشناسي









استاد راهنما:


دکتر حسن عبداله‌پور








استاد داور:


دکتر اميد ميرزايي






اسفندماه ١٣٨9




ساعت 14


سمعی بصری 14


تبريك ميگم فرحناز جون....
واست ارزوي موفقيت ميكنم
من مطمئنم كه بيست ميشي!




 

setayesh 88

عضو جدید
هر وقت دلت را بتکانی عید است

عروسي‌ عيد بود و عيد، عروسي‌ بود با دامني‌ از سبزه‌ و چارقدي‌ از شكوفه‌هاي‌ صورتي‌ سيب. دف‌ مي‌زد و مي‌خنديد و هلهله‌ مي‌كرد و مي‌آمد.ما گوشه‌اي‌ از دامن‌ عيد را گرفتيم‌ و پا كوبيديم‌ و دست‌ افشانديم‌ و نمي‌دانستيم‌ كه‌ هميشه‌ گوشه‌ ديگر را شيطان‌ گرفته‌ است.

او هم‌ دف‌ مي‌زد. او هم‌ مي‌خنديد و هلهله‌ مي‌كرد.
شيطان‌ خاطرخواه‌ شلوغي‌ است. دلباخته‌ هياهو. در سكوت‌ و در خلوت‌ او را خواهي‌ شناخت. در شلوغي‌ اما گم‌ مي‌شود. پشت‌ هياهو خود را پنهان‌ مي‌كند.
عروسي‌ عيد بود، شيطان‌ مي‌زد و مي‌رقصيد و نقل‌ و نبات‌ فراموشي‌ روي‌ سرمان‌ مي‌ريخت.
و همين‌ شد كه‌ يادمان‌ رفت...
آدم‌ها كه‌ غوغا مي‌كنند، فرشته‌ها ساكت‌ مي‌شوند. زمين‌ كه‌ پر هياهو شود، آسمان‌ سوت‌ و كور مي‌شود. خانه‌ها كه‌ پر از ازدحام‌ باشد، قلب‌ها خالي‌ خواهد شد.
عروسي‌ عيد بود. كوچه‌ها شلوغ، كوچه‌ها پر از رفت‌ و آمد. خانه‌ها شلوغ. خانه‌ها پر از بازديد.
رفتيم‌ و آمديم. هديه‌ داديم‌ و عيدي‌ گرفتيم. احوال‌ پرسيديم‌ و پيغام‌ فرستاديم.
اما هر جا كه‌ رفتيم‌ او هم‌ آمد. شيطان‌ را مي‌گويم؛ و شيريني‌ فراموشي‌ تعارفمان‌ كرد. و همين‌ شد كه‌ يادمان‌ رفت.
نوروز آمد و رفت. عيد هم‌ تمام‌ شد. و ما باز فراموشش‌ كرديم‌ و باز او را از قلم‌ انداختيم. به‌ ديدنش‌ نرفتيم. نامه‌اي‌ ننوشتيم. تبريكي‌ نگفتيم. سال‌ تحويل‌ شد و به‌ او سرنزديم، به‌ او كه‌ از همه‌ بزرگ‌تر بود. خط‌هاي‌ آسمان‌ اشغال‌ نبود. ما بوديم‌ كه‌ از ياد برده‌ بوديم.
هر وقت‌ كه‌ دلت‌ را بتكاني‌ عيد است و هر روز كه‌ تازه‌ شوي، نوروز.
بلند شو، بال‌هاي‌ تازه‌ات‌ را تنت‌ كن. بايد به‌ عيد ديدني‌اش‌ بروي. دلت‌ را تقديمش‌ كن‌ تا عيدي‌ات‌ را بگيري. دير است‌ اما دور نيست. همين‌جاست. بسم‌الله‌ بگو و در بزن‌ همين.
عرفان‌ نظرآهاري‌
 
بالا